(ب)
((بی آرمانی ، امر سیاسی و خودخواهی فردگرایانه ی انفعالی))
به نظر من جانمایه و هدف اصلی لسینگ از این نمایشنامه به خوبی و درخشانی تمام ،در پست 12مرداد آقای ایمانیان گرامی، که فکر می کنم انعکاس نظر فرزین محدث بعد از تماشای اجرا چهارم نمایش بود،آمده: "هر کس با تنهایی اش، به ما یاد می دهد که زندگی کنیم بدون شعار و اهداف متقابل و آرمان های سیاسی.زندگی کنیم برای زندگی کردن . ....."
البته این دیدگاه حامل رویکردی به شدت منفعلانه و قهقرایی و غیر رادیکال می باشد، آن هم در دورانی که به قول مصطفی رحیمی،انسان بودن تنها فضیلت نیست،تکلیف است. زندگی کنیم بدون اینکه به بهانه آرمان های سیاسی، نگران و معترض به آسیب های جنگ برای دیگری نباشیم.آب بنوشیم بدون اینکه به فکر تشنگی مردمان سرزمین های خشکی زده دیگر باشیم چون این فکر شعار است!..مصرف کنیم برای زندگی خودمان بدون اینکه نگران تمام شدن منابع باشیم..زندگی برای زندگی خود خودمان!!!!! بسیار ضروری است بین اکتیویسم صلح گرا ،ضد جنگ، محیط زیست گرا و ... از یک طرف و مشارکت سیاسی افراد و گروه ها در یک حزب سیاسی (با ساختارسلسله مراتبی) از طرف دیگر تمایز معنا داری قایل شویم.مشارکت در حزب سیاسی(سیاست ورزی)واجد تمام انگیزه های جاه طلبانه ی کسب جایگاه قدرت سیاسی است که ذیل شعارهای توخالی و فریبکارانه برای رسیدن به قدرت انجام می شود،اما اکتیویسم و فعالیت های ضد جنگ و صلح طلبانه و از این قبیل در حقیقت به نوعی در تقابل با قدرت سیاسی قرار می گیرند و صدای وجدان آگاه انسانی هستند.آرمان های توخالی و عوام فریب نیستند.
جنبش های ضد جنگ و محیط زیستی و...برای زیستن انسان در شرایط بهتر است
... دیدن ادامه ››
و نه تسخیر جایگاه قدرت...
به طور حیرت انگیزی،موضع گیری نمایش(شایدبرخلاف خواست آگاهانه آن) کاملا هم سو با تخریب فعالیت های عدالت خواه و ضدجنگ و مدافع زندگی به نفع قدرت های سیاسی(دولت ها) است. فلیپ به درستی به مایرا می گوید تنها استبداد اقتصادی باقی می ماند.(سلطه سرمایه داری بر همه ارکان زیست انسانی) این نمایش نه به زبان مستقیم که با نحوه ی شخصیت پردازی و خلق موقعیت های دراماتیک به مخاطب می گوید؛ آرمان ها کار نمی کنند،عبث است و کسانی که به آنها می پردازند با نحوه زندگی شخصی شان محکوم به شکست و تنهایی اند... در نمایش ،مایرا بولتون و فعالیت های ضد جنگ اش با تصمیم گیری بی منطق اش برای فروش خانه در تقابل با محق بودن پسرننرش برای ماندن در خانه و ادامه یک زندگی معمولی که در یک کار ثابت و گرفتن یک پارتنر خلاصه می شود،قرار می گیرد. معلوم است که در چنین شرایطی مخاطب با عقل زیست مصالحه گر قضاوتش به سود انتخاب تونی می چرخد.
*****
طراحی نمایش مرا به یاد فیلم داگ ویل لارنس فون تریر انداخت که خودش وام داره ایده طراحی تاتری بوده است.علاوه بر این طراحی ایده ناقص مانده ای در خصوص دیوارها دارد که به نظرم تکمیل نشده ....فکر می کنم گرفتن نقش مایرا و تونی در این نمایشنامه برای هر بازیگری جذاب باشد.بازی اقای فریضه در این نمایش با ادای جویده جویده و نامفهوم جملات و تصنع در حرکات ،به نظرم رسید.
از اینکه اقای یحیوی در آغوش مهربان و پذیرنده ی تاتر دوباره فعال شده،خوشحالم. به گروه اجرای خسته نباشید می گویم و بابت اینکه شوق خواندن رمان های دوریس لسینگ را در من بیدار کردند،ازشان تشکر می کنم.