در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش شیر خشک
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 07:41:39
امکان خرید پایان یافته
۰۹ دی تا ۰۵ بهمن ۱۳۹۸
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۵۰,۰۰۰ و ۴۰,۰۰۰ تومان  |  جزییات
ردیف‌های ۱ تا ۳ همه صندلی‌ها: ۵۰،۰۰۰ تومان
ردیف‌های ۴ تا ۸ صندلی‌های ۵ تا ۱۶ : ۵۰،۰۰۰ تومان
ردیف‌های ۴ تا ۸ صندلی‌های کناری: ۴۰،۰۰۰ تومان

یادداشت کارگردان :
شیرخشک بهانه ای است برای دیدن.
دیدن بهانه ای است برای درک ارتباط حرکت بازیگر با اتفاق های همزمان در ساختار اجرا.
و مقدمه ی دیدن ، عمل خیرگی است. شما باید خیره باشید و از کنار هم قرار گیری عناصر اجرا، اتمسفر دلخواه خود را در ذهنتان بسازید. آنچه که در این اجرا اهمیت دارد ، اتفاقی است که شما در ذهنتان ایجاد خواهید کرد و تاثیر این اتفاق روی بدن هایتان، شروع شیرخشک است.
این بار جزییات حرکت دکور و آکسسوار ها خواهد بود که ما را با فضای اثر آشنا و همراه خواهد کرد.
تمام اتفاقات از پیش طراحی شده و تنها انرژی بازیگران است که در هر اجرا، فضای هر صحنه را تازه و حرکت ها را روح خواهند بخشید.
شیرخشک پژوهشی است بر اساس ارتباط دکور ، بازیگر و چگونگی ساخت فضا
موسیقی در شیرخشک، به صورت کاملا مستقل فضای خود را خواهد ساخت.
آنچه روی صحنه رخ می دهد آهسته خواهد بود.
برخورد خطوط تولید شده از حرکت آهسته ی بازیگر ، نور ، حرکت دکور ،آکسسوار و انرژی بازیگر در هر صحنه ، شیرخشک را به چالشی متفاوت می کشاند.
شیرخشک، دومین پروژه در راستای هدف اصلی گروه تاتر آماتا، تاتر تصویر و تاتر فضا است.
شیرخشک در ذات خود به تولید مفاهیم استعاری در زبان تصویر می پردازد.
وقتی به دیدن شیرخشک می آیید، به خودتان اجازه دهید که از فرصت دیدن و اندیشیدن ، لذت ببرید.

تماشاگران محترم توجه داشته باشید:
- ساعت شروع اجرا راس ساعت ۲۱ می باشد و ۱۵ دقیقه جلوتر ورود تماشاگران آغاز خواهد شد.
- از همراه داشتن فرزندان زیر ۸ سال خودداری فرمایید.
- بعد از بسته شدن درب به هیچ وجه امکان ورود به سالن نیست.
- لطفاْ با موبایل خاموش وارد سالن اجرا شوید.
- به دلیل کمبود فضای پارک خودرو، حتما ۳۰ دقیقه قبل در سالن حضور داشته باشید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش شیر خشک / عکاس:‌ سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› از پوستر نمایش «شیر خشک» رونمایی شد

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
............................................................................................................................................................. ... دیدن ادامه ›› ............................................................................................................................................................ .............................................................................................................................................................. .............................................................................................................................................................. .............................................................................................................................................................. ..............................................................................................................................................................
........................................................................................
بسیار زیبا و قابل تامل...:)
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
پیشنهاد نمی کنم...
خطر مرگ از شدت خنده تهدیدت می کنه...
“ای بابا...”
۲۹ فروردین ۱۳۹۹
:))))
♥️❤️♥️
۳۰ فروردین ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

"یک فروپاشیِ تمیز"

شیرخشک نمایشی بدون کلام، استعاری، و سراسر درهزار توی زبان و تصویرست. و قرارست مخاطب را در فضایی که ساخته و پرداخته از میزانس‌هایِ هنر‎ی‌ست، به مفاهیمی نزدیک کند که در سایه‌ی این قاب‌ها به اِدراکی در محتوا برسد.
آنچه در پرده‌های متعدد، بر صحنه قابل رویت‌ست ، سه فضایی‌ست شاملِ اندرونی و خصوصی که نمایی از سرویس بهداشتی و حمام با حضور دو دختر جوان سیاهپوش‌ست که یکی در وان در حالتی نشئه و خلسه‌وار، و دیگری با استفاده از هدفون در دنیای کلمه، زبان و معانی آن‌ مشغول‌ست؛ فضای بیرونی که شامل اتاقی وسیع، اشرافی با تزئینات لوکس، و حضور مرد/پدر و زن/مادرست
و سوم فضایی‌ست بین پرده‌ها و درجلوی صحنه با تعدادی اجراگر که هویت جمعی دارند و شمایل‌های متعدد و ژستیک و استعاری را ترسیم می‌کنند. گروهی از دختران جوان با لباس‌‌های یکدست و یونیفرمی که همگی سبیلی تاب‎خورده‌ای بالای لب‌شان کشیده شده، به اشاره‌ی ‌جنسیتی، دیده می‌شود؛ مرد جوانی در لباس اروپایی ... دیدن ادامه ›› سده‌های پیش، با ابزارهای مانند ماسک، سرهایِ عروسکی بزرگ، اسلحه و پسر خردسالی که گاه به آنها اضافه می‌شود، نیز همراه گروهند.
شیرخشک قصد دارد از صحنه و تئاتر، و تعویض فضاهای یادشده، پلی مرتبط بسازد از تلفیق موثر موسیقی در سبک امبینت، با خلاء مسلمِ دیالوگ به‌عنوان یکی از عناصر اصلی ارتباط و تبلورِ زبان در حرکات بدن‌ها، موجودیتِ اشیاء و تصاویری که درکنار وجهی از فرم اجرایی، خود شیوه‌ی بیانی باشد در شناساییِ مفاهیمی که مد نظرِ نویسنده و کارگردان‌ست. که بطور کلی حول و حوش "قدرت" و "مردسالاری" و "وضعیت جهانی انسان امروز"ست .
اما در این مسیر، استعارات مطرح‌شده در دو دسته‌ی مشهود واقع می‌شوند. بعضی به واسطه‌ی ساده و سهل‌پذیری تأویلش، بازنماییِ سطحی، دم‌دستی و تکراری‌ دارد و از همان حکم عینی، فراتر نمی‌رود؛ و دوم ،برخی دیگر، چنان مفهوم‌گریز‌ست که اساسا بی‌ربط و کم‌عمق جلوه می‌نماید و تنها به صرف بر صحنه آمدن، واجد معنا و اعتبار نمی‌شود.
شیرخشک، روایتی از خانواده‌ای‌ست که پدر/مرد تحکم‌گرایی‌اش در فضای خانه همراه با اقتداری سرکوبگرانه قابل تشخیص‌ست، چنانکه فرزندان و مادر، تحت این سیطره، تمایل به برون‌رفت از این سایه مستبدانه را دارند. دو در ورودی که ورود و خروج دختران را نشان می‌دهد، تزریق هوای تازه و مقاومت‌گر به این جوّ اقتدارست اما درنهایت، دفع می‌شود و نه تنها قادر به اعمال تغییر نیست بلکه حتی همان فضای خصوصی اندرونی نیز توسط سلطه مردسالارانه، هرچند با نرمشی ظاهری، متصرف‌شده و به آن نفوذ می‌کند. و با نرمش و دلجویی، اما در جهتِ منافع خود، زنانگی و جنسیت را مصادره کرده و همچنان دختران را به حاشیه‌ی اندرونی پس‌می‌راند. همان جایی که جوانان این استیلا، یا در فاضلابهای اطلاعات و سردرگمی تناقضات جنسیتی و اجتماعی، بلعیده می‌شوند و یا با مواد روانگردان، و مخدر، به نشئگی می‌رسند
در نهایت حتی زن/مادر به عنوان نمادی از شکوه و اصالتِ واقعی، در تقابل با اقتدار مردمحورانه، حذف می‌شود. با حذف او، تمام آن اشرافیت و بنای ظاهری ازثبات فرو می‌پاشد. و ویرانی بر جای می‌ماند.
قدرت در نقشه‌ای کوچکتر از یک اجتماع جمعی مانند خانواده، تا ابعاد وسیع‌تر، مانند جامعه، و سراسر جوامع جهان، با نمونه‌هایی کلیشه‌ای بر صحنه می‌آید.
اما همچون روال دیگر متن‌هایی از این دست، نقد مردسالاری، به چند ژست مستبدانه‌ی پدر و تمایل او به تحکم سنت، و نفوذش حتی در خصوصی‌ترین احوال دختران/فرزندان، و یک تقابل با زن/ مادر محدود می‌شود.
همچنان گذشته هربار قرارست درمورد یک حاکمیت مستبد حرفی زده شود بازهم پای هیتلر،علامت نظامی حزب نازیسیم، استالین و سرهای بزرگ و توخالی رهبران سیاسی، و توده‌های پیرو این پوچی‌ها، به میان می‌آید. و باز هم چند تصویر کلی از وضعیتِ قدرت‌مدار ترسیم می‌شود که درهیچکدام از این موارد، نقطه‌ی خلاقه‌انه‌ای برای انتقال غیرتکراری به چشم نمی‌آید. هرچند تعویض صحنه‌ها، و کنار رفتن پرده، قاب‌های ارائه شده در قالبِ هنری و زیبایی‌شناسی‌ست اما همین زیبایی‌شناسی در تضاد محتوایی، هستیِ نمایش را مخدوش می‌کند و ماهیت انتقادی‌اش را زیر سوال می برد و آنرا به یک" نقضِ غرض" تبدیل می‌کند. تیغ را بر می‌دارد و رگ حیاتش را می‌زند؛ چرا که آنقدر تمرکز بر هرچیزی تمیز، شسته رفته، مرتب، و زیبا‌ست که تصنعی بودن محتوا را نیز دست‌کاری می‌کند و آن جنایات و کژی موجود از تسلط قدرت و فشار سالیان تبعیض جنسیتی را، به نوعی هنری و زیبا به تصویر می‌کشد.
در پیرو این وضعیت، تمام نقد اشرافیتی و فئودالی، زیر سوال می‌رود و در اجرا همان زیبایی‌شناسی غالب، محقق و حفظ می‌شود. و وجهی از سانتی‌مالنتیسم را پیش می‌کشد که تنها به تحریک احساسات مخاطب با ژستی روشنفکرانه، ختم می‌شود.
چنین اجرایی نیازمند شدید ویران‌شدگی، ازهم‌پاشیدگی و تخریب‌گری در قامتی بدرستی فروپاشیده شده است و نه چنین محافظه‌کارانه و نازپرورانه.. آنچه در صحنه می‌بینیم فیگورها و بازی‌های خط‌کشی‌شده‌ا‌ی‌ست که نمی‌تواند انهدام پایانی را در موقعیتی ضربه‌ای فضاسازی‌کند. و وسایلی از صحنه را دچار ویرانی و تخریب می‌کند که اساسا متریال آنها چندان قابل آسیب نیست، چیزی نمی‌شکند، چیزی ویران نمی‌شود، شمعدان‌ها و لوسترفلزی ( بی کمترین آسیبی) فقط از جایشان می‌افتند و تابلویی از جایش در می‌آید..این نهایتِ وضعیتِ فروپاشی سنت و تفکرِ دگمی‌ست که قرارست بازنمایی شود.

"شیرخشک" اگر حامل پیامی از خلط هر بخشی از مصنوعی بودن به اصلیتِ ناب هرچیزی‌ست، که ظاهری مشابه اما فاقد خصوصیاتِ اصلی‌ دارد، مانند تفاوت شیرطبیعی و شیرخشک، نمی‌تواند حرف تازه‎‌ای بزند و واضح آن را در محتوایِ طراحی شده‌اش، ارائه دهد. و در ملاحظاتِ زیادی از سوی نویسنده و کارگردان، به چند تصویر کلیشه‌ای از وضعیتِ نابسامان جهان و انسان‌ها، بسنده شده‌ که بارها تکرار و ارائه‌‌اش را شاهد بوده‌ایم. "شیرخشک " با موسیقیِ درخشانِ خود و با جسارت طرح چنین مضامینی، اما از زیبایی‌شناسی چند قاب، فراتر نمی‌رود و نمی‌تواند با عمق و متنی قوی، بازی ذهنی موفقی را با مخاطب برقرار کند.


نیلوفرثانی
... منتشر در سایت پایگاه خبری تئاتر
https://teater.ir/news/26210
نیلوفر عزیز خوشحالم نظر مبسوطت را از شیرخشک نوشتی
شکل و رویه اجرایی شیرخشک بسیار تفسیرگریز است در واقع همه ما مخاطبان در مواجه با چنین نوع نمایش هایی که کدهای سر راست و یکسره ندارد با پیش انگاره ها و داده های فردی و ای بسا دلبخواه و شاید بی ارتباط مناسبات و استعاره ها و وضعیت انتزاعی اتفاقات روی صحنه را تفسیر می کنیم که به نوع خود بسیار جذاب است.
اما اینکه برای چنین نمایش متکثر و مفهومی هستی سفت و سختی قائل باشیم و در ادامه برای این توده صلب و واحد زیبایی شناسی واحدی متصور باشیم اصلا اتفاق جذابی ... دیدن ادامه ›› نیست.
اما درباب تفسیر فردی برای مثال به زعم من تفسیر نئشگی و خلسه جوانان خانواده در حمام با جزییات حرکتی ژستیکشان و حضوربعدی سرها و پدر در حمام توجیه ناپذیر می رسد و یا برجسته سازی روایت خانوادگی آن هم خانواده فئودالی از شیرخشک به نظر درست نیست چون فئودالیسم مربوط به دوران‌پیش از سرمایه داری است و دست کم حمام و توالت این خانواده اساسا متعلق به بعد از قرن ۱۹ میلادی است و ربط مضمونی با دوره مذکور برقرار نمی کند... مثال دیگر تمایل پدر به سنت از کجا خوانش میشود اینکه تابلوی مربوط به دوران معاصر در صحنه اول توسط پدر با تابلوی احتمالا مینیاتور ایرانی تعویض میشود دلالت بر سنتی بودن پدر دارد یا محتوی ان اثار چنین درکی را از وجه پدر نشان‌می دهد؟ یا پیش فرض ما از پدرسالاری تحکمی سنت گرا بودنش است ؟ مگر پدرسالاری دوستدار هنر مدرن وجود ندارد؟

در فضای های تفکیکی نمایش هم که به آن اشاره کردی در هر سه امرژستیک و به شدت استعاری مشاهده می شود که فقط مربوط به صحنه های آوانسن نیست
در هر صورت مطلق زدگی در تفسیر در قالب اتهام سانتیمانتالیسم و یا کلیشه ای بودن برای این نوع نمایش ها محل تردید بسیار دارد...
به نظرم انتظار از فروپاشی به شکل فیزیکال شدید و تخریبگر اتفاقا در نمایشی با این منش زیبایی شناختی یک انتظار کلیشه ای و برای اطفای هیجانات موقتی در زمان‌ نمایشی است
ضمنا من هم با به کارگیری نماد های نخ نما و کلیشه ای مثل سلام هیتلری و سخنرانی استالین و... در نمایشهایی که می خواهند به موضوع استبداد و دیکتاتوری بپردارند مخالفم و فکر می کنم این مساله معضلی است که به درستی به آن اشاره کردی که البته به نظرمن در شیر خشک‌از این‌کلیشه ها نیز آشنایی زدایی می شود با شکل ظهور نهایی دیکتاتور-بچه
با تشکر از تو دوست فرهیخته ام
۱۵ بهمن ۱۳۹۸
درود اردشیرعزیز.. نظام ارباب_رعیتی و خان‌سالاری (فئودالی) تا چنددهه پیش همچنان در ایران قوت بسیارداشت و هنوز هم در مناطق زیادی از ایران به ویژه در شهرستان‌ها و قومیت‌های محلی و سنتی، با وجود تغییر روش‌های زندگی، هنوز این شیوه قدرت‌محوری برقرارست . حتی هنوز هم تحصیل، ورزش و فعالیت‌های اجتماعی دیگر، برای دختران ممنوعیت و محدودیت دارد. نوع پوشش و لباس مرد و زن در شیرخشک درکنار محل و مختصات مکان زیست شان، بیانگر چنین مناسباتی ست . بنابراین این تفسیر، تناقضی با دیگر داده‌های نمایش ندارد. به ویژه که اساسا شیرخشک قائل به هیج تاریخ و زمانی نیست و در بازه زمانهای متفاوت، با بازنمایی وجوه قدرت و مردتباری، در رفت و آمدست.
سپاس از نظر وتوجهت .

۱۶ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت احسان زیورعالم برای "شیر خشک"

شیرخشک و مردسالاری سنتی
احسان زیورعالم
دو دختر درون حمام، هدفن به گوش، مشغول شنیدن آواهایی به زبان انگلیسی هستند؛ تنها آوایی که در نمایش به گوش می‌رسد. همه‌چیز صامت است و کلید ارتباط زبانی با نمایش همین چند واژه انگلیسی است. واژگانی که به نوزاد، شیرخشک، تغذیه و ... اشاره دارد و تنها یک جا، یک جمله به گوش می‌رسد؛ جمله‌ای که می‌گوید «نوزاد باید از شیر مادر تغذیه کند.» جمله‌ای که همانند مصرف دخانیات عامل سرطان است، بر قوطی‌های فلزی شیرخشک حک شده است. نوعی پارادوکس همراه با شرایط ... دیدن ادامه ›› بحرانی.

نمایش نوید معمار دقیقا داستان همین پارادوکس است. با اینکه در نمایش هیچ‌جا شیرخشکی به چشم نمی‌خورد اما یک پارادوکس جذاب شکل می‌گیرد. اینکه کارکرد شیرخشک چیست؟ فقدانش چه کنشی را پدید می‌آورد؟ اگر باشد واجد چه کنشی می‌شود؟ این کنش، یک رابطه درون‌خانوادگی است، خانواده‌ای که در دل ماجرای نمایش، تابلوهای نقاشانه‌ای پدید می‌آورند تا پارادوکس مدنظر را بازتاب دهند. یک پدر، یک مادر و دو دختر. آنان در تصویری شبیه نقاشی‌های کمال‌الملک ظهور می‌کنند اما در فضایی تلفیقی بسان «مرگ مارا» اثر ژاک لویی داوید و «جیغ» ادوارد مونک دچار فروپاشی می‌‌شوند.

نقاشی‌های شبیه به فناوری‌های نوینی چون Bounce شرکت Apple می‌ماند. یک تصویر جامد و ایستا که جزیی از آن متحرک می‌شود. تحرکات هم تکراری است. این تکرار می‌توان دلالت بر همان پارادوکس داشته باشد. پارادوکسی که من آن را شیرخشک مردسالارانه می‌نامم. همه‌چیز به جایی بازمی‌گردد که بشر برای حفظ نسل خود نیاز به تغذیه مناسب در دوران کودکی دارد. بخشی از مادرها نمی‌توانند به میزان کافی به فرزندان‌شان شیر دهند. انقلاب صنعتی و خروج زنان از فضای روستایی و ورودشان به دنیای تولید شهری، مانع دیگری در تغذیه کودکان می‌شود. نیاز به یک جایگزین همیشه آماده است. جایگزینی که کودک را از مادر جدا کند و او را به سبب امر اقتصاد، وابسته به پدر کند، پدری که در انقلاب صنعتی عملا بدل به نان‌آور خانواده می‌شود.

تمام تلاش‌های قرن نوزدهمی، در اوج انقلاب صنعتی و در آستانه رسیدن بشر به اتومبیل و هواپیما، چهره‌هایی چون الیا پرات، ژستوس فون لیبیگ و شرکت‌های مردسالاری چون ملین، ریج و نستله صنعت شیرخشک را تثبیت می‌کنند. دیگر کودک وابسته به بدن مادر خود نیست. او اکنون به ظاهر در تغذیه مستقل می‌شود و در خفا وابسته به اقتصاد پدر. تاریخ شیرخشک در ایران نیز ثابت می‌کند چگونه درآمد پدر عاملی برای حیات نوزاد می‌شود. حیاتی که به شکل پارادوکسیکال با جمله «نوزاد باید از شیرمادر تغذیه کند» همراه می‌شود.

«شیرخشک» نوید معمار این وضعیت را برجسته می‌کند. پدری که کودکان خود را از دست داده است. کودکان به‌شدت وابسته به مادرند. مادر گویی مانع از تسلط پدر بر خانه می‌شود. پدری که در اولین گام برای تثبیت خود نقاشی مدرنیستی مادر را جایگزین مینیاتوری کوبیستی می‌کند. شرایط نمایش باید با نقاشی ترسیم شود. مادر در جهان امروز برابر با یک فرآیند مدرن است. او قدرت بازیافته از جهان گذشته، از دنیای مادرسالار دریافت کرده است. توانسته از زیر سایه شوهر یا پدر رهایی پیدا کند، تصویری که در قامت دو دختر تجلی پیدا می‌کند. هر چند فیزیک آنان بازتاب زنانگی است اما رفتار و کنش آنان روی صحنه برآمده از یک تلفیق جنسیتی است. این تلفیق‌گرایی نیز پارادوکسیکال است.

در سوی دیگر پدر هنوز به جهان گذشته خود وابسته است. او می‌خواهد قدرت از دست‌رفته را بازیابد. او خانواده را در شکل سنتی‌اش می‌خواهد. برای همین است به محض ورودش، در آن لباس به ‌ظاهر سنتی‌اش، اشاره به عصر قاجار، نقاشی مدرنیستی را حذف و یک مینیاتور نصب می‌کند اما مینیاتور دیگر آن رویه سنتی خود را ندارد. در مسیر تاریخ با کوبیسم ترکیب شده و حالا آن‌هم به یک وضعیت تلفیقی دچار شده است. این تلفیق نیز یک پارادوکس است.

در نمایش «شیرخشک» نوید معمار هیچ المانی از شیر خشک‌شده نشان‌مان نمی‌دهد. او شیرخشک را بدل به یک استعاره می‌کند. استعاره‌ای از جهان صنعتی که پدر قدرتش را از دست رفته می‌بیند. او بازیابی قدرت را در به چنگ آوردن فرزندانش می‌داند، پس باید زیست آنان را از مادر مجزا کند. شیرخشک نمادی بر این حرکت است اما بچه‌ها یک بار هم که شده می‌شنوند که باید از شیر مادر تغذیه کنند. انفصال از مادر یک فاجعه را رقم می‌زند؛ فاجعه‌ای که در پایان نمایش می‌بینیم. خانواده از هم فرو می‌پاشد و پدر تنها در میان وجه سوررئال نمایش تصویری می‌گیرد، در این تصویر دیگر خبری از خانواده نیست و در نهایت خبری از قدرت نیست.
باهاتون همراه بودم تا این جمله پاراگراف آخر:
"... شیرخشک نمادی بر این حرکت است...."
مشکل من با این اثر دقیقاً همین‌جاست: جایی که نمی‌تونه در قالب فرمی که ساخته محتواش رو منتقل کنه و مجبور میشه از بیرون کس/چیز هایی رو بهش الصاق کنه که در انتقال کمکش کنن.
۰۸ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید