آیا کارگردانی و خوانش همایون غنی زاده از متن در انتظار گودو به امکانات اجرایی این اثر چیزی اضافه کرده است؟
آیا اجرای او صرفا در تلقی زیبایی شناسانه ساختاری و در لایه بیرونی سطح متن باقی نمی ماند؟ و خوانش عمیق و مولف و تازه ای از دنیای متن به تماشاگر کنونی به دست می دهد؟
***
متن نمایش در انتظار گودو به دلیل شاخص های قابل ارجاع بسیاری که در آن وجود دارد بسیار تفسیرپذیر است و در واقع کارگردانان ،منتقدین، مفسرین و تماشاگران را به انواع تفاسیر مذهبی،سیاسی، روانکاوی،اجتماعی و...دعوت می کند.
در انتظار گودو با اتخاذ رویکرد مینی مالیسیتی اش در واقع بر این مسئله تاکید دارد که "کمتر" ما را به " بیشتر" رهنمون می شود.از زمان اجرای نمایش در دهه50میلادی تا کنون هر اجرای مهم جدی در هر جای جهان تفسیرهای گوناگونی از نمایش داشته است البته خود بکت با همه تفسیرهای متفاوتی که از نمایشنامه اش میشد موافق نبوده اما همه ی این تفاسیر و در واقع گشودگی متن نسبت به قرایت های متفاوت موجب شهرت بیشتراو و گودو بوده....و مگر نه اینکه به قول رولان بارت مولف بعد از خلق اثرش می میرد و خود خالق تنها در کسوت یکی از بیشمار خوانشگران آن اثر حق ارایه
... دیدن ادامه ››
نظر را دارد؟
***
+در انتظار گودو و پویایی یک اثر+
+ اجرای معروف چند نژادی گودو در دانشگاه کیپ تاون آفریقای جنوبی ، که البته با مجوز بکت انجام شد.دیدی و گوگو را 2بازیگر سیاه پوست بازی میکرد و پوتزو و لاکی سفیدپوست بودند.این اجرای مهم یک موضع گیری واضح سیاسی داشت.طراحی لباس های به خصوص پوتزو و لاکی دارای نشانه های خارج از متنی بود مبنی بر استعمار و سلطه نژادی و مالکیتی...
+ برخی منتقدین رابطه پوتزو و لاکی را کنایه ای از رابطه ی استعماری سرزمین اصلی بریتانیا و ایرلند دانسته اند ... طبقه ی بالا و سلطه گر حریص که طبقه ی کارگر را به هر شکلی منفعل و عقب افتاده نگه می دارد...نکته جالب اینکه تا وقتی بکت در قید حیات بود و ناظر اجراها انگلیسی زبان، بازیگران نقش های دی دی و گوگو به لهجه ی ایرلندی صحبت می کردند. در ابتدای نمایش استراگون تلفظ انگلیسی از کلمه آرامش Calm رو مسخره می کنه جایی که داره داستان مردانگلیسی در نجیبخانه را می گه. البته به هیچ عنوان در متن و کاربرد کلمات چنین چیزی مستتر نیست و این می تواند به عنوان یک برداشت بیرون متنی مورد نظر قرار گیرد.(این نکته به ظاهر ساده در اجرای در انتظار گودو وحید رهبانی سالها قبل البته به با تمهیدات گویشی زبان فارسی مورد توجه قرار گرفته بود!! )
+ یک اتفاق بامزه در اواخردهه 80میلادی افتاده یک گروه تاتری زنانه در هلند اجرایی از درانتظار گودو داشته است که مخالفت شدید بکت رو برانگیخت. بکت گفته بود زنان پروستات ندارند و بازیگری زن مشکل ولادیمیر برای تکرر ادرارش و خروج از صحنه برای دفع را با چه توجیهی انجام می دهد!!!؟ نهایتا بکت به دادگاه شکایت می کند اما خوشبختانه!رای صادره به نفع بکت نیست.ناگفته نماند که بکت برای مدتی اجرای کلیه آثارش را درهلند ممنوع می کنه که البته زیاد طول نمی کشه... در سال 1991دو سال بعد از مرگ بکت یک اجرای خوب از در انتظار گودو با بازیگران زن در فستیوال آوینیون نمایش داده میشود.
+ روانکاوی و تفاسیر آن بر نوشته های بسیاری از منتقدین و مفسرین(و به تبع آن بر کارگردانان خوانشگر این نمایشنامه) قابل ردیابی است.خوانش فرویدی از شخصیت ها بر اساس تقسیم سه گانه او از روان انسان هم قابل توجه است.دی دی تمثیلی از نهاد Id ، گوگوتمثیلی از خود ego ، و گودو به نوعی نماد فراخود superego .....لاکی و پوتزو هم تکرار شخصیتهای دیگرند.
جالب اینکه در مقطعی بکت در دوره های کارل گوستاو یونگ روانپزشک و متفکر سویسی شرکت می کند. بعضی از مفسرین به بحث آنیما و آنیموس در شخصیت ها اشاره می کنند مثلا دلالت لغوی استراگون و استروژن هورمون زنانه و دلالت امر زنانگی در این شخصیت !!
*اطلاعات از دانشنامه ویکی پدیا
******
این نمایشنامه برخلاف قرایت رایج که آنرا صرفا یک اثر ابزورد با تمام دلالت های نهیلیستی و پوچ گرایانه شاید منفعلانه محدود به "جهان بسنده به خود" می داند، نیست. این تکرار و زشتی و پوچی زندگی کارکردی دیگر پیدا می کند.که اتفاقا برای زیستن و احترام به آن است.و از این "هیچ" جاری و "بی اتفاقی" در جهان متن اتفاقا بسیار سرچشمه های عمل و حرکت خروشان است.
به زندگی نامه ساموئل بکت نگاه کنید.به تجربه عملی این نویسنده از تجربه زیستن بنگرید. آیا در آن اثری ناشی از نا امیدی و بی عملی و بی حرکتی می بینید؟ پر از فعالیت نوشتن و نوشتن شعر نمایشنامه و رمان ....در دهه 40به جنبش مقاومت هم پیوسته و اقدامی کرده که فرسنگها از بی عملی و بی اثری فاصله دارد. آیا بکت با عمر طولانی 83 سال و داشتن یک یار و همراه طولانی مدت "سوزان" که مرگش را فقط چندماهی تاب آورد می توانسته به زوال زیست و بی اتفاقی پوک فکر کند؟
***
قرائت کارگردان نوآور ایرانی از این متن را چگونه می بینید؟
غنی زاده در نشست مطبوعاتی نمایش "در انتظار گودو در سالن کنفرانس مجموعهی تئاتر شهر گفته است: "ما سعی کردیم خطوط نانوشتهی ساموئل را بخوانیم اما دخل و تصرفی در متن نکنیم."
البته که دخل و تصرف دریک متن از یک کارگردان فهیم و خوشفکر و خلاق بعید است اما آیا اجرای حال حاضر در انتظار گودو واجد عناصری هست که تماشاچی را با تمام مختصات زیستی و محیطی اش با درک و برداشت کارگردان و خلاقیت او همراه کند وحس همدلی او را برانگیزاند؟ آیا غنی زاده توانسته خطوط نانوشته ی عمو ساموئل را بخواند؟
آیا او توانسته از اجراهای دیگر از این نمایش پا فراتر بگذارد؟ و گودوی خودش را بسازد؟ یا با زرنگی از سخترین کار یک کارگردان مولف شانه خالی می کند و صرفا به وفاداری به متن و برداشت بی بو بی خاصیت وبی موضع اکتفا می کند!
ای کاش امکان دیده شدن اجراهای خوب و مولف گودو برای مخاطبان جدی تاتر در مملکت ما وجود داشت اینطوری صرفا به جای استفاده از جملات "عالی بود"، معرکه بود" ، "خوب نبود"،"افتضاح بود" و... با مواد بیشتر به تحلیل قیاسی وتفسیری دست می زدیم. اما نهایتا من فکر می کنم که او نتوانسته چیزی به همان همیشگی در انتظار گودو که فی النفسه بسیار جذاب و دوست داشتنی و البته خودارجاع است، دست پیدا کند.
غنی زاده به زعم من با انتخاب و هدایت نه چندان مطلوب بازیگران ( به لحاظ فیزیکی و صدایی) ارتباط و اتصال آنان را با بعضی از مخاطبان غیر شیفته ی آنها کمتر کمتر وحتی تحمل دیدن اجرا را برای برخی پایین می آورد. این در مورد نمایشی که به عقیده ویوین مرسیر "با وجود اینکه ظاهرا در آن هیچ اتفاقی نمی افتد اما مخاطبانش را بر صندلی هایشان می چسباند" افتخاری نیست!
*(لازم به توضیح می دانم که بگویم این اجرا دارای سطوحی هست که قابلیت وقت گذاشتن وبحث کردن را پیدا کند)