در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بهرنگ | درباره نمایش ننه دلاور بیرون پشت در
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 19:24:57
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
جناب افشاریان ارجمند
سوالی دارم از حضورتون
در گپی که بعد از تماشای نمایشتون با هم زدیم، فرمودید که دراماتورژ یرمای رفیعی شما بودید. به صفحه یرما در تیوال رفتم:
http://www.tiwall.com/theater/yerma/
نامی از شما ندیدم.
به بروشور یرما مراجعه کردم.
باز هم در لیست دست اندرکاران نمایش نامی از شما ندیدم. اما در قسمت سپاس و تشکر، نام 53 نفر دیده میشه که یکی از اونها شما هستید:
http://www.8pic.ir/images/95983344365511634521.jpg
سوالی که برام پیش اومده اینه که جناب دکتر رفیعی چرا در قبال دراماتورژ کارشون (که ... دیدن ادامه ›› مسلما نقش بسیار مهم و کلیدی ای داره) فقط به یک سپاس قناعت کردند اون هم در کنار نام بسیاری هنرمند دیگر که نام های بزرگی نیز بینشون هست و احتمالا در این تئاتر نقش مستقیمی نداشتند؟
بهرنگ عزیز، از این سؤال بگذر.

ما فقط از اهل هنر تواضع و مراعات را انتظار داریم که از وظایفشان در قبال جامعه است، نه توهین و تمسخر و ... که آفت جان هنر و هنرمند است.
خواسته ما از آقای سجادافشاریان که در متن خود خطاب به کاربران سایت تیوال تربیت اجتماعی و تربیت خانوادگی و .. را مطرح میکند این است که خود نیز به تشریح و تبیین این مقوله ها بپردازند که رسالت هنرمند، دمیدن روح فرهنگ و هنر متعالی در جامعه است
۲۰ شهریور ۱۳۹۲
جناب اصلانی، نظرتون بسیار محترمه، اما در این پست نمیخوام در مورد اتفاقات صفحه ننه دلاور صحبت کنم. این پست فقط یک سواله از جناب سجاد افشاریان در مورد ادعایی که در مورد تئاتر یرما داشتند و اساسا ارتباطی هم به ننه دلاور نداره. امیدوارم بیان و پاسخگو باشن تا جواب ندادنشون مارو به جواب محتمل نرسونه.
۲۱ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بدترین تئاتری که تاحالا دیدم. در واقع اصلا تئاتر نبود. ملغمه ای از یک مونولوگ دو نفره به شدت کسل کننده با بازی هایی مصنوعی به علاوه سیاه لشگری عظیم و اضافه. نمایشی که شاید خلاقیت های ظریفی هم میخواست که داشته باشه اما به قدری کلیت کار و اجراش ملال آور بود که احساس می کردم داره به شعورم توهین میشه. نمایشی با های و هوی بسیار اما پوچ و بی محتوا، همچون طبلی توخالی.
پی نوشت(1): میدونم که هر نقدی باید با ذکر دلایل بسیار باشه تا منصفانه جلوه کنه، اما انقد حالم از دیدن این کار بده که حتی نمی تونم به نقد کردنش فکر کنم. بقدری کلیت کار بد و اعصاب خرد کن بودکه اصلا نمی دونم باید از کجا شروع کنم. شاید بعدا بتونم نقد کامل تری بنویسم، البته شاید.
پی نوشت (2): سومین کاری از جناب افشاریان که دیدم اما دوستش نداشتم. زین پس هرگز کارهای ایشون رو نخواهم دید تا اعصابم راحت باشه.
پی نوشت (3): حیفِ هوتن شکیبا.
پی نوشت (4): تماشای این نمایش رو نه تنها توصیه نمی کنم بلکه پرهیز از اون رو تجویز می کنم.
خوشحالم که دیگه کارای منو نمی ای بهرنگ عزیز چون اعصابِ تو برای من از تاتر خودم مهمتره عزیزم .. برقرار باشی :)
۱۸ شهریور ۱۳۹۲
وحید خان اصلانی، سپاسگزارم از اظهار لطفتون اما با پوزش بسیار از شما، از انتشار ایمیل در فضای عمومی معذورم.
۲۰ شهریور ۱۳۹۲
بهرنگ عزیز، هرچند بر این باورم کاربرد ایمیل مختص ارتباط در فضای مجازی است، اما به نظرتان احترام میگذارم. در صورت امکان از طریق ایمیل، با من ارتباط برقرار نمایید
۲۰ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
داستان ننه دلاور (شعری از برتولت برشت):

یه وقت، یه مادر بود
که بهش می گفتن: ننه دلاور.
اون، توی جنگهای سی ساله تمام کشور رو
با خرده فروشی زیرِ پا گذاشت.
اون از جنگ ترسی نداشت.
فقط می خواس کیسه ی خودشو پُر کنه
هر سه تا بچه شو هم با خودش برد
تا اونام چیزی گیرشون بیاد.
.
.
پسر بزرگه کشته شد، چون نترس بود.
دومی هم که جونشو از دس داد، واسه این که سر به راه بود.
و دخترش، قلب خیلی مهربونی داشت
وقتی که گوله اونو از پا انداخت.