برای من همیشه قصهی ای که در تئاتر میبینم، اهمیت دارد. چه بسا اجراهای خوب، اما بدون قصهی صحیح، که برایم حوصلهسر بر بودهاند. و به گمانم موضوعی که نمایش یک ساعت آرامش را ویژه میکند، هنر قصهگویی فلوریان زلر است که از یک ماجرای ساده، داستان موقعیت میسازد و کاراکترها را در شرایطی قرار میدهد که خود واقعیشان را نمایش دهند. و این، ماجرا، از نامِ نمایش آغاز میشود که «یک ساعت آرامش» است و ما از همان ابتدا یقین داریم که هیچ ارامشی حتا برای لحظهای در کار نخواهد بود.
عنصر بعدی، طنز است. طنزی که در بستر این موقعیت جان میگیرد و البته با اجرای ژوله، هوشمندی کارگردان و چیره دستی بازیگران دیگر، به بلوغ میرسد و میخنداند و مهمتر از آن به فکر وا میدارد. و این ویژگی آخر است که تئاتر را هم برای مخاطبین عادی و هم برای خواص، دوست داشتنی میکند.
در پایان نیز لازم می دانم که به انتخاب صحیح تیم بازیگرها برای نقشها اشاره کنم. چرا که کاراکترها درست همانکاری را میکردند که باید. و به گمانم شخصیتها به بلوغِ کافی در این نمایش نه چندان طولانی رسیده بودند. با این حال، بازی معصومه کریمی و وحید نفر را بیشتر از تمام هنرمندان گرامی این تئاتر خوب، دوست داشتم.