نشانِ اهلِ خدا عاشقیست با خود دار /
که در مشایخِ شهر این نشان نمیبینم
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شیوا: من میرم بخوابم جیمی. دعا کن باز هم خوابم ببره تا سالها بعد. خدا کنه اینقدر بخوابم بخوابم بخوابم تا یه روز بیدار شم ببینم تو حالت خوب خوبه. شیدا و شهرام برگشتن اینجا. برم خیابون ببینم آدما دیگه غمگین و اخمو نیستن. ببینم همه لبخند میزنن و از اینکه زندهان خوشحالن. از اینکه اینجا به دنیا اومدهان و اینجا زندگی میکنن خوشحالن. خدا کنه خوابم ببره. خدا کنه روزی بیدار شم که ارزش بیدار شدن داشته باشه.
نه گریهای نه خندهای
که سر کشم به پای تو پیالهای
.
فقط و فقط بهت
نقبی عمیق به دغدغههای نوجوانیهای پیچیدهام، "چرا"های پیدرپی، پرسشهای بیپاسخ از روزگار
خوانش بسیار بسیار دلنشین این نمایشنامه خوب، که دست کمی از اجرا نداشت، در یک شب سرد و کمی عجیبتر از سایر شبهای زمستان امسال، در گوشهای از شهر هنوز رنگین از خون همان نویسندهها، خیلی به دلم نشست، هنوز درگیرم، که آیا میشود روزی چشم باز کرد و دید کسی بخاطر نوشتن، حرف زدن، و حتی فکر کردن تهدید نمیشود...؟!
.
پ.ن: علی سرابی، با توام، انقدر خوب نباش، میگیرم میزنمت بخدا
اقای شایسته فر میشه یکم درمورد شخصیت ها بگید علی سرابی جیمی رو خوند؟؟؟نوید محمدزاده چی؟؟؟؟ باران کوثری شیوا بود؟؟؟
ما ک بلیت بمون نرسید بیایم همه ی امیدمون ب تعریف دوستانه ک با یه خوب بود عالی بود خلاصه شد!!!
خیلی دوس داشتم بدونم این همه تلفنی ک زنگ میخورد اجرا شده بازیگراش کدوم شخصیتا بودن؟؟
دیدن اینکار حسرتی شد تو دلم..
الان برای من هم سوال پیش اومد چرا نام نقش خوان نقش شیوا نیومده؟ بقیه آقایون و خانوم ها رو که می شناسیم من ایشون رو نشناختم اگه دوستان اسم ایشون رو می دونند بگن ممنون میشم
خیلی لطف کردی یاسمن خانوم، فرقی نداره مهم اینه مرضیه خانوم به جوابش برسه.
:)
بله مرضیه خانوم، جاتون خیلی خالی، تک تک تلفنها اجرا شد، به نظرم میاد حتی نیم خط هم از نمایشنامه رو جا ننداختن، یه جاهایی دیگه فقط خوندن صرف نبود، اجرا بود، مثل صحنهای که جیمی سکته کرده و بعد از گریه شدید شیوا بخاطر فهمیدن مرگ رامین که شیوا میره تو اتاقش و شیرین وارد میشه و از جیمی میپرسه چیشده؟ جیمی با اون حالت فرد سکتهای شیوا رو صدا میزنه، تمام موهای بدنم سیخ شده بود، خیلی عمیق بود این صحنه، اشکمو درآورد...
وای من اصن فکر نمیکردم همش ب این خوبی اجرا بشه چون نمایشنامه هم خونده بودم با خودم میگقتم چجور میخوان تلفن زنگ خوردنا رو در بیارن و... ولی با تعریف های خوب شما و یاسمن عزیز تصور کردنش خیلی سخت نیس
خوش ب سعادتون
امید ک سال دیگه اجرا بشه و دیدنش نصیب ما هم بشه خیلی ممنون اقای قدس :)
د خو اینکه نامردیه مطلقه!
د خو من مریض بودم رو تخت بیمارستان بودم، تا ترخیص شم و به خودم بجنبم همه بلیطارو خریدین؟
نگفتین شایسته چی پس؟؟؟؟
یه دونه می خوام همش، یه دونه
جون من
:)
rezashayestehfar@gmail.com