درکاشان هنوز هم شتر قربانی میکنند. یکی بانی می شود که این کار از اجدادش به او ارث رسیده است. دستگردان شتری میخرد، چند ماهی به او نواله میدهد تا گوشتی بشود، بعد که خوب با او اخت شد، آذینش میکند با گل و گیاه. آینهای هم میگذارد روی پیشانیاش. چشمهایش را هم سرمه میکشد و با نقاره و طبل دورش میگرداند و از هر سر خانه نیازی میگیرد تا روز عید که همه میآیند به میدان محله و نحرش می کنند و گوشتش را تکه تکه میبرند. موقع نحر برای این که صدایش را نشنوند، طبل می کوبند. فقط بانی میتواند افسار شتر را به دست بگیرد، چون آشناست. وگرنه نمیشود و شتر لگد میزند، شتر تنها حیوانی است که از جلو میتواند لگد بزند. وقتی قصاب میآید تا کارد تیزش را زیر گلوی شتر فرو کند، شتر به بانی نگاه میکند و گریه میکند، با آن دو چشم سرمه کشیده و آن آینۀ میان پیشانی نگاه میکند و گریه میکند. اول دو دستش خم می شود و بعد پاهایش با دو چشم باز و اشک بسته رو به بانی. سرش و گردنش را میگذارد روی حوضچۀ خون خودش و نگاه میکند با دو چشم سرمه کشیده.
برشی از آینههای دردار نوشتهی هوشنگ گلشیری