در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش صبحانه در غروب
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 01:24:18
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
((بوی قهوه ای عشق در برزخ ))
"صبحانه در غروب"،نمایشی است که در فضا و شرایط فراواقعی و ذهنی، خرده موقعیت های واقعی را روایت می کند. در این نمایش با داستان آدم هایی از نسلی روبه رو هستیم که در جنگ و تبعات اش گرفتار آمده اند.آدم هایی که در رویاهایشان گم شده اند یا آنها را یکسره باخته اند.این نمایش داستان گویی است که با نگاه زنانه و انسانی در شرایط جنگی و نظامی، عاشقانه تراژیکی را حکایت می کند.. روایت در بستر تخیلی از واقعیت شکل می گیرد. شرایطی در واقعیت ماورایی یا برزخی..
طراحی صحنه و نور ،منوچهرشجاع ،بسیار درگیرکننده و فضاساز می باشد.کل صحنه دایره ای شکل، پوشیده از قهوه آسیاب شده است که باید خواب را از اذهان برباید و بیداری و هوشیاری را برقرار کند.لته دایره ای شکلی هم به پشت صحنه نصب شده که گویی با بانداژ سفیدی پوشانده شده است و یا بخشی از گستره افقی است که بنابر تغییر مکان و زمان روایت ها، رنگ عوض می کند.می تواند لوح سفید زخمی یا دیواره چینی فنجانی هم باشد که شاهد سرنوشت های شکستنی ارواحی منتظر است... بوی قهوه فرانسوی در فضا جاری است ..عشق کیوان هم فرانسوی بود... قرار داد انعکاس معنایی بوی قهوه چه بسا بر ناخودآگاه مخاطبان منجر به ادراک متفاوت ناگفته هایی می شود که البته لزوما مقصود نمایش نیستند.
گلچهره دامغانی، این نمایش را ابتدا به زبان فرانسه نگاشته و بعد به فارسی ترجمه و بازنویسی کرده است.رویکرد نمایشنامه نویس در بخشی از روایت نمایش کلی گو، آسان گیر و سانتیمانتال و حتی کهنه است. ماجرای ترک جبهه کیوان در خرداد۶۱ و رفتنش به فرانسه،عاشق شدنش به دختر فرانسوی که ناگهان تصمیم می گیرد ... دیدن ادامه ›› راهبه شود و به عراق برود وصلیب طلایی اش را یادگاری به کیوان بدهد و باقی ماجراها... اما رویکرد اجرایی نمایش،طراحی و البته تمهید نوآورانه اش در درهم تنیدگی جهان زندگان با جهان های ممکن آدم های مرده،در قضیه آمدن کیوان و دوست سربازش روبیک و سروان از منطقه نظامی مرزی به خانه کیوان برای توضیح دادن ماجرایی به مادر کیوان ،جذاب،نوین و شهودی است و در برابر مناسبات روایی طرح شده دیگر در نمایش قرار می گیرد.
"صبحانه در غروب"،نسبت به مسایلی از جمله دین، عشق اسطوره ای و کنش های مرتبطش با رویکردی کل گرا و کلیشه ای برخورد می کند.این رویه و سانتیمانتالیسم غلیظ و عبور از جزییات واقع گرایانه هویت بخش که در تعمیق شخصیت و شناخت آنها و بافتار فضای اجتماعی بسیار موثر و کمک کننده است،صحت رخدادها و اتفاقات را کم اثر کرده است.به طور نمونه شخصیت کنستانس و راهبه شدنش فقط توضیح داده می شود.ما با شخصیت پردازی عمیق او مواجه نیستیم. آیا به خاطر موقعیت پدرش که سفیر فرانسه در عراق شده، با کیوان ازدواج نمی کند؟ آیا از عشق کیوان به اردوگاه های نگه داری اسرای ایرانی می رود تا دردهایشان را التیام بخشد؟ یا تحت تاثیر نوعی سانتیمانتالیسم مسیحی و کوتاه مدت چنین تصمیمی گرفته ؟آیا اساسا واقعا به عراق رفته و راهبه شده است؟ یا شخصیت روبیک که هر یکشنبه برای اعتراف به کلیسا می رود یا همیشه انجیل می خواند و به عارف نامتعارف معروف است به همین منوال شخصیت پردازی شده است. در صورتیکه به جای به کارگیری نشانه های دم دستی این امکان وجود داشت که از شکل و رنگ زندگی و آداب ارامنه ایرانی با توجه به انتخاب روبیک، این شخصیت رنگ آمیزی می شد.
به نظر می رسد نمایش دارای ظرفیت های محتویی (جامعه شناختی، روانشناسی وتاریخی ..) و اجرایی خیلی بیشتری بود که عمدتا مصروف پرداخت صرفا قشری به روایت داستان گو و تمرکز مصرانه بر اصل تعلیق در کل نمایش شده است. اما در عین حال "صبحانه در غروب"،اعتراض عمیق،پراحساس و البته خاموشی است نسبت به جنگ و اثرات مهیب دنباله دارش در هستی انسان ها...و تقدیس و ستایش مادری در وجه دیگرش ..وجهی که با حیات دوباره و رستاخیز پیوند دارد. شاید اساسا "صبحانه در غروب"، تلاشی سورئال است برای خلق واقعیت های متفاوت،که بازگشت از دنیاهای دیگر و از سرگیری جستجوی عشق و زندگانی را میسر می انگارد.
ابرشیر گرامی درود بسیار ریزبیانه و زیبا. سیر روایی بسیاری از داستان ها به صورت کلیشه ای شکل گرفته اما به نظر می رسد در بین این کلیشه ها باز می توان تاثیر متفاوتی را از یک تجربه تکراری به دست آورد اما چرا خلاقیت ها با وجود گذر به سوی ارتباطات کندتر می شود
۱۰ مرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این قهوه زیاد شیرینه برای چشیدن طعم مرگ