در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | هومن بنایی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:47:53
 

دبیر بخش انتخاب آثار ادبیات نمایشی و داستانی نشر آماره

 ۳۰ شهریور ۱۳۶۴
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
«دشمن خدا» از اون نمایش‌هایی‌یه که از لحظه‌ی اول، یه جور کشش خاص داره. نه فقط به‌خاطر موضوعش، بلکه به‌خاطر شیوه‌ی روایتش. متن نمایش با ریتمی دقیق و حساب‌شده جلو می‌ره، بدون اینکه لحظه‌ای از نفس بیفته. هر صحنه، یه گام به جلوه، و هر دیالوگ، یه تکه از پازل رو کامل می‌کنه. این پیش‌روی نرم و پیوسته، باعث می‌شه تماشاگر تا آخر، درگیر بمونه و نخ داستان از دستش در نره. بازی‌ها واقعاً قوی‌ هستن. بازیگرها فقط نقش اجرا نمی‌کنن، بلکه لحظه می‌سازن. لحظه‌هایی که توی ذهن می‌مونن، با نگاه، با سکوت، با انفجارهای احساسی. اون‌قدر دقیق و زنده بازی می‌کنن که گاهی حس می‌کنی داری یه خاطره رو زندگی می‌کنی، نه یه نمایش رو می‌بینی. این توانایی در ساخت لحظه‌های ماندگار، یکی از نقاط قوت جدی این کاره.

نریشن‌ها—اونا فقط یه صدای توضیحی نیستن. شخصیت دارن، لحن دارن، گاهی خودشون تبدیل می‌شن به یه کاراکتر مستقل. نریشن‌ها نه‌تنها به روایت کمک می‌کنن، بلکه یه لایه‌ی درونی به نمایش اضافه می‌کنن. این انتخاب جسورانه، به نمایش عمق داده و باعث شده روایت چندلایه بشه.

در مجموع، «دشمن خدا» یه تجربه‌ی خوبه با متن قوی، بازی‌های دقیق و نریشن‌های شخصیت‌دار، تونسته یه فضای خاص بسازه. نمایشی که هم سرگرم‌کننده‌ست، هم تأثیرگذار، و هم از اوناییه که بعد از خروج از سالن، هنوز توی ذهن می‌چرخه.
سلام و عرض ادب آقای بنایی محترم
تشکر بابت حضور و نظر قابل احترام شما
باعث افتخار میزبان بودیم تشکر 🤍🌱🍎
هومن بنایی (channel7304)
مجید عراقی
سلام و عرض ادب آقای بنایی محترم تشکر بابت حضور و نظر قابل احترام شما باعث افتخار میزبان بودیم تشکر 🤍🌱🍎
زنده باشی مجید جان عالی بودید👌🏻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ستایش‌نامه انتصاب جناب علیرضا گیلوری به منصب مدیرعاملی خانه تئاتر
.
به طالع سعد و اختر فرخنده، در ایامی که تئاتر این مرز و بوم در گرداب بی‌تدبیری و غبار بی‌سامانی، چون کشتی بی‌سکان در تلاطم امواج بی‌مهری سرگردان بود، ناگاه از افق تدبیر، نوری تابان پدیدار گشت و آوای بشارت از طبل تقدیر برخاست.
جناب مستطاب، عالی‌جناب علیرضا گیلوری، از رجال فهیم و هنرمندان بصیر، زاده سنه ۱۳۶۴ هجری شمسی، فارغ‌التحصیل دارالفنون تهران(دانشگاه تهران) و از مجربان و مجاهدان و مجروحان عرصه تئاتر، به منصب مدیرعاملی خانه تئاتر منصوب گشت. این انتصاب، نه چون نوشدارو پس از مرگ سهراب، بلکه چون طلوع خورشید پس از شب‌های بی‌فروغ، نوید عصری نوین و فصلی فرخنده در دیوان هنرهای نمایشی است.
.
و از آن شگفت‌تر آنکه، بزرگان دیرپای تئاتر، آن خواصِ سالخورده و منصب‌دوست که سالیان دراز بر کرسی‌های مدیریت چنبره زده بودند، این بار با طیب خاطر و رضایت کامل، از سریر خویش دل برگرفته و زمام امور را به جوانی دردآشنا و عمل‌گرا سپردند؛ جوانی که نه از سر تفنن، بلکه از سر تعهد و تجربه، پای در ... دیدن ادامه ›› میدان نهاده است.
و اینک، به برکت این تحول مبارک، آن عمارت خاک‌خورده تئاتر، که سال‌ها در سکوت و غبار فراموشی، چون مقبره‌ای بی‌زائر در حاشیه شهر و گذر سمیه افتاده بود، بار دیگر جان می‌گیرد. سالن آن بزرگوار جوانمرد مرحوم هم که در ایام گذشته درِ آن به روی مخاطب بسته و چراغش خاموش بود، به همت مدیر نوآمد و با تدبیر نوین، رنگ زندگی می‌گیرد انشالله؛ گویی از دل دیوارهای فرسوده، صدای تمرین و زمزمه دیالوگ برمی‌خیزد و از پشت پرده‌های صحنه، نوری دوباره می‌تابد!
ادامه در پاورقی ثانی:
این نه صرفاً جابه‌جایی یک نام در دفتر مدیریت، بلکه آغاز فصلی‌ست نو در تاریخ تئاتر این ملک؛ فصلی که در آن، شور جوانی با شعور مدیریتی درآمیخته و خاکستر دیروز، بستر شعله امروز گشته است. جناب گیلوری، که در مجموعه آکتور، حسن تدبیر و کفایت را به منصه ظهور رسانیده، مردی‌ست عمل‌گرا، کیفیت‌مدار و آشنا به رموز صحنه و پشت‌صحنه. وی با حضور در خانه تئاتر، قرارداد خویش را با دوات تدبیر و قلم تعهد امضا نمود و به زودی در مجلسی رسمی، برنامه‌های خویش را به سمع و نظر اصحاب هنر خواهد رساند.
.
اینک، اهل تئاتر، از پیر و جوان، از کارگردان و بازیگر، از طراح و منتقد، همگی به دیده احترام و امید، به این انتصاب می‌نگرند و بر آنند که با تدبیر این مدیر جوان و با کفایت، تئاتر این ملک از رخوت و رکود رهایی یابد و به شکوه و شوکت دیرین بازگردد.
از حضرت احدیت مسئلت داریم که توفیق خدمتگزاری به اهل هنر را بر جناب گیلوری مستدام فرماید و خانه تئاتر را به مأمن اندیشه، خلاقیت و شکوفایی بدل سازد.
.

والسلام علی من اتبع الهدی
به تاریخ چندمین روز از ماه آبان‌المبارک، سنه ۱۴۰۴ هجری شمسی
میرزا هومن خان ملک‌المتکلمین
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ساحلی‌ها؛ روایتی از خاک، حافظه و فرمان

دیشب در سالن چهارسوی تئاترشهر، نمایشی دیدم که هنوز صحنه‌هاش تو ذهنم می‌چرخن. «ساحلی‌ها» نوشتهٔ وجدی معود، با ترجمهٔ دقیق و روان نازنین میهن و کارگردانی امین سعدی، یه تجربهٔ تئاتری بود که با وجود شروعی شلوغ و کمی بی‌هدف، خیلی زود مسیر خودش رو پیدا کرد و منو با خودش برد.

داستان پسری که دنبال قبر برای جسد پدرشه، ساده به نظر میاد، ولی زیر این سادگی، یه تراژدی عمیق خوابیده—یه چیزی شبیه «آنتیگونه». همون تقابل دردناک بین خواست فردی و ساختار، بین حافظهٔ شخصی و فراموشی جمعی. متن وجدی معود با ترجمهٔ نازنین میهن، تونسته این لایه‌ها رو بدون شعار و اغراق، خیلی انسانی و ملموس منتقل کنه. دیالوگ‌ها دقیق بودن، بی‌ادعا ولی پر از معنا. البته شروع نمایش یه‌جورایی شلوغ بود. حرکت‌ها، دیالوگ‌ها، صحنه‌سازی اولیه، همه یه‌جور آشفتگی داشتن که نه به فضاسازی کمک می‌کرد، نه به روایت. به نظرم اگه این بخش بازطراحی بشه یا کمی خلوت‌تر بشه، کل اجرا منسجم‌تر درمیاد.

اما از همون لحظه‌ای که قصه وارد مسیر اصلی شد، کارگردانی امین سعدی با تکیه بر ویدیو مپینگ و میزان‌های فیزیکال، یه جذابیت خاص به اجرا داد. ... دیدن ادامه ›› طراحی مپینگ حجت حاج‌عبداللهی واقعاً چشم‌نواز بود—نه فقط یه تصویر پس‌زمینه، بلکه یه عنصر زنده که با بدن بازیگرها و نور صحنه حرف می‌زد. میزان‌های فیزیکال، به‌خصوص تو صحنه‌های جست‌وجوی قبر، پر از اضطراب و بی‌قراری بودن و خیلی خوب حس شخصیت‌ها رو منتقل می‌کردن.

طراحی گریم سولماز نجفی واقعاً خیره‌کننده بود. چهره‌ها هم از نظر زیبایی، هم از نظر شخصیت‌پردازی، دقیق و تأثیرگذار بودن. طراحی لباس هم کاربردی و مینیمال بود و کاملاً در خدمت فضای سرد و بی‌روح نمایش. لباس‌ها با نور و صحنه ترکیب می‌شدن و تصویرهایی می‌ساختن که تو ذهن می‌موندن. طراحی صحنهٔ با عناصر ساده و قابل تغییر، امکان جابه‌جایی سریع موقعیت‌ها رو فراهم کرده بود. نورپردازی رضا خضرایی با سایه‌ها و نورهای موضعی، فضای وهم‌آلود و متافیزیکی نمایش رو تقویت می‌کرد. موسیقی و طراحی صدا هم با ریتم‌های تپنده و صداهای محیطی، به تعلیق و تنش صحنه‌ها دامن می‌زد. بازی‌ها هم خیلی خوب بودن. عبدالرضا نصاری و نریمان عابدی با کنترل بدنی بالا و بیان دقیق، شخصیت‌هایی چندلایه و درگیر رو به تصویر کشیدن. ندا قاسمی و... هم با انرژی و هماهنگی، به پویایی اجرا کمک کردن.

در مجموع، «ساحلی‌ها» با متن قوی، کارگردانی خلاقانه و بازی ها و طراحی‌های چشم‌نواز، یه تجربهٔ تأثیرگذار و موندگار رو رقم می‌زنه. اجرایی که فرم، تکنولوژی و روایت انسانی رو کنار هم می‌ذاره و تماشاگر رو با خودش تا انتها می‌بره.
#فیلم_کوتاه
#برهنگی_و_باد

فیلمی از #سارا_احمدخانی

اقتباسی از داستان سوم کتاب #هاویه اثر ابوتراب خسروی
خلاصه داستان: براساس داستان کوتاهی به همین نام؛خانوادن ای سه نفری روزی با جسدی مواجه میشوند
بازیگران:
#هومن_بنائی
#سحر_حق_شناس
پارسا آرایی نژاد
نگار بیک محمدی

سایر عوامل
نویسندگان : مانلی کاشانی| دیانا ملکی
دستیار اول ... دیدن ادامه ›› کارگردان: صبا قربانپور
دستیار دوم کارگردان: پریا مینابی
منشی صحنه: مانلی کاشانی
بازیگردان: صبا قربانپور
مدیر تولید: محمد حسین ربیعی
مدیر فیلمبرداری: سینا عباسی
دستیار فیلمبردار: مبین نرین فر
نورپردازی: علی رضا آقا محمدی
صدابردار: علی رضا پاک‌نهاد
صداگذار: پرویز آبنار
طراح صحنه: مهسا مهرزاد
چهره پردازی:پردیس هاشمی
تدوین گر: شاهین سپهری
طراح پوستر: آریان نوری
طراح گرافیک: مانیا قضایی

https://aparat.com/v/lcvrp5g
امیر ناصری این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صندلی‌های طلایی تئاتر؛ مرگ تدریجی هنر مردمی

هومن بنائی / نویسنده، کارگردان و مدرس

تئاتر، از نخستین روزهای پیدایش‌اش، نه صرفاً یک هنر، بلکه آیینی اجتماعی بوده است؛ آیینی که در آن انسان، با تمام پیچیدگی‌های درونی‌اش، در برابر انسان دیگر می‌ایستد و از رنج، امید، عشق، خشم و حقیقت سخن می‌گوید. این هنر، برخلاف بسیاری از اشکال فرهنگی دیگر، نیازمند حضور فیزیکی، مشارکت جمعی و تجربه مشترک است. تئاتر، در ذات خود، دموکراتیک است؛ چرا که هر تماشاگر، فارغ از جایگاه اجتماعی‌اش، در تاریکی سالن، هم‌سطح با دیگران، به تماشای حقیقت می‌نشیند. اما امروز، در سایه تحولات اقتصادی، فرهنگی و سیاست‌گذاری‌های ناعادلانه، شاهد دگردیسی نگران‌کننده‌ای هستیم: تئاتر، به‌جای آن‌که آینه‌ای برای بازتاب دردهای جامعه باشد، به ویترینی برای نمایش تجمل، منزلت طبقاتی و مصرف‌گرایی تبدیل شده است.

سالن‌های خصوصی، با الگوبرداری از مدل‌های تجاری کنسرت‌های پاپ، بلیت‌ها را بر اساس ردیف صندلی قیمت‌گذاری می‌کنند؛ ردیف‌های جلو برای طبقه ... دیدن ادامه ›› مرفه، صندلی‌های ویژه برای از ما بهتران و ردیف‌های عقب برای طبقات متوسط. این روند، نه‌تنها عدالت فرهنگی را زیر پا می‌گذارد، بلکه ماهیت تئاتر را نیز تحریف می‌کند. تئاتر، اگر قرار باشد فقط پول را بشناسد و برای عده‌ای خاص اجرا شود، دیگر هنر نیست؛ بلکه کالایی لوکس است که در ویترین سرمایه‌داری به فروش می‌رسد. من، به‌عنوان کنشگر فرهنگی و مخاطب آگاه، نسبت به روند نگران‌کننده طبقاتی شدن تئاتر به معاونت فرهنگی هنری هشدار می‌دهم. تئاتر، نه کالایی لوکس برای طبقه ممتاز، بلکه حق فرهنگی همگانی است. تئاتر، نه ویترین تجمل، بلکه آینه حقیقت است و امروز، این حقیقت در خطر است.

در سال‌های اخیر، سالن‌های خصوصی تئاتر در تهران و دیگر شهرهای بزرگ، به‌جای تمرکز بر کیفیت اجرا و جذب مخاطب عام، به سمت مدل‌های تجاری فروش بلیت حرکت کرده‌اند. ردیف‌های جلو با قیمت‌های چند برابری فروخته می‌شوند؛ گاه تا بیش از ۵۰۰ هزار تومان برای یک اجرا. این در حالی‌ست که حداقل دستمزد ماهانه بسیاری از شهروندان کمتر از ۱۵ میلیون تومان است. این یعنی یک خانواده طبقه متوسط برای دیدن یک نمایش با چهار عضو باید بیش از یک‌سوم درآمد ماهانه‌اش را هزینه کند. این مدل، که پیش‌تر در کنسرت‌های پاپ رایج بود، حالا به تئاتر نفوذ کرده و آن را از دسترس طبقات متوسط و پایین خارج کرده است. نتیجه؟ حذف بخش بزرگی از جامعه از چرخه فرهنگی و تبدیل تئاتر به کالایی لوکس. این روند، تبعات اجتماعی گسترده‌ای دارد. نخست آن‌که طبقات دانشجو، کارگر، معلم و اقشار متوسط، عملاً از تجربه فرهنگی تئاتر محروم می‌شوند.

تئاتر، به‌عنوان یکی از معدود هنرهای زنده و تعاملی، نقش مهمی در ارتقای آگاهی اجتماعی دارد. اما با قیمت‌گذاری طبقاتی، شکاف فرهنگی عمیق‌تر می‌گردد. دوم آن‌که مخاطب هدف تغییر کرده است. سالن‌های خصوصی، به‌جای جذب مخاطب عام، به دنبال جلب رضایت طبقه خاص و مصرف‌گرای شهری هستند. این طبقه، اغلب به‌دنبال پرستیژ اجتماعی است تا تجربه هنری. همین امر باعث تغییر در محتوای آثار نمایشی نیز شده است. برای جذب مخاطب مرفه، بسیاری از آثار نمایشی به سمت موضوعات سطحی، طنزهای بازاری و نمایش‌های پرزرق‌وبرق حرکت کرده‌اند. در نتیجه، تئاتر به‌جای نقد اجتماعی، به سرگرمی لوکس تبدیل شده است. مخاطب بعد از خروج از سالن، نه تأملی دارد و نه تاثیری؛ فقط تصویری برای هایلایت‌های اینستاگرامش آماده کرده است. با رشد سالن‌های خصوصی و کاهش بودجه‌های دولتی، تماشاخانه‌های عمومی در حاشیه قرار گرفته‌اند. این روند، به تضعیف نهادهای فرهنگی مستقل و کاهش تنوع هنری منجر شده است.

برای فهم بهتر این پدیده، باید به ریشه‌های اقتصادی و فرهنگی آن پرداخت. از دهه ۸۰ شمسی، سیاست‌گذاران فرهنگی به‌دنبال خصوصی‌سازی تئاتر بودند، اما بدون ایجاد زیرساخت‌های حمایتی. نتیجه، رشد قارچ‌گونه سالن‌های خصوصی بدون نظارت و با اهداف صرفاً تجاری بود. در شرایط بحران اقتصادی، طبقه متوسط نجات‌یافته و نوکیسه‌ها به مصرف فرهنگی به‌عنوان ابزار منزلت اجتماعی روی آورده‌اند. تئاتر لوکس، برای این گروه‌ها نماد «فرهیختگی قابل خرید» شده است. نهادهای فرهنگی، به‌جای حمایت از تئاتر مردمی، به سالن‌های خصوصی میدان داده‌اند. هیچ سیاستی برای کنترل قیمت بلیت، حمایت از مخاطب کم‌درآمد، یا توزیع عادلانه منابع وجود ندارد. اگر این روند ادامه یابد، تبعات بلندمدت آن بسیار نگران‌کننده خواهد بود. تئاتر، به‌جای بازتاب تنوع اجتماعی، به بازتاب سلیقه طبقه خاص تبدیل می‌شود. این امر، به تک‌صدایی فرهنگی و حذف روایت‌های اقلیت‌ها منجر خواهد شد. هنرمندان، برای بقا در بازار، مجبور به تولید آثار تجاری و سطحی می‌شوند. خلاقیت، جسارت، و نقد اجتماعی جای خود را به تکرار و سرگرمی می‌دهد. تئاتر، به‌جای پل ارتباطی میان طبقات، به دیوار جدایی تبدیل می‌شود. طبقات متوسط، نه‌تنها از تجربه فرهنگی محروم می‌شوند، بلکه احساس طرد و بی‌اهمیتی فرهنگی را تجربه می‌کنند.

تئاتر، باید دوباره به ریشه‌های خود بازگردد؛ به هنر مردمی، انتقادی و در دسترس. برای تحقق این هدف، باید سیاست‌گذاری فرهنگی عدالت‌محور تدوین شود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خانه تئاتر و انجمن‌های صنفی باید منشور عدالت فرهنگی تهیه کنند؛ با هدف تضمین دسترسی برابر به تجربه هنری برای همه اقشار. سالن‌های خصوصی باید ملزم شوند که سهمیه بلیت مردمی اختصاص دهند؛ مثلاً ۳۰٪ از ظرفیت هر اجرا با قیمت ثابت برای دانشجویان، کارگران، معلمان و اقشار کم‌درآمد. نظام یارانه فرهنگی هدفمند با کارت‌های فرهنگی برای گروه‌های خاص، مشابه مدل‌های اجراشده در کشورهای اسکاندیناوی و فرانسه، باید طراحی شود. رابطه دولت با تئاتر نیز باید بازتعریف شود.

تأسیس صندوق ملی حمایت از تئاتر مردمی با مشارکت دولت، شهرداری‌ و نهادهای مدنی، برای تولید آثار غیرتجاری، انتقادی و اجتماعی ضروری است. بودجه حمایت از تماشاخانه‌های دولتی و خصوصی باید افزایش یابد؛ با اولویت اجراهای خلاقانه، جسورانه و در دسترس. تئاتر خیابانی، محله‌محور و مشارکتی باید مورد حمایت قرار گیرد؛ به‌عنوان ابزار عدالت فرهنگی و بازگرداندن هنر به فضاهای عمومی. ساختار قیمت‌گذاری و فروش بلیت نیز باید اصلاح شود. تعیین سقف قیمت بلیت توسط شورای صنفی تئاتر با نظارت نهادهای فرهنگی، ممنوعیت ردیف‌فروشی طبقاتی در اجراهای عمومی و شفاف‌سازی فرآیند فروش بلیت با انتشار عمومی، از جمله اقدامات ضروری است. آموزش، آگاهی‌بخشی و رسانه‌سازی نیز باید در دستور کار قرار گیرد. راه‌اندازی کمپین‌های رسانه‌ای برای ایجاد راهکار و دریافت پیشنهاد از صاحب‌نظران و اقتصاددان‌ها، می‌تواند به اصلاح این روند کمک کند.

همچنین، الهام از تجربه‌های جهانی ضروری است. مدل فرانسه با حمایت دولتی گسترده از تئاتر و یارانه بلیت، مدل آلمان با تئاتر به‌عنوان نهاد عمومی با بودجه پایدار و دسترسی همگانی، و مدل برزیل با تئاتر مشارکتی برای بازنمایی روایت‌ها و تولید آثار فاخر، می‌توانند الگوهای مناسبی باشند.
در پایان، باید به این مهم اشاره کرد که موضوع «بورژوایی شدن تئاتر» یک هشدار جدی و به‌موقع درباره روندی است که اگر مهار نشود، می‌تواند تئاتر را از یک هنر مردمی به کالایی لوکس و بی‌روح تبدیل کند. تئاتر، باید صدای بی‌صدایان باشد، نه سرگرمی طبقه ممتاز!

سینا دهقان این را خواند
نشر آماره این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسعود فروتن از #دیوار_سیاه می گوید
اجرای شنبه ۱۱ اردیبهشت به ایشان تقدیم شد.
@masoud.foroutan.original

دو اجرای پایانی(تمدید نمی شود)

تهیه بلیت در #تیوال

فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴
#خانه_نمایش_دا، سالن شماره یک
ساعت ۱۸:۴۵
(اجرای محدود)

نویسنده و کارگردان: #هومن_بنائی
تهیه کننده: سید ... دیدن ادامه ›› مهران قریشی

با اقتباسی آزاد از نمایشنامه «ته دنیا» نوشته «پتر وایس Peter Weiss» ترجمه «شریف لنکرانی» با الهام از اشعار مجید سعدآبادی برگرفته از کتاب «سربازی با گلوله برفی»

بازیگران: الناز ابراهیمی، فرشاد اسدی، یاسین پازکیان، مهدی رضوی، کیمیا زارعی، محمد مهدی زکی بخش محمدی، نرگس عیدی، امیرحسین غلام زاده، الهام فدایی، علی قراربخش، عسل گنجگلی، زهرا نامور، علیرضا نجاتی، زهرا نوری نسب، حامد مصباح

مجری طرح: آکادمی #مشق_هنر
بازیگردان: کامیاب زارع
دستیار و برنامه ریز و منشی صحنه: الناز رفیعی پور
طراحی و چهره پردازی: رضا عربی
طراحی صحنه و لباس: هلیا شکری
طراحی موسیقی و آهنگساز: هومان سلیمانی فرد
طراحی پوستر و بروشور: حامد بنائی
طراحی تیزر و موشن: مجید سعدآبادی (آژانس تبلیغاتی آیتم)
عکاس هنری: رضا یزدان پور
عکاس و فیلمبرداری: محمد مهدی نقوی
طراحی نور: حامد مصباح
مدیر صحنه: حمید صولتی پور
دستیاران صحنه: صبا دهقان، هنگامه هدایتی
دستیاران لباس: کیمیا آل خمیس، نیکا شجاع بهرامی، نرگس صراف
مجریان گریم: میا بازیار، ریحانه عبدی
اپراتور موسیقی: هانیه جعفری
روابط عمومی و مشاور رسانه ای: عباسعلی اسکتی
تبلیغات مجازی: پارسا اسماعیلی
محمد فروزنده و راشن ولایی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و ما فراموش می شویم
حتی زودتر از
ردپای به جا مانده در برف...

#دیوار_سیاه
سه اجرای پایانی
حسین چیانی و فائزه این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پوستر
من خیلی لذت بردم و کِیف کردم از اینهمه استعداد، تلاش و ذوق بچه ها✨️
خسته نباشید میگم به دوستان و تمام عوامل.
عالی بود👏🏻
انشالا بچه ها رو بیشتر روی صحنه ببینیم و لذت ببریم از کارهاشون

۲۹ فروردین
هومن بنایی (channel7304)
نگین کرباسی
من خیلی لذت بردم و کِیف کردم از اینهمه استعداد، تلاش و ذوق بچه ها✨️ خسته نباشید میگم به دوستان و تمام عوامل. عالی بود👏🏻 انشالا بچه ها رو بیشتر روی صحنه ببینیم و لذت ببریم از کارهاشون
سپاس از محبت و لطف شما🌿🙏قطعا آینده برای بچه‌ها درخشان خواهد بود
۲۹ فروردین
نگین کرباسی
من خیلی لذت بردم و کِیف کردم از اینهمه استعداد، تلاش و ذوق بچه ها✨️ خسته نباشید میگم به دوستان و تمام عوامل. عالی بود👏🏻 انشالا بچه ها رو بیشتر روی صحنه ببینیم و لذت ببریم از کارهاشون
ممنون از لطف و محبت شما عزیزان
۲۹ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یاد و خاطره استاد پسیانی شاد. اثری تماشایی و پر احساس بود.
امیرمسعود فدائی و محمد فروزنده این را خواندند
کیارش مسیبی و سالوادور این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از مدت ها با اثری مواجه شدم که از سالن نمایش تا منزل من را همراهی کرد و در زمان خواب و استراحت هم دست از سرم برنداشت! بیستوهیچ حاصل زحمات گروهی توانا و خلاق است که انگاره تئاتر شقاوت آنتون آرتو را بر صحنه جان بخشیده. دکور، موسیقی و بازی های درخشان همه در اختیار کار هستند و همه چیز به‌مثابه طاعون خواستن و قدرت با ندایی شگفت‌انگیز نیروها را می‌طلبد تا روح را به سرچشمه کشمکش‌های خود بازگرداند. شقاوت قبل‌از هرچیزی نگرش روشن‌بینانه و هوشیاران است. تبعیت از یک ضرورت و مسیری سخت و دشوار.
نمایش به عنوان یکی از مهمترین آوردگاه های اندیشه و احساس عرصه تحولات بسیاری بوده و ریشه این تغییرات را می توان در ناپایداری جهان طبیعت و پدیده های اجتماعی و سیاسی مرتبط با آن، تغییر باورهای انسانی و کوشش آدمی برای تعریف و تبیین جایگاه واقعی اش در عالم هستی، بر اساس تجربه زندگی جستجو کرد. نمایش در مقام یکی از اصلی ترین حوزه های طرح مضامین انسانی، مبنای حرکت و تحول خود را در طول تاریخ حیات بشر و در میان فرهنگ های مختلف بر الگویی تکوینی و براساس مولفه هایی مشخص استوار کرده است.
روشنگری خواستن و قدرت طلبی انسان و مخفی ماندن چهره سیاه شخصیت ها در پس هم ممکن است ریختن زهر در جسم اجتماع باشد و بنا به گفته‌ی سنت آگوستین (آن را متلاشی و فاسد سازد) اما این تخریب مانند طاعون عمل می‌کند و مانند مصیبتی انتقامجو در قالب یک اپیدمی نجات‌بخش تجلی می‌نماید و این حرکت چیزی نیست جز عملکرد یک قانون طبیعی، که در آن هر حرکتی با حرکت دیگر و هر کنشی با واکنشی ترمیم می‌یابد و جاری می‌شود.
.
*تنها نکته ای که در قالب یک سلیقه و نقد مطرح می کنم شکل روایت دانای کل در دل اثر است که واقعا اذیت کننده بود و نیازی به حضورش ندیدم و فقط لذت کشمکش و تماشای بدون مکث را در من به تاخیر انداخت.
.
در آخر تماشای این اثر را به مخاطبان پیشنهاد می کنم و آرزوی بهترین ها را برای گروه دارم.
هومن عزیز سلام، از اینکه به تماشای «بیستوهیچ» نشستید و نظراتتون رو برامون نوشتید سپاسگزاریم. خوشحالیم که کار رو دوست داشتید و به دیگران هم پیشنهاد میدید. موید باشید.
۰۸ اسفند ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک قاتل همان قدر انسان است که یک دزد و یا یک سیاستمدار...
.
باید اعتراف کنم بخش ناپیدای زندگی شخصی «خفاش شب» در نمایش «غلامرضا لبخندی» به نویسندگی و کارگردانی کهبد تاراج یکی از آثار مهم و دیدنی این روزهای پایتخت است. موفقیت تاراج در روایت مستند جنایت دهه 70 در این اثر به قدری درست و دردناک است که نمی شود در سراسر نمایش از آن چشم برداشت. حقیقتا در این فضای کم هم نمی شود به همه ی ویژگی ها و همه ژرفا و ابعاد این اثر پرداخت؛ قتل مهمترین عامل شکل دهنده ی موقعیت اصلی در این نمایش است.
.
نمایشی که بیش از هر چیز به زمان گذشته وابسته است و در «روایت» تجلی می یابد. اگر تاثیر جنایت را به دید موقعیتی اجتماعی و فراگیر بنگریم، آنگاه می توانیم تأثیرات گسترده ی آن را در نمایش «غلامرضا لبخندی» نیز ببینیم.
کارگردان با انتخاب زمانی غیر طبیعی (فرا زمان) و مکانی ناآشنا برای روایتش، نسبت های ذهنی مخاطب با اثر را تبیین ... دیدن ادامه ›› می کند.
او با این انتخاب راه را به پیش آگاهی و پیش بینی ما می بندد و فضایی مبهم و رعب انگیزی برایمان می سازد. که درک کامل آن تا پایان نمایش و دیالوگ »امیر عدل پرور« به تأخیر می افتد.
.
اتفاقات مهم ناپیدای زندگی «غلامرضا خشرو» آرام آرام همه جا را می گیرد و هراسی بر چهره ها می نشاند. آن چه در این موقعیت دیده می شود. ترس مخاطب از رویارویی با نوع قتل است. گویی شخصیت های نمایش با مخاطب نسبت های آشنا و ملموسی دارند، با اسامی شناخته شده ای نامیده می شوند که به آشنایی زدایی و زمان رویداد کمک می کند. تنها درپایان نمایش است که می توانیم نسبت های میان متن و واقعه ای جنایی قتل های زنجیره ای «خفاش شب» را در ذهن مان دریابیم. نکته مهم در این نمایش، عبور نویسنده از هاله ی است که جراید و رسانه ها برای مقتولان آن واقعه ترسیم کرده اند و ما را از نزدیک شدن و شناخت شان بازداشته اند. این حرکت سبب شکل گیری شخصیت هایی قابلِ درک برای تماشاگر شده است.
.
یک قاتل همان قدر انسان است که یک دزد و یا یک سیاستمدار... مهمترین تأثیر مرگ بر فضای نمایش را می توان در رابطه ی اشخاص بازی دید؛ هیچ یک از شخصیت ها به چیزی اعتماد ندارند و موج ترس بر همه ی بخش سایه انداخته. نمایش با روایت های چند بعدی، امکان هرگونه قضاوت را از تماشگر می گیرد و می کوشد ورای هر داوری مخاطب را با شخصیت ها و فضایش همراه کند. گفت و گوهای ساده و نمایشی و بهره گیری از واژگان روزمره، نقش مهمی در این ارتباط بر دوش دارند.

گفتگو در این نمایش بیش از هر چیز در پی ایجاد فضا و رابطه است. برای نمونه در این اثر بی آنکه دریابیم بارها واژه های مردن و مرگ تکرار می شوند تا ما را به آرامی در فضای نمایش وارد کنند و به درک رخ داد یاری رسانند. بسیاری از کنش های اثر چه در روایت «غلامرضا لبخندی» و چه در گفتگوهای دیگر اشخاص بازی نیز تنها از راه زبان ساده و دقیق نمایش منتقل می شود. این زبان چنان با نشانه ها و ارجاعاتی درست همراه شده که متن را از یک ساختار روایی آشنا به ساختاری کنش مند و نمایشی رسانده است.
تاراج در نمایش «غلامرضا لبخندی» بر خلاف دیگر آثار نمایشی، فکری یگانه، یک سویه و کلی را دنبال نمی کند. هر یک از لحظات نمایش دارای مفاهیم کوچک و ادراک پذیری هستند که میتوان دریافت های نسبی بسیار متفاوتی از آن کرد و لحظات بعدی، درستی یا نادرستی آن ها را دریافت. پازل فضای ماشین پیکان سفید در صحنه از هم گرایی و واگرایی همین لحظات کامل می شود.
.
باور دارم اتفاقات مهم در بیرون نمایش در قلب مخاطب – در بخش ناپیدای صحنه – رخ می دهد!
.
و ما شاهد تأثیرات آن اتفاقات در جهان پیدای اثر هستیم. مستند فراگیر این اثر، سبب نزدیک شدن بیش از پیش ما به واقعیت می شود. به سخن دیگر، گستردگی مستند اثر به ما کمک می کند تا با بهره گیری از تخیل، هر یک متناسب با درک خودمان به اصل اتفاق نزدیک شویم.
در آخر هم باید به بازی های خوب و درخشان «بهروز پناهنده»، «مهرداد ضیایی»، «مجید رحمتی»، «لبخند بدیعی»، «سحر لطفی»، «گیلدا ‌حمیدی» و دیگر بازیگران بی نظیر این اثر اشاره کنم. که حقیقتا هر یک ستونی زیر سقف این نمایش هستند.
.
سخن پایانی: تماشای این اثر را به هنرجویان، علاقمندان تئاتر و هنرمندان پیشنهاد می کنم.
کهبد تاراج (kahbodtaraj)
هومن جان
برادر
مخلصتم
تاج سری
🫂🎭♥️
۰۶ دی ۱۴۰۳
هومن بنایی (channel7304)
کهبد تاراج
هومن جان برادر مخلصتم تاج سری 🫂🎭♥️
بهترین هستی داداش
افتخار می کنم به دوستی با تو🎭♥️
۰۶ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
غلبه سرمایه اقتصادی و کم رنگ شدن ارزش های هنری تئاتر
.
هومن بنائی / نویسنده، بازیگر، کارگردان و مدرس دانشگاه
.
علاوه بر سرمایه اقتصادی که عامل ایجاد تفاوت های طبقاتی است. فرهنگ نیز می تواند به عنوان یک سرمایه تلقی شود. سرمایه فرهنگی به مجموع تحصیلات، اموال فرهنگی و مهارت های عملی فرد اطلاق می شود. این سرمایه خود عامل ایجاد سلسله مراتب اجتماعی است. هنرمندان در صدر اقشاری قرار می گیرند که از سرمایه فرهنگی برخوردارند. از سوی دیگر مخاطبان نیز به میزان مصرف فرهنگی و هنری خویش، جایگاه بالاتری دارند. واسطه هایی که بین هنرمندان و مخاطبان هنر قرار دارند در میزان دسترسی مخاطبان به محصولات فرهنگی و هنری و بهرمندی آن ها از این محصولات موثرند. سالن های نمایش به عنوان مکان های عرضه ی تولیدات هنری، نقش مهمی در این زمینه ایفا می کنند.
.
بدین منظور با پرداختن به سلسله مراتب هر یک از سالن های دولتی و خصوصی میتوان تاثیر آن ها را در بهره مندی مخاطبانش بررسی کرد. تحقیقات میدانی ... دیدن ادامه ›› نشان می دهد، در بین سالن های نمایشی سلسله مراتبی وجود دارد. سرمایه اقتصادی سابقه اجرایی و سالن و سیاست های مدیریتی در ایجاد این سلسله مراتب تعیین کننده اند. سیاست کاهش نقش حمایتی دولت از حوزه تئاتر، یه خاطر ماهیت این هنر و پرهزینه بودن تولید آن، این حوزه را با خطر غلبه سرمایه اقتصادی و کم رنگ شدن ارزش های هنری مواجه ساخته است. غلبه سرمایه اقتصادی، این حوزه را بیش از پیش در انحصار طبقه خاصی از جامعه، بی تجربه و خالی از هرگونه مطالعه و اندیشه قرار داده است. که باعث شده عموما با آثاری مواجه باشیم که فارغ از برخی سلایقِ شخصی و فارغ از پرداختن به این‌که مهارت و تمرکزی در این دست اجراها نیست و درکی از متن وجود ندارد با رفتارهای عملاً نامفهوم و بی جا بر صحنه که تا چه حد می تواند ناشی از کم‌تجربگیِ احتمالیِ کارگردان، سرمایه گذار و بازیگران باشد؟! روبرو هستیم. که سراسر از مفهوم و کارکرد تهی هستند و گاهی افرادی ذی نفع این‌کارها را متّکی بر «واقع‌گرایی» معرفی می‌کنند! و هیچ وقت هم متوجه آن نمی شویم که این حرف چه مبنایی دارند! و این خود فاجعه ای بسیار بزرگ و زخمی بسیار عمیق بر پیکره تئاتر حرفه ای است.
.
سیاست های دولتی و مدیریتی حاکم نقش تعیین کننده ای در این بی نظمی فرهنگی و سواستفاده های مالی سالن دارها در پروسه تولید و اجرای این دست آثار نمایشی بی کیفیت و خالی از معنا دارد. این نابسامانی و چگونگی سیاست ها و نحوه توزیع ناعادلانه سرمایه فرهنگی در این حوزه دستخوش شعارهای تئاتر خصوصی دولت ها و عدم کنترل لودجه فرهنگی هنر است.
نقش سالن های نمایش به عنوان واسطه ها در جذب مخاطبان هنر و نحوه ی توزیع سرمایه فرهنگی توسط این سالن ها باعث شده تا قبل از ارزش گذاری و بررسی کارشناسی میزان کیفیت آثار فقط به جدول زمانبندی سالن و میزان دریافت و فروش صندلی ها به گروه های نمایشی فکر کنند تا بتوانند هزینه های اولیه خود را تامین کنند. که حتما در این شرایط بد اقتصادی باید به آن ها حق داد. اما به چه قیمتی؟
.
و حالا پرسش ایجا شکل می گیرد که چرا بدون وجود زیرساخت های حمایتی از یک بنگاه آزاد تئاتری به نام «تئاتر خصوصی» فقط با شعار دادن، فضای فرهنگی تئاتر را خالی از شعور و استعداد هنری کرده اید و باعث شدید تا افرادی معلوم الحال به واسطه سرمایه گذاری به صحنه بیایند که هیچگونه استعداد و هنری ندارند. این سلسله مراتب بر اساس چه معیارهایی شکل گرفته است؟ آیا در این سال ها سیاست ها و سالن های نمایش توانسته اند از ظرفیت های خود در زاستای توزیع سرمایه فرهنگی ر بین اقشار مختلف مردم و بهرمندی آن ها از هنر تئاتر موثر باشند و یا فقط سود جو بوده اند؟
حالا هم با زمزمه گران شدن مبلغ ردیف صندلی ها در سالن های تئاتر خصوصی باید منتظر فاجعه فاصله طبقاتی و تئاتر بورژوازی باشیم. که مثلا ردیف یک تا سه سرمایه دارهای دوست داشتنی این مبلغ و ردیف چهار تا شش متوسط های جامعه این مبلغ و از ردیف هفت به بعد هم آن بدبخت بیچاره های کم پول کم درآمد و دانشجوها و هنرجویان این مبلغ و... واقعا مقام پاسخگو کیست؟ چه کسی باید به این نا به سامانی ها رسیدگی کند؟! اگر دستان به آن مقام رسید درخواست کنید که اجازه ندهد با این دست اقدامات فضای فرهنگی تئاتر را به لجن بکشند.
.
و سوال کنید که سالن های نمایش از نظر جغرافیای شهری و عدم امکانات پارک ماشین و آسایش مخاطب در دل پر ترافیک پایتخت با چه سابقه ی فرهنگی و تاریخی و سیاست حاکم بر اداره ی آن ها، محل عرضه چه نوع نمایش هایی هستند؟ سالن های نمایش با دارا بودن چه جدول زمانبندی اجرا در یک سالن و چه ویژگی های باعث رغبت بیشتر هنرمندان برای اجرای آثارشان در آن سالن ها می شوند؟ به عبارت دیگر؛ تاثیر ویژگی سالن های نمایش در نوع آثار اجرایی و نوع مخاطبان آن ها و در چگونگی توزیع سرمایه فرهنگی توسط این سالن ها به چه صورت می باشد؟ سیاست های مدیریتی و حاکم بر تئاتر تا چه میزان در چگونگی توزیع سرمایه فرهنگی در این حوزه نقش تعیین کننده داشته است؟ آیا سیاست های در پیش گرفته شده در بهره مندی تعداد بیشتری از مخاطبان از هنر تئاتر، تاثیرگذار بوده است یا همچنان می خواهد با تولیدات ضعیف تئاتر را در انحصار طبقه بالای اقتصادی نگه دارد؟ رابطه ی ویژگی های سالن های نمایش و سابقه ی آثار اجرا شده در آن ها با گرایش مخاطبان به آن سالن ها به چه صورت است؟ به بیان دیگر مخاطبان به چه سالن هایی با چه سابقه اجرایی گرایش دارند؟ و باور کنید این سوال ها فقط برای یافتن پاسخ و نجات تئاتر است.
.
در آخر با اشاره به این موضوع که از سال 1336 که با صدور اطلاعیه ای توسط وزارت فرهنگ و هنر، دولت امکانات تولید تئاتر را با شرط پذیرش اساس نامه و ضوابط وزارت فرهنگ برای کسانی که می خواستند از این امکانات بهر بگیرند، فراهم کرد و سپس یا تاسیس اداره تئاتر در سال 1341، به طور رسمی ساز و کار تئاتر را در دست گرفت، از آن سال ها تا بعد از انقلاب و تا همین امروز در اوایل 1403 سالن های دولتی در انحصار دولت بوده و کمک هزینه ها فقط به آثاری که در سالن های دولتی به صحنه بروند تعلق می گیرد. بنابر این آغاز فعالیت تماشاخانه های خصوصی در این عرصه، فقط با بودجه های شخصی و خصوصی شکل گرفت و دولت فقط در صدور مجوز اجرا و تشریفات بازبینی و بازخوانی متون نمایشی مجوز صادر می کند و هیچ نقشی در تامین هزینه ها و نه در کمک هزینه اجرا برای گروه های هنری نداشته و ندارد. که همین باعث بخش عمده ای از بی انضباطی فرهنگی و اقتصادی در تئاتر شده است.
هومن بنایی (channel7304)
درباره نمایش مکبث i
فارغ از برخی سلایقِ شخصی و فارغ از پرداختن به این‌که اهمیت‌دادن به وضوحِ حرکات با کوشش برای تصویرسازی در نمایش منافات دارد و گاهی کسانی این‌کار را متّکی بر «واقع‌گرایی» معرفی می‌کنند. که نمی دانم چه مبنایی دارد! حتی فارغ از پرداختن به امتیازاتِ دیریابِ این نمایش چون هماهنگیِ عمومیِ بازیگران با ضرباهنگِ دقیقِ اجرایی (منطبق بر فرازوفرودها و ریتمِ موسیقی) و تصویرسازی‌های غالباً مؤثّر و جذّاب و ظریف و فارغ از هرچه دیگر، می‌خواهم فقط به یک نکته در این اجرا بپردازم و آن آمیختگیِ نگاهِ زیباشناختی به موضوع و فرمِ نمایش و تشخیصِ درستِ نسبتِ جهانِ درونِ نمایش با دنیای (واقعیِ) بیرون است. که ستودنی و حقیقتا خیره کننده هم هست.
در این اثر با اجرای نمایش‌درنمایش مواجه شدم و در بخش هایی واقعا تحت تاثیر قرارگرفتم و در قسمت هایی هم رفتار فرم گونه به شدت بیرون زده بود و جای کار داشت که تا چه حد ناشی از کم‌تجربگیِ احتمالیِ بازیگران است؟! که اینکه اجرای اولشان هم باشد و یا کم تجربه هم باشند باز دلیل نمی شود! و کارگردان وظیفه داشته تا در هدایت دقت بیشتری داشته باشد.
من اجرا را دوست داشتم و با کمی سختگیری در ژوست شدن حرکات و کم کردن تاریکی های اثر میتوانیم شاهد یک اجرای خوب باشیم.
خداقوت به گروه کارگردانی و بازیگران که در جان بخشیدن به این اثر سخت کوشیده بودند.

ممنون از حضورتون استادجان
همیشه پایدار و سلامت باشید 🙏🏻🙏🏻
۰۱ آذر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خداقوت به ارسطو خوش رزم و کهبد تاراج و حمید رضا محمدی. حقیقتا در طول آن پنجاه دقیقه نشد چشم بردارم از تماشای هنرنمای شما عزیزان. و اکنون بعد از گذشت چند روز از تماشای این اثر. به دور از همزادپنداری های عاطفی بهتر میتونم نظرم رو بنویسم. چون از هیجان خالی تر شدم و عقلانی تر می نویسم نه احساسی. باید بگویم که کهبد تاراج با تبیین و تدوین خوب از ایده اجرایی برای نگارش نمایشنامه «مشتبا داداش صیغه‌ای حسین آدیداس» از پس خلق یک اثر مستند و پر هیجان به خوبی برآمده و هم در بازی شخصیت سازی بی نظیری را ارائه داده است و ارسطو خوش رزم با توجه به تمامی عناصر تشکیل دهنده نمایشنامه با شناخت فرمول اجرائی از ترکیب و تنظیم به چیدمانی فرمالیستی رسیده که تا حد زیادی به پویایی نمایش کمک کرده است. قطعا ایجاد ارتباط بین دو شخصیت در دو نقطه از دنیا که رابطه ی خیال آلوده ای دارند بسیار سخت بوده و خوش رزم با تکنیک نشانه شناسی موقعیت کاراکترها به فرآیند شکل گیری، اثری چشم گیر خلق کرده است. او با در اختیار گرفتن بازیگران توانا و طراحی دقیق صحنه و نورپردازی موفق و با تجزیه و تحلیل فرمالیستی و ساختاری با جداکردن اثر از زمینه و زمانه اش و تاکید صرف بر کیفیات فرمال چون حرکت، حجم، طراحی لباس و رنگ در قوانین بصری در شکل گیری و آشکارسازی ارزش های زیباشناختی موثر اثری درخشان خلق کرده است.
و ارزش هنری تنها وابسته به محتوی و فرم یک اثر است.
یعنی چگونگی و ویژگی های دیداری یک نمایش که ارزش یک اثر هنری را درون آن اثر نهفته دارد، با مخاطبان ارتباط برقرار می کند و با تربیت چشم خلاق آنها، مفهوم جدیدی از بیرون و درون به آنها ارائه می کند.
در آخر هم تماشای این اثر را به هنرجویان و هنردوستان پیشنهاد می کنم.
کهبد تاراج (kahbodtaraj)
هومن جان
برادر
از لطفی که داری ممنونم
♥️🫡
رفیق جان سپاس که نوشتی برای من و ما
۲۹ آبان ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
- بهره گیری از شیوه‌های مختلف با تکیه بر عنصر بازیگر
- شخصیت پردازی و درک موقعیت‌های فرضی
- حضور در لحظه
- تخیل و خلاقیت
- ریتم و تمرکز ( با هدف تکمیل مهارت‌های بازیگری)
- بداهه سازی و طراحی حرکت
- تجربه های عملی در شناخت عناصر
.
تابستان 1403
. جهت ثبت نام به شماره :



https://www.aparat.com/v/swcmsf2
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کتاب «همخوابه جدید جنگ»
.
بعد از چهارسال از شروع پروژه اقتباسی"الکترا" به پیشنهاد استادی مجبور شدم اسمش را عوض کنم. ابتدا پیشنهاد شد نام را "الکترا ماشین" در نظر بگیرم و گفتم اگر قرار است تکراری نباشد کلا نباید چیزی دیگری را به خاطر بی‌آورد. این هم مثل "هملت ماشین" است و...! در آخر نام کتاب را به "همخوابه جدید جنگ" تغییر دادم. می‌دانم حق با استاد است اما پروسه انتخاب اسم جدید برای این نمایشنامه که چهار سال با آن زندگی کرده‌ام یکی از سخت‌ترین کارهای ممکن بود. این پروژه چهارسال پیش با معرفی رضا گوران عزیز و با طرح و ایده اولیه عرفان پارساپور دوست داشتنی شکل گرفت و در مراحل فنی و بازنویسی مثل کودکی بازیگوش آرام و قرار نداشت تا همین چند روز پیش که شروع کرد به سر و سامان گرفتن و به نتیجه رسیدن. البته یک نمایشنامه به صحنه زنده است و نتیجه اصلی زمانی حاصل می‌شود که به صحنه برود.
.
نمایشنامه در ذهن نویسنده یک کلیت منسجم است که نمی‌شود اجزاء آن را تفکیک کرد و نقطه‌ای را برجسته تر از نقطۀ دیگر دید. لااقل برای من اینطور است! مثل این است که بگویند هومن بنائی دقیقا کدام قسمت از جسم من است؟!
.
خلاصه پروسه‌ای که فکر می‌کردم چند دقیقه وقتم را بگیرد دو هفته طول کشید. حالا ... دیدن ادامه ›› اما سختم است با شنیدن "همخوابه جدید جنگ" یاد "الکترا" بی افتم. با اینکه "الکترا" نام نمایشنامه‌ای تراژدی از تراژدی‌نویس بزرگ یونانی سوفوکل و از متن نمایشنامه است و مفهوم خاص خودش را هم داشت ولی برای تغییر شکل و تکراری نبودن مجبور به انتخاب "همخوابه جدید جنگ" شدم که بی ربط به داستان زیر متن نمایشنامه نیست. اما مگر می‌شود کسی که چند روز است از راه آمده بتواند جای یک موجود چهارساله ساله را بگیرد؟!
.
خلاصه منی که عادت کرده بودم الکترا را به عنوان نمایشنامه‌ای کامل و آماده انتشار در لیست کارهایم ببینم، حالا باید آن را از جهانم حذف کنم. خداحافظ "الکترا"، سلام "همخوابه جدید جنگ".
.
البته این اثر توسط نشر آماره به چاپ رسیده و هنوز به بازار نیامده است و در کنار چند نمایشنامه جدید بزودی رونمایی خواهد شد.
.
طرح جلد: هومن بنائی
.
#هومن_بنائی
#الکترا
#الکترا_ماشین
#همخوابه_جدید_جنگ
#نمایشنامه
#کتاب
#انتشارات_آماره
#ادبیات_نمایشی
#تئاتر
#Hooman_Banaei
حسین چیانی و محمد فروزنده این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تئاتر و تجدد خواهی ناصری
.
با گذشت هفت قرن انجماد فکری در قرون وسطا، رنسانس در اروپا آغاز شد و با گفتار دکارت درباره درست به کار بردن عقل، در سده هفده روند مدرنیته شتاب گرفت و خرد، علم و تجربه گرایی موجب رنگ باختن تدریجی تفاسیر مابعدالطبیعه و مبانی اعتقادی آن زمان گردید. نتیجه آن فراگیری جریان مدرنیته ای بود که سراسر اروپا را در بر گرفت. مقارن این زمان حکومت قاجارها در ایران آغاز شد و بنیان های فرهنگی، اجتماعی به زوال اندیشه و شروع خرافات انجامید.
ورود تئاتر به شکل اروپایی آن با آغاز جنبش تجددخواهی در ایران تقریبا همزمان بوده است. با شکل گیری نهضت مشروطه، تئاتر بعنوان ابزاری آموزشی در خدمت خواسته ها، تهذیب اخلاق و تربیت مردم و تبلیغات سیاسی روشنفکران قرار گرفت. می توان گفت که سال های آغاز نهضت مشروطه، اطلاعات مردم و حتا اشخاص با سواد آن زمان از وضع غرب بسیار اندک و تقریبا هیچ بود. مردم عادی علاقه چندانی هم به آشنایی با آن نداشتند و برخی اعتقادات خرافی گاه آنها را در برابر کسانی که می خواستند بدانند، قرار می داد. از نظر تاریخی و سیاسی هم بدیهی است که خشونت ها و سرکوب های پادشاهان قاجار و زنگار بستگی دوران مذکور چنان تاثیر ژرفی گذاشته بود که حتا بارقه های سیاسی ای چون حضور امیرکبیر و عباس میرزا هم چندان راه گشا نشدند.
از طرفی رنسانس (نوزادگی) و رشد روز افزورن صنعت تمدن و آغاز دوره مدرنیسم در غرب، بمثابه طوفانی مرزهای آسیای شرقی و هند و ایران و عثمانی را ... دیدن ادامه ›› به سرعت درمی نوردید و چندان اراده رویارویی در برابر این طوفان عظیم تجددگرایی هم در اندیشه ای نمی گذشت و اگر هم می گذشت اغلب از اذهان فرسوده و متعصب خرافی و متحجر، همان دوره بود.
تفاوت نگاه مردم شرق و غرب به هنر، ریشه در خاستگاه فرهنگی شان داشت. یکی از مبناهای اندیشه ای هر ملتی را اعتقادات و ایمان آنها می سازد. لذا، نحله های فکری ایران دوره قاجار با فرهنگ التقاتی عرب و مغول و دیگر متجاوزان به میهن ما شکل گرفت. در حالی که اروپا بعد از سپری کردن دوره انجماد فکری رفته رفته با شتاب فراوان به روند مدرنیته تن داده بود و هر روز پیشرفت چشمگیری در فرهنگ، صنعت و اقتصاد داشت. مردم سایر سرزمین ها مشغول گذراندن سیر طبیعی و سنتی شان بودند.
تئاتر، در اروپا بعنوان هنری اجتماعی، آگاهی بخش و وسیله ای برای روان پالایی و آموزش اخلاق همواره مورد توجه بوده است. ایران قرن ها از داشتن این جنبش فرهنگی محروم بود و با شکل گیری جریان روشنگری در اثر تماس با دنیای غرب و توسعه روابط دیپلماتیک، روشنگری سیاحان، رفته رفته، تئاتر غربی به ایران وارد شد و ابزاری برای تبلیغ انسانیت، سیاست و روشنگری گردید.


هومن بنائی / مرداد 1403
حسین چیانی، سجاد آل داود و محمد فروزنده این را خواندند
پویا فلاح این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تعزیه نمایشی سوگوارانه و ستایش قهرمان معصوم
.
تعزیه از نمایش های آیینی مذهبی ایران به شمار می رود که پایه و اساسش را فاجعه کربلای سال 61هجری قمری تشکیل می دهد، این مراسم آیینی که در جغرافیای فرهنگی ایران بر خلاف سایر مناطق شیعه نشین دنیا وجوه دراماتیک فربهی یافته است. وجود تنوع در اجرای تعزیه در نقاط گوناگون ایران نیز بر این نکته تاکید دارد که تعزیه پدیده ای فرهنگی است که در تعامل با فرهنگ بومی هر منطقه رنگ و بوی آن فرهنگ را به خود گرفته و اجرای متفاوتی خلق نموده است.
جوامع مختلف با تکرار آیین، همزمانی با لحظه آفرینش را تجربه می کنند. میرچیا الیاده اسطوره شناس رومانی اصل، همزمانی با لحظه آفرینش را نحت نام ایده ی «اسطوره بازگشت جاودانه» مطرح کرده است. تکرار آیین ها، نه به دلیل فعال شدن
«اسطوره بازگشت جاودانه» بلکه به دلیل کسب تجربه صفر زمان، در زمان روزمره زندگی صورت می گیرد. دلیل تکرار نمایش های آیینی که حد فاصل میان یک آیین صرف و یک اثر هنری هستند. تنها منوط به استفاده از مکانیزم جذب مخاطب همچون دیگر آثار هنری نیست. بلکه به دلیل کسب تجربه صفر زمان، در روند معمول زندگی است.
با بررسی تعزیه و سبک های اجرایی آن که به عنوان شناخته شده ترین نمایش آیینی ایران میتوان به شناخت ویژگی های صفر زمان رسید. تعزیه بر خلاف ... دیدن ادامه ›› آن که به بازنمایی یک واقعه ی تاریخی می پردازد، امری فرا تاریخی را احضار می کند. تجربه صفر زمان، این امر فرا تاریخی را برای علاقمندان این نمایش آیینی، فارغ از فاصله ی تاریخی با وقوع حادثه باز آفرینی می کند. چگونگی وجود صفر زمان در تعزیه به عنوان یکی از عناصر اصلی تداوم و تکرار این شکل نمایشی است.
درام شناسان معروف دنیا معتقد هستند که تراژدی که قسمت اصلی درام را تشکیل می دهد از مراسم و تشریفاتی که برای زنده نگه داشتن نام قهرمانان ملی مذهبی در موقع دفن و تشییع جنازه انجام میشد ریشه گرفته است. با پژوهش بیشتر در این زمینه میتوان تاثیر نمایش های آیینی کهن بر تعزیه را مشاهده کرد و این فرض استوار بر چهار مفهوم نبرد خیر و شر، مرگ قهرمان، سوگواری برای قهرمان و پیوند درونی بازیگر با تقدس اجرا تکامل یافته است. در راستای درستی یا نادرستی این فرضیه از نظریه ی آیین گرای مشخص شده که نمایش های آیینی سوگوارانه و ستایش قهرمان معصوم، در قالب نمایش از دیرباز بین ایرانیان مرسوم بوده است.
با در نظر گرفتن این فرضیه اثبات می گردد که در نمایش های آیینی ایران پیش از اسلام نیز همانند تعزیه، چهار مفهوم نام برده، مشترک و صاحب اهمیت هستند. به طوری که میتوان گفت چهار مفهوم از مولفه های اصلی نمایش آیینی در ایران پیش از اسلام بوده و در تعزیه نیز تداوم یافته اند.
.
هومن بنائی / تیر ماه 1403
#هومن_بنائی
#روزنامه_هنرمند
حسین چیانی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش «رجوع»
.
نویسنده:
کیمیا ‌خلج
کارگردان:
سعید ‌حشمتی
تهیه‌کننده:
سعید ‌حشمتی
بازیگران: (به ترتیب اپیزودها)
نیما ‌هاشمی ‌سرشت
،
الهام ‌احمدی
،
میثاق ‌جمشیدی
،
پریسا ‌علی‌نیا
،
کیمیا ‌خلج
، ... دیدن ادامه ››
هومن ‌بنایی
،
روناک ‌برخوردار
،
فاطمه ‌توانا
، محمد روشنفکر و
افشین ‌سنگ ‌چاپ
صدا پیشه:
آرمین ‌همتی
مجری طرح: بهرام نودهی بازیگردان:
کیمیا ‌خلج
طراحان صحنه:
کیارش ‌ظریفی
،
مبین ‌الماسی
طراح نور:
علی ‌حیدری ‌قمصری
آهنگ ساز:
علی ‌خاتمی
طراح پوستر و گرافیک: سجاد نجفی دستیار کارگردان و برنامه ریز:
سیدمرتضی ‌معصومی
دستیار دوم کارگردان:
مدیا ‌نورخمامی
دستیاران صحنه:
امیرعلی ‌شاه ‌اسماعیلی
،
عرشیا ‌کرمی
،
مرتضی ‌فهیمی
،
آرتین ‌جمشیدی
،
نرگس ‌پلنگی
موشن گرافی:
سعید ‌حشمتی
عکاس:
پرتو ‌جغتایی
،
زهرا ‌اصغری
مشاور رسانه‌ای: عباسعلی اسکتی روابط عمومی:
مریم ‌رودبارانی
کاری از: گروه هنری صامت
با درود
اسم نمایش را هم مینوشتید که دوستان مطالعه میکنند بدانند که توضیحات مربوط به چه نمایشی هست
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر
شعر و ادبیات

تماس‌ها

banaeihooman@gmail.com