در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال میرزارضا | درباره نمایش در انتظار گودو
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 06:33:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اون گربه مزبور دیشب هم بود.
اومد گوشه سمت راست سن وایستاد، همه متعجب شده بودن، رو صحنه هم خبری نبود، همه چیز آروم بود، گربه اومد بره رو سن، یهو پوتزو شروع کرد به دویدن گربه به تاخت فرار کرد، بعد از چند دقیقه دوباره اومد از یه سوراخ زیر سن رفت تو. بعد صداش از زیر پای من که تو ردیف 8 نشسته بودم اومد.
دقیقا تو اون صحنه که دی‌دی با هیجان داد زد: گوش کن...
و جفتشون دستشون رو گذاشتن پشت گوششون و سالن ساکت بود، یهو گربه شروع کرد سر و صدا کردن، من ترکیده بودم، گوگو با کمی لبخند پرسید: گربه؟ بعد یهو گفت من که چیزی نمی‌شنوم!!
خوب شد قبلا بدون این بازیگر مهمان دیده بودم نمایشو، چون واقعا دیشب نمی‌ذاشت تماشاگرا تمرکز کامل داشته باشن.


و در نهایت پیمان معادی نامه‌ای خطاب به خانواده سربندی خوند و تقاضای بخشش کرد...
:(
البته گربه ها بی آزارن ولی خوب فقط یه کم حواس آدم رو پرت میکنن مخصوصن اگه در کنار خانواده باشی :/
۲۵ فروردین ۱۳۹۳
ممنون مصطفی، من حکم اون دانشجوی بی‌نمک رو دارم که همیشه سعی میکنه تیکه بندازه همه بخندن ولی اکثرا با دیوار بسته برخورد می‌کنه!
:))
بالاخره وسط اینهمه نقد و نظرات جدی، دوتا شوخی میکنیم هوامون عوض شه
:D
۲۵ فروردین ۱۳۹۳
سلام دوست عزیز.شما که در انتظار گودوی غنی زاده رو دیدین میشه خلاصه ی نمایش بگین.میخوام ببینم چه فرقی با اصلی داشت.ممنون میشم اگه این کار رو انجام بدین
۰۶ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب بالاخره این نمایش خوب رو دیدم.
با نظرات آقای حکیمی موافقم، می‌شه جور دیگه‌ای هم دید این انسانهای منتظر و رهگذر رو

گوگو که یه جایی یه روزی اتفاقی براش افتاده که بر وفق مرادش نبوده و دقیقا از اون روز تصمیم می‌گیره عوض شه، و خیلی قاطعانه پای تصمیمش می‌مونه، تا جایی که حتی خودش هم فراموش میکنه قبلا چه ویژگی‌ها و شخصیتی داشته، کاملا باورش شده که از دست خودش هیچ کاری برنمیاد، و فقط باید منتظر یه منجی باشه برای نجاتش، احساساتش همیشه بر عقلش غلبه داره، زود خسته می‌شه و به همون سرعت هم پشیمون می‌شه.
دی‌دی هم خیلی فرقی با اون نداره از لحاظ انتظار منجی رو کشیدن، منتظر بودن برای نجات از بیرون، تصمیمی برای تغییر، تفاوت این دونفر، به نظرم در ترس اونهاست، و به اعتقاد من ترس درونی دی‌دی بیشتر از گوگو هستش، چراکه گوگو پذیرفته که ازش کاری برنمیاد و این خودباختگی رو در رفتار و تصمیماتش می‌شه دید، بی هیچ پرده‌پوشی و لفافه‌ای، ولی در مورد دی‌دی کمی فرق می‌کنه، دی‌دی می‌ترسه که خودش رو منتظر صرف نشون بده و خودش رو صد درصد وابسته به منجی و خودباخته نشون بده، و خودش رو اغلب پشت پرده‌ای از حرفهای بزرگتر و عقل‌پسندتر پنهان می‌کنه تا به نظر برسه که گودو رو تنها راه نجات نمی‌دونه و صرفا گودو رو یکی از راههای نجات می‌دونه، در حالیکه عمیقا خودش رو باخته.
پوتزو و لاکی، ظالم و مظلوم، ظالمی که از ظلمش لذت می‌بره و مظلومی که انگیزه‌ای برای نجات از ... دیدن ادامه ›› ظلم نداره، چون ظالم باهاش کاری کرده که دیگه اعتماد بنفسی براش باقی نمونده که حتی به فکر خودش باشه، خودی در کار نیست، خود لاکی مساوی با اطاعته، یک مطیع صرف، که حتی با وجود اینکه وقتی فکر می‌کنه، بنظر آتیشی میاد که از زیر خاکستر شعله می‌کشه و غیرقابل مهاره، ولی حتی اون هم راه مهار خودش رو داره.

در مجموع دکور خیلی خیلی کمک کرد به اینکه تم ابزورد کار به تماشاگر القا بشه، بازی‌ها خوب بود، صحنه‌هایی که در نمایشنامه برای پسر نوشته شده تردید، بیشتر تعجب بود تا تردید، تردید زمین تا آسمون با تعجب فرق داره به نظرم!

ممنون از همه عوامل و خسته نباشید و درود
سلام
چطوری رضا؟
رو به راهی؟
۲۰ فروردین ۱۳۹۳
پس نقشه رو رد کن بیاد گالیور :)
تابستونم تو کنسرت همایون یا علیزاده بود که همو دیدیم،یادته؟
چی میگن این وقتا
آها،دنیای کوچیکی شده و از این مزخرفات
مراقت خودت باش
عزیزی و دوست دارم
۲۵ فروردین ۱۳۹۳
کنسرت همایون بود اگه اشتباه نکنم
دنیای کوچکی‌ست واقعا
چاکریم
:)
۲۵ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید