در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کیارش درباره نمایش بر زمین می‌زَنَدَش: کارزار گمگشتگی انسان نقدی بر تئاتر «بر زمین می‌زندش» ساخته علی شمس
S4 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 16:15:47
کارزار گمگشتگی انسان
نقدی بر تئاتر «بر زمین می‌زندش»
ساخته علی شمس
(قسمت اول)

تئاتر “بر زمین می‌زندش” به کارگردانی علی شمس، نه فقط یک اجرای نمایشی، که یک تجربه فلسفی و حسی عمیق است که مخاطب را به مرزهای واقعیت و خیال، تاریخ و اکنون، و زندگی و مرگ می‌کشاند. این اثر با بهره‌گیری از زبانی سوررئال و نمادین، روایتی چندلایه از سفر انسان در زمان و مکان ارائه می‌دهد. سفری که در نهایت به پرسش‌هایی بنیادین درباره معنایابی، تقدیر و محدودیت‌های بشری منجر می‌شود. کارگردان با جسارت هنری قابل تحسین، فضایی خلق کرده که در آن دکور متحرک و چرخان، تبدیل به نمادی از جهان گذران و قوانین گریزناپذیر هستی می شود. استعاره‌ای بزرگ از شرایط انسانی و تلاش انسان برای یافتن معنا، تکیه‌گاه و هویت در جهانی است که مدام در حال چرخش و تغییر است.

باکس چرخان نماد جهان، هستی، یا نظام هستی است که با قوانین ثابت و تغییرناپذیر خود (قانون گرانش، ... دیدن ادامه ›› گذر زمان، مرگ) در حال حرکت است. انسان‌ها (بازیگران) در درون این سیستم محبوس‌اند و چاره‌ای جز تعامل با آن ندارند. تمام حرکات بازیگران برای جلوگیری از سقوط (خود را بستن به دکور یا حرکت متقابل) استعاره‌ای است از تمام تلاش‌های بشریت برای ایجاد معنا، ساختار و ثبات در جهانی که ذاتا بی‌ثبات و گذراست.

سفر شخصیت اصلی (انسان) به دوره‌های تاریخی مختلف (سومری، رنسانس، مدرن) نشان می‌دهد که این جستجو برای هویت و معنا، گذراست و در طول تاریخ تکرار می‌شود. انسان در هر دوره به سراغ یک “تکیه‌گاه” جدید می‌رود، اما هیچ‌کدام پاسخ نهایی نیستند:

سفر به دوران سومر باستان (دین و هنر):

در یکی از کهن‌ترین تمدن‌ها انسان ابتدا با خدا روبرو می شود. این بخش از نمایش بسیار متاثر از نظریه ارابه خدایان است. انسانی که در زمان سفر کرده به انسان اولیه آموزش می دهد که چگونه بتواند جامعه خود را فریب داده و ادعای خدایی بکند. اولین معنا که در دین جستجو می شود به همین سادگی پوچ و بی معنا نمایش داده می شود. انسان مدرنی که به گذشته سفر کرده (شخصیت اصلی) چندان متاثر از وجود خدا یا دین نیست. این نشان می دهد عقاید مذهبی برای دوره ای کارساز بوده و دیگر روی انسان امروز نمی تواند اثرگذار باشد و به زندگی او معنا ببخشد.

در ادامه این سفر او به هنر (نمایش داده شده با آواز) روی می‌آورد. هنر، هنر کلاسیک و آواز سنتی است. پر از جلوه نمایی و عظمت. بر خلاف دین، انسان متاثر از هنر می شود و تحت تاثیر قرار می گیرد. این یعنی هنر مرز زمانی نمی شناسد و روی هر دوره ای اثر خودش را دارد و مانند دین نیست که تاریخ مصرفش گذشته باشد. خواننده ترانه های مختلفی می خواند و انسان را تحت تاثر قرار می دهد. دو آهنگ"رویای هستی" و "عطر عود" به ترتیب از استاد بنان و هایده در این قسمت بسیار مرتبط با فضا و مفهوم این تئاتر است:



من اسیر درد اون افسانه پر کشیدنه
من کویر و اون به زیبایی خوشه چیدنه
یه شب مثل افسون عطر عود
از افسانه معبدا میاد
زمین زیر پام آسمون میشه
به مهمونی دل خدا میاد
گاهی دوره گاهی قصه های غروره
گاهی نوره گاهی بارش ابر دوره


“عطر عود” یک استعاره کاملا سوررئال برای یک تجربه عرفانی و اشراق ناگهانی است. یک لحظه جادویی که مرز بین زمین و آسمان، واقعیت و خیال را محو می‌کند. در نمایش، این لحظه مطابق است با زمانی که "انسان" در سومر، به هنر به عنوان یک راه نجات و معنا روی می‌آورد. این “مهمونی دل خدا” نماد رسیدن به یک حالت برتر و یافتن آرامش موقت در میان چرخش دیوانه‌وار جهان است. این لحظه، یکی از “تکیه‌گاه‌هایی” است که انسان برای نیفتادن به آن چنگ می‌زند و با فریاد و تازیانه از خواننده می‌خواهد که باز بخواند و بخواند تا بتواند در آن خلسه عرفانی بماند و برای زندگی خود معنایی زیبا متصور شود.

پایان بندی این ترانه نیز متناسب با پایانبندی تئاتر است:



همه هستیه همه مستیه
تو دستای من جام آخرینه
تو خاموشیم فراموشیم
طنین یه آواز دلنشینه

“جام آخر” نماد مرگ، سرنوشت نهایی یا همان شرطی است که در پرده آخر و بازی با “پسر انسان” باخته می‌شود. یادآوری می‌کند که علیرغم تمام این لحظات اشراق و جستجوها، پایان کار برای همه یکسان است. همان گاوی است که از ابتدا در سلاخ‌خانه قربانی شده است. این پایان، حسی از تسلیم شدن در برابر زیبایی گذرا و پذیرش تقدیر را القا می‌کند. حتی در سکوت و فراموشی نهایی (مرگ)، طنین یک آواز دلنشین (یادبود زیبایی، عشق، هنر) باقی می‌ماند. در متن نمایش، این می‌تواند به این معنا باشد که علیرغم اینکه شخصیت در نهایت در بازی زندگی می‌بازد (بر زمین می‌خورد)، تلاش او برای یافتن معنا که در این صحنه با تجربه هنر نمایندگی شده، خود به خود ارزشمند و دلنشین است.

این آهنگ را می توانید از لینک زیر دانلود کنید:

سفر به رنسانس گالیله (علم):
در دوره ای دیگر از تحولات جامعه بشری، انسان به علم روی می آورد. علم راهی برای درک جهان از طریق منطق، مشاهده و عقلانیت ارائه می‌دهد. این نیز یک "تکیه‌گاه" دیگر برای انسان است. شخصیت مقابل انسان، گالیله به عنوان برجسته ترین دانشمند دوران رنسانس برای این پرده انتخاب شده است. می توان گفت که گالیله نمادین ترین چهره علمی دوران رنسانس نیز هست. پس سفر از دوران باستان به دوران رنسانس نیز نمادین است و این سفر جامعه بشری و تاریخ تحولات انسان است. اگر سفر به سومر نماینده‌ی جستجوی معنا از طریق دین، هنر و اسطوره و نگاه به بالا، به سوی خدایان و آسمان باشد، سفر به عصر رنسانس نماینده جستجوی معنا از طریق نگاه به دنیا، به سوی طبیعت و کیهان است. عصر گالیله، همان دوره رنسانس و به طور خاص، آغاز انقلاب علمی است. او برای اولین بار به طور سیستماتیک از تلسکوپ برای رصد آسمان استفاده کرد و مشاهده کرد که مشتری قمر دارد و ماه سطحی ناهموار دارد. مشاهدات او ادعاهای کلیسا را زیر سوال برد. او پایه‌های روش علمی (مشاهده، فرضیه، آزمایش) را تقویت کرد. محاکمه و مجبور به تکذیب نظریاتش شدن توسط کلیسا، او را به نماد تقابل علم و دگماتیسم تبدیل کرد.
در نمایش، این سفر نشان می‌دهد که بشر، پس از آنکه متوجه شد تکیه بر اسطوره‌ها و هنر به تنهایی پاسخگوی همه پرسش‌ها نیست، به سراغ یک سیستم جدید و قدرتمند برای درک جهان، یعنی علم می‌رود. علم وعده می‌دهد که جهان را می‌توان با قوانین قابل درک و قابل پیش‌بینی توضیح داد. این، یک تکیه‌گاه بسیار مطمئن‌تر و عینی‌تر به نظر می‌رسد. انسان در این مرحله، به علم علاقه‌مند می‌شود. این علاقه، نماد امید بشر به این است که شاید بتواند با عقلانیت و منطق، بر شرایط آشفته جهان درحال چرخش غلبه کند و آن را کنترل نماید.
با این حال، کل نمایش در حال بیان این نکته است که هیچ تکیه‌گاهی، حتی علم، پاسخ نهایی نیست. گالیله خودش را به صندلی بسته و از سقف آویزان است. یک سیب در دهان اوست و زمانیکه می خواهد آن سیب را گاز بزند سیب روی سر انسان می افتد. گالیله با توسل به علم می خواهد نیروی جاذبه را به کنترل درآورد اما نهایتا سیب از قوانین جاری و در گردش طبیعت پیروی می کند و از دهان گالیله می افتد. این محدودیت انسان را مجبور می کند که به سفر خود ادامه دهد و به دوره پول پرستی وارد شود.

ادامه دارد...
نوید عسکری فراهانی و سامان حسنی این را خواندند
رویا و مصطفی بیگ محمدی این را دوست دارند
جهت خواندن متن کامل این نقد و دیدن لینک ها و نقاشی های مرتبط به لینک زیر مراجعه نمایید:

https://eternaldelusions.blogsky.com/1404/06/29/post-132/knocks-it-on-the-ground
۳۰ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید