«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
در شبــــ سالــــ نو: چه خوبه که برگشتی!
یک نمایشنامه خوانی، که از خیلی از تئاترهای این روزها یک سر و گردن بالاتره. با نقش خوان هایی که نقششون رو نمی خوندند، اون رو بازی می کردند. و چه خوب هم بازی می کردند. امتیاز بسیار بزرگ کار اما در نمایشنامشه. نمایشنامه ای که خیلی زیبا خانواده ای رو توصیف می کنه که نمادی از جامعه سالهای اخیر این مرزو بومه. به راستی که هنر، هم والاترین روش برای به تصویر کشیدن دردهای یک اجتماعه، و هم بهترین مرهم برای اونها. این دقیقا دلیلی بر حسیه که بعد از اجرا داشتم: ترکیبی از یک حس بسیار مطبوع و دلنشین (از تماشای چنین کار زیبا و پرمفهومی) و یک حس تلخ و آزاردهنده (از یادآوری دردهای اجتماعی که سعی در فراموش کردنشون داشتم). هنوز هم فکرم مشغولشه و میدونم که تا مدتی مشغول میمونه. کاش این اجرا فقط یک شب نبود. با اینکه یک نمایشنامه خوانی بود و مدت زمان نسبتا طولانی ای هم داشت (حدود 130 دقیقه) اما به هیچ عنوان تماشاگر احساس خستگی نمی کرد. روایت داستان در عین سادگی، کشش زیادی داشت، خصوصا به خاطر شخصیت پردازی های خوب (که اجرای خوب نقش خوان ها اون رو به کمال می رسوند) و دیالوگ های زیبایی که بر جذابیت تک تک شخصیت ها اضافه می کرد، و باعث پرمغز شدن روایت داستانی میشد. موسیقی کار هم اجرای زنده و ساده گیتاری بود که اشکان خطیبی میزد و خودش به همراه بازیگر نقش فائقه (هنگامه قاضیانی بود؟!) که هر دوشون صدای گوشنوازی داشتند میخوندند، و راوی هم که کسی نبود جز: محمد رحمانیان. وجودش بردوام و راهش سبز.