"من فکر میکنم عاشقِ این سکوتِ بعد از شنیده شدنِ صدای بلندِ یه بازیگر تئاتری روی صحنهام... عالیه واقعاً..."
منم همینطور جنابِ تهیهکننده 😁👌🏻
اول از همه، آقایونی که توی اجرای دوشنبه ۲۴ مرداد ردیف دوم صندلی ۱۰ و ۱۱ نشسته بودین، خیلی ممنونم ازتون که صندلیِ ۱۲ رو خالی نگه داشتین 😁 خیلی به دیدِ من کمک کردین. خیر ببینین.
دوم...
جمعه کار رو دیدم، ولی ماشالا انقدر دیفنهیدرامین اثرش قوی بود که نصفِ اجرا رو توی خلسه و خواب و بیداری دیدم 😅 و به لطفِ اون خوشخندههایی هم که توی سالن بودن، دیگه نشد زیاد روی جزئیات و دیالوگها تمرکز کنم و فقط خیالم راحت بود بابتِ بلیتِ هدیهای که داشتم برای دیشب. 😌
توی هر دو باری که اجرا رو دیدم، بدونِ اطلاعاتِ سیاسی و بدونِ خوندنِ نظرات رفتم. به اندازهی خودم فهمیدم و به اندازهی فهمیدنم هم لذت بردم.
... دیدن ادامه ››
هم از موضوع، هم از بازیها. ولی به شخصه بیشتر از همه، نابازیگر رو دوست داشتم 👌🏻👌🏻👌🏻 هم شخصیتِش توی داستان، هم بازی و هم توانِ بدنیش بسیار نظرم رو جلب کرد. مخصوصاً توی نیمهی اولِ اجرا، هی فکر میکردم چقدر توی زندگیِ همهمون یه نابازیگر لازمه، همونقدر همراه، همونقدر حرفشنو، همونقدر بیآزار... 😌
زمانِ اجرا برای من طولانی بود و ترجیح میدادم حدودِ بیست دقیقه کوتاهتر باشه... اما به هر حال بدونِ بیحوصلگی و خستگی دنبال کردم تا آخرشو.
و به نظر میاد بعد از یه عالمه عقبافتادن و هِی نشدن، بالاخره پروندهی این اجرا برای من بسته شد. حالا بشینم ذره ذره نظرها رو بخونم ببینم شما چی دیدین و من چی دیدم... 😋
"چقدر در برابرِ تو بیپناهم..."
(احیاناً کسی دیشب توی سالن بود که عکاسِ حاضر در سالن رو بشناسه؟)