در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهرناز خلیلی
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 18:18:38
 

اینستاگرام:
mehr.naaz_khalili_

 ۱۰ فروردین ۱۳۷۱
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
از زمان ورودم به سالن و دیدن طراحی صحنه متوجه شدم با یک فضاسازی خاص مواجه میشم و درست حدس زده بودم.
متنی چند لایه، روانشناختی، اسطوره ای و روایی.
هرچی ... دیدن ادامه ›› اجرا جلوتر رفت گره های متن بیشتر باز شد و با قصه ی همایون، تروماهاش، ترس هاش، مادرش، پدرش و برادرش بیشتر آشنا شدم.
فضاسازی کار به صورتی بود که گاهی گمان میکردم دارم یک خواب طولانی می‌بینم. از اون خواب هایی که وسطش به خودت میگی نکنه خواب نیستم و وارد یه دنیای رویایی دیگه شدم.
تراژدی زمانی شکل میگیره که شخصیت اصلی دست به نابودی خودش میزنه، اما اینجا تراژدی برای من نه با نوشیدن جام زهر و خودکشی در وان، بلکه زمانی شکل گرفت که تصویر های ذهنی همایون از واقعیتی که برای خودش ساخته بود به سمت حقیقت رفت و مادر مهربان، فداکار، آغشته به بوی گل مریم و منشأ وابستگی به زنی روان پریش و پدر از عموی هم خوابه ی مادر به نجات دهنده تغییر پیدا کرد.
هملت یا ادیپ؟ مسأله این است!

خسته نباشید میگم به همگی، محمد برهمنی عزیز با امضای خاص خودش، محمود خسرو پرست، مهدی یگانه، مهشید خدادی، فرزین محدث و علیرضا حق پرست. درخشانید و درجه یک 🤌🏼🌟⭐
مهرناز خلیلی (mehrnazkhalili)
درباره نمایش تاسیان i
در بدو ورودم به سالن طراحی صحنه نظرم رو جلب کرد. خیلی ایده ی جالبی بود و تمیز دراومده بود.
بازی ها هم، هم سطح و هماهنگ بود.
تنها مشکلی که با اجرا داشتم متن نمایش بود که به نظرم با توجه به دغدغه مند بودن ایده ی کلی می‌تونست بهتر باشه. متن اسکلت یک اجرا هست و هرچی با قوام تر باشه به طبع اجرا شکل بهتری به خودش می‌گیره.
خسته نباشید میگم به همه ی عزیزان، امیدوارم همواره بدرخشید و موفق باشید 🌞 ❤️
خسته نباشید میگم به همگی دوستان
کارو دوست داشتم، لذت بردم. دم همگی حسابی گرم 👌🏻⭐🔥
چقدر دلم میخواد به تماشای کاری بشینم که بتونه حالمو دگرگون کنه.
از اون اجراهایی که دست میذاره روی احساساتت و قلقلکت میده.
همونایی که وقتی از سالن میای بیرون دلت میخواد قدم بزنی و قدم بزنی و حسش و حفظ کنی.
یه چیزی که از این زندگی نباتی خارجت کنه و خون توی رگ هات رو حس کنی.
چند وقته همچین اجرایی ندیدم؟
نمیدونم... 🤷🏻‍♀️
منظومه زندانی در دانمارک
سعید شهیدیان
مهرناز، نداریم دیگه، تموم شده. مُرد اون زمانی که تیاتر به معنای واقعی تیاتر بود.
امیدوارم باشیم که دوباره زنده بشه و تئاتر به معنای واقعی تئاتر باشه(گرچه نمیدونم این جمله یعنی چی ولی خب).
یه زمانی امکانات نبوداهالی سینما میتونستند با یه فیلم ، اژدها وارد می شود جوانان را به ورزش بخصوص رزمی هدایت کنن، جوانها بعد از دیدن فیلم وبیرون امدن از سینما به هم لکد میزدن ،الان که تمام نمایشها فیلم ها وووو تو جیبشه در گوشی موبایل و خود جوان در شبکه اجتماعی پست های دوربین مخفی وووو دارد کار خیلی سخت شده ،شما هر موقع تونسنی یه جک بگی که کسی نشنیده باشه و بخنده منم یه نمایش میسازم که شما بری تو ساحل قدم بزنی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خسته نباشید میگم خدمت عوامل محترم اجرایی
کار رو دوست داشتم.
متن روان و پیش برنده در کنار بازی درست گیلدا حمیدی عزیز و جناب بهرامی باعث شد از این یک ساعت تئاتری خودم لذت ببرم.

مانا باشید و برقرار 🌞✨
.
ناهید خیلی وقت بود کشته شده بود، اون لحظه ای که زن بابام شد مرد، اون لحظه ای که فریدون آوردش تو حجله ی بابام مرد، اون لحظه ای که میلاد هواییش کرد مرد...
چند وقت پیش با خودم فکر می کردم کاش اینجا اینقدر راحت میشد نمرد... 🙃
به تماشای مجلس ناهید نشستم، یا توصیف بهتر اینکه، در مجلس ناهید شرکت کردم.

شهاب مهربان در اثر جدیدش فضای متفاوتی رو تجربه کرده که برای من مرزی بین تئاتر و تصویر بود.
کارگردان تئاتری که بدون شک می‌تونه کارگردان تصویر خوبی هم باشه.
این رو به خوبی میشه از تصاویری که در انتهای صحنه روی نمایشگر می‌بینیم متوجه بشیم، روی صحنه، روی چهار چهارپایه ی ساده از بازیگران بازی میگیره و روی تصویر حس هارو به ما منتقل می‌کنه.

فضاسازی کار رو دوست داشتم، موسیقی زمینه ی کار رو دوست داشتم، و بازی ها رو هم.

خسته نباشید میگم به همگی، امیدوارم بدرخشید 🌞

ما ناهید و شیوا توی این کشور کم نداشتیم و نداریم... برعکس تا دلتون بخواد حاج علی و ...
خسته نباشید میگم به عوامل محترم اجرایی.
هادی عطایی عزیز، کاسان سالاری، مهرآسا مداحی و به ویژه
پیمان محسنی عزیزم.

تو چقدر بازیگر خوبی هستی پیمان. توی هر نقشی می‌درخشی و رنگ صحنه رو عوض می‌کنی.
لذت میبرم از دیدنت روی صحنه، امیدوارم به جایگاهی که لایقشی برسی.

پاینده باشید و حضورتون در تئاتر جاری ❤️
مهرناز خلیلی (mehrnazkhalili)
درباره نمایش کابینت i
فکر می‌کنم تا به امروز ۶ اجرا در سبک های مختلف از آذین نظری عزیز دیدم، و با قطعیت میتونم بگم بازی بدی ازش ندیدم.
نه تصنعی و اگزجره، نه صداسازی های بی دلیل و ناهنجار، نه اکت های اضافی و شلوغ کاری برای جلب توجه.
برای همین به اندازه و درست بودن هست که خود به خود دیده میشه و دوست داشته میشه.

و خوب در این اجرا تنها نکته ی مثبت و دوست داشتنی برای من آذین بود و بس.

بدرخشی همیشه 🌞❤️
یک کمدی موقعیت تمیز و دوست داشتنی 🤌🏼✔️✨

یک ساعت و نیم خندیدم و لذت بردم.
تبریک میگم به فراز غلامی عزیز که نشون داد اگر کارگردان کارش رو بلد باشه، هم درام رو در میاره هم کمدی رو.
لذت بردم از کارگردانی درست، بازی های درست، ریتم درست و در مجموع کاری که باعث شد گذر زمان رو متوجه نشم.

خسته نباشید همگی و درخشان باشید 🌞🧡
ممنونم‌خانوم‌خلیلی
نظر لطف شماست
خیلی خوشحالم‌که نمایش رو دوست داشتید
۲۴ شهریور
مریم علیپور
واقعا خوب بود 👏🏻👌❤️
مشتاق دیدارتم عزیزم ❤️
۲۴ شهریور
مهرناز خلیلی
مشتاق دیدارتم عزیزم ❤️
من هم بسیار عزیزم مشتاق به دیدارت هستم❤️❤️🌻🌻
۲۵ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مفیستوفلس یا مفیستو، یکی از شخصیت‌های محوری در افسانه‌ی فاوست هست. او شیطان یا نماینده‌ی نیروهای اهریمنی‌ هست که با فاوست پیمان می‌بنده.
در ... دیدن ادامه ›› نمایشنامه‌ی فاوست اثر گوته، مفیستوفلس یک شخصیت پیچیده‌ست: گاهی شوخ‌طبع و طناز، گاهی تلخ و عمیق. او فاوست رو وسوسه می‌کنه تا لذت‌های زمینی و قدرت‌های غیرانسانی رو تجربه کنه، و در مفیستوفلس اسماعیل کاشی، یک بازیگر رو وسوسه می‌کنه تا برای پیشرفت شغلی خودش روحش رو به شیطان بفروشه.
اتفاق ‌قبل و بعد از به قدرت رسیدن نازی ها در آلمان میوفته، اما در تجربه ی زیستی من از این تئاتر، هم آلمان نازی بسیار بهم نزدیک بود، هم آقای بازیگر بسیار شبیه به افرادی که هر روز باهاشون مواجه میشم.

کار با این تعداد بازیگر و ایجاد هماهنگی و ارتباط بینشون کار آسونی نیست و میشه گفت تخصص آقای اسماعیل کاشی هست.
نور در خدمت اجراست و طراحی گریم و لباس هم همین طور.

نمایش‌هایی که مفیستوفلس در اون‌ها ظاهر می‌شه، فقط درباره‌ی یک قرارداد شیطانی نیستن؛ بلکه بازتابی از دغدغه‌های عمیق انسان در برابر وسوسه، مرگ، معنا و جاودانگی هستن و مثل کار قبلی آقای اسماعیل کاشی با اثری دغدغه مند مواجهیم.

در آخر خسته نباشید میگم به کلیه عوامل اجرایی، درخشان باشید 🌞❤️
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
سلام مهدی جان
برات متوسط خواهد بود به نظرم. انتظار کاری به خوبی انسان اسب رو نداشته باش.
۱۸ شهریور
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
کمی ناهماهنگی وجود داره، اما بازم ارزش دیدن داره و زحمت کشیدن بچه ها.
۱۸ شهریور
پرفورمنس که چه عرض کنم فقط شلوغ بازی، از نظر من حیف وقت با ارزش که با دیدن همچین نمایشهایی بگذره، جدیدا فقط با گفتن دو جمله شعارگونه کلیشه ای سعی به جذب مخاطب دارن و این جای تاسف داره
۲۹ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو مهمی و برای همینه که عشق مهمه.
عشق باعث میشه علاوه بر دوست داشتن یه نفر دیگه خودت رو هم بیشتر دوست داشته باشی.
عشق توی زندگی یه موتور پیش برندست و با دوست داشتن خودت و اهدافت در تناقض نیست.
البته اگر عشق باشه، میتونی براش یه اسم هم انتخاب کنی 😉
مهرناز جان
سپاس که به تماشای اجرای ما نشستید و خوش‌حالیم که با کار ارتباط گرفتید.
۱۳ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پوستر نمایش «بر زمین می‌زندش» با یک تصویر عجیب و مفهومی، خیلی چیزها رو به‌صورت غیرمستقیم به ما نشون می‌ده. در مرکز تصویر، یک موجود شاخ‌دار دیده می‌شه که در حال شیپور نواختنه. فرم بدنش شبیه انسانه ولی پاهاش سم‌مانند هستن، و شاخ‌های بلند و پیچ‌خورده داره. این ظاهر ما رو یاد پان (Pan)، یکی از موجودات افسانه‌ای در اسطوره‌های یونانی می‌ندازه؛ خدایی نیمه‌انسان و نیمه‌بز که نماد طبیعت، شور، موسیقی و گاهی هم اغواگری و آشفتگیه و در عین حال کره ای که بر دوش داره اطلس رو به یاد میاره.
این موجودِ ساز به دست با نغمه‌اش داره اتفاقی مهم رو رقم می‌زنه یا فاجعه‌ای رو خبر می‌ده. در کنار اون، کلمات عنوان نمایش (بر زمین می‌زندش) به‌جای اینکه ساده نوشته بشن، در مسیر سقوط طراحی شدن. حروف مثل تکه‌هایی از یک چیز در حال فروپاشی، از بالا به پایین می‌ریزن و انگار با قدرت، چیزی یا کسی رو "بر زمین می‌کوبن".
زمینه‌ی کرم با پاشیدگی‌ های سیاه، حس فرسودگی و اغتشاش می‌ده. رنگ‌بندی ساده‌ی پوستر باعث می‌شه چشم بیننده کاملاً روی تصویر و حرکت حروف متمرکز بمونه و درگیر معنا بشه.
نمایشنامه های "بر زمین میزندش" و "احتمالات" توسط نشر نیماژ به چاپ رسید.

بخوانید و لذت تماشا را دو چندان کنید 👌🏻📖🌞
گویا قرار است ۱۸ مرداد جلسه ای باشد و نقد و تحلیل نمایش.
شما خبر دارین؟
میترا شریفی
نه فقط زحمت ریکورد رو خواستم اگه امکانش بود تلگرام برام بفرستید 🌿
حتما 🌸
سلام امکانش هست برای من هم تو تلگرام بفرستید اگه ضبط کردیذ؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
🌌 وقتی ستارگان بر زمین نمی‌افتند، بلکه زمین را به تعظیم وامی‌دارند؛ درخشش علی شمس و گروهش بر قله تئاتر 🌞❤️

با افتخار برای بار دوم به تماشای شما خواهم نشست.
در جهانی که اکثریت آن درگیر مسائل سطحی هستن، دیدن اثری که پشت آن دانش، شناخت، آگاهی و تفکر هست غنیمته.
چه قاب سنگینی😎😍
درود . نوشته سعید اسلام زاده در اینستاگرام را بخوانید
درود . نوشته فرزام رنجبر در اینستاگرام را بخوانید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پرونده‌های جنایی، معمولاً سوژه‌های جذاب، پرکشش و بحث‌برانگیزی برای داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی هستن؛ اما تا جایی که حافظم یاری می‌کنه، کمتر از ظرفیت واقعی‌شون در اجراهای تئاتری به آن‌ها پرداخته شده.
فضای این نمایش من رو یاد غلامرضا لبخندی انداخت، یکی از اجراهای مورد علاقه‌ام در سال گذشته؛ با این تفاوت که این بار روایت از زاویه‌ای متفاوت و از نقطه‌ نظر دیگری بیان شد.
یکی از نکات جالب درباره چنین پرونده‌هایی این هست که ما در اغلب موارد نمی‌تونیم با قطعیت درباره حکم نهایی قضاوت کنیم. همیشه لایه‌ای از ابهام – با شدت و ضعف‌های مختلف – روی حقیقت ماجرا و رأی صادرشده وجود داره.
در نهایت، ما روایت ماجرا را تنها از یک سمت داستان می‌شنویم؛ مثل پرونده‌ی شهلا جاهد که هنوز هم برای من پر از ابهامه و گاهی به آن فکر می‌کنم.
دغدغه‌ی خانم بیان در انتخاب این سوژه‌ها ارزشمند و قابل تحسین هست. روایت سه پرونده‌ی متفاوت به شکلی کامل، منسجم و اثرگذار، نشون دهنده ی این هست که ایشون رسالت خودشون رو به عنوان نویسنده و کارگردانی آگاه و مسئولیت پذیر به خوبی به انجام رسانده‌اند.
بازی خانم میرعلمی و خانم قاسمی بسیار به دل من نشست. در نهایت به تمامی اعضای گروه و دوستان صحنه خسته‌ نباشید می‌گم و برای همگی آرزوی موفقیت دارم. 🌺🌺
☀️ هنر برتر از گوهر آمد پدید
☀️ ز گفتارِ اندیشه بگشای دید...
هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارند
که به تدبیرْ کُلَهْ از سَرِ مَه بردارند
دو سه رندند که، هُشیارْ دل و، سَرمستند
که فَلَک را به یکی عربده، در چرخ آرند
سَر دِهانند که تا سَر نَدِهی، سِرّ نَدِهند
ساقیانند که انگور نمی‌افشارند...

علی شمس 🌞 عزیز و گروه حرفه ای و محترم بر زمین میزندش، شما با علم، توانایی، نبوغ و هنر اصیل خودتون یکی از بهترین اجراهای چند سال اخیر رو ... دیدن ادامه ›› روی صحنه بردید و من تماشاگر رو بر زمین زدید، البته نه معنای بد و بار منفی معنایی بلکه میخکوب و غرق در معنا و اصالت هنر.

تبریک میگم برای خلق اثری که در طراحی صحنه، نور، گریم، لباس و موسیقی کاملا حرفه ای عمل کرده، بازی و بدن بازیگران و طراحی حرکت حرفی برای گفتن باقی نگذاشته.
کار سرشار از نماد و درهم تنیدگی فلسفی و معنایی هست که جناب چیانی عزیز در نوشتشون به اکثر اونها اشاره کردن اما فکر میکنم برای باز کردن هر آنچه در ذهن کارگردان میگذره حتما به یک جلسه ی نقد و همراهی علی شمس عزیز نیاز هست.

خسته نباشید میگم به همگی و تشویق های مکرر و طولانی 🌞❤️
لطف دارید خانم خلیلی عزیز. به نظر من هم اگه امکانش فراهم بشه که جلسه‌ای با خود جناب شمس نازنین برگزار شه عالی می‌شه و می‌تونیم خیلی بیش از این‌ها وارد فضای پررمز و راز نمایش بشیم.
حسین چیانی
لطف دارید خانم خلیلی عزیز. به نظر من هم اگه امکانش فراهم بشه که جلسه‌ای با خود جناب شمس نازنین برگزار شه عالی می‌شه و می‌تونیم خیلی بیش از این‌ها وارد فضای پررمز و راز نمایش بشیم.
امیدوارم این امر بعد از اتمام اجراها میسر بشه 🙏🏼❤️
داوود مهرداد
ای کاش واقعا علی شمس یه جلسه نقد و بررسی بزاره که بیش از اینها نمایش وارد گوشت، پوست و استخوان مون بشه
شاید اگه آرزو کرده‌بودین بذاره می‌ذاشت
ولی آرزو کردین بزاره پس نمی‌ذاره :(((((
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جامی است که عقل آفرین می‌زندش

صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش

این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف

می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش...

آقایان عزیز، شاید فکر می‌کنید از این بابت شرمسارم و اظهار ندامت می‌کنم و طلب بخشایش دارم؟ اطمینان دارم که این‌ها فقط تصورات شماست... به هرحال، اصلاً برای من فرقی نمی‌کند که شما چگونه فکر می‌کنید...

یادداشت های زیرزمینی _ فئودور داستایوفسکی

امشب به صرف بورش بدون خون برای من یک اثر مستقل از قسمت اول بود، که تنها اشتراکاتی در معنا با قسمت اول پیدا میکرد.
گمان میکنم زن شریف قسمت دوم، داستان جدایی رو روایت می‌کنه که اگر با قسمت اول به نقطه ی اتصالی برسه در قسمت سوم متوجه اون ... دیدن ادامه ›› خواهیم شد.

چقدر خوب که صابر ابری وجود داره که برای مخاطب خودش ارزش قائله و این رو در وسواسی که در طراحی درست و دقیق صحنه، نور، لباس، گریم، موسیقی و پرداخت به جزئیات داره چه در قسمت اول و چه در قسمت دوم به خوبی مشاهده کردیم.

صابر ابر یک آرتیست واقعیه،
کسی که هنر در تار و پود وجودشه.
همون طور که با درخشش در مونولوگ بورش و خون
باعث شد یکی از بهترین اجراهای ۴۰۳ رقم بخوره، در بورش بدون خون هم، با وجود صامت بودن نقشش بازی درست و موفقی رو ارائه داد.
تا پیش از دیدن اجرا گمان میکردم خانم کردا انتخاب درستی برای نقش نازنین نیستن، اما این نازنین که برای من نازنین قسمت اول نبود، کاملا برای الهام کردا نوشته شده بود و یک ساعت و ربع بدون تپق و خارج شدن از ریتم از پس نقش خودشون براومدن.

خسته نباشید میگم به کلیه ی عوامل محترم اجرایی و تشکر ویژه از آقای تقی لو. 💐🌞🌟 مانا باشید.
با سلام و خسته نباشیدتئاتر امشب با بازی هنر مردانه صابر ابر و خ الهام کردا خوب بود
ولی صحنه‌ای که قبلاً در آشپزخانه منزل در نظر گرفته بودین بسیار مناسب تر و دلنشین تر بوده
تصور حمام خانه و آن حوض خون و جسد حال بدی القا میکردو چشم نواز بیننده نبود حال روانی بدی برای بیننده ایجاد میکردحرفدل زنان جامعه رو میشد زود بارورتر کرد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
موسیقی
سینما

تماس‌ها

اینستاگرام