در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مریم شریعتی درباره نمایش مستعد حادثه: عشقی لورکوزنی در دنیای فوتبال بایر لورکوزن را بیش از جامهایش به نا
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 23:00:07
عشقی لورکوزنی

در دنیای فوتبال بایر لورکوزن را بیش از جامهایش به ناکامی هایش معروف است نمایشنامه مستعد حادثه اثر راجیو جوزف روایتگر
انسانهایی ... دیدن ادامه ›› است که بیش از پیروزی شکست می خورند. دو بچه نوجوان بر روی تخت درمانگاهی باهم ملاقات می کنند دو نوجوان
از دو دنیای متضاد از هم یکی محصول خانواده ای فروپاشیده و ترک شده و دیگری محصول خانواده ای بسیار منسجم و داگی
وکیلی اینچنین همرو می بینند و ناگه دل به هم می بازند.
اما دلباختن این دو هرگز یک دلبازی کلاسیک نیست و نه داگی طعم شیرینی از کیلی می چشد و نه کلی از نردبان داگی بالا می رود!
وجه شباهت این دو شخصیت در عدم میل به بقای هردوی اینهاست با این تفاوت که داگی انگار قسم خورده بدنش را سالم دست
عزراییل ندهد! و کلی زخمهایی دارد که فقط خودش می بیند! کلی همواره به شکل مزمنی از ناراحتی معده رنج می برد اما آنچنان که
در سکانس های اول می بینیم به نظر می رسد تنها زمانی ته مزه خوشبختی را می چشد که مریض است و داگی برای دیدنش می آید
اما چه درد آور و تلخ است این عشق که هردو شخصیت گویا شهامت نفر اول شدن را ندارند! نه برای هم نفر اولند و نه شوربختانه
در سایر روابطشان نیز نفر دوم هستند. داگی می خواهد بوسه تمرینی با کلی بکند تا برود اولین بوسه را بر لبان دختری بکند که
در کارناوال دو نفر دیگر را بوسیده!!!!!! دونفری که براش آدمهای نفرت آوریند.
داگی از یک گنده لات مشت می خورد چون به کلی گفته دختر خراب در حالی که کلی دوست پسری به نام تیم دارد و تیم مالک تن
کلی می شود وشیرین ترین لحظه کلی را درحالی می رباید که کلی فکر می کرده با یکی بودن یعنی رها شدن و رها بودن وکلی حس خوب دیگر که به نظر نمی رسد از تیم گرفته باشد و تیم بیشتر به دنبال ارضای خودش بوده تا درک نیازهای کلی.
کلی هم میل به بقا ندارد مثال آن خودزنی کلی است و زخمهایی که با کاتری بر پای خود کشیده زخمی که داگی کلی را وادار می کند
بر پایش بکشد! داگی میخواهد ثابت کند کلی را خیلی دوست دارد منتها هر دوی آنها انگاری عشق را نه برای تختی دونفره بلکه در
تابوتی دونفره جستجو می کنند زیرا معنی ندارد که سهم داگی و کلی از حدود 30 سال آشنایی فقط روی تخت درمانگاه باشد.
پدر کلی به داگی که بعد کالج به دنبال کلی آمده دروغ می گوید دروغ می گوید که نمی داند او کجاست و با مرد بی وجودی به نام برد
زندگی می کند. چرا برد خیلی بی وجود است چون در مهمترین جایی که کلی به او نیاز دارد نیست در شب زنده داری پیش از
خاکسپاری پدر کلی ،چون خاکسپاری روحیه اورا خراب می کند! کلی می فهمد پدرش دروغ گفته داگی را به آغوش نمی کشد
چون آنقدر همه بابت مصیبت وارده بغل کردنش که ظرفیت بغل شدن دیگه ای را نداره!چه کسیست که نداند انسان در این حالت بیش
از پیش به آغوش عزیزان و از همه مهمتر عشقش نیاز دارد! پس نتیجه می گیریم نه برد نه داگی و نه هیچ کس دیگر در قلب کلی
شعله عشقی نیستند همانجور که کلی شعله عشقی در دل کسی نیفروخته .
داگی از روزی که یک پسربچه است خانواده رادرکنارهم دارد کلی در دوازده سالگی مادرش اورا ترک می کند و زمانی که خبر
مرگ مادر را به پدرش می دهد پدر گریه می کند که او بهترین زنی بود که می شناخته! یکسال بعد پدر کلی فوت می کند و داگی
تازه شب قبل خاکسپاری کلی را بعد پنجسال می یابد و آنجا دردناک است که می فهمد کلی با برد زندگی می کند!!!!! راستش اولش
اشاره کرده بودم که کلی و داگی از دو دنیای متفاوت آمده اند و کلی از نردبان داگی بالا نمی رود خب اینهم شاهدش که چرا این دو
باهم انقدر متفاوت هستند؟ شاید کلی با آن دستان شفا بخشش و ته احساسی که هنوز به داگی دارد باور نمی کند که شاید داگی برای او
ساخته شده است در کما به دیدارش می رود و با اینکه می داند که داگی قصد ازدواج با زن دیگری دارد از نیروی شفا بخشش به او
می دهد! وقتی داگی چشم چپش را ناکار می کند دیدن اورا به خاکسپاری پدرش ترجیح می دهد! و جالب است لحظه ای در کنار او می خوابد
اگر بخواهم نتیجه گیری از کل نمایش بکنم باید بگویم داستان این عشق لورکوزنی و ناکام در زندگی همه ما بیش وکم جاری و
ساری بوده . نمایش مستعد حادثه با یک موزیک متن بسیار زیبا که توسط یک گیتاریست خوب اجرا می شود موسیقی متن شما را
هرگز تنها نمی گذارد و شما خیلی خوب حال و هوای بازیگران وتم داستان را درک می کنید همچنین با بازی یک آکترس
خوب (آیدا صادقی) و یک آکتور خوب( دانیال خجسته) و گریم های و تعویض لباسهای پی درپی واقعا کاری سنگین است در ضمن
بازیگران مجبورند نقش خودرا در طول یک زمان طولانی از نوجوانی تا میانسالی بازی کنند. و این به سختی کار می افزاید و
بازیگران و عوامل این نمایش توانایی و استعداد رشد بیشتر را دارند و اطمینان دارم اگر متوقف نشوند در صحنه های بزرگتر آنها را
ملاقات خواهم کرد.
نکات منفی نمایش وجود صحنه های نا خوشایندی چون بالا آوردن و یک چشم تخلیه شده است که واقعا در لحظاتی دل آدم ریش
میکرد. کاش در این صحنه ها بازیگران پشت به تماشاچیان باشند تا حال بهم زنی کمتری داشته باشد. نمایش اسیر یک گرافیک نه چندان خوب است. ترکیب رنگهای ارغوانی و آبی فرانسوی بر روی لباس یک خانم زیبا و چشم نواز باشد اما بر روی پوستر کمی
شلوغ است پشت تراکت با پس زمینه ارغوانی و فونتی لیمویی کاملا چشم آزار بود.
خاتمه کلام آنکه نمایش مستعد حادثه در سکانس پایانی چیزی را به ما خواهد آموخت آنجا که هم کلی باور می کند دستانی شفا بخش دارد و هم داگی می فهمد زیاد از حد برای این عشق خرج کرده و امیدوارم هیچ یک از مخاطبان من این پایان را تجربه نکنند
با تشکر روزبه
ببخشید زمان نمایش چند دقیقه است و با توجه به دیرزمانی نمایش امکان سانس زودتر هست یا خیر ؟
۲۵ تیر ۱۳۹۶
سلام، مدت زمان نمایش ٨٥ دقیقه است
۲۷ تیر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید