چارهای نیست به کارگردانیِ پارک چان ووک استخراج کمدی از دلِ سیاهیهای زیستن در عصرِ معاصر است که به باورِ من کمدی به خودی خود معانی سیاهای در خود دارد و نیازی نیست که فیلمهایی این چُنین را یک کمدیِ سیاه بنامیم. کمدی و درام ریشهای ترین باورهای علمِ هنرهای نمایشی هستند و من فکر میکنم آنچه که باعث تفکیکِ آنها در کَتِگوریهای متفاوت میشود، نگاهِ مؤلف به پرداختن و معنای سوژه است؛ که البته در اینجا ژانرِ کمدی سیاه شامل آن نخواهد شد. مسئلهی ووک در اثرِ موردِ بحث، اقتصاد خانواده و اهمیتِ اجتماعیِ آن است. فیلم با یک اُپِنینگِ نوستالژیآلود به سبکِ تارکوفسکی در «ایثار» آغاز میشود. سوناتِ پیانویِ موتسارتی آن، که حالتی اَفسرده از هجومِ زردیهای پاییز را جلوه میکند، به خوبی با تصویرِ یک خانوادهی مُدرن که در باتلاقی از اقساط و قروض فرو رفتهاند، همخوانی دارد. ووک بار دیگر به ما ثابت میکند شگفتیهای «اُلدبوی»، آشفتگیهای«کنیز» و سرگیجههای «تصمیم به جدایی» تصادفی نبوده و کارگردانْ تکنیک و فلسفهی سینما را خیلی بهتر و بیشتر از منتقدین بلد است. مسئله با یک مقوله شروع میشود: آیا برای خوشحال کردن همسرتات، که مثلاً فُلان کفشِ پاشنه بلند را برای او بگیری و ذوق کند، اگر از دیگری قرض هم بگیری ایرادی ندارد؟
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25972
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.
https://aparat.com/v/ncve04w