در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | بهی جدیدی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:33:05
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کافه مک‌ آدام از اون نمایش‌نامه‌هایی‌یه که با ظرافت خاصی درد تبعید و غربت رو روایت می‌کنه، مخصوصاً از نگاه آدم‌هایی که یک روزی برای "آزادی" جنگیدن و بعد خودشون گرفتار نوعی اسارت دیگه شدن؛ اسارت دوری، گم‌گشتگی، بی‌هویتی.
آنهایی که از وطن رفتن، فکر می‌کردن رسیدن به جایی که صدای آزادی بلندتره، نجاتشونه… اما اون‌جا هم یه جور دیگه تنها موندن. کافه‌ش مثل ایستگاه قطاری بود که قطاری در کار نیست...
مسافراش، چریک‌هایی خسته از جنگ، نشستن دور فنجون‌هایی که بخار ندارن…
غربت این‌جا دود می‌شه، تو هوا می‌پیچه، می‌شینه روی شونه‌ی آدم‌هایی که یه روز برای وطن جنگیدن، حالا واسه یه تیکه جا تو خاطره‌ها می‌جنگن.
«کافه مک آدام» فقط یه نمایش نبود، یه دل‌نوشته‌ی دسته‌جمعی از تنهایی بود…
در مواجهه با «بر زمین می‌زَنَدَش»، زبان از گفتن باز می‌ماند و تن، تنها ترجمان تجربه می‌شود.
نمایشی که نه تماشا، که تجربه بود؛ نه روایت صرف، که رقصی از اندیشه، هنر، فیزیک، و زیبایی.
علی شمس، با جسارتی شاعرانه و اندیشه‌ای ریشه‌دار، نمایشی آفریده که در آن هر حرکت، واژه‌ای‌ست نانوشته؛
و هر سکوت، فریادی‌ست از اعماق تاریخ، تن، زمین، سرزمین، و حافظه.
تن‌ها، به قلمرو زبان بدل می‌شوند.
و صحنه، نه زمین اجرا، که زمین زدنِ باورهای پوسیده است.
انگار که خدایگانِ تئاتر، برای لحظاتی، در سالن اصلی تئاتر شهر حلول کرده باشند و به ما اجازه داده باشند صدایِ بی‌صداها را ببینیم؛
و زخم‌های کهنه را، از نو بشنویم.
در این اثر، بدن‌ها حرف می‌زنند، می‌رقصند، می‌سوزند و می‌سازند و حنجره ها عشق خلق میکنند.
جریانی است ... دیدن ادامه ›› جاری در تک‌تک لحظات، تک‌تک نگاه‌ها، تک‌تک زمین‌خوردن‌ها.
سپاس از علی شمس که با جسارت و مهارت، درونِ نادیدنی را دیدنی کرد
و با زبانی تازه، فریاد را از حنجره‌ی بدن، به صحنه آورد.
سپاس از گروهی که با جان و تن، ما را نه فقط به تماشا، که به تفکر و تپش و تجربه فراخواندند.
این اثر، نه تنها نمایش، که آیینی‌ست از تولدِ نو.
تولدی که در آن، تماشاگر نیز «زمین‌زده» می‌شود؛
اما نه از شکست، که از زیبایی، از حقیقت، از هنر.
بهی جدیدی (behi)
درباره نمایش روال عادی i
با سلام
خداقوت میگم به تمام عزیزان گروه رست
نمایشی کامل و دوست داشتنی که اگرخلاقیت و هنر کارگردان و دوستان گروه در این اجرای فوق العاده نبود نمایشنامه به تنهایی نمیتوانست حق مطلب را ادا کند. موضوع بسیار همرنگ با جامعه ی حال حاضر ما بود و زیباتر از آن جابجایی کاراکتر کمیسر و خبرچین بود و منِ تماشاگر رو با خود به چالش کشید...
بازی با صندلی ها و هماهنگی بسیار خوب بازیگران با نور از جمله اتفاق های بسیار جذاب کار بود
از بازیگران کاربلد و حرفه ای بسیار ممنونم.
و همچنین از آن دو عزیزی که در هدایت میز با بازی قشنگ دستانشان لحظاتی شاد ساختند ممنونم.
مخاطب ارجمند

سپاس از شما و ممنوم بابت نظرات مثبتی که ارائه دادید.
خرسندیم که از تماشای نمایش رضایت کامل و کافی داشتید.
ممنون میشیم که نمایش ما را به دوستانتون پیشنهاد بدین.


تیم روابط عمومی نمایش "روال عادی"
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
حمیدرضا محمدی (mohammadihamidreza)
سپاس از اینکه چشمانتون رو خرج نمایش کردید 🙏
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هلن در صندلی شماره 13
امیرمسعود فدائی و پویا فلاح این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر