در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش چه زیبا و وحشی، زندگی من
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 22:42:21
امکان خرید پایان یافته
۱۳ تیر تا ۲۰ مرداد ۱۴۰۲
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۱۲۰,۰۰۰، ۱۱۰,۰۰۰ و ۹۰,۰۰۰ تومان
+ ۹% مالیات ارزش‌افزوده  |  جزییات
از ردیف ۱ تا ۳: ۱۲۰،۰۰۰ تومان
از ردیف ۴ تا ۶: ۱۱۰،۰۰۰ تومان
از ردیف ۷ تا ۹: ۹۰،۰۰۰ تومان
خلاصه این قصه، قصه آدم هایی که گم شدن، نه چیزی از گذشته یادشون میاد نه تصویر درستی از آینده دارن، آدم هایی که نمیدونن دیشب خواب دیدن پروانه شدن یا پروانه هایی هستند که الان خواب دیدن آدمن، خلاصه‌ی خلاصه این قصه میشه که: نمیدونم دلم دیوونه کیست کجا میگردد و در خونه کیست نمیدونم دل سر گشته مو اسیر نرگس مستونه کیست
  • درهای سالن ۱۵ دقیقه مانده به زمان اجرا باز می‌شود.
  • برای مشاهده نشانی پارکینگهای نزدیک پردیس تئاتر شهرزاد و بوتیک تئاتر ایران لطفا اینجا را کلیک نمایید.

ویدیوها

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل‌لوشاتو،‌ بعد از سفارت ایتالیا، شماره ۷۶
تلفن:  ۶۶۷۶۱۴۲۳ - ۶۶۷۵۱۰۴۶ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۸۴ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۷۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یه خبرِ بد بهمون بده.
همه‌مون موقتی هستیم.

یه خبرِ خوب بهمون بده.
همه‌مون موقتی هستیم.
.
.
فکر کنم این اجرا رو اگه از آخر به اول می‌دیدم ... دیدن ادامه ›› بیشتر می‌تونستم دوست داشته باشمش. به وضوح حسِ چند دقیقه‌ی پایانی، پررنگ‌تر و متفاوت از بقیه‌ی کار بود.

نمی‌دونم تصمیم این بوده که این اجرا «در ادامه‌ی سبُکی» باشه، یا یه کارِ مستقل. ولی به شخصه ترجیح می‌دادم اشتراکِ کمتری بینِ این اجرا و «سبُکی» ببینم؛ چون وقتی فضا و شیوه‌ی اجرایِ دو تا کار شبیه به هم باشه، آدم ناخودآگاه سعی می‌کنه دو تا داستان رو به هم وصل کنه... که اینجا این اتصال اتفاق نمیفته و قصه گُم میشه.

انرژیِ اجرا خوب بود، بازی‌ها هم بی‌ایراد (مخصوصاً با توجه به نبودِ دکور و وسایلِ صحنه)، شوخی‌ها و شیرینیِ اجرا هم به اندازه بود، ولی قصه پراکنده و بدونِ هیجان پیش می‌رفت... یا حداقل برای من این‌طور بود. و اگه بخوام خیلی صادقانه بنویسم، داستان اصلاً من رو درگیر نکرد.

شایدم اگه بی‌حوصلگیِ این روزام نبود، حس و نظرِ دیگه‌ای می‌داشتم..‌‌.


خوشحال شدم از دیدنتون. :)
سالنِ ۳ شهرزاد، یک‌ سال بعد.
.
.
.
کاین عمر طی نمودیم، اندر امیدواری
یادداشت محمد حسن خدایی درباره نمایش چه زیبا و وحشی،زندگی من :

داریوش علیزاده همان مسیری را طی میکند که با نمایش "ســبکی" آغاز کرده ... دیدن ادامه ›› بود. فرمی با ریتم تند، فشرده و ســیال. اینجا با یک خانــواده روبرو هســتیم که در فقدان والدین، تلاش دارند روابط متشنج خویش را سامان دهند. اما این فقدان مربوط اســت به ذهنیت کوچکترین پسر خانواده که در یک روایت داستانی، سرنوشت تازه ای را برای خود و اعضای خانواده تدارک دیده است. فشردگی زمانی و مکانی، بیش از آنکه به شخصیت سازی اعضای خانواده کمک کند، گویی آنان را بدل به تیپ های اجتماعی میکند که بی وقفه حرف می زنند و دســت به کنش های متناقــض می زننــد. بنابراین فضای دلقک واری شــکل می یابد که مفرح است و تماشایی. ریتم سریع، تعویض بی وقفه صحنه هــا، بی آنکه خبری از اشیا و وسایل زندگی باشد، به راحتی فضاهای متکثر اجرایی را برمی سازد.

در نهایــت می توان ایــن نمایش را یک انحــراف کوچک امــا لازم از مســیر تولید مــادی تئاتــر در نظر گرفت. تئاترهایی که بیــش از اندازه بر طراحی صحنه و رابطه انسان با اشیا متمرکز هستند اما شوقی هم در نگاه تماشاگران برنمی انگیزند. البتــه این اجــرا می توانســت از منطق ذهنی روایت بــرادر کوچک خانواده فاصله گرفته و جهان خویش را بر نوعی فانتــزی خودآیین بنا کند. به میانجی این رویکرد روایی، وحشی بودن زندگــی و اجرا، حتــی بیش از این به پیش میرفت و میتوانســت تماشــاگران را با شــگفتی بیشتری مواجه کند.
اما با تمامی این نکات ذکر شده، همچنان می توان با مسیری که این گروه جوان در این مدت آغاز کرده و ادامه داده، همدل بود و از این شیوه اجرایی جمع وجور و خلاقانه لذت برد. این همدلی بستگی دارد در آینده چه مسیرهای تازهای انتخاب شده و طی شود. مسیرهایی که می بایست زیباتر و وحشی تر باشند.

روزنامه توسعه ایرانی
پنج شنبه ۲۹ تیر