در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش نمایشنامه خوانی عاقبت عشاق سینه چاک
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 07:20:53
امکان خرید پایان یافته
 
جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
۱۸:۰۰
بها: ۶,۰۰۰ تومان

تنها یک اجرا در جمعه 20 دی‌ماه

(پیش از این قرار بود این نمایشنامه خوانی روز شنبه 21 دیماه و در تالار حافظ انجام شود که زمان و مکان آن جا به جا شده است) 

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایشنامه خوانی عاقبت عشاق سینه چاک / عکاس: محمدرضا بهشتیان

... دیدن همه عکس‌ها ››
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در وهله اول بسیار خوشحالم که از این کار اینجور استقبال شد ، هر چند که به قیمت ایستادن دم در یا نشستن توهم توهم و روی زمین انجامید هرچه بود به نطرم به لطف و صمیمیت کار افزود .

تب نیل سایمونی که امسال براه افتاده از شایعات و کله پوکها و دختر یانکی و این آخری عاقبت عاشق سینه چاک بخاطر طنز ملموسی که توشون هست شاید خیلی هم بیراه نباشه و دستکم اوقات شادی رو برای بینندگانش رقم میزنه ، برای من هم تجربه دلنشینی بود مخصوصا که بهمراه هنرمندان عزیز و دوست داشتنی ای مانند رامین پرچمی عزیز و سایر دوستان گرامی همراه بود

درکل به نظرم اجراها عالی بود ( مخصوصا قسمت مربوط به خانم مشیری ) و چون متن خیلی پر دیالوگ و به نسبت سنگینی بود ، بعضا تپق ها میتونست اجتناب باپذیر باشه .

عرض تشکر و خسته نباشید دارم خدمت تمام بانیان این کار و امیدوارم برای اجراهای دیگه تو مهیا کردن جاهای بهتر و بزرگتر دستشون بازتر باشه .

راستی ! جاداره گله شدیدالحنی ! هم داشته باشم خدمت اون دسته از عزیزانی که هنوز در جریان نیستند که در چنین محیط های بسته و پر جمعیتی نباید سیگار کشید ..
متاسفانه آقا و خانمی که کنار من نشسته بودند در طول اجرا سه بار سیگار کشیدند. هر سه بار هم از طرف عوامل گروه و کافیمن ها بهشون تذکر داده شد. ولی انگار نه انگار. به هر حال رفتار هر کس و احترامی که به حقوق دیگران میذاره نشان دهنده شخصیت و سطح شعورشه. بعضی ها انگار اصلاح ناپذیرند.
۲۱ دی ۱۳۹۲
آقا بهرنگ فکر کنم من تقریبا روبروی شما منتها روی زمین نشسته بودم ، موبایل اون حضرت آقا هم یکبار وسط اجرازنگ خورد !

احتمالا به هوای کافه و سیگار اومده بودن یه نمایش خوانی جذاب هم کاسب شدن ! :دی
۲۲ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نیل سایمون نویسنده مورد علاقه من نیست، اما اسم بهاره مشیری کافی بود که منو برای دیدن این نمایش وسوسه کنه. کارگردان و بازیگری که همین یک ماه پیش نمایشنامه "ماه در آب" نوشته محمد یعقوبی رو به زیبایی خوانش کرده بود. بازیگری که از نقش خوانان خوب "شب سال نو"ی رحمانیان هم بود. این وسوسه اونجایی کامل شد و عزمم رو برای تماشای این اجرا راسخ کرد که در بین نقش خوانان این اسم رو دیدم:

«رامین پرچمی»

این نمایشنامه خوانی که قرار بود شنبه 21 دی در سالن حافظ اجرا بره، طی حرکتی خودجوش توسط مسئولین سالن لغو شد تا گروه مجبور بشه زمانش رو یک روز عقب تر بکشه و محلش رو به کافه آوانسن تغییر بده. کافه‌ای که هرچند دنج و دلپذیر بود اما برای چنین جمعیتی که احتمالا به عمرش ندیده بود، کوچک بود. استقبال بسیار زیادی که باعث شد خیلی ها سرپا به تماشا بایستند. حتی بهاره مشیری هم به ناچار ایستاده نقش خوانی کرد!

نمایشنامه طبق انتظار، داستانی کمدی و عامه پسند آمریکایی داشت در مورد معضلی اجتماعی و با یک هپی اِند. داستان مردی که در آستانه سالهای انتهایی ... دیدن ادامه ›› دهه پنجاه زندگیش، دچار نوعی افسردگی میشه و سه بار سه زن رو به خونه خالی مادرش میبره برای درمان این افسردگی! با وجود اینکه همسری داره که از نظر نجابت اون رو با عیسی مسیح مقایسه میکنه. داستانی که شاید شرح حال خیلی از مردان آمریکایی (و البته ایرانی) باشه:

*هیچ میدونستی ما تنها کشوری در دنیا هستیم که آمار زناکارانش از آمار کتاب خون هاش بیشتره؟! * [نقل به مضمون از نمایشنامه].

رامین پرچمی اجراش رو با کمی استرس شروع میکنه، اما خیلی زود به کار مسلط میشه. خصوصا وقتی که دیالوگ هاش با نقش خوانی مسلط شایسته ایرانی گره میخوره: اولین زن داستان. انتخاب رامین برای این نقش البته انتخاب مناسبیه، چون کاراکتر مشابهی به نقشش داره: مودب، با شخصیت و خجالتی. زن دوم بهاره مشیریه، که انگار رسم بر اینه که بهترین بازیگری اجراهایی که کارگردانی میکنه رو از آنِ خودش کنه. و زن سوم هم نقشش رو به رابعه اسکویی داده، احتمالا به خاطر شباهت فیزیکیش با اون نقش. خوانشی که همراه بود با تپق های گاه و ناگاه ایشون. بزرگترین نقطه ضعف اجرا هم همین بود، کاش یک بازیگر تئاتری برای این نقش در نظر گرفته میشد. موسیقی خوب انتخاب شده و با کار هماهنگه. در دو قسمت که ترانه هایی باید توسط بازیگران زمزمه بشه، ترانه‌هایی ایرانی جایگزین شده. خلاقیت خوبی که به فضاسازی در راستای نشون دادن شباهت جامعه ایرانی به نمایشنامه آمریکایی و به عبارتی ایرانیزه کردن اون کمک کرده.

بعد از دیدن این کار لبریز بودم از حسی مطبوع. حسی که صرفا ناشی از تماشای یک اجرای لذت بخش نبود، حسی که وامدار وجود رامین پرچمی نازنین بود. نه فقط به خاطر اجرای خوبش. به خاطر رامین بودنش. به خاطر بودنش. رامینی که یکی از ماست. رامینی که مثل خیلی های دیگه بهش مدیونیم. رامینی که وقتی در پایان اجرا راجع به دستبند خوشرنگش باهاش خوش و بش می کنم، با خجالت نجیبانش سرش رو پایین میندازه و با لبخند همیشگیش میگه: "ممنونم". ما از تو ممنونیم مرد بزرگوار.

فقط یه جمله میگم:
کاش من هم میتونستم بیام و ببینم...
۲۰ دی ۱۳۹۲
لیلی رشیدی حرف نداره
۲۲ دی ۱۳۹۲
دوست داشتم اینکارو ببینم مرسی از توضیحاتتون
۰۱ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید