در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیلوفر ثانی درباره نمایش کلفت ها: "کلفت‌ها مردانی زن زده" ژان ژنه کارگردانی ست که خصوصیا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:55:31

"کلفت‌ها مردانی زن زده"

ژان ژنه کارگردانی ست که خصوصیات ویژه ای در نمایشنامه هایش دارد او کسی ست که با سابقه ی بزه و خلاف های خردو ریز، آثار ادبی بزرگی خلق کرد که کاملا متفاوت از خط سیر بسیاری از نمایشنامه نویسان هم عصر خودش و تا به امروز بوده است.
شاید "کلفت‌ها" یکی از پر استقبال ترین نمایشنامه هایی ست که مورد اقبال وتوجه کارگردانان ایرانی برای به صحنه درآوردن آن قرار دارد چنانکه حتی در بسیاری از نمایش های نامرتبط، بخشی از آن بازی در بازی ِکلفت هارا بارها دیده ایم . هرچنددر اغلب موارد این استفاده بیشتر به جذابیت نمادینِ داستان آن برمی‌گردد تا به آنچه مورد نظر ژان ژنه در روح و فضای متن هایش بوده است.
تفسیرهای بسیاری درمورد نمایشنامه های ژنه نوشته و پژوهش شده اند و ترجمه هایی نیز به فارسی در دسترس ست بویژه آنکه شخصیت و نگاه ویژه ی او به مقوله ی تئاتر همیشه خاص بوده است ولی آنچه همواره مورد تایید واتفاق نظرست، وجود عناصری خاص چون تناقض، اغراق، فاصله گذاری، بازیِ انعکاسی و ابهام ست..
ژنه ... دیدن ادامه ›› خود آثارش را محاسبه شده توصیف می کند چرا که برای آنها "معماری"،"نظام" و "ساختار ریاضی وار " قائل ست . و دراین معماری، بازی در بازی، فریب، وارونگی و گسست واقعیت، توهم نمایشی و تهی شدگی و خلاء جای خود را ثابت نگه می‌دارد وحفظ می کند.او در هسته ی متن ِخود روحی را جاری می کند تا تاثیر اسرارآمیز "مکاشفه" را خلق کند و مخاطب بتواند با اندکی ابهام و سرگردانی، وحتی اندکی منحرف شدن از مرکز، خود به درک شفافیتِ طرح اصلی برسد
نمایشنامه کلفت ها اگرچه سرشار از احساسات فریبنده، کشمکش های متعدد و حتی مرگ ست، اما با وجود گسست های متعدد و اعلان غیرواقعی بودن آنها، خلاء ای ایجاد می کند تا محوریتِ یکدست داستان و آمیختگی مخاطب با آن از بین برود و بجز زیباشناسی هنر، به واقعیتی برساند که در روند داستان اغلب گم می شود.. توهماتی که از طریق بازی در بازی دوخواهر خدمتکار ایفا می شود، حربه ای در جهتِ پلشتی مادامی ست که متناظر از قدرت و تحقیر آنهاست .و زجرِ او مایه یِ امیدو حیاتِ آنها..

ژنه در پی ایجاد همذات پنداری مخاطب با کارکترهایش نیست، چون از فضیلت نمایی و عینیت واقعیت به شکل موجودش بیزارست او می کوشد در ماهیت واقعی، نمایشش از واقعیت تهی شده و شکل دیگری از آن را که نابهنجار و پنهانی ترست نشان دهد، به شکلی که حتی تماشاگرش برآشوبد. بهمین دلیل از توهم نمایشی استفاده می کند که اگرچه مرز نامشخصی با واقعیت دارد اما به سمت ناواقع گرایی وحتی فراتر، حرکت می کند.
بااین پیش زمینه آنچه در کلفت‌های علیزاد با آن روبرو هستیم گاه همسو و گاه غیرهمسو با آن، اجرایی شده است که از تاثیر و اثر متن های ژنه بر می آید. اما آنچه برآیند اجراست، در سطح روح و هسته ی اثر ژنه شناور مى ماند و تکرارى مى شود از اجراهاى پیشین.
او درگام اول دست به ابتکاری خلاقانه می زند و جنسیتِ خواهران نمایش را به مردانی با ریش های انبوه و فیزیکی مردانه تغییر می دهد، این تغییر درجهت رد کلیشه ی متنی و ساختاریِ فضای تئاتری ست که همواره دریک جهت اجرا شده واینبار می خواهد به شکلی دیگر متنِ پیچیده ی ژنه را به صحنه بیاورد وخود با ژنه بازی را آغاز کند که اساسا بدنبال آن ست،با این وصف،این ایده یِ خوب، چندان موفق اجرایی نشده است . گارد اولیه ی مخاطب با چنین تغییری، آنهم با مردانی زمخت و غیرآراسته، اجازه ی پذیرشِ آنی را نمی دهد تا آماده ی درک پروسه ی پیچیده ی پیش رو شود. مخاطب ازاین کلفت‌ها خوشش نمی آید نه به دلیل تغییر جنسیت، بلکه به دلیل فاصله ای که نقش از بازیِ بازیگران دارد، واین عاملی می شود تا وضعیتِ لازم برای همراه شدن با کارکترها و موضع داستان با تاخیر اتفاق افتد.و درک این تغییرجنسیتی در هاله ای از عدم تاثیر لازم قرار بگیرد.
ژنه همواره در صدد ایجاد ابهام میان واقعیت و ناواقعیت و درجستجوی این ست که همه چیز با اغراق بازی شود و بیشتر از طریق وجود دو لحن در تضاد باهم و متمایز شکل بگیرد اما این اغراق نباید آنقدر تصنعی باشد که بیشتر شبیه به ادا و اطوارِ کلیشه شده ی زنانه که توسط مردان ایفا می شود، منتقل شود. جهان زیستی مردان به دلیل وجود همین فاصله، اگر درونی نشده باشد تبدیل به ادا و ژست هایی می شود که دم دستی ترین تقلید جنسیتی ست. درحالیکه اگر قرار بر برداشتن مرزهای جنسیتی باشد نقش باید با اجرایی دقیق وعمیق زنانه شود. واین اتفاق در بازی مردانِ این اجرا اگرچه بازیگرانی حرفه ای اند اما دیده نمی شود و محتوای فرمیک بازی شان در عمقی زنانه نمی نشنید و به مردانی "زن زده"شبیه می شوند تا "زن شده" ، حتی در ادای کلمات و بیان کی منش، حفره ی ناهمجنس بیشتر دیده می شود. و به نظر می رسد انتخاب او با وجودِ تبحرِ فیزیکالی، برای این نقش، واجد امتیازات لازم نیست. اگر این انتخاب، توام با حفظ همان جنسیت مردانه اجرا می شد قابلیت درک و همسویی بیشتری را با مفاهیم بطنی،ایجاد می کرد.
شخصیت های ژنه از واقعیت هراس دارند، واقعیت آنهارا تحت فشار قرار می دهد ، تعادل آنها را برهم میزند و محدودشان می کند حتی وقتی در طول بازی، شخصیت ها احتمال می دهند بنوعی واقعیت در بازی شان رخنه کرده، نخستین واکنش آنها این است که آن را ازخود دور کنند. چنین مشخصه هایی نیز در اجرای صحنه ی مولوی حلقه ی مفقوده است واگرهم وجود دارد کمرنگ و نامرئی ست .. تمرکز بازیگران آنقدر بر تقلید زنانه اشان مردانه است، که از دیگر جنبه های نقش ،عقب می مانند. وآن مشخصه ی شبه آرتویی مورد نظر تئاتر قساوت دراجرا، دریافت نمی شود.
شروع نمایش ریتم تندی دارد و با حجم زیادی از دیالوگ ها وتغییرات اعمال شده، اجازه ی فضاسازی لازم را برای ایجاد توهم و هضم تناقض ها به تماشاگر نمی دهد از نیمه ی اجرا این روند بهتر می شود اما با ورود مادام(کتایون سالکی) و همزمان دوربین وگوشی دیجیتال برای القای خلاء ، و مکث های زیاد برای تصویربرداری از این صحنه، ریتم را از روال خود می اندازد و زمان بیهوده ای هدر می دهد که توام با بازی ناکارآمد مادام قادر به انسجام بیشتر نیست . دوربین کارکرد معنایی اش را ندارد، هرچند به نظر می رسد در راستای ادغام مکان های بسته و درون و بیرون در یکدیگر ست تا معماری خلاء مورد نظر ژنه رخ دهد اما نمی تواند در بطن اجرا بنشیند و عملا زاید به نظر می رسد .
فاصله گذاری ها که اصول مورد نظر ژنه است، درگردابی از تندروی های درماتورژی، بی اثر می شود. بجز گفتگوهای پای میکرفون، فاصله های بعدی، بیش از آنکه اثربخشی داشته باشد، زایل کننده است .
طراحی صحنه و دکور، گرچه کامل اما ساده و دم دستی ست، اتاق خوابی با تخت و میزآرایش و آئینه ای که مغفول می ماند. هرچند ژنه خود برای دکور این نمایش، اتاق خواب زنی سربه هوا وکمی بورژوا را می پسندد اما حساسیت و شدتِ وسواس او در طراحی های صحنه ی نمایش هایش آنقدر بود که حتی بارها با کارگردانان اختلاف نظر پیدا می‌کرد . بهمین دلیل با توجه به تغییرات اعمال شده و بروز در اجرای حاضر، طراحی خاص تر، غیرمعمولی تر و شایانِ توجهی را در راستای مفاهیمِ محتوایی اثر، چنانکه ارتباط معنادارتری را با دکور بتوان منتقل کرد، انتظار می رفت .پیتربروک در دکورِ اجرای کلفت هایش از تعداد زیادی آئینه ی قدی درجای جای صحنه استفاده می کند تا بهتر مفهوم" بازتاب و انعکاس بازی " مورد نظر ژنه ، و توهم بازی در بازی را بسازد.
ژنه تاکید می کند که نمایشنامه هایش فاقد هرگونه اشارات اجتماعی و سیاسی ست چرا که نمی خواهد تئاتر تبدیل به ابزاری آموزشی شود و حتی اگر دلمشغولی های سیاسی ، دینی، اخلاقی و یاهرچیز دیگری در آن راه می یابد ضایعاتی هستند که باید همه اشان حذف شوند بنابراین اگرچه ورود جنبه ی سیاسی و اجتماعی در کلفت‌های علیزاد و جابجایی جنسیتی کارکترها و اشارات ضد ساختاری و سلسله مراتبی ، نوعی اعتراض به قدرت حاکم ، می تواند از نکات برجسته ی این اجرا باشد اما اساسا با نظر و نگاه نویسنده اصلی در تضادست به ویژه چه در بخش شعارهای کارگری و چه در پرده ی پایانی و جامعه ی فرودستی که قادر نیست بر سیستم قدرت فائق آید و دست به حذف خودش می زند، که می‌تواند اعلان شکست هرنوع کنشِ ضدطبقاتی و حرکت مبارزه طلبانه ای باشد، که قادر به رهاییِ سازنده نیست .
مادام، مظهر قدرتی ست که توده ها را در ید اختیار، میل و سلطه ی خود دارد، برخورد او با خدمتکارانش در جایگاهِ تحقیر و ارعابی ست که حتی سویه های سلطه ی جنسی و استثمار جسمی نیز همراه دارد اما همین مظهر قدرت و تحقیر تبدیل به بتی می شود که افراد زیردست مدام می‌خواهند جای او باشند و چنین تداعی می شود که اگر همان افراد فرو دست در جایگاه قدرت قرار گیرند،به همان اندازه سلطه طلب و ویرانگر خواهند بود.
اساسا محتوای متن های ژنه نزدیک به ابزورد ست و استخراج محتوای اجتماعی که نیازمند جنبش و حرکت ست همخوانی معتبری ایجاد نمی کند.
اما از آنجا که خصوصیت بارز و ویژه ی متون ژنه، تئاتر از طریق بازی ست درنتیجه بازی می تواند رونوشت دروغین واقعیت و ابزار تمام و کمالی برای بازنمایی فضای سیاسی باشد که دائما درمحتوای خود درحال بازی وتغییرست آنچنان که دراین عرصه مدام چهره ها با بازیِ مهره هایش عوض می شود . بااین نگاه و فارغ از تعبیر محتوایی واخلاقی، این خوانش علیزاد قابل توجه است . از سوی دیگر ژنه در دهه ی آخر عمرخود باحرکت های اجتماعی و سیاسی زیادی همراه شد و حتی درباره ی بعضی از آنها اقدامِ عملی و اظهار نظرهای صریح دارد با این وصف نمی توان رگه هایِ وجود شاخصه های سیاسی واجتماعی را کاملا در آثار ژنه رد کرد.اما شاید ابراز محو و لایه ای تر آن دراجرا به روح اثر نزدیک تر باشد .
بااین حال آنچه در صحنه ی مولوی اجرا می شود، با وجود آنکه در اجرای شاخص از اندیشه و روش ژنه، حرف تازه اى ندارد و قادر نیست جذابیت لازم و نوعی انجماد عقلی و نفسگیریِ مورد نظر ژنه ، زخم خوردگی و تهی شدگیِ لازم را که از علیزاد بعنوان یکی از کارگردانان صاحب سبک و خلاقیت و دانشگاهی مورد انتظار ست، با قدرت اجرایی کند با این وصف با ایده های قابل توجهی چون صحنه ی تراژیک پایانی و جسارت تغییر جنسیتی، و توجه به تعیین نرخ بلیت برای تئاتری حرفه ای در کوران تئاترهای تجاری و کم محتوا و تجملی، آنقدر قابل احترام و ستایش ست که نمی توان از آن براحتی گذشت .
پاسخ یک کارگردان حرفه ای تئاتر به معضلات و مشکلات موجود در تئاتر مستقل که اینروزها دستخوش پی ریزی های تخریبی ست، بجز تولید و ساخت نمایش هایی حرفه ای، اندیشه ورز، و مردمی، چه می تواند باشد؟! وبا به صحنه بردن نمایشهایی با موضوعیتِ اجتماعی و سیاسی، و ضدقدرت، تاثیرگذاریِ فکری و رهایی بخشی داشته باشد.
با آرزوی موفقیت فراوان برای اکبرعلیزاد و گروه حرفه ای شان، برای اجراهای بیشتر و غنی تر
نیلوفرثانی
10آبان 97
منابع :
1/ ژان ژنه و معماری خلاء / مهتاب بلوکی / ترجمه ابوالفضل الله دادی /نشر نی
2/زیبایی شناسی نمایشی ژان ژنه / مهتاب بلوکی / نشر بیدگل
3/مقاله ی "دروغ در آئینه " / نیما حسندخت / روزنامه ی اعتماد
4/مقاله ی " خدایگان و بنده در تئاتر ژان ژنه / مدیا کاشیگر/ ایران تئاتر
5/ نمایشنامه کلفت‌ها/ ژان ژنه / بهمن محصص
6/زندگی من در گذر زمان/ پیتر بروک/ کیومرث مرادی
درود بر شما سرکار خانم ثانی بزرگوار
نقد جامع و بسیار قابل تأملی بود،با فرمایشات شما هم نظر هستم و هر آنچه بنده بعد از دیدن اجرای جناب علیزاد به آن فکر می‌کردم و مد نظر داشتم،شما به زیبایی و با قلمی شیوا و عمیق به رشته ی تحریر درآوردید.غنای قلمتان همواره تحسین برانگیز است.
۲۷ آبان ۱۳۹۷
ارادتمندم جناب عبداللهی بزرگوار ... ممنون از توجهتون ...اگر فرصت کنید این روزهای پایانی نمایش رو ببینید به نظرم ملاک خوبی برای بررسی اندیشه های ژنه و آثارش خواهد بود.
۳۰ آبان ۱۳۹۷
یزرگوارید..ایشالا فرصت کنم ببینمش
چقد خوب..اتفاقا به واسطه سیزیف، همین اخیر اون دو نمایشنامه اشو باهم خوندم
۰۱ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید