*یه طناب دار از وسط سقف به جای لوستر آویزونهِ*
1)از صبح دنبال یه چهارپایه همه جا رفتم اَه مگه پیدا میشه
آخر به زور از بقال سر کوچه یه فکستنیشو قرض گرفتم
خوب دیگه وقتشه ، این پنجره رو تو باز گذاشتی؟
چه بادیم می یاد هی این طناب ِ لعنتی رو تکون میده میگم پوسیده نیست؟انگار داره وا میره
آره آره راست میگی بی خیال مگه چقدر سنگینه که نتونه
... دیدن ادامه ››
تحمل کنه
2)نه بابا بچه شدی واسه چی گریه کنم ؟!
اینا فقط چندتا آرزوی کوچیکن
مگه مهمه که آرزو داشته باشی...یا اینکه...یا مثلا.....
همین بالا بیخه ریشه این طناب جاشون میذارم ، آره
بذار بیام پایین...آهان...بزنیم زیر چهار پایه؟
یک...دو...سه...
آخ
3)نمیدونم چرا قلبم تیر میکشه،بد جوری درد میکنه
ببخشیدا... البته می خواهم خودم برم ولی پاهام قوت نداره تا بقالی بره
میری این رو پس بدی؟
خوب نیست امانت دستِ آدم بمونه.
از: خود