«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خدارو شکر که قسمتِ اعترافِ استیون مثلِ متنِ کتاب انقدر ترسناک نیست و متنِ به این تلخی تبدیل شده به یکی از شیرین ترین صحنه های نمایش :
گناهانش چکه چکه از لبانش میریخت، یک به یک، چکه چکه با قطره های شرم آور از روحش بیرون می ریخت، و مانند زخمِ به چرک نشسته بود و ترشح میکرد، جویِ پلیدی بود از رذالت . آخرین گناهان با کندی و کثافت ترشح کردند.چیزِ دیگری نمانده بود که بگوید .سر فرود آورد.از پا افتاده بود .
ممنون از پاسخ شما گرامیان
من ترجمه پرویز داریوش رو دارم به جز منوچهر بدیعی البته چند نفر دیگه هم ترجمه کردن اما به نظر این ترجمه شناخته شده تر هست ....فرمایش شما در شناخت فضای اثر و ترجمه کاملا صحیح و به جاست فقط نکته قابل ذکر اشاراتی بود که آقای عبدی چند روز پیش از قول یک نویسنده مطرح کرده بودند و آن هم ممیزی کلماتی چون بلوند و دلپیچه و ..بود پس اگر مسیحیت عنصر مذهب در نظر گرفته بشه هر چیزی بعیده .....
:(
سعی کردم آنچه در خواب اتفاق افتاده بود را به یاد آورم .یادم آمد که پرده های مخمل بلند و یک چلچراغ قدیمی دیده بودم .احساس می کردم که به جای دور دستی یا به سرزمینی که عادات غریب دارد رفته ام ....فکر میکردم مثلا ایران ......
اما انتهای رویا به خاطرم نیامد .
:(