در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رضا کاظمی درباره نمایش مرد بالشی: نوشتن از روند نوشتن و آفرینش ادبی یکی از دست‌مایه‌های تکرارشوندة بسیار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:48:36
نوشتن از روند نوشتن و آفرینش ادبی یکی از دست‌مایه‌های تکرارشوندة بسیاری از نوشته‌های درخشان نویسندگان بزرگ است و با مرور مجموعه آثار محمد یعقوبی نویسنده و کارگردان ارزش‌مند تئاتر ایران هم بارها به همین موتیف برمی‌خوریم. مرد بالشی تازه‌ترین نمایش اوست که از چندی پیش در تماشاخانة ایرانشهر روی صحنه رفته. یعقوبی که اغلب او را به عنوان نویسندة نمایش‌نامه‌های خودش می‌شناسیم این‌بار سراغ یک متن غیر ایرانی رفته که نویسنده‌اش مارتین مک‌دونا فیلم‌ساز نام‌دار ایرلندی/ انگلیسی است و دو فیلم بلند درخشان در بروژ و هفت بیمار روانی را در کارنامه دارد. تا پیش از این نام مک‌دونا در مقام نمایش‌نامه‌نویس برای بسیاری شناخته‌شده نبود اما با تماشای همین دو فیلم هم می‌شد دریافت که او چه تبحری در نوشتن و اجرای موقعیت‌های خاصی دارد که در آن شخصیت‌ها در فضایی محصور با هم دیالوگ برقرار می‌کنند و فضای اساسی متن نه با شکل دادن رخدادهای محسوس و مشهود در قاب بلکه از خلال دیالوگ‌ها و با تکیه بر تصور بیننده شکل می‌گیرد. از این گذشته بخش مهمی از در بروژ و پایة اصلی روایتش، شباهتی انکارناپذیر با نمایش‌نامة مستخدم ماشینی نوشتة هرولد پینتر نمایش‌نامه‌نویس بزرگ داشت؛ دو جنایتکار برای مدتی به دستور رییس‌شان به مرخصی رفته‌اند و در عین حال یکی از آن‌ها مأمور به کشتن دیگری شده. به هر حال مک‌دونا دست‌کم تا به امروز در نمایش‌نامه‌نویسی فعالیت گسترده‌تری داشته تا سینما. «سه‌گانة لینین» شامل سه نمایش‌نامة ملکة زیبایی لینین، جمجمه‌ای در کنمارا و غرب تنها و سه‌گانة جزایر آران و همین مرد بالشی (2003) از جمله نمایش‌نامه‌های او هستند که این مورد آخری دو جایزة معتبر لارنس الیویه و تونی را در سال‌های 2004 و 2005 برای او به ارمغان آورده.
قصة مرد بالشی در کشوری خیالی می‌گذرد و دربارة نویسندة جوانی است که با برادر خل‌مزاجش زندگی می‌کند و از راه کار در کشتارگاه روزگار می‌گذراند. نمایش از جایی آغاز می‌شود که دو پلیس، از نویسنده بازجویی می‌کنند. او داستان‌هایی خیالی می‌نویسد که در بیش‌تر آن‌ها کودکان مورد تعرض و آزار و شکنجه قرار می‌گیرند. دلیل بازجویی از او این است که در آن شهر کوچک به‌تازگی دو کودک به شیوة مشابه دو داستان او به قتل رسیده‌اند و کودک دیگری هم ناپدید شده است... ... دیدن ادامه ››
متن نمایش‌نامه چندان سرراست و آسان‌یاب نیست. با فلاش‌بک به گذشتة نویسندة جوان و حقایق هول‌ناکی که دربارة کودکی او و برادرش آشکار می‌شود مرز میان قصه‌های خیال‌پردازانة او و واقعیت جاری در متن نمایش مخدوش می‌شود و حسی غریب از سردرگمی و ابهام برجا می‌ماند. با همة پیچیدگی‌ها متن مک‌دونا را نهایتاً می‌توان در سوک‌واری بر از دست رفتن معصومیت کودکی و فجایع پیامدش در شکل‌گیری اجتماع مسموم بزرگ‌سالان خلاصه کرد. اما به گمان من آن وجه از نمایش که بیش‌تر مورد توجه محمد یعقوبی قرار گرفته فضای خفقان‌بار و و استبدادزدة جامعه‌ای است که به شکلی نمادین در شخصیت دو پلیس (به مثابه نیروی قهریه) متبلور شده است. در چنین بستری، نویسنده خود قربانی یک سیستم تربیتی نادرست است و محصولات ذهنی‌اش هم دست‌مایة برداشت‌های نادرست قرار می‌گیرد و موجب تسلسل زشتی‌ها می‌شود. حتی مأموران قانون آن سرزمین خیالی هم به‌نوعی قربانیان فرهنگ بسته و منحط حاکم بر آن اجتماع‌اند و هریک به شکلی در رابطه‌ی پدر/ فرزندی تاوان سنگینی پرداخته‌اند. اما از همة این‌ها که بگذریم، آن جنبه از متن مک‌دونا که با برخی از نوشته‌های پیشین خود یعقوبی هم‌خوانی دارد، و می‌تواند دلیل اصلی رویکرد او به این متن نامأنوس و غریب باشد، جایگاه متزلزل و شکنندة نویسنده در یک محیط بسته و تنگ‌نظر است که سرانجامی جز نابودی نویسنده و نوشتن ندارد.
نقش‌‌آفرینی درخشان پیام دهکردی و علی سرابی در کنار یک کارگردانی و میزانسن مینیمال اما مؤثر مرد بالشی را نمایشی جذاب و تفکربرانگیز کرده که دیدنش ابداً خالی از لطف نیست.
بیتا نجاتی (tina2677)
باتشکر از نکته ظریفی که اشاره کردید ، آقای کاظمی عزیز، جایگاه متزلزل و شکننده نویسنده در جامعه ای که از پدر و مادر تا پلیس آن ، مروج فرهنگ خشونت هستند، و به ناچار آثار منتشر شده از نویسنده هم ،ترویج خشونت و ادامه دهنده این مسیر است گرچه خود او نیز قربانی همین خشونت می شود.
درمورد نمایشنامه ای که از هرولد پینتر اشاره فرمودید، فکر کنم نام آن "بالابر غذا"است.
۱۹ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید