در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نماینده گروه اجرایی درباره نمایش مترسک: روزنامه سایه - یکشنبه ۲۸ مرداد ۹۷ گفت‌وگو با غزاله کنعان‌پناه؛ اثرهن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:18:29
روزنامه سایه - یکشنبه ۲۸ مرداد ۹۷
گفت‌وگو با غزاله کنعان‌پناه؛
اثرهنری‌ باید به رشد اندیشه کمک کند
مصطفی رفعت/ چهار شخصیت از اقشار مختلف اجتماع؛ در‌پیِ احساس خطر، دست به ساختن و تجهیز مترسکی برای حفاظت از خود می‌زنند. مترسک، با رسیدن به قدرت؛ اقدام به سرکوب و کنترل مطلق سازندگان خود می‌کند؛ تا اینکه... غزاله کنعان‌پناه، آویشن بیکایی، محمدمصطفی ملک، آبان عسکری و عاطفه امینی؛ بازیگران این نمایش به‌دراماتورژی و کارگردانی مهرداد خامنه‌ای هستند که برداشتی آزاد از نمایشنامه «چهار صندوق» اثر بهرام بیضایی‌ست. با غزاله کنعان‌پناه؛ ایفاگر نقش مترسک در این محصول از گروه تئاتر «اگزیت» گفت‌وگو کرده‌ایم.

چقدر از ماجرای حضور در نمایش «مترسک» به‌خاطرِ جاذبه نقش و متن بوده و چقدر متأثر از اینکه به‌‌عنوانِ عضوی از یک گروه نمایشی باید نقشی را ... دیدن ادامه ›› می‌پذیرفتید؟

برایِ‌آنکه بتوانم پاسخ شما را بدهم، باید از آشنایی‌ام با مهرداد خامنه‌ای بگویم که از چندسال‌قبل با همکاری در یک محیط آموزشی شکل گرفت؛ وقتی متوجه شد که کار بازیگری انجام می‌دهم، پیشنهاد همکاری داد. آن‌زمان گروه «اگزیت» به‌تازگی کارش را در ایران شروع کرده بود و حس کردم جریان فکری‌اش با من چقدر همسوست و پذیرفتم. حتی قبل‌از کار قبلی «اگزیت» یعنی «مهاجران» به‌مدتِ دوسال کاری را با‌این‌گروه انجام نداده بودم؛ هم به‌خاطرِ مشغله‌ای که داشتم و هم اینکه نقش‌هایی که بود، به‌نظرم مناسب من نبود تا «مهاجران».

پس جایگاه متن در ‌انتخاب‌ها حفظ می‌شود؟

آنچه گفتم؛ جدای از جذابیت ذاتی متن «چهار صندوق» بهرام بیضایی‌ست. خواستم تأکید کنم که در گروه «اگزیت»، اجباری برای پذیرش نقش وجود ندارد و می‌توان پیشنهادی را که دوست نداشت، رد کرد. وقتی مهرداد خامنه‌ای متن «مترسک» را به من پیشنهاد داد؛ دیدم نقش دچار تغییراتی شده که دوست دارم دوباره و این‌بار درقالبِ جدیدش بازی کنم.

یعنی قبلاً آن را کار کرده بودید؟

اجرای اول «مترسک» در ایران با گروه «اگزیت» به سال ٩٤ برمی‌گردد که از گروه بازیگرانش فقط من در اجرای جدید حضور دارم.

تغییرات به‌حدی بود که بازاجرای این شخصیت را بپذیرید؟

متن دو تغییر عمده دارد؛ اول نسبت به متن اولیه بهرام بیضایی که با فیلتر ذهنی مهرداد خامنه‌ای کاملاً در روایت و شخصیت‌پردازی تغییراتی داشته تا به‌روز شود. به‌روز به‌معنایِ چیزی‌که با مخاطب امروز ارتباط برقرار کند و به شیوه اجرای مدرن کارگردان نزدیک باشد؛ وگرنه روایت آن لامکان و لازمان است. تغییر در اجرای حاضر، در بُعد دوم به‌نسبت اجرای قبلی خودمان است.

این تغییرات، در شخصیت مترسک هم بوده؟

بله؛ مترسک ترسیم‌شده در متن استاد بیضایی اساساً نیروی سرکوبگر فاقد اندیشه است اما مهرداد خامنه‌ای جزئیاتی را به آن وارد کرده که تبدیل به موجودی هوشمند شده. این‌بار حتی به‌نسبتِ اجرای قبلی‌مان؛ مترسک شخصیت عمیق‌تری شده؛ مخاطبی که «چهار صندوق» را خوانده باشد، کاملاً متوجه این تغییرات می‌شود.
البته تصویری که از مترسک می‌بینیم؛ با آن فیزیک و صدای قدرتمند نشان می‌دهد که کارگردان نقش را به بازیگر مناسبی سپرده است.
بی‌شک مهرداد خامنه‌ای در سپردن نقش به من و همه بچه‌های گروه این موضوع را لحاظ می‌کند که متناسب و مناسب آن بازیگر باشد و حتماً در اینجا هم باتوجه‌به‌اینکه نقش مترسک با فیزیک و نوع بیان من همخوانی دارد، آن‌را به من پیشنهاد داد؛ کمااینکه این موضوع در نقشی که در «مهاجران» هم داشتم، نمود داشت. البته ماجرا این‌گونه نیست که چون نقش با ظاهر من هم‌خوانی دارد، دیگر نتوانم برای جزئیاتش کاری کنم. دست من همیشه باز بوده تا تغییرات لازم را داشته باشم و نقش را راحت‌تر مال خود کنم.

این یعنی بازیگرِ کاملاً مطیع کارگردان نیستید؟

ماجرا این‌است‌که در «اگزیت»، همیشه خود گروه بسیار پررنگ‌تر از شخص است. یعنی تربیت تئاتری مهرداد خامنه‌ای این‌گونه بوده که کار را متعلق به گروه می‌کند؛ نه الزاماً محصول شخصی کارگردان. این به‌معنایِ عدمِ‌تبعیت از خواست کارگردان نیست؛ یک‌جور تعامل است. این ویژگی را دراین‌گروه بسیار دوست دارم؛ چون به‌رغمِ فعالیت در گروه‌های مختلف نمایشی، چنین چیزی را کم دیده‌ام. همه بچه‌های «اگزیت» منافع یکدیگر را در‌نظر می‌گیرند و منافع گروه بر هر‌چیزی ارجح است. قبلاً در گروهی نمایشی شورایی تهران نیز به‌مدت ١٠سال تجربه فعالیت گروهی خوبی داشتم. همیشه این فانتزی در ذهنم بود که گروه باید همراه باشد.

به‌جز تغییرات ایرادشده در بستر متن برای شخصیت‌پردازی مترسک، بازی شما هم تغییراتی داشته؟

آنها که هر دو اجرای سال‌های ٩٤ و ٩٧ را دیده‌اند، متوجه این تغییرات شده‌اند. نقش من پخته‌تر و برایم درونی‌تر شده؛ حرکات مترسک از حالت ژست درآمده و او به موجودی عمیق تبدیل شده است. در اجرای قبل، اهرم فشار مترسک پررنگ‌تر بود و حالا با داشتن همه خصوصیات قبلی، او یک موجود باهوش، مرموز و متفکر هم هست. یکی‌از تغییرات در اجرای جدید، استفاده از نور برای خلق صندوق‌هاست. لباس‌ها نیز بازطراحی شده‌اند که به‌نظرم شیرین میرزانژاد طراحی‌های هوشمندانه‌ای انجام داده. درکل به‌لحاظِ فنی هم اجرای حال حاضر متفاوت از اجرای سه‌سال‌پیش است. البته از خوبی‌های متن «چهار صندوق» این‌است‌که در آن از جزئیات صحنه صحبت نشده و دست کارگردان‌ها دراین‌زمینه باز است.

از ویژگی‌هایش می‌توان به «فرزند زمان خود بودن»اش نیز اشاره کرد.

دقیقاً؛ این‌کار سال ٤٦ نوشته شد و آن‌زمان گمان می‌شد متعلق به شرایط آن‌روز است؛ حالا در سال ٩٧ هم مخاطب فکر می‌کند حرف امروز است. مسئله این‌است‌که سوژه و مفاهیم مطروحه در آن، لامکان و لازمان است. هر‌جا و هردوره‌ای مواردی همچون کج‌اندیشی از مذهب، سلطه سرمایه‌داری، حقوق ازدست‌رفته طبقه کارگر و نگاه متفاوت روشنفکرها وجود داشته است. این، ویژگی بزرگ متن «چهار صندوق» است.

چنین چیزی بر انتخاب‌های شما اثر دارد؟ اینکه کاری را بازی کنید که حرف حال باشد؟

راستش به‌شخصه اصلاً دوست ندارم در کارهایی بازی کنم که دغدغه روز جامعه و حرف مردم نباشد. به‌تازگی پیشنهادی داشتم که دیدم متعلق به دوران جنگ است. آن‌را نپذیرفتم؛ چون نه حرف تازه‌ای داشت و نه بازتاب مسائل امروز بود. باید در‌هر‌دوره‌ای به حساسیت‌های اجتماعی توجه کرد. کار هنری‌ای که ارائه می‌شود، باید به رشد اندیشه و دعوت به تفکر جامعه کمک کند.

مترسک از وسط جمعیت وارد داستان می‌شود؛ یعنی تأکیدی براینکه موضوعی برخاسته از دل اجتماع را شاهد خواهیم بود؟

شیوه اجرایی مترسک فکر شده است؛ اینکه شخصیت مترسک که بازی‌اش می‌کنم، از لابه‌لای مخاطبین وارد صحنه می‌شود، حرف دارد و می‌خواهد بگوید که چیزی مانند مترسک، محصول اندیشه همه ماست و همه آدم‌های اجتماع در شکل‌گیری چنین هیولایی مسئول هستند. این ذهن ماست که عامل قدرت را می‌سازد و ممکن است از‌جایی‌به‌بعد، ساخته خود ما علیه خود ما شورش کند.
البته در پرده دوم می‌بینیم که شورش او به یک مصالحه رسیده...
درموردِ پرده دوم می‌توانم بگویم که آن موجود سرکوبگر نظامی هم مانند همه شخصیت‌های دیگر نمایش تغییر کرده و نه‌تنها نوع پوشش و ظاهرش؛ بلکه دیگر یاد گرفته که با هر قشری چطور باید رفتار کرد. او دیگر نیازی به ابراز خشونتی که سازندگانش دراختیارش گذاشته بودند، نمی‌بیند و با هر‌طیفی، به‌زبانِ‌خودش حرف می‌زند. نمونه‌ای از یک سیاست‌مدار امروزی که لبخند را جایگزین اسلحه کرده.

البته خشونت سابقش آدم‌ها را به داخل صندوق‌هایی رانده و آنها هم مطیع‌تر شده‌اند.

بله و حتی چنان اندیشه‌شان را نابود کرده که فکر می‌کنند صندوق‌ها انتخاب خودشان بوده است. حالا تمام دنیا را از روی عادت در همان صندوق جست‌وجو می‌کنند. حتی راهبه دیالوگی دارد به‌این‌مضمون که مگر بیرون از این صندوق‌ها هم جایی وجود دارد؟ این، نشان می‌دهد که چگونه هر صدا، اندیشه، قدرت و باوری سرکوب شده است.

چرا کلیت این تغییر، به پرده دوم موکول نشد؟ بخشی‌از تغییر مترسک از یک مخلوق حرف‌گوش کن به نیرویی طغیان‌گر به‌سرعت در پرده اول رخ می‌دهد.

تغییر مترسک یک‌باره نیست. ٢٠دقیقه اول کار به‌نوعی یک فانتزی‌ست که خالقان مترسک از آرزوهای خود می‌گویند؛ درحالی‌که مترسک صاحب تفکر است نه یک موجود رام و مطیع. درواقع، ما مترسکی صاحب تفکر را داریم که در پرده اول در بدو ورودش تنها نقش بازی می‌کند تا راه مناسب تسلط بر خالقان خود را بیابد. او گوش می‌دهد و از دریافت‌هایش برای شکل‌دادن نگاهش استفاده می‌کند. اگر مترسک را موجودی خالی، سفید و بدون زیرکی اولیه تصویر کرده بودیم؛ بله، این تغییر ناگهانی بود اما مترسک، از پیش ذکاوتی دارد و حالا مترصد بهترین فرصت است تا به‌بهترین‌شکل از آن استفاده کند.

تصاویر چشم‌ها در عمق کار می‌‌خواهد بگوید که مترسک هم تحتِ‌سلطه نیروی بالادست‌تری‌ست؟

مهرداد خامنه‌ای یک‌بار گفته بود که جرج اورول اثری دارد که در آن حضور یک‌جفت چشم در همه صحنه‌ها مشاهده می‌شود؛ مانند ناظری که همه‌چیز را رصد می‌کند. بله؛ می‌توان گفت یک‌جورهایی حتی خود مترسک هم دست‌نشانده اوست و همه مانند عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی در یک صندوق بزرگ‌تر هستند.

به‌نظرتان این شیوه ترکیب تصویر، موسیقی و نمایش برای این‌کار روش مناسبی بود؟

کارگردان می‌تواند پاسخ بهتری به این پرسش بدهد. خودم به‌شخصه ترکیب عناصر نمایشی باهم را دوست دارم. البته استفاده از تصاویر در کار برای این‌بود‌که نشان دهد این رویه، ریشه‌ای تاریخی دارد و محدود و متعلق به زمان حال یا دوره خاصی نیست. حتی در ابتدای کار صحنه‌هایی از فیلم «مطب دکتر کالیگاری» را می‌بینیم که در تحلیل آن گفته ‌می‌شود به‌نوعی خبر از ظهور نازیسم می‌دهد. انگار این رشته سر دراز دارد. معتقدم که باید فضاهای نوین را تجربه کنیم و مدل‌های تازه‌ای را بیاوریم. شکستن خطوط کلاسیک برایم جذاب است. این باعث می‌شود تا مخاطب را با شیوه‌های مدرن‌تر تئاتر هم آشنا کنیم.

چرا شخصیت‌ها بخشی‌از دیالوگ‌ها را به‌جایِ‌آنکه روبه‌هم بگویند، رو‌به‌مخاطب ادا می‌کنند؟

اینکه در بخش‌هایی‌از کار، بازیگرها رو‌به‌مخاطب حضور دارند و حتی در اسپات صحبت می‌‌کنند، عمدی بوده تا کمک کند ارتباط با مخاطب حفظ شود. ذهن و وجود مخاطب را باید با کار درگیر کرد و تماشاچی باید احساس کند عضوی از برنامه است. این، تأثیر خودش را در کار می‌گذارد؛ مخاطب، خودش را در صحنه می‌بیند و حس نمی‌کند جدا از متن است. ضمنِ‌اینکه در ١٣٥دقیقه شما باید به‌نوعی حواس مخاطب را جمع و جذب نگه دارید و خوشبختانه در «مترسک» این اتفاق به خوبی افتاده است.

فکر نمی‌کنید زمان بیش‌از دوساعت برای اثری که بیشتر به یک مانیفست نمایشی شبیه است، باعث خستگی مخاطب شود؟

در اجراهایی که داشتیم؛ از روی میزان بلیت‌‌های به‌فروش‌رفته متوجه شدم که مخاطب از اینکه کاری جدی با‌این‌مختصات ببیند، احساس رضایت دارد و این‌طور حس نمی‌کند که یک رویداد خسته‌کننده ١٣٥دقیقه‌ای می‌خواهد وقت مرا بگیرد. این تئاتر، فاقد عناصر جذابیت امروزی در بسیاری از نمایش‌ها مانند حضور چهره‌های خاص، رنگ‌ولعاب، موسیقی زنده، شوخی‌های نامناسب و قصه سطحی‌ست. یک نمایش سیاسی،اجتماعی با اجرایی متفاوت است که البته حرف دارد و مخاطب را به چالش می‌کشد. وقتی چنین نمایشی در بلیت‌فروشی خوب عمل کرده؛ یعنی برعکس تصور ما؛ سلیقه مخاطب آن‌گونه ‌که حس می‌کنیم، سطحی و نازل نشده است. شاید منتظر است خوراک خوبی به او داده شود تا او هم استقبال خودش را نشان دهد. به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان و نباید که مخاطب را دستِ‌کم گرفت. اینها پیش‌زمینه و پیش‌داوری‌های ماست که باید تغییر کند. مخالف این نیستم که زمان نمایش نباید طولانی باشد اما باید دید که مخاطب چه‌چیزی را دارد می‌بیند و نمایش چه حرفی را دارد می‌زند. کاری که حرف دل مخاطب را بزند، مخاطبِ خودش را پیدا می‌کند. ازطرفی قرار نیست همه مخاطبین تئاتر، مخاطب «مترسک» باشند؛ بحث سلیقه و انتخاب است. تفکر گروه «اگزیت» این‌بوده‌که حتی اگر پنج تماشاچی به سالن بیایند اما به آنچه دیده‌اند، فکر کنند؛ کافی‌ست. هیچ نمایشی نیست که بتواند هرنوع مخاطبی داشته باشد. هر کار، مخاطب خودش را دارد.

لینک:
http://sayeh-news.com/fa/Online/News/106203/اثرهنری%E2%80%8C-باید-به-رشد-اندیشه-کمک-کند
عاطفه گندم آبادی این را خواند
میترا، میلاد هیدی، محمد لهاک و شاهین این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید