در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بهرنگ | درباره نمایش مایوزر
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 15:48:16
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گزارش تصویری هنر آنلاین از مائوزر:
(عکاس: مسعود میرمیری)

http://www.honaronline.ir/Pages/PicNews-3728.aspx
نگاهی به نمایش مائوزر
(به قلم انوشیروان مسعودی- چاپ شده در روزنامه قانون امروز یکشنبه 10 اسفند 93)

"اما؛ سحرگاه یک روز در شهر ویتبسک"

هاینر مولر، نمایشنامه نویس عصیانگرومطرح ترین چهره نمایشی آلمان پس از برتولت برشت دقیقا با این«اما»معنای خود رامی یابد.نمایشنامه‌های او جایگاه یک «اما»را در افشاولودادن وضع نمادین موجود دارند.از نمایشنامه«نبرد»،تا«هملت ماشین»او دقیقا دربزنگاهی که همه به تاییدیاواکاوی یک وضعیت می‌پرداختنددربرابر یک وضعیت ایستادو باواژگون کردن وضعیت نمادین آن رابحرانی کرد.مولردربرابر آنچه بدیهی فرض می‌شود می‌ایستد و می‌کوشد تا با شک کردن، واژگون کردن و آنگاه دوباره نگریستن به آن پدیده پسِ پشت و رانه‌های حقیقی را دریافته و نمایش بدهد.این موضوع نه صرفا در مضامین انتخاب شده توسط او که در فرم‌های نمایشی او نیز به چشم می‌خورد و در واقع یکدستی و هماهنگی میان ِ ساختارشکنی اوست که او را به یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌نویسان معاصر بدل می‌کند.
مولر را بیشتر ... دیدن ادامه ›› به عنوان نمایشنامه نویسی آنارشیست می‌شناسند،پرخاش او نسبت به ارزش‌های رسمی جامعه اش در تمامی این دوران ثابت است.او در نمایشنامه نبرد با ساخت یک گروتسک هولناک و مشمئز کننده به کلی مسئله ملی گرایی آلمانی را زیر سوال می‌برد و این روند در آثار او رشد می‌کند تا به آنارشیسم کامل کلامی و بیانی در آثار متأخرش می‌رسد.
اوبه خصوص مسائلی نظیر قدرت،خشونت ومسئله انسان درموقعیت‌های تحمیل شده را به روی صحنه می‌آورد و نسبت به وضعیت سیاسی معاصر خود بدون کوچک‌ترین پنهان‌کاری مواضع خود را اعلام می‌کند.تفکر انتقادی مولر نسبت به سیاست غالب کمونیسم دولتی،سرمایه‌داری وفاشیسم در دوران مختلف حضوری قاطع در آثارش دارند.آن چه مولر را نگران می‌سازد انسان در زیرسیطره کلان نظریه‌های سیستماتیک است.انسان معاصری که به زعم مولربا ناآگاهی برآمده از وضعیت اقتصادی/فرهنگی اش خود برسازنده سیاست‌های کلانی است که او را از جایگاه انسان خارج کرده و درجایگاه گله/کد(Code) قرارمی دهد.

مولربامتشنج کردن صحنه‌های نمایش اش وساختن موقعیت‌های بحرانی،تئاترومخاطبش را به تعبیر آنتونن آرتو طاعونی کرده واین جاست که چرک وخون درصحنه روان می‌شود.مولر نشان می‌دهد انسان معاصر چگونه در موقعیت‌های مختلف و با قرار گرفتن در یک ساختار مشخص و واحد که در آن ارزش‌های نمادینِ پذیرفته شده در قالب«وظایفی» از پیش تعیین شده فرد را از جایگاه انسان خارج کرده و تبدیل به یک ماشین کشتار می‌کنند. این موضوع بیش از هر نمایشی در نمایشنامه«مائوزر»به چشم می‌خورد.
مولر با بحرانی کردن ِ موقعیت نمایشی درسه ساحت کلام، صحنه و فرامتن (از طریق ارجاعات) وضعیت سیاسی ساکن نمایش را بر هم می‌زند.او با بازنمایی خشونت لجام گسیخته و وضعیت‌های مشمئزکننده توسط کلامی غیر‌انتقالی ( به تعبیر شوجی ترایاما کلامی قطعه قطعه شده که مخاطب را با تصویری یکدست تنها می‌گذارد)که به مخاطب ارائه می‌شود و مخاطب کرخت شده از نمایش‌های روانکاوانه با وضعیتی دشوار و ناراحت روبه‌رو می‌شود.مولر به مخاطبش درنمایشنامه مائوزر می‌گوید که چگونه یک وضعیت برآمده از انقلاب که طبق اصول قرار است «آزادی»را به همراه بیاورد به علت ساختارهای کلان از پیش موجود تبدیل به قتلگاه انسان می‌شود بی‌آنکه از «آزادی» خبری شود.
گاوتام داسگوپتا(GautamDasgupta)منتقد ساکن لس آنجلس درمقاله بدن/سیاست(Politic/Body) خود از چهار نمایشنامه نویس و کارگردان مهم دهه نود نام می‌برد و تاکید می‌کند که رادیکال ترین تغییرات و کنش‌های ساختاری/مضمونی در آثار این چهار نفر اتفاق افتاده است ، این افراد شامل رابرت ویلسن(Robert Wilson)، رضا عبده(Reza Abdoh)، چارلز ال می(Charles L.Mee) و‌هاینر مولر(Heiner Müller) می‌شوند.داسگوپتا به درستی می‌گوید که برای اجرای آثار مولر هیچ پیش زمینه‌ای وجودندارد و این کارگردان اثر است که با خوانش وخلاقیت شخصی‌اش بایدازپس اجرای این متون چندوجهی برآید.اینجاست که می‌توان دریافت چراآثار مولربه تعداد انگشتان یک دست در ایران اجرا شده اند.ناصر حسینی مهر،کارگردانی که سال هادرآلمان به کارتئاتر مشغول بوده،جزو معدود افرادی است که جسارت اجرای آثار مولرراداشته است وطی سال‌های اخیر بااجرای سه نمایشنامه مهم مولرشامل هملت ماشین(1389)،هراکلس پنج(1392)ومائوزر(1393) تلاشی رابرای کشف،شناخت وتجربه آثار یکی از رادیکال ترین نمایشنامه نویسان غرب آغاز کرد.حسینی مهر با اجرای رادیکال ترین متن مولر، یعنی هملت ماشین ، توانست مخاطب ایرانی عادت کرده به نشانگان رئالیستی ازنمایش را باانبوهی از ایده‌های بصری و نمایشیِ اکسپرسیونیستی روبه‌رو کند.
هرچندتعددتصاویروعدم پیوند‌های مشخص بازیرمتن‌های ادبی این اجرا را تاحدی بغرنج و پیچیده کرده بود.دراجرای هراکلس پنج،مابانمایشی یکدست روبه‌رو بودیم که می‌کوشید ازخلال یک دوگانگی اسطوره و وضعیت بحرانی سرمایه داری معاصر، وضعیت کنونی مارابه نمایش بگذارد،حسینی مهر در این اجرا بااستفاده ازتمهیداتی نظیرحضوربازیگردرمیان تماشاگران و همچنین استفاده ازلاشه‌های آویزان و بازنمایی قابل قبول خشونت اجرایی موفق داشت،هرچند انبوه ارجاعات اساطیری مولر به علت عدم همنشینی بااجرای معاصر حسینی مهر تاحدی باعث عدم فهم درست مخاطبان از ایده‌های اجرایی می‌شد، اما این روند شناخت جهان‌هاینرمولر که خودنیازمنددرک دقیقی از ایده‌های نیچه،شوپنهاور ومتفکرینی نظیروالتربنیامین است همزمان باتجربه کردن فرم‌های نمایشی مختلف دراجرای سوم مولر یعنی نمایشنامه به شدت سیاسی مائوزر به یک هماهنگی و یکدستی کامل ازمنظریک اثرنمایشی رسیده است.

نمایش مائوزر به کارگردانی ناصر حسینی‌مهر که این روزهادرتالارچهارسوی تئاترشهربه اجرامی رود،یکی ازعالی ترین اشکال نمایشیِ انتقادی‌ترین متن ‌هاینر مولردرپیوندمشخص باوضعیت معاصرایران است.مهم‌ترین ویژگی نمایش مائوزراین است که ازتئاتر بودن خود نمی هراسد،درواقع قراردادهای زبانی تئاتری در این نمایش به شکل کامل خود را نشان می‌دهد. نمایش از سیستم رمزگانی ویژه نمایش‌های پسابرشتی سود می‌بردکه این موضوع باعث شده است تا حسینی مهر تمامی ایده‌های کلامی مبتنی برخشونت لجام گسیخته متن مولر را همزمان درساحت نمادین و عینی پیش ببرد، به صورتی که کلام و تصویر صحنه گاهی درکنارهم وگاهی به شکلی متناقض به بازنمایی نمادین وعینی خشونت یک انقلاب ِاز دست رفته کمونیستی می‌پردازند. عنصر تکراروگسست اساس نمایش است،حسینی مهربا میزانسنی متناسب بامتن توانسته است آن را از دل متن بیرون بکشد.دور تکرار خشونت پیش رونده‌ای که انسان در آن از ساحت انسانی خود خارج شده وتبدیل به ماشین کشتاری می‌شود برای حفظ انقلابی که قلب شده است.تکرار کشتار انسان‌ها درنمایش با شیوه‌های بصری و همچنین نوع میزانسن استفاده شده که مبتنی بر دوگانگی زیرزمین/روی زمین وهمچنین جلو/عقب صحنه است باعث می‌شودتاوضعیت کشتارعینی درموقعیت انقلابی راکه همه چیزدرآن برمبنای وظیفه ونظمی ساختارمند است به شکلی بحرانی تصویر شود.
استفاده حسینی مهر ازکلام خشونت‌بارمولر همزمان باسوزانده شدن انسان‌ها درتشت آهک،رفتار خشونت بار بامحکومان اعدامی،شکنجه‌های متعددو...مخاطب را با وضعیتی دشوار روبه‌رو می‌سازد که باید نسبت به این وضعیت غیرنمادین در تئاتر ( که عناصرش نمادین است) واکنش نشان دهد.حسینی مهر با استفاده ازشیوه‌های برشتی درنسبت بامخاطب می‌کوشد تامخاطب تربیت نشده ایرانی را به واکنش برانگیزد، افسوس که در وضعیتی پارادوکسیکال هنگامی که کاراکتراصلی نمایش به سوی جوخه مرگ می‌رودو به مخاطب به شکلی کاملا واضح می‌گوید:سکوت شمامرابه سوی دیوار مرگ می‌برد،مخاطب ایرانی ساکت‌تر ازهمیشه به تماشای اثرمشغول است.
فردعصیانگر نمایش مائوزر وضعیت ثابت را به هم می‌ریزدوزیرمتن هاورانه‌های اساسی قدرت رادریک موقعیت پیچیده به رخ می‌کشد با این همه ساختارموجودوسکوت باقی انسان‌ها او را نیزبه سوی دیوار مرگ می‌برد،هیچکس به دفاع از او بر نخواهدخاست.کارگردان با تغییر دوگانه همسرایان ،یک پنج گانه را می‌سازدکه با وضعیت معاصر ایران کنونی پیوندی دقیق تر دارد،یعنی ماشاهد رابطه فردعصیانگر با فردسرسپرده دارای قدرت هستیم که نوعی نبردآنتاگونیستی/پروتاگونیستی رامی سازداماهمزمان سه ضلع دیگردراین نمایش حضور دارند،همسرایان که بازوان قدرت هستند،دهقانان که نیروهایی نادان وتحت ظلم هستندوتماشاگران که حامیان خاموش این وضعیت هستند.هرچندهماهنگی عناصر دراین نمایش باعث شده تا همه عناصر نمایش در خود تئاتر خلاصه شوند،درواقع کارگردان اثر تمامی نشانه هارا به خود ِمقطع اتفاق نمایش یعنی ابتدای انقلاب اکتبر در روسیه محدود کرده است و از ارجاعات فرامتنی دوری کرده است که شاید یکی از ضعف‌های این اجرا باشد،چرا که بخش عظیمی از معاصر کردن اجرا درذهن مخاطب و براساس استعاره‌ها صورت می‌گیرد.درنگاهی فرامتنی اما،اجرای مائوزرحسینی مهر بیش از هرچیزحفره‌های موجود در فضای تئاتر ایران را به رخ می‌کشد.فقدان وجود یک تئاتر هماهنگ، پیشرو اما انتقادی که پیوندهایی مشخص با وضعیت بحرانی معاصر داشته باشد،این تئاتر همزمان دارای قدرت بیانی تئاتری از منظر نشانه شناسی زبان تئاتری است اماازپیشرو بودن،موضع داشتن ودرگیر کردن مخاطب همراه با تجربه‌هایی در فرم نمی هراسد.
شاید همین عدم فضا برای تجربه‌های بیشتر است که باعث شده در نمایش مائوزر نیز برخی از ایده‌ها به صورت ناقص و ناکامل در بیایند،برای مثال انتهای نمایش به جای اتمام با یک شوک اساسی(کشتار) به مخاطب که مبتنی بر ساختار خود نمایش بود،با صحنه‌ای طولانی و تاحدی رویاگون به پایان می‌رسد.بااین وجودمائوزرهمچنان نشان می‌دهد،دقیقا در زمانه ای که تئاترهایی به شدت مبتذل با رنگ و بوی سیاسی روز، به ضرب و زور موسیقی پاپ یانمایش‌هایی که کپی دست چندم متون آمریکایی محافظه کار هستند،فضا را قبضه کرده اند و تئاتر را به سایه ای از تئاتر بدل کرده اند؛ می‌شود کاری انتقادی، اساسی وهماهنگ انجام داد.
مائوزر یک ویژگی دیگر هم دارد؛بازیگرانش همگی افرادی هستند که به مدت چندین ماه تمرین کرده و برای این اجرا آماده شده اند.خبری از آقازاده‌های معروف، بازیگران سینمایی و اخیرا فوتبالیست‌ها در این اجرا نیست.این که یک نمایش نه با اتکا به موسیقی پاپ و بازیگر چهره و امکانات میلیونی بتواند صرفا با اتکا به توانایی‌های یک متن انتقادی رادیکال و اجرایی دقیق و تمرین شده مخاطبان را به صحنه نمایش بکشاند نشان می‌دهد، مائوزر واجد اهمیتی فراتر از یک اجرای تئاتری است.

برگرفته از وبگاه روزنامه قانون:
http://ghanoononline.ir/News/44522/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D8%AE%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AA-%D9%83%D9%85%D9%88%D9%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D9%8A
نقد وبسایت ایران تئاتر بر «مائوزر»:

«مائوزر» به کارگردانی ناصر حسینی‌مهر؛ نمایشی که بر اجرا تاکید دارد و نه داستان

محسن زمانی: «مائوزر»، تازه‌ترین اثر ناصر حسینى‌مهر، بر شالوده آنچه از سلایق و سوابقش سراغ داریم، پدیدآورد دیگرى است از گنجینه ادبیات نمایشى آلمان و به طور خاص هاینر مولر، که در سالن چهارسوى مجموعه تئا‌تر شهر در حال اجراست.
اگر این گفته را بپذیریم که براى نقد تحلیلى یک نمایش، یکى از رویکردهاى کلان، بررسى این نکته است، که آیا کارگردان توانسته روح کلى متن نمایشى را به نمایش درآورد یا نه، باید گفت حسینى‌مهر آگاهانه، انتخاب متن‌هاى نمایشى را براى کارگردانی تنها از قلمرویى انجام مى‌دهد که آن را به خوبى مى‌شناسد و درکش مى‌کند. به همین خاطر است که همواره نمایش‌های این کارگردان در خدمت تجلى روح کلى متن نمایشى و فضا و حالتى است که بر اساس منطق کلان اثر مکتوب، باید به وجود بیاید.

وفاداری به روح نمایشنامه
این اتفاقى است که در «مائوزر» هم مى‌افتد. طبیعى است که خلاء خط داستانى پررنگ، به شیوه نمایشنامه‌هاى افقى، ... دیدن ادامه ›› و خصوصیات توامان متن و اجرا، ممکن است توان جذب و همراه کردن طیف وسیعى از مخاطبان را در «مائوزر» نداشته باشد، اما حتى همین نکته نیز نه یک اشکال، بلکه نمونه‌ای از‌‌ همان وفادارى به روح کلى متن نمایشى است.
هاینر مولر نمایشنامه‌نویس، شاعر، نویسنده و کارگردان تئا‌تر آلمانی است که پس از برتولت برشت، بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویس آلمان در قرن بیستم به‌شمار می‌رود.
فضاى کلى «مائوزر» در سایه یک انقلاب شکل مى‌گیرد و تصویر آن‌چه فرزندان انقلاب براى آرمان‌هایشان مى‌کنند و در مقابل آنچه انقلاب براى آن‌ها مى‌کند. از طرفى در لحظه لحظه نمایش، حملات تند و عریان مولر به ایدئولوژى‌هاى مدرن بشر قابل دریافت است. ایدئولوژى‌هاىی که با شعارهاى فریبنده و به قصد خوشبخت کردن بشر ظهور کردند، اما در عمل چیزى جز شوربختى دوچندان براى او به ارمغان نیاورند. آبشخور چنین فضا و حالتى را شاید بتوان در ارتباط بینامتنى «مائوزر» و «دُن آرام» شولوخوف یافت. معروف است که مولر تم کلى حاکم بر اثر و فضاى کلان نمایشنامه‌اش را با تاثیر از رمان «دن آرام» سر و سامان داده است.
ژرار ژنت، نظریه بینامتنیت را به معنى حضور یک متن در متن دیگر و ارتباط یک متن از نظر موضوعى با متن مشابه خود مى‌داند. ژنت معتقد بود اگر انسان، متنى را تا یک بینامتن مکمل دنبال کند، فهم بهترى از آن متن خواهد داشت. این‌گونه است که براى حصول فهم بهترى از «مائوزر»، نگاهى به «دن آرام» نیز لازم است.
«دُن آرام» داستانی است درباره کازاک‌های (قزاق‌های) ساکن دن و شرح زندگی یک خانواده کازاک به نام ملِخوُف در زمان صلح؛ سال‌های سرنوشت‌ساز جنگ اول جهانی، انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و یک جنگ داخلى تلخ. اما آن‌چه خواننده را بیشتر به دنبال خود می‌کشاند، بازیگر اصلی آن، مردی جوان به نام گریگوری (گریشا) پانتلویچ ملخوف است. گریگوری شخصیتی شجاع، جنگاور و خستگی‌ناپذیر است که در تمام رویدادهای بزرگ تاریخی زمانش حاضر شده‌است. او هرگز نمی‌داند براى چه می‌جنگد. آیا علیه آلمان‌ها می‌جنگد یا علیه بلشویک‌ها؟ در جستجوی عدالت، گاهی با سرخ‌ها یعنى کمونیست‌ها ارتباط برقرار می‌کند و گاهی به سراغ سفید‌ها یعنى طرفداران امپراطورى می‌رود. او عاشق روسیه‌است اما از تزار نفرت دارد. او دولتی سوسیالیستی می‌خواهد به شرطی که مالکیت کازاک‌ها بر زمین را دست نخورده باقی گذارد. تجربیات سیاسی و نظامی گریگوری که به خاطر حوادث و مشکلات جنگ اول جهانی و انقلاب روسیه به دست آمده است، در پس داستان عشق شورانگیز و غم‌انگیز وی رنگ می‌بازند.

اسلحه ای که شخصیت اصلی نمایش است
در مائوزر تنها دو شخصیت اصلى وجود دارد؛ الف و ب. بقیه گروه هم‌خوانان هستند. الف اما بسیار شبیه شخصیت گریگورى در «دن آرام» است؛ مردى معمولى از طبقه متوسط جامعه، که توسط انقلاب به خدمت گرفته مى‌شود تا مرگ را بین دشمنان انقلاب تقسیم کند، اما از آن‌جایى که به قول خودش انسان‌ماشین نیست و نمى‌تواند از پسِ کشتن‌هاى بى شمار، همانى بماند که بود؛ پس از کشتن بى‌گناهان پرشماری به خواست و به نام انقلاب، دچار تردیدهاى مهلکى مى‌شود که انگشتش را بر ماشه مى‌لرزاند و دیگر نمى تواند بکشد. البته فاجعه از جایى آغاز مى‌شود که انقلاب تنها تا وقتى او را مى‌خواهد و دوست مى‌انگارد که توان کشتن دارد و به محض بروز تردید در کشتن، الف خودش توسط انقلاب به عنوان یک دشمن شناخته مى‌شود و باید کشته شود و حکایت مکرر تاریخ دوباره تکرار مى‌شود و انقلاب فرزندانش را مى‌خورد.
همه چیز براى الف با یک مائوزر آغاز مى‌شود. درست‌‌ همان زمانى که او مى‌پذیرد در خدمت انقلاب باشد و مرگ را بین دشمنان انقلاب تقسیم کند. ب، یک مائوزر (نوعى اسلحه کمرى) به او مى‌دهد، این مائوزر هم آغاز ماجراست و هم پایان؛ همه چیز ارجاعى است به آن. همین اسلحه است که مرز باریک دوستان و دشمنان انقلاب را مشخص مى‌کند، و همین مائوزر نان روزانه انقلاب را تامین مى‌کند، چراکه همان‌طور که چون ترجیع بندى در متن نمایشى این جمله بار‌ها و بار‌ها تکرار مى‌شود؛ نان روزانه انقلاب از مرگ دشمنانش حاصل مى‌شود. مولر در واقع به شیوه کلاسیک‌ها که نام شخصیت اصلى نمایش را به عنوان نام اثر هم انتخاب مى‌کردند، انگار با انتخاب نام این سلاح معروف و پر ماجرا، مى‌خواسته تاکید کند که شخصیت اصلى این نمایش و کنش‌گر اصلى آن همین مائوزر است.
از طرفى دیگر انتخاب همین اسلحه نیز مى‌تواند به عنوان یکى از ظرافت‌هاى هنرمندانه مولر قلمداد شود. مائوزر در واقع نام تفنگی است آلمانی، که در نیمه اول قرن بیستم توسط افسران آلمان و روس استفاده می‌شده است و خود این اسلحه به واسطه مورد استفاده واقع شدن توسط آلمان‌ها و روس‌ها به یک بینامتن تبدیل مى‌شود که در مراعات نظیرى کامل با رابطه بینامتنیت «مائوزر» و «دن آرام» است و در مقیاسى کلان‌تر رابطه ادبیات روسیه و ادبیات آلمان.

تئاتر پست دراماتیک
برتولت برشت، هموطن و همکار مولر، گونه‌ای از تئا‌تر را ابداع کرده بود که در زبان آلمانى لرشتاک و یا تئا‌تر یادگرفتنى نام گرفته است. این گونه تئا‌تر، تئاترى است رادیکال و اکسپریمنتال در حوزه تئا‌تر مدرنیستی که بین سال هاى١٩٢٠تا اواخر١٩٣٠ میلادى گسترش یافت و برگرفته از تئا‌تر اپیک برشتی است و هسته مرکزی آن را امکان یادگیری در زمان بازی، ایفای نقش، آداپته کردن و چیزهایى از این دست تشکیل مى‌دهد، تا جایی که بین بازیگر و تماشاگر مرز مشخصی نباشد. مولر نمایشنامه «مائوزر» را تحت تاثیر و در پاسخ به لرشتاک برشت نگاشته است.
برخى منتقدین به تئا‌تر مولر لقب پست دراماتیک هم داده‌اند که مى‌تواند محصول خصوصیاتى باشد که متن‌هاى نمایشى این نویسنده داراست. از خصوصیات تئا‌تر پست دراماتیک مى‌توان به عدم تمرکز بر متن نمایشى و توجه فراوان به زیبایى‌شناسى اشاره کرد.
به همین جهت تئا‌تر پست دراماتیک می‌کوشد که تاثیری در میان مخاطبان تولید کند تا این‌که به متن وفادار بماند. همین خصوصیت نیز باعث مى شود که چنین نمایشى در ارتباط وسیع با مخاطب دچار اشکال شود. البته نباید فراموش کرد اساساً چنین ارتباط وسیعى نیز از اهداف این سنخ نمایش‌ها به حساب نمى‌آیند.
به هر تقدیر حسینى‌مهر با درک و دریافتى درست از متنى که براى اجرا برگزیده، تمام عناصر سازنده نمایشش را در هم‌سویى و هم‌راستایى با تاکید بر اجرا در نظر گرفته است. از این دست مى‌توان به طراحى صحنه استیلیزه ولى کاربردى نمایش اشاره کرد که سهم بزرگى در خلق میزانسن‌هاى قابل قبول و ایجاد اتمسفر مورد نظر کارگردان داشته است. از سویى دیگر بازى گروه بازیگران نمایش نیز در راستاى هدف کلان نمایش، چشمگیر از آب درآمده است. به خصوص دو بازیگر اصلى نمایش، یعنى ایفا‌کنندگان شخصیت‌هاى الف و ب، در طول نمایش چنان بازى فیزیکال و پر انرژی را به نمایش مى‌گذارند که تاثیر گذار و تحسین برانگیز جلوه مى‌کند.
«مائوزر» نه داستانگوى خوبى است و نه قصد دارد که باشد، بلکه به واسطه تمسک به خصوصیات ذاتى آثارى چون نمایشنامه‌های هاینر مولر، قصد ایجاد یک احساس کلى، یک بینش فلسفى یا یک نگرش جدید را در مخاطب دارد، گرچه نمایش‌هایى از سنخ «مائوزر» تصورات تک‌انگارانه از معنا را بر هم مى‌زند و سبب چندآوایى و تکثر معنا مى‌شوند، ولى هر مخاطبی مى‌تواند از ظن خود یار اثر شود. به همین اعتبار باید گفت حسینى‌مهر در حصول نتایجى که به شکل طبیعى مى‌توان از چنین نمایشی انتظار داشت، موفق بوده است و این موفقیت را باید فارغ از میزان توفیق اثر، در جذب گستره وسیعى از مخاطبان، مورد بررسى قرار داد.

برگرفته از:
http://www.theater.ir/fa/reviews.php?id=45286
چقدر خوبه که به متن وفادار مونده.
آیا نمایشنامه با ترجمه آقای کارگردان در کتابفروشی ها قابل تهیه است؟
۰۹ اسفند ۱۳۹۳
نقد خوبی است فقط ای کاش آفای زمانی نویسنده ی محترم ذکر منبع می کردند.
۱۳ اسفند ۱۳۹۳
نقد بسیار دقیق و مفیدی است. با وجود این با نظر ر.پ. موافقم که ذکر منابع لازم است، مخسوصاَ در باره تئاتر آموزشی و حماسی برشت و وجوه مشترک او با سبک و رویکرد مولر.
۲۵ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید