جستاری در باب سریال دارک، بخش دوم نگاهی سطحی به لایه اول داستان:
امروز از صبح برق قطع است.
هوای تهران بشدت سیاه و تاریک و آلوده است.
هزینه های زندگی سرسام آور و ترسناک شده است.
بیکاری یا درآمد پایین بلای جان بسیارانی شده است.
امید به زندگی در پایین ترین سطح ممکن قرار دارد، امروز بعد از سالها عین دهه شصت از یک آدم معمولی آرزویی شبیه آنچه در کودکی ما معمول بود شنیدم؛ راننده اسنپ آرزو داشت برای پسر هشت ساله اش دوچرخه بخرد اما درآمدش کفاف نمیداد، حداقل چندسالی بود که خریدن ملزومات معمول برای اکثریت رویاگونه نبود، گویا مجددا تاریخ در حال
... دیدن ادامه ››
تکرار است.
سطح آموزش مدارس و دانشگاههای آنلاین قطعا پاینتر از سابق است.
خریدن خانه یا ماشین برای جوانان، حتی طبقه متوسط رو به بالا، تقریبا یا تحقیقا غیر ممکن است.
داروهای ضروری برای بیماران قندی، قلبی، سرطانی... کمیاب و گران است
این فهرست بسیار بلندتر از این است.
سریال دارک در سطح اول خود به اختلال هسته ای در نیروگاه اتمی (که قرار بوده باعث رونق معیشت مردم منطقه خود شود اشاره دارد،) که موجب گشودن مدخلی به زمان و ورود و خروج انسانهای نامربوط به زمانهای نامرتبط و در نتیجه معیوب شدن چرخه روابط زیستی این جامعه و نابودی همه چیز و همه کس در آخرالزمانی محتوم، سیکلی که هر چقدر در آن مداخله میشود بازهم معیوب است و رو به نابودی میرود، چرا که مهره های این بازی اصولا قرار نبوده در این جایگاه قرار بگیرند! پس با جابه جایی مهره های غلط نامربوط ناشایست امکان اصلاح ساختار اصلی هم نیست.
اتفاقات این روزها و مقایسه وضعیت ترسیمی سریال دارک، من را وادار به فکر کردن در مورد تشابهات جامعه خودمان و سیکل معیوب زندگی در این سرزمین و ناگزیری ویرانی و بدتر شدن آنچه داریم و از دست میدهیم و عدم وجود راه فرار یا امید به بهبود انداخت، دقیقا مثل وضعیت دارکیها!!
دارم فکر میکنم نکنه توی زمان و مکان ما هم اختلال افتاده و توازن واقعی زندگی و طبیعتمون بهم خورده؟ این همه اتفاق بد اینهمه نالایقی و از همه بدتر عدم پیشرفت و برگشتن به گذشته سیاه دهه جنگ و انقلاب، آیا از نظر عقلانی ممکنه؟ شاید این سیکل باید از سرآغاز متوقف بشه؟ شاید یهویی از این کابوس بیدار بشیم و بگیم خداروشکر که خواب بود وگرنه توی واقعیت این زندگی خود خود جهنمه!!