در نمایش « دروغ »ِ فلوریان زلر، روبهروی یک آینهی تلنگرآمیز و تکاندهنده میایستیم؛
آیینهای که تصویر ناخوشایندِ «حقیقت» رو نشون میده.
تصویری که خیلیها اصلاً طاقت دیدنشو ندارن!
به نظر من «حقیقت» فقط یه واقعیت بیرونی نیست؛ بلکه یه آزمونه برای سنجیدن ظرفیت درونی آدمها.
فقط کسایی میتونن حقیقت رو بشنون و با اون مواجهبشن که روی خودشون کار کردن.
چه این حقیقت مربوط به خودشونباشه، چه مربوط به بقیه، آدمها
... دیدن ادامه ››
باید ظرف درونشون رو گسترش دادهباشن تا بتونن پذیرای حقیقت باشن.
دروغ، خیلی اوقات پناهگاهی آسودهتر، تحملپذیرتر، و محبوبتره.
خیلی هامون شیرینی مصنوعی دروغ رو ترجیحمیدیم تا طعم گس حقیقت رو. چه این مزه رو موقع شنیدن حسکنیم، چه موقع گفتن.
زلر با این نمایشنامه قصد داره بگه گفتن حقیقت، مسئولیتی اخلاقی و خطرناکه. نه همه پذیرایشنیدنش هستن، نه همه لایقگفتنش.
تئاتر واقعی، در بهترین حالتش قرار نیست همیشه آسایش بیاره.
گاهی دعوت به مواجهه، و پرسش از خود، و تحولاتمثبت میکنه.
آیا همگی ما حاضریم ظرف درونمون رو بزرگتر کنیم و حقیقت ناب رو تاببیاریم و ازش پذیراییکنیم؟
یا انتخابمون ، راحتی ِ دروغه؟
اگه فرزند به والدینش مثلاً بگه که بهفلاندلیل سیگار میکشم،
اگه همسر به همسرش مثلاً بگه که فلانآدم، به فلاندلیل، برام جذابیت داره،
آیا این اتمسفر رفاقتی، جذابتر و بهتر نیست؟
آیا درککردن و آغوش ، بهتر از ترککردن و طرد نیست؟
آیا نمیشه به جای اعصابخوردی و تمرکز روی مسأله، بهدنبال سرچشمهی مسأله، و بهدنبال راهحل و چارهبود؟
درود به یکایکتون بابت اجرای این متن فوقالعاده.