بررسی زیبایی شناسی تکرار در نمایش فهرست از نظر من کمترین، خطاب به دوستانی که آن را زیاده میدانند:
سلام
همینطور که اشاره میکنید از جایی به بعد تماشاگر انتظار دارد پرده ای که میبیند آخرین پرده ی نمایش یا یک پرده قبل از آن باشد، اما اینطور نمیشود همانند نمایش مرگ فروشنده؛ اما برخلاف آن نمایش که در ادامه ی نمایش درک شما از داستان تغییر میکند و این کشدار شدن توضیح منطقی میابد اینجا ادامه ی نمایش تغییری در کلیت داستان ایجاد نمیکند و به قول شما تکرار همان روایت قبلی به نوعی دیگر است.
به هر حال چه در این نمایش و چه در مرگ فروشنده ادامه ی نمایش برخلاف انتظارتان، یک غافلگیری چند باره ی لذت بخش و یک عنصر زیبایی شناسانه است؛ در مرگ فروشنده این غافلگیری با تغییر برداشتتان از داستان، ادامه میابد و لذتی مضاعف ایجاد میکند، اما اینجا با ادامه ی نمایش غافلگیری تازه ای رخ نمیدهد و همان داستان هست که بسط پیدا کرده. حال سؤال اینجاست که آیا این تکرار خودش میتواند یک عنصر زیبایی شناسانه باشد؟ و چگونه؟
پاسخ جناب ثروتی این بوده
... دیدن ادامه ››
که قصد داشته تماشاگر را در موقعیت عذاب آور شخصیت اصلی قرار دهد و رنجی را به نمایش بگذارد که شخصیت اصلی راه گریزی از آن پیدا نمیکند. درین صورت صندلی های اسیرکننده و ناراحت سالن حافظ اتفاقا به کارگردان درین راستا کمک میکنند.
اما من خودم ازین کش آمدن لذت میبردم البته یک جنبه اش میتواند همین باشد که این درد کشیدن جسمانی، روحم را جلا میداد و روحم از آن استقبال میکرد (حالا روزه ام که باشید بیشتر فاز میگیرید) اما دلیل اصلیش این بود که این داستانی نیست که بخواهی منتظر پایانش باشی؛ اصلا نکته همین جاست که تو کل داستان را از ابتدا میدانستی فقط شاید از یاد برده بودی؛ کل این تئاتر تکراریست اما هر تکرارش تازگی دارد مثل قصه های فولکلور، قصه هایی که مادربزرگ ها هر شب برای بچه ها میگفتند تا خوابشان ببرد و به عالم رؤیا بروند؛ این قصه ها همیشه کش آمدنشان جذاب است، هر چه طولانی تر بهتر (البته به این معنا که در شب های متمادی پخش شود)؛ و ویژگی دیگرشان هم این است که هر بار شنیدنشان تازگی دارد مانند فهرست که بارها تماشایش از لذت آن نمیکاهد که چه بسا بر لذتش بیافزاید.
به نظرم میرسد هر قدر کودک درونمان زنده تر باشد بیشتر ازین تکرار لذت میبریم و با شخصیت پسربچه ارتباط برقرار میکنیم همانطور که فکر میکنم ایلیا نصرالهی بیشتر از هر کسی ازین نمایش لذت میبرد و هر قدر کودک درونمان را سرکوب کرده باشیم مانند رهبر ارکستر ازین تکرار ملول و خسته میشویم.
تم اصلی تئاتر فهرست که سیر و مواجهه ی شخصیت اصلی با شخصیت های فرعی مختلف است تم رده ی وسیع و مهمی از داستان های عامیانه را شکل میدهد و در واقع اینجا مسئله این است که تعداد بهینه ی شخصیت های فرعی برای این نمایش چند تاست؟ و قطعا یک جواب صحیح بیشتر وجود ندارد و هنر آقای ثروتی در گرو جواب به این سؤال است.