بنظر من پارک چون ووک برترین کارگردان حال حاضر جهان است چون بجز دغدغه سینما تسلط عجیبی بر ادبیات و نگرانی دردمندانه بر اضمحلال اخلاقیات دارد و در هر فیلمش با نگاهی به داستانی متفاوت نوک پیکان انتقادش را بسوی تباهی بشر بدون اخلاق امروز گرفته و با نهایت خشونت ثمره بی توجهی بشر به نابودی تدریجیش را به تصویر میکشد. در فیلم عطش هم باید به نبوغش تبریک گفت که توانسته با چنین ظرافت و زیبایی چند ژانر مختلف سینمایی را با هم ترکیب کند. تلطیق فضا و خطکشیهای درست کارگردانی شده، مخاطب را هر لحظه به وجد میآورد و در طول تماشای فیلم، گاهی هیجان تماشای یک فیلم اکشن، گاهی اندوه یک درام عاشقانه و گاهی ضعف و دلهرهی تماشای یک فیلم ترسناک را تجربه میکند.
در این فیلم پیچیدگی روایی مالهالند رود و بزرگ راه گمشده، پیام مستتر داستان داراکولا، مفهوم رمان جنایت و مکافت ، زیبایی تصویر برداری و فضا سازی خلاقانه درخشش و عناصر بصری فیلم آیینه و استاکر همگی یکجا جمع شده اند و درکنار عریانی صریح اروتیکی که فقط مشابهش در سینمای مستقل اروپایی نمود داشته، تجربه ای ورای لذت به بیننده حرفه ای سینما هدیه میشود؛ دیدن این فیلم فقط بعد از دیدن آثار بزرگ سینمای جهان و ارتباط گرفتن با آنها مقدور است و تماشاگر آشنا به سینمای چوون ووک با دیدن عطش میتواند روابط علت معلولی سایر آثار کارگردان را هم درک کند.
پ ن : بنظرم بازیهای بازیگران این فیلم از حد درخشان فراتر است و برای توصیف آن کلمه مناسبی پیدا نمیکنم و احتمال میدم چندتایی اسکار بگیره