در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش خون به پا می‌شود
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:04:46
امکان خرید پایان یافته
۲۲ اردیبهشت تا ۲۸ خرداد ۱۳۹۸
۱۹:۳۰  |  ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
بها: ۳۵,۰۰۰ و ۴۰,۰۰۰ تومان  |  جزییات
از ردیف ۱ تا ۵: ۴۰،۰۰۰ تومان
از ردیف ۶ تا ۱۱: ۳۵،۰۰۰ تومان

یادداشت کارگردان:
انسان پیوسته در نوسان بین جاه طلبی ددمنشانه و ذات پاک بشریت است. چه خون‌ها که برای رسیدن به قدرت و چپاول نوع انسان در طول تاریخ ریخته شده است. این روند دردناک ظاهرا تا ابد ادامه دارد. چه باید کرد؟ انسان،موجودی که عمر بی نهایت کهکشان ها آنقدر اندک است که بر گاه شماره کیهانی در اندک زمانی مرگ را تجربه می کند، برای چه و چرا خون به پا می کند؟ این پرسش من است از اجرای اثرم. بله پرسش، چون من نیز جوابی برای آن ندارم.

گزارش تصویری تیوال از نمایش خون به‌پا می‌شود / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› نمایش «خون به پا می شود» به کارگردانی مسعود طیبی اجرای عمومی خود را از ۲۲ اردیبهشت در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر آغاز کرده است.

›› آغاز اجرای «تراس» و «خون به پا می‌شود» در ایرانشهر

›› مسیری سیاسی از عشق تا جاه‌طلبی

›› پوستر نمایش «خون به‌ پا می‌شود» منتشر شد

›› مراسم رونمایی از پوستر نمایش«خون به‌پا می‌شود» و آغاز پیش‌فروش بلیت

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خون به پا می شود نقاط قوت خوبی داشت، مثل کلیت متن، پرداخت عمومی درست و همراه کردن مخاطب به کمک المان های کلامی، حرکتی و احساسی. از طراحی چهره ی هدفمند چند تن از بازیگران هم لذت بردم. اما چند نکته منفی: یکی این که به نظرم نیازی به امروزی کردن بسیاری از دیالوگ های یک متن کلاسیک نبود و در واقع بدون اون ها هم، این نمایشنامه اهداف سیاسیش رو می تونست نشون بده. دوم این که عنوان ژانر اجتماعی به نظرم بسیار بهتر بود که به سیاسی تغییر پیدا می کرد و در چارچوب "اخته نبودن جامعه" که شعار کارگردان محترم بوده، از ژانر واقعی این کار استفاده می شد. مخصوصا که ما در این کار تقریبا چیزی از مردم ندیدیم و مشخص بود که نویسنده تمرکز خود را بر ترسیم فضای تماما کثافتِ نهاد قدرت و سیاست نهاده است. باری نفس به صحنه بردن این کار که یقینا تهدیدهایی از سوی تفکر سانسورچی در فرهنگ کشور بهش سایه انداخته بود، ارزشمنده و جای تقدیر داره.
کاش صحنه ی خوب سالن ناظرزاده، بیش از این به المان های نزدیک به فضای نمایش آراسته می شود. صحنه را تقریبا خالی و کم جذابیت دیدم. شاید دو سه عنصر رومی بیشتر می تونست کار رو در بیاره.
گاهی شتاب زدگی در هنگام خروج از صحنه ی نمایش دیدم اما کلیت میزانسن کار را خوب تفسیر می کنم. در مورد موسیقی معتقدم شدیدا جای خالی موسیقی به عنوان یک عنصر مهم در تمام کار مشاهده می شد. این اثر، یک اثر کاملا سیاسی ست، بوی خون می دهد و فضای تماما تراژیک این کار بهتر بود تنها با چند قطعه موسیقی یا موسیقی نه چندان متناسب که متن یک جشن و یک مراسم بود آراسته نشه. شاید گاهی هم اصواتی از جنس موسیقی که نهیب هایی رو به مخاطب بزنه به کار اضافه می شد. این کار قدرت دیالوگ های عالی کنم رو افزایش ... دیدن ادامه ›› می داد.
یک نقطه ضعف دیگه که به نظرم تمااااام کار رو تحت تاثیر قرار داده بود انتخاب اشتباه دو بازیگر بود که دلم نمیخواد اسم ببرم اما عجیب به کیفیت کار شوک وارد می کرد؛ مخصوصا وقتی این اشتباه در مورد انتخاب بازیگری صورت می گیره که قراره نقش محوری و کاریزماتیک در ارائه ی مفاهیم ایفا کنه. این متن و کارگردان (با وجود نقدهایی که بهشون دارم) قابلیت این که با بهره گیری از بازیگران حرفه ای تر، فن بیان بالاتر و توانایی صداسازی و خواندن آواز کلاسیک، اثر فاخری بیافرینند دارند. توضیح اضافه این که این متن شکسپیر کهنه نمی شود و بی شک تا انسانی بر روی زمین زندگی می کند قابلیت ساختن دارد، پس با امید به آقای طیبی، دوست گرامی آقای شکوهی و مجموعه ی کار، منتظر کارهای بهتری هم هستیم.


بدون مقدمه مینویسم ...
در روزی خوب و سرشار از انرژی در هفته ی آخر اجرای عمومی ، به دیدن نمایش « خون به پا می شود » بکارگردانی مسعود طیبی می نشینم . نمایشنامه نوشته ی شهرام احمدزاده بر گرفته از اثر « تیتوس آندرونیکوس » ویلیام شکسپیر است . این نمایشنامه نخستین تراژدی است که شکسپیر نگاشته‌است،نمایش‌نامه ای که گفته میشود خونین‌ترین و خشن‌ترین تراژدی است که ویلیام شکسپیر به تحریر در آورده .
هنوز نمایش شروع نشده ، نگاهم به صحنه ایست که لُخت است و تنها تابی در حرکت و تامورا ( ندا مقصودی ) را سواری میدهد. در طرف دیگر صحنه اما انرژی دیگری فعال است ، سه بازیگر پُر جنب و جوش که مشخص میشود برادران تامورا هستند، مدام در جست وخیز هستند و در واقع سگ هایی درنده و وحشی را به نمایش می گذارند.
دیدن نام بازیگران اصلی نمایش این ... دیدن ادامه ›› نوید را میدهد
که کاری در خور را به تماشا نشسته ام .
باید جسارت و شهامت مسعود طیبی کارگردان را در انتخاب این اثر ستایش کرد . او متنی دشوار را برای اولین حضورش در تماشاخانه ایرانشهر برگزیده است!
از انتخاب بازیگران اصلیش دلم آرام میگیرد او توانسته است بازیگران سرشناسی چون #خسرو شهراز ، #ندا مقصودی ، #امین طباطبایی را با خود همراه کند و این امتیاز خوبی است .
ذهنم در گیر میشود که دراین صحنه ی لُخت چه اتفاقی خواهد افتاد و چه فضایی حاکم خواهد شد که نمایش آغاز میشود..... ومن شش دانگِ حواسم را جمع میکنم و بدقت نمایش را نظاره گر میشوم:
نمایش که تمام میشود صدای دست زدن تماشاگر افکارم را قطع میکند ، لحظه ای میمانم و بعد آرام از جایم بلند مبشوم و سالن را ترک میکنم ....
پیش از هر سخنی به گروه خوب و تلاشگر مجری خسته نباشید و دستمریزاد میگویم امید که شاهد اجراهای دیگر این گروه باشیم . و اما در مورد اجرا :
این نمایش اساسا در فضا سازی دچار مشکل است . طراحی صحنه معقول و در راستای اجرا و نمایش نیست ! میزانسن ها بر اساس منطقِ صحنه صورت نگرفته و اشتباه است .
این اثر همانطور که از داستانش پیداست مربوط به سردار و ژنرال بزرگی ست بنام تیتوس که نگاه و درک اشتباه کارگردان حضورش را در این نمایش کمرنگ کرده است !
بطور خلاصه می توان گفت این نمایشنامه درباره اتفاقات انگلستان در اوایل قرن هفدهم میلادی است. از کمبود غله و مایحتاج مردم و مشگلات سخت و دشوار اقتصادی و مشگلات سیاسی و اجتماعی و مشکل نبود جانشین برای ملکه الیزابت ، سخن میگوید.
ومسعود طیبی بعنوان کارگردان تصمیم میگیرد در وحله اول فضا و موقعیتی معاصر را بوجود آورد که به کمک آن مشگلات سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی کشور مان و مردمانش را به تماشا بگذارد (ایده و فکر مورد تقدیر است ) ولی موفق عمل نکرده ! چون در ساختار متن چیزی باسم ( حرکت مردمی) جایش خالی است ، اساسا نقش مردم در بحران بوجود آمده و تغییر قدرت یا حکومت نادیده گرفته شده و در واقع باکشتن ساتورنینوس توسط تیتوس انتقامی شخصی صورت میگیرد. در این نمایش اصولا مردم و حضور شان در متن نادیده گرفته شده !
اجرا در ایجاد فضایی باور پذیر رنج میبرد ! در طول نمایش هیچ اثری از خون و خشونت و بهم ریختگی نیست ! تیتوس (خسروشهراز) با بی رحمی دخترش را سر می برد ! حرکت خوب است ،ژست و فیگور عالی ست ، حس و انرژی بی نظیر است ، اما خونی در میان نیست ! صحنه تمیز است و پاستوریزه ! ... این عمل چندبار دیگر با استادی هرچه تمام تر توسط تیتوس تکرار میشود ! ( سر بریدن یکی از برادران ملکه گوت ها ، سر بریدن ملکه ، سر بریدن ساتورنینوس « امین طباطبایی » ) اما بازهم خبری از خون نیست ! صحنه تمیز است و پاستوریزه ! در کشته شدن باسیانوس ( ایمان اشراقی) توسط برادران ملکه و دریدن شکم او بوسیله دندانهای سگها، همچنین خوردن جگر و خونِ شکمش توسط تامورا ،یعنی فجیح ترین اکت نمایش ،تنها نور است که خیلی کمرنگ قرمز میشود ! و اینجاست که تماشاگر خنده اش میگیرد ، وقتی در تبلیغ مینویسم در ایرانشهر « خون به پا می شود » وقتی از کشتار و خشونت و خون حرف میزنیم ،دیگر نور و فیلتر قرمز جوابگو نیست ...!!! تفکر کارگردان بگونه ای ست که تماشاگر را پس میزند ! تماشاگر تحت تاثیر نام نمایش ( خون به پا می شود ) قرار گرفته و در طول نمایش منتظر اتفاقی غیر منتظره است ، انتظار دارد صحنه به حمام خون تبدیل شود ، توقع دارد تامورا وقتی سرش را در بدن باسیانوس فرو میکند با بالا آمدنش از دهانش خون سرازسر شود ، توقع داردمیز غذا خوری با سر بریدن های تیتوس و صحنه های مشابه ، لبریز از خون شود و صحنه به فجیح ترین شکل ممکن وحشتناک و پر از خشونت تبدیل گردد! وقتی اینگونه نباشد تماشاگر بیاد بازیهای کودکانه میافتد و خنده اش میگیرد و پس میزند.
کارگردان میخواهد با استفاده از ابزارهایی همچون « اسکیت ، فندک ، طنانچه از نوع امروزی و ... اجرا را مدرن معرفی کند که اساسا فکر اشتباهی را دنبال میکند و با این عمل بافت اجرا را بهم زده است ! این ابزار باطراحی لباس و نور و گریم اساسا هماهنگ نیست و تماشاگر با آن ارتباط برقرار نمی کند ! این مورد اصولا میبایست در ساختار متن اتفاق بیفتد...! این اشتباه در میزانسن ها هم اتفاق افتاده :
میزانسن ورود باسیانوس ( ایمان اشراقی) و لاوینیا ( پانیذ خوش نیک) باسیانوس در آوانسن رو در روی تماشاگر دیوار چهارم را می شکند و با تماشاگر حرف میزند و لاوینیا چون قهرمانان اسکیت سوار ویراژ میرود ! بدون شک منظور کارگردان نشان دادن صحنه ای عاطفی و عاشقانه بوده است !!!
میزانسن گفتگوی تیتوس و مارکوس همچنین تیتوس ساتورنینوس در عمق صحنه انجام میشود که اصولا باتوجه باینکه این گفتگوها بصورت نجوا و درِگوشی ست ، منطقی ست که نزدیک به تماشاگر و در آوانسن انجام گیرد . در این صورت است که موقعیت و حالت و حس بازیگران را تغیر نمیدهد.
و اما عجیب ترین و بی منطق ترین میزانسن که اکثر صحنه های خوب را نابود کرده ،قرار گرفتن باسیانوس در جایگاهی است که تیتوس از بلندی نظاره گر دخترش لاوینیا بوده است . هدف کارگردان را متوجه نمیشوم زیرا این میزانسن تا پایان نمایش ادامه دارد .!!!!
معنا و مفهوم و منظور این حرکتِ کارگردان براستی چه بوده است !؟ صحنه ها و اتفاقات خوب و عالی از این پس شروع میشوند و باسیانوس همچنان آن بالاست و پائین بیا نیست !
ادامه صحنه : خلوت ساتورنینوس و تامورا و میز شام .صحنه ای زیبا با بازی خوب امین طباطبایی و ندا مقصودی . تصویر زیبای این صحنه را حضور بی ربط باسیانوس ( ایمان اشراقی ) مخدوش کرده است !!!!
ادامه صحنه : صحنه ی پایانی ، رویارویی بی نظیر تیتوس و ساتورنینوس بازی فوق العاده خسروشهراز و امین طباطبایی ، این صحنه بهترین و تنهاترین صحنه ای ست که نظر تماشاگر را بخود معطوف میکند شاهکاری که در ذهن میماند . نمایش تمام میشود و هنوز باسیانوس آن بالاست . دلیلش را نه من فهمیدم نه کارگردان .!!!!!
انتخاب و عملکرد بازیگران : بهترین زوج برای تبتوس و ساتورنینوس ، خسروشهراز و امین طباطبایی است این انتخاب از ویژه گیهای مثبت این اجراست . خسروشهراز بازیگر پیشکسوت و توانای تئاتر و تلویزیون و سینماست که اخیرا جایگاه ویژه ای در عرصه ی تصویر بدست آورده . بازی اخیر او در سریال " آنام " و " گاندو " نام او را سر زبانها انداخته است .خسروشهراز بازیگری با احساس ،خوش ریتم ، خوش صدا و خوش بیان و باهوش و پر انرژی ست . او در نمایشنامه های شکسپیر همواره درخشان ظاهر شده و عملکردی عالی دراین نمایش دارد . امین طباطبایی نیز بازیگر ی تکنیکال ست که سالهاست در عرصه ی تئاتر حضوری فعال و خوب داشته است او نیز فعالیت چشمگیر در نمایشنامه شکسپیر داشته است و حضوری عالی در این نمایش دارد .صحنه های رویارویی خسروشهراز و امین طباطبایی از بهترین های این نمایش است .
زوج " لاوینیا " و " آرون " با بازی " ندا مقصودی و وحید جباری " انتخاب خوبی ست . ندا مقصودی بازیگر باسابقه ای در عرصه تئاتر و سینماست و دراین نمایش حضوری خوب دارد . در مقابلش وحید جباری ست که آنهم انتخاب خوبی ست که اگر ریتم و تحرکش را کنترل کند یکنواختی در بازیش از بین میرود ،جباری در طول نمایش موفق عمل میکند و در لحطاتی عالی ست .
انتخاب برادران تامورا " الاربوس، چیرون ، دیمتریوس" با بازی ( ایمان میرهاشمی ،علیرضا قیدری ، کامران حاجی‌علی اکبر ) نیز از بهترین انتخاب هاست ، هرسه خوب و پر انرژی هستند و عملکردی مثبت و خوب دارند .
و اما انتخاب بازیگرانی کم تجربه برای کاراکتر های لاوینیا ، باسیانوس ، مارکوس ، و لوسیوس ، اشتباه بزرگ مسعود طیبی بعنوان کارگردان است این تصمیم بدرستی صورت نگرفته و کارگردان با نگاهی ساده باین شخصیت ها دست بانتخابی سطحی زده و با این انتخاب ضربه ای جبران ناپذیر به اجرا زده است ، این شخصیت ها پیچیده و اکتیو و مهم و بسیار حساس هستند و بازیهای دشواری را بهمراه دارند و بازیگرانی با تجربه ، خلاق و توانا و با شاخصه های حرفه ای را می طلبد .!
این بازیگران اساسا از مهارتهای جسمی ، فکری و معنوی به دور هستند . مهارت های جسمانی ، بدن و صدا و بیان را ، به عنوان ابزار ارائه ی احساس تقویت می کند. مهارت های فکری و عقلانی ،توانایی تحلیل نمایشنامه و صحنه ها را بوجود می آورد و به ما می آموزد که شخصیتی که ارائه می کنیم چگونه در درون متن عمل می کنند. مهارتهای روحی و معنوی, آرامش درونی, احساس مرکزیت, مشاهده و تمرکز, آگاهی همزمان در سطوح مختلف, و مهمتر از همه تجربه ی انتقال _ «تبدیل شدن» به شخصیت مورد نظر را در ما گسترش می دهد.
ناگفته نماند که بازیگران لاوینیا و لوسیوس ( پانیز خوش نیک و بابک محمود زاده ) نسبت به دو نفر دیگر بهتر بودند و عمق فاجعه حضور باسیانوس ( ایمان اشراقی) است ! او در صحنه بلاتکلیف است ، عجول و سردرگم بازی میکند ، اساسا نقش را درک نکرده و نمی فهمد . اشتباهاتش در راه رفتن ، ایست ها ، لحظات عاطفی ، عدم تسلط او به نقش را نشان میدهد . او از همان لحظه ورود نشان میدهد که تجربه نقش های سنگین را ندارد ! وقار و شخصیت شاعر را ندارد ! شاعری که شاهزاده هم هست .! ضعف بیان او بشدت توی ذوق میزند ! صحنه ی تنهایی او زمانی که اشعارش را میخواند و ورق ورقش را به زمین می اندازد بسیار بد و کودکانه با موقعیتش برخورد میکند ! او اصولا ایرانی بازی میکند و صلابت یک شاهزاده ی شاعر را درک نکرده است . در صحنه ی دستگیر ی او و لاوینیا و مقابله اش با برادرش ساتورنینوس به هیچ وجه شاهزاده ای شاعر نمی بینیم او دقیقا یک آدم لمپن را بازی میکند . دریک کلام کاراکتر باسیانوس برای او فوق العاده سنگین و دشوار است و قابل درک نیست !
مارکوس نیز بهمین منوال او هم در حد و اندازه ای نیست که بتواند با این نقش سنگین کنار بیاید و برای این نقش مناسب نیست !
ودر پایان تنها افسوس است که میماند !
افسوس از نگاه و بینش و تحلیل کارگردان !
افسوس از متنی که به دل ننشست !
افسوس از صحنه ای که همچنان خالی ماند !
افسوس از انتخاب بازیگرانی که تجربه ی ایفای نقشهای بزرگ را ندارند !!


فرزاد جعفریان و مسعود طیبی این را خواندند
مریم اسدی، سپهر، م ح خ، حمیدرضا مرادی و بهزاد این را دوست دارند
افسوس ! که شما حتی دیوار چهارم نمیدانید چیست و اینقدر با اعتماد به نفس نظرات بیربط و مفصل و مغرضانه میدید.
کاش سطح دانشمان را بالا ببریم جای زیاده گویی
۲۶ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در حال نت گردی نقد جالبی درباره این نمایش از آقای حسن پارسائی دیدم ..‌ همراه با لینک
https://bit.ly/2R3Pyry


اجرایی از جنس تئاتر / نگاهی به نمایش "خون به پا می شود" به کارگردانی مسعود طیبی

حسن پارسائی: نمایش "خون به پا خواهد شد" اجرایی پرتحرک، کنش‌زا، پرمحتوا و مقبولیت‌پذیر است و تماشاگر را به تفکر و تحلیل وا می‌دارد.


سرویس تئاتر هنرآنلاین: اقتباس از یک نمایشنامه مهم و یا آدابته کردن آن برای اجرایی شخصی، اگر صرفاً برای اجرا و تداوم "برنامه کاری" ... دیدن ادامه ›› گروه تئاتری باشد، در آن صورت کارکرد و کاربرد دراماتیک چندان تاثیرگذاری که مخاطب را از لحاظ ذهنی و حسی دگرگون و خشنود نماید، نخواهد داشت؛ اما چنانچه نویسنده ثانویه چنین متنی الزامات و اقتضائات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه را در نظر بگیرد و سپس بر اساس همین مؤلفه‌ها یک نمایشنامه انتخابی و شاخص را مورد اقتباس قرار دهد، الزاماً به شرطی که خوب هم اجرا شود، تاثیراتی به مراتب ماندگار و به یادماندنی خواهد گذاشت؛ حتی ممکن است برای دیگران از نظر چند و چون اجرایی، به عنوان یک الگو ارزیابی شود.

نمایش "خون به پا خواهد شد" که توسط شهرام احمدزاده از نمایشنامه "تیتوس آندرونیکوس" اثر ویلیام شکسپیر اقتباس شده و با کارگردانی مسعود طیبی هم اکنون در سالن ناظرزاده کرمانی از مجموعه سالن‌های ایرانشهر اجرا می‌شود، در رابطه با موارد فوق اجرایی قابل تامل است. ضمناً باید یادآور شد که خود ویلیام شکسپیر هم نمایشنامه‌اش را با الهام از آثار "سنکا" (نمایشنامه‌نویس رومی) نوشته است.

این نمایش از طراحی صحنه ساده‌ای برخوردار است که طی اجرا به تناسب میزانسن‌ها و موضوع نمایش کاربردی و کارکردی می‌شود. نمایش به گونه‌ای اجرا می‌شود که در آغاز همانند یک نمایش صرفاً کمدی جلوه می‌کند و به تدریج با آمیزه‌هایی چندگانه پیش می‌رود؛ ترکیبی می‌شود از هجویه (اغراق‌های زیاد، کنایه‌آمیز و نسبتاً تمثیلی و انتقادی)، کمدی سیاه (صحنه‌های اشمئزازآور و همزمان مضحک) و تراژدی رومانتیک (صحنه‌های مربوط به عشق دو دلداده که قربانی اختلاف عقیده و منافع شخصی حاکم می‌شوند و عشق‌شان با کشتن نهایی آن‌ها– بعد از بریدن دست‌های زن – پایان می‌پذیرد)؛ این نکته به خودی خود نوعی ضعف محسوب می‌شود، اما سرانجام آنچه روی صحنه به اجرا در می‌آید به انسجام نسبی می‌رسد؛ نهایتاً این ژانرهای فرعی حاشیه‌ای می‌شوند و نمایش با ژانر "درام تاریخی سیاسی جنایی هجوآمیز" به آخر می‌رسد.

موضوع نمایش به اختلاف عقاید و تضاد و تقابل دو مقوله "دموکراسی و دیکتاتوری" می‌پردازد که در عمل، فریبکاری‌ها و عوام فریبی‌های دیکتاتور رومی بر همه افکار و ذهنیت‌های مردمی و آزادیخواهانه فائق می‌آید؛ نتیجه آن می‌شود که شکنجه‌های هولناک، جنایت و خفقان، هم عرض با حکومت تک ذهنی و تک نفره یک حاکم مستبد و خونخوار بر همه جامعه و حتی بر زندگی نزدیکان و افراد خانواده سیطره پیدا می‌کند. این حاکم و ماموران مزدورش که با حرکات و حالات آدم‌های سگ‌نمای گرسنه، زنجیری و هار نشان داده شده‌اند، حالتی تمثیلی نیز پیدا می‌کنند.

شهرام احمدزاده در آدابته کردن نمایشنامه شکسپیر، بسیار موفق عمل کرده است: او بخش عمده‌ای از دیالوگ‌هارا تغییر داده و اجرا امروزی شده است؛ دیالوگ‌ها در راستای موضوع محوری نمایش‌اند: "من ثابت خواهم کرد دموکراسی رم را نجات خواهد داد"، "سیاست و خیانت همیشه با هم‌اند" ، "قانون منم، بچه جون!"، "زندگی همه‌اش یک بازیه" ، "سیاست یعنی دروغ" ، "ملت، منم!"، "دیگه روی زمین فرشته‌ای وجود ندارد"، "تو داری آزادی را از مردم سلب می‌کنی که  خودت رو  نگه‌داری"، "سقف طاقت مردم کوتاه است"، "ما روم را به آزادی و دموکراسی برمی‌گردانیم" و... .

از ابزار و ادواتی مثل عینک، فندک، کفش‌های اسکیت، میکروفون و لباس‌هایی که با طراحی‌های بینابینی یا امروزی تدارک دیده شده‌اند، استفاده شده است؛ نکته حائز اهمیت در ارتباط با ابزار فوق این است که کارگردان از ابزار فوق برای مدرن کردن اجرا استفاده نکرده (برای مدرن شدن یک اجرا خود متن باید انتزاعی و تجریدی باشد)، بلکه این موارد فقط به منظور امروزی کردن، تطبیقی و تمثیلی شدن نمایشنامه در اجرا کاربری پیدا کرده‌اند. البته نوعی نامتعارف نمایی بصری در طراحی لباس و چهره‌پردازی بازیگران وجود دارد که به طور متناقضی آن‌ها را تا اندازه‌ای کمیک  جلوه داده است. در طراحی چهره‌پرازی، رویکرد کاریکاتوریکی و نیز گرافیکی کارکرد دارد و اساساً چهره‌ها و بدن با خالکوبی "نقاشی" شده‌اند. از نور به شکل معمولی، موضعی و حتی خطی استفاده شده است که تماماً با اجرای مورد نظر تناسب و هماهنگی دارند (این نورها تا اندازه‌ای ناآرام بودن شرایط و پر حادثه بودن نمایش را القاء می‌کنند). صدا و موسیقی کاربری حاشیه‌ای دارد، اما این نکته به شکل متناقضی به هرچه برجسته‌تر و دراماتیک‌تر جلوه کردن صحنه‌های این نمایش خاص، کمک کرده است.    

نمایش به تناسب زمان‌بندی اجرایی‌اش و حوادث پی در پی فاجعه بارش از ایجاز نسبی نیز برخوردار است؛ هر دقیقه زمان اجرا با تنش و کنش نمایشی ادامه می‌یابد. ضمناً به هنر تئاتر، از جمله به نمایش "آنتیگون" و اختلافات و عتاب این پرسوناژ با عموی ظالمش "کرئون" نیز اشاره شده که عملاً نوعی قرینه‌آوری و مکمل ضمنی برای محتوای خود نمایش "خون به پا خواهد شد" محسوب شده است.

بازی‌های بازیگران به تناسب محتوای متن همگی خوب‌اند و هماهنگی مرتبطی هم با همدیگر دارند، فقط در جاهایی که کارگردان تاکید زیاد داشته، گاهی اغراق‌آمیز است که به تدریج و فقط به دلیل افراط قدرت‌طلبانه و شخصی دیکتاتور در شکنجه و کشتار مخالفانش که جزو الزامات نقش اوست، اغراق مورد نظر به گونه‌ای تحت‌الشعاع شرایط فوق  تا حدی به نفع اجرا، کمرنگ شده است.

در نمایش "خون به پا خواهد شد" به کارگردانی مسعود طیبی، میزانسن خطابی (پشت میکروفون و روبه تماشاگران)، میزانسن خطی متقابل (نشستن در دو سوی میز طویل غذاخوری) و میزانسن موضعی و همزمان مثلثی (یک نفر جلو سن و در عقب، سه نفر با هم در نقطه سمت راست صحنه و دو نفر با فاصله در نقطه سمت چپ) چند بار به کار گرفته می‌شوند. کارگردان ترکیب و کمپوزیسیون صحنه‌ها را طوری شکل داده که همه بازیگران متناسب با نقش‌ها و محتوای نمایش به گونه‌ای تئاتری فرصت‌های لازم  برای مقبولیت دادن به نقش‌های‌شان داشته باشند. تلاش مسعود طیبی و حتی نویسنده متن برای تمثیلی کردن نمایش از طریق تاکید بر طراحی‌های نامتعارف و خاص و نیز متمرکز نمودن ذهن روی پرسوناژها و نهایتاً اهمیت دادن به تم سیاسی و جنائی اثر (نمایش به طور همزمان، هم پرسوناژ محور است و هم تماتیک) و مخصوصاً رویکرد استقرایی کارگردان به همه اجزاء کوچک و بزرگ موجود در ترکیب صحنه، به اجرا تمامیتی پرتحرک، کنش‌زا، پرمحتوا و مقبولیت‌پذیر داده و تماشاگر را به تفکر و تحلیل وا می‌دارد؛ این هوشمندی و هنرمندی عملاً  به علت شیوه زیبای اجرا، در کل همه چیز را از جنس تئاتر کرده است.