ما روز پنجشنبه این نمایش رو دیدیم ... حداقل چیزی که بود متفاوت بود و این تفاوت خودش ارزشمنده ... چیزی که نمایش روش تاکید می کنه تفاوت حرف زدن
... دیدن ادامه ››
و عمل کردن یا بازی کردنه ... تقریبا همه کسانی که از روی صندلی راهکارهای فیلسوفانه ارائه کردند در اجرا نتوانستند یک دیالوگ ساده برقرار کنند و به دروغ ، انکار، تسلیم و ... رسیدند . ضعف عمیق و عجیب ما در گفتگو برایم باز هم پررنگ شد. برایم جالب بود که برخی مراجعه به مشاور را به عنوان راه حل پیشنهاد می دادند و این نگاه به مشاور به عنوان حلال مشکلات زنگ خطر بزرگی است . مشاور در نهایت می تواند مسیر گفتگو و تفاهم را هموار کند ولی هدف نیست . حالا حالاها باید بجنگیم و عذاب بکشیم و تلفات بدهیم تا یاد بگیریم حرف بزنیم ... منظورم از حرف زدن گفت و شنودی است که بدون قضاوت و انکار باشد و با هدف فهم طرف مقابل .
کیفیت اجرا و عملکرد هنرپیشه ها سریع و مناسب بود. فقط به نظرم در اجرای تماشاگران باید جنسیت مهم شمرده شود. یعنی مردها به جای مرد قصه و زن ها به جای زن بازی کنند . حضور دو زن یا دو مرد روی صحنه - که یکی هم نابازیگر باشد - مطلقا باورپذیر نیست و تقریبا نمام مواردی که کسی نقش جنس مخالف را بازی کرد مضحک بود . البته تفاوت نگرش زن و مرد در این جا به جایی به خوبی دیده می شد! ولی تمام راه حل هایی که مردها ارائه دادند به نظر من - به عنوان یک زن - اوضاع را بدتر می کرد و کاملا معلوم بود که درکی از حال زن قصه ندارند . نکته آخر اینکه برای فرهنگ هدف و پیام محور ما جا نیفتاده است که قرار نیست راه حلی نهایی وجود داشته باشد و خود کارگردان هم بیش از بیننده تسلطی بر موقعیت یا راهکاری در آستین ندارد ، شاهد بودم که خیلی ها منتظر بودند گره داستان باز شود و آن راه حل نهایی و بکر از آسمان نازل گردد.