زوال تفکر در جهان مدرن
نوشتهای بر جهان انزوا
علی صفری
من کدامم؟ کسی که با خودش در خیابان حرف میزند؟ کسی که به این حرف گوش میدهد؟ یا آن کس که این مکالمه را تعریف میکند؟ جهان انزوا به راستی بیانگر عدم توانایی برقراری ارتباط انسان معاصر با پیرامون خود است. ناهنجاری بزرگی که ابتدا به امر، از خویشتن آغاز میشود. از واگویههای ناخودآگاهی که هر ساعت و روز در ذهن جریان دارد و گاهی و فقط گاهی بر زبان جاری میشود.
متن نائومی والاس به اقتضای زمان، راهش را پیدا کرده و با ذکاوت نویسنده با بهرهگیری از سفر درونی که شکل میدهد، مخاطب را با بعدی از انسان آشنا میکند که به عمد سرپوش نهاده است. با توجه به روز بودن مسالهی جنگ در عراق و سوریه و ظلمی که به اعراب روا داشته شده و ظهور و بروز گروهکهایی همچون داعش، جامعهی جهانی هر روز بیش از گذشته به ساکنین این سرزمینها بدبین میشوند؛ و این متن، راهگشای احساسیست که سالها میان توپ و خمپارهی جنگ لگدمال
... دیدن ادامه ››
شده است.
روایت مونولوگ نمایش، با دو بازیگر به شکل همزمان ارائه میشود. ولی در واقع آن دو، یکی هستند؛ انسانی که ساحتهای انسانی و روحانی خویش را از هم جدا کرده و در جستوجوی معنا میان عنصر انسانی کتاب و عنصر روحانی پرواز، مجبور است یکی را برگزیند. و در ابتدا کتاب... این مرا به یاد عبارت «در ابتدا کلمه بود» میاندازد. استفادهی ابزاری از هر چیز، امروزه در جهان رواج پیدا کرده و جهان انزوا به استفادهی ابزاری از شیئی میپردازد که ماهیت مادیاش را مدیون ارواحیست که در بطن خویش جای داده. همین باعث میشود مخاطب در دوگانگی انتخاب قرار گیرد. این دوگانگی توسط هر دو بازیگر تشدید شده و کار تا جایی پیش میرود که برای درک بهتر صحنه، نباید به هیچ کدامشان نگاه کرد. باید میانهی بازی هر دو را نگریست و تاثیری که میخواهند بر روح مخاطب بگذارند. انگار من تماشاگر را میانهی رینگ قرار داده و از هر سو حمله میکنند.
علی نام شخصیت اصلی نمایش است که با دو هیات خودآگاه و ناخودگاه نمود بیرونی پیدا کرده است. بُعد خودآگاه و زمینی علی ـپس از گذار از دوران جنگ و اتفاقی که برای وی افتادهـ سکوت کرده و مابقی عمرش را به دیدن سپری میکند. دیدنی مات و مبهوت که بیشتر به مرور خاطرات منجر میشود. بخش دیگر شخصیت علی، ناخودآگاه عصیانگر وی است؛ ناخودآگاهی که به جای همهی سکوتهای علی زمینی، حرف میزند، مهار ندارد و هرگاه که بخواهد به پرواز درمیآید.
انگار که این دو، نشانههای روشنی از عقل و عشق در عرفان شرقیاند که به شکل ممتد با یکدیگر به جنگ میپردازند. در این میان ـهمانطور که اساتید حکمت شرق گفتهاندـ مرد نیکو کسیست که بتواند عقل و عشق را میزان کند. این توازن در فضای نمایش با کتاب ایجاد میشود. کتابهایی که خود از صحبتهای بزرگان نوشته شده است. اما این دو ـدو شکل از شخصیت علیـ در لحظهی توازن، بیش از این که آرام شوند سرگیجه میگیرند. برای هیچیک فرقی ندارد و هر دو با خواندن کتاب دچار طغیانی آرام میشوند. انگار قرار است ساعتی بعد طوفانی اتفاق افتد. طغیانی آرام که برای من مخاطب نشاندهندهی آشوب است. جهان انزوا، جهانی منظم را تداعی میکند که از داخل در حال فروپاشیست.
عنصر کتاب در نمایش انزوا، بیدلیل برجسته نشده؛ در لحظاتی با افتادن کتاب از دست بازیگر ناخودآگاه ذهن علی، بخش دیگر کبریتی روشن میکند و قصد روشن کردن سیگار را دارد. هرچند سیگارش روشن نمیشود ولی بیانگر سوختن جهان در آتش جهلیست که عدم تفکر به بار آورده و کتاب نشانهی روشنیت که نویسنده و کارگردان از آن سخن میگویند.
شخصیت دو بعدی علی را که کارگردان ایجاد کرده به خوبی نمایانگر انسان معاصر است؛ انسانی که بیش از هر چیز، توان مواجهه با خود را ندارد و هرگاه این اتفاق بین دو کاراکتر میافتد، طغیانی درونی رخ میدهد. در فیزیک، سیستمهایی هستند به نام سیستم بسته که پیدایش در آنها، موجب نابودی سیستم میشود. نگاه ویژهی علی به خودش در آینهی ناخودآگاه، یادآور همین اتفاق فیزیکیست که به خودکشی منجر میشود. در دیوارهی پسین صحنهی نمایش نیز به علت تشدید همین مساله، پردهای طراحی شده تا تماشاگران در طول دیدن اثر با همین فضای ذهنی درگیر شوند. تماشگرانی که از دیدن خودشان بر پرده خجالت میکشند و تا آخر نمایش معذب مینشینند. و این نمود واقعی علی درون آنهاست.
علی سربازی غریب در جنگی پایان یافته است؛ جنگی که برای وی، تازه شروع شده است. چهرهپردازی درست صورتها، نشاندهندهی آوارگی و قحطیزدگی علی بوده و این نکته را به تماشاگر نشان میدهد که تنها از دو چشمانش به جای مانده است. تنها راه ارتباطی که برخلاف بیان، هنوز سلامت است. طراحی لباس و انتخاب درست رنگها برای آن کاملاً در راستای متن و همان اصرار ویژهی آسمانی و زمینی بودن این دو بعد از شخصیت علیست. ناخودآگاه آبی پوشیده و ما را یاد آسمان میاندازد. او هیچ گاه از سکوی وسط صحنه پایین نمیآید. او پرنده است؛ پرندهای بیباک که توان نشستن ندارد. باید پرواز کند اما بخش دیگر شخصیت علی که لباس تیره پوشیده به زمین میخکوب شده است. کند حرکت میکند و تکلم اندکش به این فضای مستاصل میافزاید. برای او تنها و تنها حلبی مانده و چند جلد کتاب که حمل میکند؛ حلبی که به عنوان صندلی استفاده میشود. اما حلب در قبال کاراکتر ناخودآگاه علی تغییر ماهیت داده و حکم ساز موسیقی را مییابد؛ سازی که صدایش از استخوانها و خاطرات کشتهشدگان جنگ پدید میآید.
بخش دیگری که در متن تاکید فراوانی بر آن شده، وجود و تاثیر عامل کلامی پرنده است. پرنده در این نمایش، نمایش روح انسان معاصر بوده که سالیان سال است منطقه را ترک کرده و اثری از آن باقی نمانده است. برای شخصیت ناخودگاه علی، کتاب هر وسیلهای را تداعی میکند و در جایگاه ویژهای کتابی میشود که به تشریح و چگونگی سرگرم شدن با نگهداری پرندگان میپردازد. کتابی که مثل خود شخصیت آبیپوش علی، پوست پاره کرده و جلد خود را باخته است.
«راهنمای سرگرم شدن با نگهداری از پرندگان» نام کتاب مهمیست که علی در این سالها از آن استفاده کرده است. اگر میگویم استفاده به این دلیل است که برای وی، کتاب تنها عامل خواندن نیست. پرنده که نماد خیال، آرزو و در اصل ناخوداگاه پروازگر علیست، طی این سالیان تنها و تنها سرگرمیساز وی شده و این سرگرمی به او یاد داده چگونه از خاطراتش نگهداری کند. این نگهداری و تیمار سبب شده، تمامی خاطرات به یکباره بر وی نازل شوند و همین عاملیست برای تفکر طولانی و بیثمر وی در جهانی که کتاب «گاهی اگر شرایط مناسب باشه، ممکن است برای خواندن هم استفاده شود».
کارگردانی نمایش بسیار مهندسیشده و دقیق است. تمامی بخشها و نکات ریز نمایشنامه با کارگردانی صحیح و بازی کنترلشدهی بازیگران به خوبی نشان داده میشود؛ با این وجود، امکانات محدود سالن کمی در دریافت کیفی اثر، خلل ایجاد کرده است. طراحی صحنه به صورت استیج مد درآمده و به صورتی عرضی روبهروی مخاطب قرار دارد. این نزدیکی به مخاطب که حاصل تفکر اینتراکتیو کارگردان است، تاثیر عمدهای بر تماشاگر میگذارد. اما تاثیر به نسبت بسیار زیادی از سوی متن اعمال شده و هیجان اتفاقی نمایش را تداعی نمیکند. عدم حضور موسیقی، کاستی عمده نمایش جهان انزواست. موسیقی که در صحنههایی توسط بازیگران ادا میشود، شاید با حضور و ظهور بیشتر در تداعی درست فضا و القای معانی کلامی کمک شایانی میکرد. شاید نگاه بسیار موشکافانه و آنالیز دقیق کارگردان، باعث شده تا عنصر هنری اثر کمتر مورد توجه قرار گیرد با این وجود، اگر این نمایش را در راستهی نمایش مستند قرار دهیم، بیشک نمونهی کامل و بینقصی از نمایش مستند است.
جهان انزوا، نمایش زوال تفکر است در جهان مدرن. جهانی که هر چه پیش میرود، زبان و کلام دور افتادهتر شده و انسان برای ایجاد ارتباط به مشکل برخورد کرده و با فراموشی زبان مادری، زبانی تازه را کشف میکند؛ زبان طغیان. طغیانی که در پایان این نمایش اتفاق میافتد. شخصیت ناخودآگاه و عصیانگر که بروز خاطرات را رقم میزند، کتابهایی را که در بدنش مخفی کرده به زمین میریزد. او از درون خالی شده و تمام آنچه را تا امروز اندیشه میپنداشته، فراموش میکند. او حالا سبک شده و آمادهی پرواز است. در همین حین، شخصیت خودآگاه کاراکتر علی برای آخرینبار به خاطراتش نگریسته و از آن جدا میشود. این که هر کدام به کجای جهان سفر میکنند، مشخص نیست ولی بیشک راه فرار و یا نجات هر دو پرواز است. شاید یکی به سوی آتش میرود و دیگری به سوی یخبندان اما جنگ برای آنان در هر دو حالت، نیستی به بار آورده است.