خوشم میاومد، ولی دلم نمیخواست برم اونور زندگی کنم، من مال اینور بودم، خودمو اینجا دوست داشتم، دوستام اینجا بودن، مامان و بابام اینجا بودن، همه چیزهایی که خوشحالم میکردن اینجا بودن ....
البته خب همه چیزهایی که ناراحتم میکردن هم اینجا بودن، ولی من یاد گرفته بودم چیزی نگم، یاد گرفته بودم حتی خیلی بهش فکر هم نکنم، دیده بودم کسایی که چیزی میگن چی میشن، از خیلی نزدیک دیده بودم ....
#شرح_حال