برنامه ریزی برای یک آشوب
نقد تئاتر «قتل آقای هاورشام»
ساخته فراز غلامی
اگر هنر تئاتر را از زاویه «نمایش در نمایش» و کمدی فیزیکی تماشا کنید، هالهای از طنز و تعلیق پدیدار میشود که در دوبارهسازی فراز غلامی از The Play That Goes Wrong و با حضور احمد صمیمی، به صحنهای تازه بدل شده است. قتل آقای هاورشام نه تنها نسخهای دقیق از نمایش مشهور جاناتان سیر است، بلکه با زبان و فضای فارسی و ریتمی تند، به تجربهای متمایز در تئاتر ایران تبدیل شده است. این نقد سعی دارد با نگاهی جدید به تحلیلی با محوریت وفاداری و خلق نظمی نوین در بینظمی، به بافت این
... دیدن ادامه ››
اثر بپردازد.
نمایش در نمایش، محور مرکزی این اثر است و غلامی آن را با دقت به متن اصلی نگاه داشته است. من ترجمه ای از متن اصلی این نمایشنامه پیدا نکردم. به نظر می رسد که کارگردان اجرای از روی نسخه فیلم تئاتر این اثر را ساخته باشد. فیلم تئاتر این نمایش را به زبان اصلی و با بازیگران خارجی می توانید از لینک زیر تماشا کنید:
https://eternaldelusions.blogsky.com/1404/07/09/post-136/the-play-goes-wrong
اجرای فراز غلامی به این نمایش پایبند و وفادار است و حتی برخی از اکت ها دقیقا همان دراماتورژی صورت گرفته است. به دلیل اینکه نمایشنامه در دسترس نیست، نمی توان مرز بین کپی و وفاداری به متن را تشخیص داد. با اینحال به دلیل اینکه این تجربه در ایران بسیار خاص می باشد علاقه دارم که این اجرا را وفادار به متن ارزیابی کنم یا در کمترین حالت این نمایش را بازآفرینی یک تئاتر انگلیسی قلمداد کنم.
وفاداری به متن، نه به عنوان تقلید خشک، بلکه به عنوان سکوی پرشی برای کشف ژرفای تازهای از طنز و تعلیق عمل میکند. چون ایده های نمایشنامه قابل دستکاری نیست. مهمترین ایده، «نمایش در نمایش»، به صورت پیاپی تکرار می شود اما این تکرار در راستای تقویت فضای کمدی قرار می گیرد و دریچه ذهن مخاطب را بیشتر برای پذیرش و دریافت کمدی باز می کند. در نتیجه هرچه می گذرد بیشتر از مخاطب خنده می گیرد. جنس خنده های مخاطبان دقیقا همان چیزی است که از یک تئاتر انتظار می رود. مخاطب تئاتری که همیشه ناراحت ناهماهنگی های اجراست و حتی کوچکترین تپق زدن بازیگران را نقد می کند، اینجا در فضایی اغراق آمیز با چنان ناهماهنگی هایی روبرو می شود که او را جذب می کند.
پس می توان گفت نا هماهنگی و بی نظمی از حدی که می گذرد خودش جذابیت ایجاد می کند و این یک نظم نوین است. با اینحال باید به این نکته نیز توجه داشت که بستههای طنز فیزیکی و کلامی در این نمایش کاملا هماهنگ و برنامه ریزی شده است و اینطور نیست که بدون برنامه باشد. به طور هماهنگ ناهماهنگی رخ می دهد و به طور منظم بی نظمی ایجاد می شود. اینجا هنر کار خودش را می کند و کمدی خلق می شود. مخاطب تئاتر می داند خطاهایی که در ظاهر ناهماهنگ هستند در اصل یک هماهنگی بسیار ظریف و تمرین شده هستند.خصوصا در جاییکه بازرس و فلورانس فقط با یک جمله اختلاف با هم دیالوگ ها را پیاپی می گویند این موضوع بیشتر نمایان می شود که این نمی تواند یک ناهماهنگی باشد و قطعا چنین اتفاقی هماهنگ شده است و چقدر چنین هماهنگی ای سخت است. این ترکیب، متن را از پیرایشِ نمایشنامه های کلاسیک به دریچهای نو برای تفکر تماشاگران تبدیل می کند.
احمد صمیمی در نقش کارگردان تئاتری است که در تئاتر خودش نقش بازرس را بازی می کند. در این نقش ایده نمایش در نمایش بیشتر عیان می شود. او وظیفه دارد با کنترل آهنگ روایت، توازن بین جدیت کارگردان در اجرای تئاتر درون تئاتر را حفظ کند و از سوی دیگر کمدی تئاتر اصلی را نیز حفظ کند. توجه کنید که کارگردان می خواهد تئاتری با نام قتل در عمارت هاورشام را بازآفرینی کند و فراز غلامی هم می خواهد The play that goes wrong را بازآفرینی کند. تمام بازیگران در نقش خود بسیار خوب ایفای نقش می کنند و در خلق فضای کمدی هریک نقش خود را به خوبی بازی میکند.
این تئاتر نشان میدهد که بینظمیِ هدفمند می تواند تنها یک شوخی نباشد، بلکه یک روشِ هنری است برای ساختن پیوستگیِ جدیدی میان مخاطب و صحنه. به شکل استعارهای برای زندگی گروه تئاتری است که میکوشند با خرابیهای ناگهانی، ارتباطِ صمیمیتری با تماشاگر برقرار کنند. تنها انتقادی که به ذهن میرسد این است که وفاداری به منبع میتوانست با اضافه شدن لایههای فرهنگی ایرانی، به تجربهای چندلایه تبدیل شود که روی این موضوع می تواند بیشتر کار شود.
قتل آقای هاورشام با بازی درخشان احمد صمیمی و هدایت هوشمندانه فراز غلامی، نشان میدهد که چگونه یک بازسازیِ دقیق نمایش انگلیسی میتواند در قالبی بومی و با حضور بازیگران توانمند، به تجربهای تازه و همزمان آشنا تبدیل شود. تماشای این نمایش را به علاقهمندان به کمدی فیزیکی به شدت پیشنهاد می کنم.