در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد عسگری
S4 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 07:18:50
 

خبرنگار

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
برای بد بودند کافیست حیوان نباشید
انسان بودن برای ظالم بودن کافیست
رابین هود انتخاب درست برای زمان حال
برای ستایش مبارزان
ماهان حیدری بازی نور و موسیقی را به بهترین شکل برای بیان حرف‌هایش به خدمت گرفته
کامل‌ترین اثر ماهان حیدری در سومین اثر سه‌گانه‌اش
فارغ از بعضی از موارد کوچیکی که امیدوارم با ادامه اجراها بهبود پیدا کنه
به نظر من کلکسیونر کامل‌ترین و پخته‌ترین اثر سعید دشتی می‌باشد
اثر با متنی بسیار جذاب از پویا سعیدی
متنی که در ساختار امروز تئاتر کمتر نمونه‌ای از آن دیده‌ایم
روایت برای پایه کمدی سیاه با داستانی کمتر پرداخت شده
و شاید همین نوع روایت در کنار داستان اثر
باعث نگاه‌های متفاوت به این اثر شده است.
نمایش از بازی های خوبی بهره می‌برد
حمیدرضا آذرنگ بازی درخشانی در این اثر داشته است و به نوعی کلاس درسی برای علاقمند بازیگری، روی صحنه ... دیدن ادامه ›› نمایش برگزار می‌کند
امین شعرباف در اولین تجربه خود بسیار موفق ظاهر شده است. بازیگری که در این اثر بازی متفاوتی نسبت به آثار تصویری خود ارائه می‌دهد.
نوید نصرتی، دیبا زاهدی و علی چایچی هم بازی خوب و تکمیل کننده‌ای روی صحنه دارند.
زبان ابزاری برای سوء تفاهم
زبان ابزاری برای تمسخر
زبان ابزاری برای تحقیر
زبان ابزاری برای جنگ

و حالا برای ابراز عشق
تجسم کن
زبان همه چیز را خراب می‌کند
از ظلم نمی‌شود فرار کرد
چه در حال چه در آینده
فقط باید برای آیندگان راویان خوبی باشیم
از زمان حال
و آنانی که خود را فدای یک تغییر بزرگ می‌کنند
شاهین محمدی و امیر مسعود این را خواندند
انوشه زاهدی و سینا ییلاق بیگی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ظالم، قربانی، مظلوم
این‌بار به نوحه‌خوان بگویید
برای آن‌که دست‌هایش خونیست
مصیبت‌خوانی کند...
رقصی چنین آرزومندم
منهای ۵۷ گرم
.
.
.
آذین نظری در این نمایش بی‌نظیره
به نظرم بازی بهنام تشکر در این نمایش بی‌نظیره
سه بازی متفاوت
که متفاوت ترین اون
بازی در نقش جنین هستش
متن و کارگردانی امید سهرابی رو دوس داشتم
متنی که برام یادآور یکی از فیلم‌های مهم سینمای ایرانه
قضاوت موضوعی که هیچ وقت قدیمی نمیشه
لباس روشن این روزهای من
سیاهی‌های زیادی را به خود دیده
و حالا این شب‌ها کابوس گذشته‌ام را می‌بینم
و هر شب به یک شکل

صحنه ملاقات آماندا و لورا قبل از شام با جیمز خیلی خوب بود
لذت بردم
و در نهایت
سعید زارعی
کهنه رفیق
در این نمایش درخشان بودی
محمد عسگری (mohammadasgari)
درباره نمایش جغد i
سعید ‌حسنلو با بهره گیری از داستان فیلم «زندگی دیگران» سعی دارد نگاهی به حواشی تئاتر در چند سال اخیر داشته باشد و در لایه های زین متن دغدغه و نگاه خودش را بیان می‌کند.
اثر در متن و شخصیت پردازی بسیار موفق است
روی این کره همه چیز در حال تکرار است
کافیست با نوشته‌ای یا حرف‌هایی متوهم شوی
در تاریخ، توهم قربانیان بسیاری گرفته
امان از وعده...

فکر کردن به آن‌چه تماشا کردم
هدیه نویسنده و کارگردان این اثر بود
در تئاتر این هدیه گران بهاست
یک روز شخصی به دکتر مراجعه می‌کند و به دکتر می‌گوید که برادرش فکر می‌کند مرغ است
دکتر می‌گوید زودتر برادرت را بیاور، باید درمان شود
آن شخص می‌گوید نمی‌شود
دکتر با تعجب می‌پرسد چرا؟
شخص می‌گوید آخه ما به تخم‌مرغ‌های برادرم احتیاج داریم...!

امیر نجفی در رورانس نمایشش حرفش رو می‌زند...
حرفی بزرگ...
به یاد داریوش مهرجویی
به یاد عزت‌اله انتظامی
کفتارها داخل خوابگاه هستند...
کفتارهای بیابان بی‌آزار هستند...
خالقین
وقتی عاشق شخصیت خلق شده خود می‌شوند
دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست...
به نظرم فیلم Fight Club یکی از فیلم‌های مورد علاقه صابر ابر هستش

...دو بار شلیک می‌کند
فائزه، محمد فروزنده، مهسا، نیلوفر و سینا این را خواندند
امیرمسعود فدائی و لیلی شجاعی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محمد عسگری (mohammadasgari)
درباره نمایش بی پدر i
بز بودن سخته یا گرگ موندن...
اما من مطمئنم تبدیل شدن آسونه...
فقط کافیه زیست کنی
یا با بزها یا با گرگ‌ها
برای بیان هر آن‌چه بر اِسفرودِ بی دُم گذشت...
برای آن‌که یادمان باشد که هر چیز سر جای خودش درست است...

ماندن سقوط است یا رفتن

به همراه بیست تا بازی خوب
از قمار جوانان این سرزمین روی تمام دارایی‌ها‌شون
‏از سردی حاکم شده از سوی تندرو‌ها
‏از اسلحه به دست گرفتن آنان که لباس اصلاحات به تن دارند
‏از تصمیماتی که فقط قربانی میگیرد
‏گربه ما دیگر نفس نمیکشد
‏حتی اگر در جغرافیا این جهان باشد
‏⁧‫نمایش‬⁩ ⁧‫پدرخوانده‬⁩ از این‌ها می‌گوید
‏ممنونم ⁧‫سینا شفیعی‬⁩ بابت نگارش این ایام
ممنونم سعید دشتی برای به تصویر کشیدن این روزگار
محمد عسگری (mohammadasgari)
درباره نمایش تاری i
بیا خواب همو ببینیم...


بسیار لذت بردم
امیرمسعود فدائی، آتنا صیادی و امیر مسعود این را خواندند
مهرناز خلیلی و مجید عبقری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به هیچ چیز دل نبند پسرم...
مجله آوای تیوال، شماره دوم: عشق | عکس این تجربه: عاشقیمجله آوای تیوال، شماره دوم: عشق

دومین شماره مجله آوای تیوال هم‌زمان با هشتمین سالگرد آغاز تیوال از عشق می‌گوید...

نویسندگان: نازنین مهر و مهشاد حجتی

طراحی صدا: پدرام راجی

تدوین: پدرام راجی و عسل امین

امیر مسعود و بهاره مکرم این را خواندند
۱۷ نفر این را دوست دارند
خسته نباشید . لذتبخش بود
۰۴ شهریور ۱۳۹۹
بسیار زیبا، گوش نواز، جان و دل نواز و البته حرفه ای.
۱۰ شهریور ۱۳۹۹
گاهی دلم میخواهد،با عقلی که در سینه دارم تفکر کنم!گاهی دلم میخواهد با چشمانی که می گریند،بخندم!شاید عشق همین است!فقط همین!
عشق و غرور ،دوبازیگر فریبنده یک بازی اند،عشق،مانند من است در آینه،هر چه از آن میگریزم ،به من نزدیک تر می شود!چشمان متهم اولند،اما آنجا که ثابت میشوند،نه جایی که می چرخند،چشمان، می خندند وعقل تفکر می کنند و دل می گرید،اینگونه است که وقتی همچیز کار دگری می کنند،آنجاست !که بزرگترین قاتل همان راهبه ،یا کشیش است یا کودکی گل به دست است!حیف که عشق را نخواهیم یافت !
۲۹ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مجله آوای تیوال، شماره یکم: آپارتمان | عکس این تجربه: قرنطینهمجله آوای تیوال، شماره یکم: آپارتمان

این پادکست مجموعه‌ای از تجربه‌های ما از قرنطینه است. قرنطینه‌ای که برای ما دنیای جدید ساخت، دنیای که هنوز در آن زیست می‌کنیم.
این اولین قسمت از مجموعه پادکست‌های آوای تیوال است که قرار است با تمرکز بر تجربه تولید شود.
تجربه اول را مهر، لی.لا، نسترن، آران، راشل، همایون نوشتند و تیم آوای تیوال تهیه کرد حالا نوبت شماست که از تجربه های خود برای ما بنویسید. 
راه‌های ارتباطی به زودی منتشر می‌شود.

بهاره مکرم این را خواند
۲۸ نفر این را دوست دارند
چه خوب. به شدت منتظرم ببینم چطور میتونم مشارکت و همکاری داشته باشم.
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹

در زمانه ای که تکاپوی به دست آوردن حیات و رهایی از ممات به اوج خود رسید، دقیقن بعد از انقلاب صنعتی در کشورهای توسعه یافته و باتلاق عظیم کشورهایی که به اسم توسعه یافتگی هیاهویی برای هیچ را مدیریت می کنند و توده مردم ذیل این چرخ بزرگ هر روز فشار را بر روی خود بیش از پیش تحمل می کنند، دیگر به یکدیگر نگاه نمی کنیم. یک مسخ شدگی عظیم وجود تک تک مان را گرفته، هم دیگر را چونان وسیله هایی میبینیم که برای به دست آوردن اندک بهره ای از معاش باید سر قلاب زد تا بلکه بهره ای ازین اقیانوس پر تلاطم روزگار به چنگ آوریم. در این دریای طوفانی بی مهری، حتی رویاهامان را نیز از دست داده ایم و هر زمان چشم ها را روی هم میگذاریم تا اندکی به پرواز آرزوها دست یازیم چیزی جز زمین بایر بی محصولی پیش رویمان نیست و آنچه نمایان است فقط نقشه ای برای زنده ماندن است. زنده ماندنی بدون رویا، بدون سیاحت و بدون اندک تاملی در همزیستانمان. به همین خاطر به سادگی از کنار هم میگذریم حتی بدون توجه به بوی عطر کسی که از کنارمان عبور می کند، یعنی حتی شامه ای برای احساس عطر پیرامون از بوی غذا گرفته تا بوی آدم، ... دیدن ادامه ›› مغازه ها، لباس ها و.... نمانده. حال در ایست زمان دقیقن جایی که یک ویروس مسافر برای ما به اجبار چیزی به نام قرنطینه را به ارمغان آورده، انگار می شود تمام حواس پنجگانمان بیدار شدند و بودنشان را به ما متذکر شدند. چشم هایی که حالا دو دو می زند برای دیدن، گوشهایی که قدرت پیدا کردند برای شنیدن و لب هایی که حالا مجالی به گوش ها دادند به جای خود رای بودن. درست است که هیچ کس نقاب از چهره خودش بر نخواهد داشت، چونان بیماری که مبتلا به جزام شده باشیم هراس داریم که زخم هامان را عیان کنیم تا بوی عفن و جلوه بی قواره اش خودما را از خودمان بی خود کند چه رسد به اطرافیانمان. خود من یک نقاب بزرگ هستم که اکنون اینگونه خودم را به شما معرفی میکنم. راشل، نامی که هیچ اندوخته ای در فرهنگ ما ندارد و فقط شاید وزنی در زبان بیگانه پیدا کند. بگذریم.
در این قرنطینه انگار بیشتر به یکدیگر نگاه می کنیم چرا که لزوم بودن ها چیزیست که بر لزوم نبودن های پیش ازین چیره شده و صحت خود را به رخمان می کشد. درست است که هیچ کس را نمی شود از پشت نقاب بیرون کشید اما حداقل کاری که می شود کرد از پشت دریچه های کوچک آلونک هامان برای همنوعانمان رویا ببافیم و آنها را آنطور که دوست داریم تصویر کنیم. حرکاتشان را ببنیم و قصه ای درخور برایشان خلق کنیم. من اینگونه دنیای خودم را به خودم تقدیم میکنم، جهانی که دوست میداشتم داشته باشم که در طول روزمرگی ها به چیزی تبدیل شد که مال من نبود. پیرمرد همسایه حاصل همین رویا بافی های حصر خانگی است که بسیار خرسند هستم که در اولین نمره از مجله صوتی تیوال خوانش شد. رویاهاتان را باور کنید، نقاشی کنید و به حرکت در بیاورید.
#راشل
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
خیلی عالیه ممنونم ازتون
۱۸ آبان ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر
موسیقی