در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال sahar amini | درباره نمایش شرقی غمگین
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:04:59
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
قصه رفاقت و عشق در «شرقی غمگین»
نویسنده و بازیگر «شرقی غمگین» با اشاره به ویژگی های این اثر نمایشی از مدیریت اشتباهی که گروه های تئاتری را به سمت زرد شدن و تامین هزینه های گروه به هر قیمتی برده است، انتقاد کرد.

به گزارش تئاتر آنلاین، سجاد افشاریان نویسنده و بازیگر نمایش «شرقی غمگین» که به تازگی اجرای عمومی خود را در تماشاخانه پالیز آغاز کرده است در این باره به (تئاتر آنلاین) مهر گفت: نمایش«شرقی غمگین» یک قصه عاشقانه و اجتماعی است که سعید زارعی کارگردان و من و هومن شاهی بازیگران آن هستیم.

به گفته وی، قصه در حوالی همین روزهایی که در آن نفس می کشیم می گذرد و داستان دو دانشجوی انصرافی رشته ادبیات است که یکی از آنها ۲ سال است که به دلایل مختلف پایش را از خانه بیرون ... دیدن ادامه ›› نگذاشته است.

وی درباره ابعاد سیاسی این نمایش عنوان کرد: زمانی که در یک اثر اجتماعی نگاه جامعه شناختی به مسایل اجتماعی وجود دارد قطعا رگه های سیاسی هم در کار مشاهده می شود اما بار عاشقانه و شرایط اجتماعی روز در این نمایش بیشتر است تا جنبه های سیاسی. «شرقی غمگین» قصه خیلی از آدم ها و خیلی از لحظه های فراموش شده است. قصه رفاقت ها و دوست داشتن هاست. قصه مسایلی که شاید به مرور زمان و با توجه به مجازی شدن همه جنبه های زندگی روز به روز کم رنگ تر می شوند.

افشاریان درباره حضور هومن شاهی در این نمایش یادآور شد: هومن شاهی سالیان درازی است که پیگیر تئاتر بوده و نمایش های روی صحنه را دنبال می کرده و روی خودش کار کرده است. او خیلی تلاش کرده و در تمرین های زیادی که برای آماده سازی نمایش داشتیم زحمت زیادی کشیده است. طبیعتا ما حق نداریم برای آدم ها خط مشی تعیین کنیم و بگوییم چه کسانی حق دارند روی صحنه بیایند یا نیایند. آدم ها آزادند راهی را که فکر می کنند در آن بهتر هستند و کاری را که دوست دارند، انجام دهند. شاهی خیلی خوب از پس نقشش برآمده چون یک دوره تمرین طولانی را پشت سرگذاشته و بیشتر از همه این ها انگیزه زیادی برای ورود به عرصه تئاتر دارد.

کارگردان «ننه دلاور بیرون پشت در» درباره اجرای این نمایش در تماشاخانه پالیز و استقبالی که گروه نمایش انتظار آن را دارند، بیان کرد: معتقدم این سالن ها نیستند که مشخص می کنند نمایش ها با استقبال روبرو می شوند یا نه بلکه در وهله اول خود نمایش ها هستند که می توانند مخاطب خودشان را پیدا و حفظ کنند. تولید یک اثر با کیفیت می تواند مخاطب را به خود جذب کند.

افشاریان تصریح کرد: در این چندسال اخیر و از زمانی که تئاتر به حال خودش واگذار شد و اعلام کردند که سوبسیدهای دولتی برداشته می شود و گروه ها باید خودشان چرخه اقتصادی خود را بچرخانند و هزینه هایشان را تامین کنند، هنرمندان مجبور شدند به هر قیمتی که شده چه در انتخاب بازیگران و چه محتوا راه دیگری پیش بگیرند؛ راهی که برخی از آنها را تا حد زرد شدن هم پیش برد. این چرخه اشتباه در نهایت به خود مدیران بازگشت به شکلی که وقتی هنرمندان به سراغ سالن های تئاتر می روند و تقاضای خود را برای اجرای یک نمایش مطرح می کنند اولین سوالی که مدیر سالن از آنها می پرسد درباره محتوا و کیفیت اثر نیست بلکه درباره عوامل نمایش است.

وی ادامه داد: من در سال های قبل دو نمایش «ننه دلاور بیرون پشت در» را در مقام نویسنده و کارگردان و «سرگیجه» را در مقام تهیه کننده در تالار حافظ روی صحنه بردم. «سرگیجه» با وجودی که بازیگر شناخته شده نداشت اما جزو پرفروش ترین های تالار حافظ شد اما امسال وقتی که به تالار حافظ مراجعه کردم و درخواست دادم که ۴ نمایشی که تهیه کنندگی شان را برعهده داشتم تنها به مدت یک ماه در این سالن اجرا شوند به دلیل نداشتن بازیگر چهره درخواستم مورد قبول قرار نگرفت.

این بازیگر در پایان صحبت هایش اضافه کرد: درخواست من مدام به تاخیر می افتاد و در نهایت به من اعلام کردند اگر خودم می خواهم در سالن اجرا بروم تالار حافظ را در اختیارم قرار می دهند و به افراد شناخته نشده سالن نمی دهند. این اتفاق اصلا خوشایند نیست که ما یادمان برود چرا تئاتر کار می کنیم و تئاتر را به عنوان مدیوم مورد علاقه مان انتخاب کرده ایم. امیدوارم این دوران اگر گذاری دارد زودتر سپری شود و تماشاگران تئاتر هم تئاتر را به خاطر خود تئاتر ببینند.

نمایش «شرقی غمگین» نوشته سجاد افشاریان و کارگردانی سعید زارعی از دوشنبه ۲۳ مرداد در دو سانس ۱۸:۳۰ و ۲۰:۳۰ اجراهای خود را در تماشاخانه پالیز آغاز کرده است. سید هومن شاهی خواننده و رپر در کنار سجاد افشاریان به عنوان بازیگر در این اثر نمایشی به ایفای نقش می پردازند.

نمایش «شرقی غمگین» در تماشاخانه پالیز به آدرس تهران، خیابان کریمخان، خیابان عضدی جنوبی (آبان)، خیابان سپند، پلاک اجرا می‌شود.

http://theateronline.ir/?p=23416
خفه کردن صدای تراژدی
از دوران باستان، نیاز انسان به درک موقعیت‌های دشواریاب و فهم همدلانه از اینکه چنین موقعیت‌هایی برای دیگران نیز با شدّت و حدّتی متفاوت ممکن است، به شکل‌گیری صورتی از اجرای ادبی به نام تراژدی رهنمون شد. در تراژدی، بیننده شاهد سرنوشت تلخ کسی است که با وجود سرمستی از رخدادهای نیک، ناگهان خود را با حقیقتی تلخ روبه‌رو می‌یابد که تمامی شادی‌ها را بی‌معنا می‌کند و حتی، بیش از آن، رنگ از هر امید به شادی آتی نیز می‌شوید؛ صورتِ خشن و تلخ زندگی که یا در اثر خطایی انسانی و یا کاملا متاثر از تقدیر شوم، ناگهان پدیدار می‌شود و با صراحتی مبهوت‌کننده، یادآور می‌شود که در کنه حیات، چیزی جز رنج فزاینده و رفع‌ناشدنی نمی‌توان یافت.

چنان‌که فیلسوفان و اندیشمندان باستان تاکید کرده‌اند، این تصویر، تماشاچی را دچار کاتارسیس می‌کند؛ وضعیتی که در آن، وی با عریانیِ رنج پیش چشمش، خود را در مقام مقایسه می‌نشاند و می‌بیند که با وجود تلخی فزاینده، همچنان زندگیِ خودِ او از شرایطی بسیار دشوارتر برکنار است و این امیدی در وجود او برمی‌انگیزد تا ادامه حیات را برگزیند و تلاش –اگرچه عموما نافرجام- برای بهبود آن را همچنان سرلوحه کار خویش قرار دهد. ارسطو بر آن است که تراژدی همزمان مولد هراس و امید است؛ هراس از واقعیت دهشتناک زیست و امید به اینکه اگر از اشتباهات انسانی –به ویژه گناه بزرگِ «غرور»- برکنار بمانیم، می‌توان در تداوم رخدادهای نیک، زندگی به‌سامان و باکیفیت را ادامه داد؛ بر همین اساس بیننده تراژدی در مواجهه با قهرمان هم احساس مهر و دلسوزی دارد و هم در درون، او را به خاطر ... دیدن ادامه ›› خطاورزیِ بزرگ‌اش سرزنش می‌کند. دلسوزی فزاینده، غالبا به برون‌ریزی روحی و اشک‌های متداوم منتهی می‌شود و حس سرزنش، انگیزه‌ای اخلاقی برای بهتر زیستن در فرد ایجاد می‌کند که نتیجه کلی آن همان «کاتارسیس» است به معنای تزکیه و پالایش؛ پالایشی که جسم و روان را همزمان در بر می‌گیرد و شهروند را برای هدف وجودی‌اش یعنی تلاش برای سعادت احیا می‌کند.

در دوران مدرن اما زمینی‌تر شدن بیش از پیش همه‌چیز، باعث شد که تراژدی از صورت متافیزیکی و نقش بسیار موثر خدایان در سرنوشت نامطلوب انسانی خود تهی شود و به صرفِ موقعیت‌های دشواریاب زندگی روزمره فروکاهیده شود. موقعیت‌هایی که در آن، حتی مقولات ناپسندی چون غرور و خودبینی نیز چندان عیب نیست و با پشتوانه‌ای به نام «اعتماد به نفس» توجیه‌پذیر می‌شود. قهرمان مدرنِ تراژدی، داستان را از نقطه صفر آغاز نمی‌کند، او را ناگهان در موقعیت می‌یابیم و نیازی نیست که چگونگی رسیدن به این دشواری برای بیننده تبیین شود. به همین خاطر است که گروه همسرایان –که در تراژدی‌های کلاسیک، روایت‌گران الهیِ فاجعه بودند- در تراژدی‌های مدرن غایبند و راوی تمام ماجرا، قهرمانی است که همه چیز را از چشم خود می‌بیند و تنها آنچه خود لازم بداند را با بیننده در میان می‌گذارد. نتیجه آن است که در چنین مخاطبتی، تماشاچی تنها می‌تواند در وجه دلسوزی با قهرمان همراه شود و بدون دستیابی به فهمی استعلائی، که او را به موقعیت اخلاقی رهنمون است، اشکی نیز بیفشاند و در پایان نمایش با دست زدن‌های مکرر برای بازیگران، به خود و دیگر همراهان اثبات کند که این تنها یک نمایش است و قرار نیست در زندگی تکرار شود. این در حالی است که وی در درون به خوبی آگاه است که این سرنوشت هر کسی – و از جمله خودِ او – است؛ اما با کنار زدن و به حاشیه‌راندن این آگاهیِ درونی، ترجیح می‌دهد زود به زندگی روزمره خویش بازگردد. تو گویی تراژدی که قرار بود با برون‌ریزی روحی و جسمی به «پالودگی» بینجامد، اینک با درون‌ریزی روحی، تنها به فزونیِ «آلودگی» – آن‌هم در وجهی ناخودآگاه – می‌انجامد.

نمایش «شرقی غمگین» که این روزها با نویسندگی و بازیگری سجاد افشاریان و کارگردانی سعید زارعی در سالن نمایش پالیز در حال اجراست، یکی از نمونه‌های بومیِ تراژی مدرن است. قهرمان داستان، علی عشقی، روایت‌گر همه‌چیز است، هرجا که تنها همراهش، سعید(با بازی بسیار خوبِ هومن شاهی) تلنگری به گذشته می‌زند و می‌خواهد راز دشواریِ زندگی و عشق نافرجام را برملا کند، با نهیب و فریاد قهرمان روبرو می‌شود: تماشاچی نباید هیچ چیز بداند، این دانستن خطرناک است، زیرا از ضعف‌های اخلاقی قهرمان پرده برمی‌دارد. در نتیجه، پس از هر نقبی به گذشته، فریادی است و بعد شروع یک بازی روزمره برای فراموشی موضوع؛ بازی‌هایی کوچک اما سرگرم‌کننده، یادآور اینکه تماشاچی امروزین برای سرگرمی به سالن آمده است! در نتیجه، تماشاچی همواره فقط غم را می‌بیند، سختی و پوچیِ زندگی قهرمان را. او را در موقعیت مرگ مادر، فرد بی‌تفاوتی می‌یابد که در درون‌اش غوغاست، اما برای رهایی از مواجه شدن با این غوغا، بر سر دوست‌اش فریاد می‌زند: «من مادرم را دوست داشتم!» اما این دوست‌داشتن نه حس غم و همدلی ایجاد می‌کند و نه فاجعه مرگ مادر را به تمامی به تصویر می‌کشد؛ این غوغا باید خفه شود! بی‌خانمانی، دوری و قهر از اجتماع، تبدیل شدن انسان به یک صدای مجازی(در تولید مکرر پادکست‌های رادیویی)، پناه بردن به الکل و مخدرات، غلبه بازی‌های روزمره بر رنج‌های همین زندگی روزمره، تضاد مضحکه‌آمیز خوش‌پوشی علی عشقی – که دو سال است از خانه بیرون نرفته – با لباس‌های بدسلیقه و نازیبای سعید – که هر روز در خیابان عاشق کسی می‌شود – و در نهایت همراهی این دو در تولید پادکستی که صرفا به تقلید صدای هنرپیشگان فیلم‌های مختلف اختصاص دارد، همه و همه به شکل‌گیری نمایشی منتهی می‌شود که در آن، تراژدی تا سطح بی‌نوایی و بیچارگی قهرمان فروکاهیده شده است.

در چنین وضعیتی، تکرار مداوم لحظات کمیک به تماشاچی کمک می‌کند که اگر حتی لحظه‌ای در همدردی با قهرمان، اشک بر دیدگان‌اش جاری شد، خیلی زود با خندیدن، آن‌را فراموش کند. اما این تمهیدات مانع از آن نیست که وی در درون خود، در غوغای مواجهه با رنج فزاینده زندگی، دچار بحران نشود؛ بحرانی که اگرچه در تراژدی قرار بود به پالایش روحی و جسمی او رهنمون شود، اینک با یادآوری خشونتِ پنهان زیستِ مدرن مواجه می‌شود و آن‌هم «خفگی» است! صدای بحران را باید خفه کرد؛ با تغزل، تخدیر، تفریح و حتی با بازی! هرچند نویسنده خود نیز به خوبی آگاه است که این «خفگی» در پایان به «نیستی» ختم خواهد شد. اما جنبه کمدی/تراژدی ماجرا آن است که این «نیستی» نیز در نهایت با وساطت اسلحه‌ای است که بر آن «صداخفه‌کن» نصب شده است تا مرگ قهرمان نیز بی‌صدا و نا-تامل‌برانگیز باقی بماند.

«شرقی غمگین» روایت همین «خفگی» است، خفه‌شدن در برابر موقعیت دشواریاب و رنج‌های تراژیک زندگی. اما در مواجهه با این موقعیت خود نیز دچار «خفگی» می‌شود و نمی‌تواند –یا نمی‌خواهد- به عمق این تراژدی نفوذ کند؛ همه چیز در سطح باقی می‌ماند تا در نهایت تماشاچی با مرگی عاری از معنا به پایان قصه برسد. «شرقی غمگین» نمایش خوبی است، اما غلبه روایت‌گریِ قهرمان مدرن، آن‌را به سرنوشت تراژیک تراژدی در این عصر رهنمون می‌شود: ماندن در سطح و پرهیز از ریشه و ژرفا!

** دکتر سیدمحسن علوی‌پور، استادیار علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

http://konj.org/1895/%D8%AE%D9%81%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%D8%AF%DB%8C.html

درباره نمایش «شرقی غمگین»/ اندر احوالات عاشقیت

فرهنگ > تئاتر - محدثه واعظی‌پور

نمایش «شرقی غمگین» به کارگردانی سعید زارعی یک عاشقانه نوستالژیک و مردانه است.

مواجهه با عاشقانه‌ها همیشه جذاب است، اگر نه برای همه، دست کم برای آنهایی که روزگاری را با عشق گذرانده‌اند و طعم خوش آن روزها را به یاد ... دیدن ادامه ›› دارند. حسرت‌ها و تلخی‌های پس از پایان آن دوران را تجربه کرده‌اند و پس از گذشت سال‌ها، بخشی از وجودشان درگیر حسی است آمیخته از دلتنگی، اندوه و لذت. «شرقی غمگین» درباره مردی است که نتوانسته رفتن محبوبش را تاب بیاورد و خودویرانگری را انتخاب کرده. زمان در جهان کوچک و محقر او با رفتن دلبر متوقف شده و علی عشقی (سجاد افشاریان) عملا به پایان راه رسیده. اطلاعات متن درباره شخصیت‌ها و اصل ماجرا اندک و پراکنده است. قرار نیست همه چیز را بدانیم (چه کسی است که همه رازها را بداند؟) و این جذاب است. ذهن تماشاگر مدام درگیر نمایش و دیالوگ‌ها و کشف راز است و دقایقی باید بگذرد تا با علی و سعید (هومن شاهی) همراه شود. به ویژه این که آغاز نمایش کند است، قصه دیر راه می‌افتد اما وقتی مخاطب، درد علی را می‌فهمد، درکش می‌کند و دوستش می‌دارد.

در خلق یک عاشقانه، به ویژه عاشقانه‌ای شبیه «شرقی غمگین» که درباره هجران و روزها و شبهای سخت فراغ است فضاسازی و نمایش احوالات عاشقی که طرد و تنها شده اهمیت بسیاری دارد و «شرقی غمگین» در تداعی این حس و حال و انتقال آن به مخاطب موفق است. نمایش گرم و جذاب است و قرار است عاشقی را برای ما تصویر کند که شبیه دیگران نیست. آن هم در روزگاری که عشق، کالایی بی‌بها است و کمتر مردی، همچون علی عشقی اینچنین سوگوارانه پای معشوق می‌نشیند. علی می‌تواند ما را با خودش، ترانه‌ها و درد دل‌هایش برای دلبر همراه کند. علی تلخ است و تحمل این تلخی سخت است، اما رابطه او و سعید (هومن شاهی) نمایش را از دام ملال‌آور بودن رها می‌کند. رفاقت مردانه، چاشنی عشق نوستالژیک و مردانه می‌شود و به نمایش خون می‌دهد. جان می‌دهد و آن را به اثری به یادماندنی تبدیل می‌کند. نمایشی که رنج از دست رفتن عشق را با خاطره، موسیقی، ادبیات و شعر گره می‌زند و شخصیت‌هایی را خلق می‌کند که درماندگی و اشتباهاتشان قابل درک و همدلی است، حتی اگر منطقی به نظر نرسد.

«شرقی غمگین» بسیار متکی به حضور سجاد افشاریان است. بدون او معنایی ندارد. بدون صدای او، سلیقه او و انتخاب‌هایش از شعر و موسیقی. علی عشقی لباسی است به قامت افشاریان، با آن موهای درهم و برهم و چشم‌های غمگین و صدای خسته. اما تنها متعلق به او نیست. متعلق به سعید زارعی هم هست که می‌دانسته چطور دنیای شخصی افشاریان را با سلایق و نگاه خود ترکیب کند و چگونه از هومن شاهی به عنوان یک پارتنر درخشان، مقابل افشاریان استفاده کند. شاهی در نخستین حضورش در تئاتر، در نمایشی که بازیگری به مفهوم واقعی‌اش می طلبیده، از خود استعداد نشان داده و در هیچ لحظه‌ای کم نیاورده. ری اکشن‌هایش درست و به جا است و با طنز ذاتی‌اش سعید را به شخصیتی جذاب تبدیل کرده. فصلی که برای گل‌ها «ملت عشق» می‌خواند، یا لحظاتی که تن به بازی دو نفره درباره سینما و دوبله می‌دهد، خوب درک و اجرا شده است.

تصویر پایانی «شرقی غمگین» به یادماندنی است. علی به قولش به سعید وفا نمی‌کند و این از اصول رفاقت مردانه دور است، علی نمی‌خواهد به دنیای بدون دلبر برگردد، نمی‌خواهد زندگی را در خیابان‌ها و شهری که او را از محبوبش جدا کرده، ادامه دهد. انتخاب می‌کند که نماند. اسلحه را روی شقیقه می‌گذارد و صدای شلیک شنیده نمی‌شود. صحنه تاریک می‌شود و پس از آن، اتاق، تشک، کتاب‌ها و هر آنچه با علی عشقی معنا داشته، در سکون و بدون او دیده می‌شود و این پایان همه رنج‌هاست.
http://www.khabaronline.ir/(X(1)S(c2ps04eqykm4t0nlnumc0vyf))/detail/699505/culture/theater