اصغر همت شب چراغ «قهوه قجری» را میافروزدنمایش «قهوه قجری» روز جمعه ۲۸ شهریور با برپایی مراسم شب چراغ اجرای عمومی خود را آغاز میکند.به گزارش روابط عمومی تماشاخانه سنگلج، «قهوه قجری» نوشته زندهیاد آتیلا پسیانی و کارگردانی علی برجی در ساعت ۱۸ روز جمعه با حضور هنرمندان تئاتر و سینما در مراسم شب چراغ اجرای عمومی خود را آغاز میکند.
اصغر همت بازیگر شناخته شده کشور در این مراسم با روشن کردن شمع شب چراغ این پروژه نمایشی را رسماً افتتاح خواهد کرد.
قهوه قجری با تهیهکنندگی عمران دهقانی و نقش آفرینی بهناز پور فلاح، اشکان صیاد محلی، سیاوش فتحی، حسن هدایتی فرد، بهار الهی پناه، نگین جهانی، امیرمحمد عباسی، عباس طباخ، نازنین شاه زیدی، محمد طاها معصومی، ساقی غمگسار، ساغر غمگسار، عرفان آیتی، مریم کریمی، نجمه صفاری، روژان سلیمانی، آرمیتا فارسی، پرنیا آشوری، حدیث قدسی، دینا بیگدلی آماده شده است.
(مشاور کارگردان) سیروس همتی، (مجری طرح) موسسه سینمایی اندیشه نو، (مدیر روابط عمومی) مهتاب رضایی، (طراح حرکت) آذر امیرخوانساری، (رقص سماع) ارغوان نیکنیا، (دستیاران کارگردان) هانیه بلالی، الهام یکتا و (مدیر صحنه) فرشته قاسم پور از همکاران این پروژه نمایشی هستند.
طراحی لباس را بهار الهی پناه و طراحی صحنه را علی برجی برعهده دارند.
در گروه موسیقی کیارش موفقی، احمدرضا منفرد، امیرمحمد رئیسی، مهدی گلزاری به عنوان نوازنده حضور دارند.
علاقهمندان می توانند بلیت سه روز نخست این نمایش را از طریق سایتهای تیوال تهیه کنند.
روایت رنج آدمی در نمایش «کابوسهای بیدار»نمایش کابوسهای بیدار به نویسندگی و بازیگری محمد کار آزاد و کارگردانی بهروز پوربرجی این شبها در سالن ۶ بوتیک هنر ایران اجرا میشود؛ روایتی از رنج، فقر، تنهایی و پرسشهای درونی انسان. اثری در مرز میان اکسپرسیونیسم و رئالیسم جادویی که تماشاگر را به همذاتپنداری و تأمل دعوت میکند.
به گزارش خبرنگار هنر و رسانه باشگاه خبرنگاران توانا؛ کار آزاد با اشاره به ویژگیهای نقش خود گفت: «شخصیتی که من در این نمایش ایفا میکنم، نام و نشان مشخصی ندارد. در واقع اهمیتی ندارد که او از چه طبقه اجتماعی است یا چند سال دارد. حتی از عناصر مرسوم شخصیتپردازی در نمایشهای رئالیستی یا سوررئالیستی هم خبری نیست تا بتوان او را در دستهای خاص قرار داد. این مرد در حقیقت نماینده تمام انسانهایی است که درگیر کشمکش میان «من» و «خود» هستند.
او افزود: ما در این نمایش به آشفتگیها و درگیریهای درونی پرداختهایم؛ بازی کردن چنین موقعیتهایی بسیار دشوار بود. این مرد نشانههایی از رنج، فقر، تنهایی و پرسشهای بیپایان زندگی را با خود دارد؛ کابوسهایی که هر روز و هر شب تکرار میشوند. تنها همدمش نخ سیگاری خشک است که هرگز روشن نمیشود؛ با اینکه میل به کشیدن در او بسیار شدید است، کبریتهای نمزده و سوخته هیچگاه قرار نیست آتش بگیرند.
به گفته او، رسیدن به اجرای این نقش نیز مسیر چالش برانگیزی داشت: در نهایت به قول آقای پوربرجی، کارگردان نمایش، به یک بازی مینیمال رسیدیم و امیدوارم توانسته باشم این شخصیت را به درستی روی صحنه زنده کنم.
کارآزاد که نگارش متن این نمایش را هم برعهده داشته، درباره پیوند نگاه نویسنده با کاراکتر توضیح داد: طبیعی است که هنگام نوشتن خودم را جای شخصیت مرد گذاشتم و اندیشههای من در متن بازتاب یافته است. البته نمیتوان گفت ویژگیهای شخصی من عیناً وارد نمایش شده، اما بخشی از پرسشها و چراییهایی که برای خودم وجود داشته در اثر نمود پیدا کردهاند.
او درباره سبک اثر نیز گفت: نمایشنامه در سبک اکسپرسیونیسم نوشته شده که ویژگیهای خاصی برای بازی دارد؛ بازیهای اغراق شده و شکسته ما را به این سمت میبرد. اما به دلیل فضای محدود اجرا و امکانات موجود، ناگزیر بودیم مسیر متفاوتی را تجربه کنیم، به همین دلیل اتودهای متعددی زدیم تا سرانجام به نوعی بازی مینیمال یا به تعبیر دیگر «رئالیسم جادویی» رسیدیم که به نظرم برای این شخصیت نتیجه بخش بود.
این هنرمند تأکید کرد: فکر میکنم مخاطب در تمام مراحل با شخصیت همذاتپنداری میکند. در گفتوگوهایی که پس از اجرا داشتم، بسیاری از تماشاگران این حس را تأیید کردهاند.
کارآزاد در پایان خاطرنشان کرد: کابوسهای بیدار نمایشی آشنا برای همه مخاطبان است، چرا که همه ما بخشهایی از آن را در زندگی تجربه کردهایم.
این نمایش تلخی و تنهایی آدمها را در مقاطع مختلف زندگی روایت میکند و مطمئنم که تماشاگران از دیدن آن لذت خواهند برد.
نمایش کابوسهای بیدار به نویسندگی و تهیهکنندگی محمد کار آزاد و کارگردانی بهروز پوربرجی این شبها در سالن ۶ بوتیک هنر ایران روی صحنه است.
در این اثر محمد کار آزاد و آرزو خلیلی ایفای نقش میکنند و مبینا فرهمند آریا نیز بهعنوان بازیساز سایه حضور دارد.
سایر عوامل نمایش عبارتند از: سید شاهین علایی نژاد (مشاور کارگردان)، علیرضا فرهپور (طراح صحنه)، فرشاد نصیری (طراح نور)، لیلا پریشان (طراح گریم)، محمود سالاریه (طراح صدا)، فرزانه نعمتی (طراح لباس)، حامد موسوی (عکاس)، مریم شریفی شوریجه (گرافیست)، مبینا فرهمند آریا (دستیار کارگردان و طراح تیزر)، کارگاه طراحی ماد (طراح پوستر و بروشور)، الهام شاهمحمدی (منشی صحنه و برنامهریز)، سهیل ساتلو (مدیر صحنه و نور)، معراج نورالدینی (مسئول صدا) و زهرا سلطانیافخم (مجری گریم).
خلاصه داستان: این نمایش روایتگر مواجهه هر انسان با بخشی پنهان از وجود خویش است؛ رویارویی ای که به آغاز آشفتگی های ذهنی، ترسها و گرههای درونی منجر میشود و مرز میان رویا و واقعیت را از میان برمیدارد.
برای دریافت بلیت این نمایش به سایت تیوال مراجعه فرمایید.
«ستارهی سهیل» با کارگردانی سهیل ملکی به صحنه میآیدسهیل ملکی با اجرای نمایشنامه «ستارهی سهیل» در تماشاخانه لبخند میزبان تماشاگران خواهد شد.به نقل از مدیر رسانه اثر، سهیل ملکی، بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر به زودی نمایشنامه «ستارهی سُهیل» تازهترین متن نمایشی خود را در تماشاخانه لبخند روی صحنه خواهد برد.
«ستارهی سهیل» بازگو کننده روایتی عاشقانه در یک بیمارستان است.
نمایش «ابرها» و «اعترافاتی درباره زنان» از تجربههای پیشین این هنرمند در عرصه کارگردانی است.
ملکی، سابقه بازی در آثار نمایشی چون «تئاتر سعدی، تئاتر سیودو»، «سگک»، «تختی در اتاق ۲۳ هتل آتلانتیک»، «چشم به راه میرغضب»، «پروین» و... را نیز در کارنامه هنری خود دارد.
این هنرمند به واسطه نگارش نمایشنامه «هاگیر واگیر» نامزد سومین جشنواره تئاتر حافظ و تندیس علی معلم شد. همچنین نمایشنامه «هیچ و پوچ» به نویسندگی او به عنوان نمایشنامه برگزیده چهلمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر معرفی شد.
نمایشنامه «ستاره سهیل» دیگر اثر نمایشی به قلم سهیل ملکی است که با گارگردانی او و با حضور جمعی از بازیگران تئاتر روی صحنه خواهد رفت.
گروه بازیگران این نمایش به زودی معرفی خواهند شد.
بعد از ۴۰۰ اجرا در تهران و دیگر شهرها تهرانیها دوباره به انتظار «گودو» مینشینندنمایش «در انتظار گودو» به کارگردانی امیرحسین جوانی بعد از سپری کردن تور تابستانی اجراهای خود در شهرهای مشهد، اصفهان، رشت، ساری و تبریز دوباره در تهران روی صحنه میرود.
به گزارش ایسنا، این نمایش بعد از ۴۰۰ اجرا در تهران و دیگر شهرها، دور ششم اجرای خود را از ۲۴ مهر ماه در تهران و در مجموعه تئاتر «لبخند» آغاز میکند.
پیشفروش اجراهای تهران این نمایش از ۱ مهر ساعت ۱۲ ظهر در تیوال آغاز خواهد شد.
در خلاصه داستان این نمایش که یکی از مشهورترین متون نمایشی جهان است، آمده: جادهای بیرون شهر، با یک تک درخت، حوالی غروب. استراگون و ولادیمیر به انتظار گودو نشستهاند.
گروه اجرایی این نمایش به شرح زیر هستند:نویسنده: ساموئل بکت، مترجم: نجف دریابندری، کارگردان: امیرحسین جوانی، تهیهکننده: سجاد افشاریان، بازیگران: حمید رحیمی، امیرمحمد رفیعخواه، مجتبی بیات، عارف عباسی و مسیحا ذبیهی، مشاور پروژه: سیامک صفری، طراح نور: نیلوفر نقیب ساداتی، محمدرضا رحمتی، طراح لباس و طراح درخت: کوشنا شاهرخی، دستیار کارگردان: احمدرضا خاکستری، مدیر تولید: محمدحسین سعید، مدیر صحنه: الیاس طاهرقاسمی، مدیر تبلیغات: امیر قالیچی، عکاس: شاهین آزما.
نمایش «در انتظار گودو» از ۲۴ مهر ماه ساعت ۱۹ در سالن شماره ۳ مجموعه تئاتر لبخند روی صحنه خواهد رفت.
همزمان با آغاز پیش فروش؛پوستر نمایش "لمس" منتشر شدپوستر نمایش «لمس» نوشته و کارگردانی علیرضا تاجیک همزمان با آغاز پیش فروش بلیت در سایت تیوال منتشر شد.
این نمایش که از ۲ مهر ماه در سالن هیلاج روی صحنه میرود با نقش آفرینی بازیگرانی همچون مرتضی کوهی، ملیحه مقیمی اسفند آبادی، ضحا رجایی فر، رومینا نیک اندیش، مهدی هاشم آبادی، طاهره غفاری، نریمان شامانی، پرهام کیانی آخرین روزهای تمرین و آماده سازی فنی را پشت سر میگذارد.
علیرضا تاجیک که تهیه کنندگی نمایش «لمس» را شخصا بر عهده دارد در گروه کارگردانی از همراهی ملیحه مقیمی اسفندآبادی به عنوان مشاور کارگردان بهره میبرد. این نمایش کاری از دپارتمان گروه فرهنگی و هنری تئاتر خاک با سرپرستی مهدی مقیمی اسفند آبادی است و محسن صفری به عنوان مدیر تولید با این پروژه همکاری دارد. دستیاران کارگردان فاطمه تقی نژاد، خورشید شایان فر، امیرمحمد رشاد هستند.
در گروه طراحان این نمایش هنرمندان شناخته شده تئاتر حضوردارند. میثم نویریان (طراحی صحنه)، سارینا شاد (طراحی حرکت)، سما مقیمی (طراحی لباس) و علیرضا رمضانی آهنگسازی این نمایش را بر عهده دارند.
اقلام تبلیغاتی را حامد فرهی، طراحی تیزر و موشن گرافیک را مهدی هاشم آبادی، ساخت دکور را حسین طاهر بخش و گریم را هستی حیدری بر عهده دارند.
(اتاق فرمان) امیرمحمد رشاد، (طراح نور) علیرضا تاجیک، (دوخت لباس) صوفیا صیدی و سما مقیمی، (مدیر صحنه) محمد رضا مقیمی اسفند آبادی، (عوامل صحنه) سبحان عباسی، محمد حسین رئیسی، محمدرضا مقیمی و (مدیر روابط عمومی و تبلیغات) زهرا شایان فر از دیگر همکاران نمایش «لمس» هستند.
نمایش «لمس» از ۲ مهر ساعت ۱۹.۳۰ در تماشاخانه هیلاج اجرای خود را آغاز میکند و پیش فروش بلیت سه روز اول اجرای این نمایش با تخفیف ویژه اپنینگ آغاز شده است. علاقهمندان میتوانند با مراجعه به سایت تیوال به تهیه بلیت اقدام کنند.
دیدن، اندیشیدن و داوریکردنیادداشت علی جعفری فوتمی-عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایرانعلی جعفری فوتمی – عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران: بعد از تجربه موفق و چندینبارهی اجرای نمایش «انسان–اسب پنجاه پنجاه»، طبیعی بود که سطح انتظارات از همکاری دوبارهی هاله مشتاقینیا و مرتضی اسماعیلکاشی بهشدت بالا برود. آن نمایش با استقبال گستردهی تماشاگران روبهرو شد و نشان داد که این گروه توانایی خلق صحنههایی متفاوت و تأثیرگذار را دارد. اما همین موفقیت پیشین بار سنگینی بر دوش پروژهی تازه گذاشته است. باید به این نکته توجه داشت که مسیر فعالیت گروههای تئاتری، همچون هر مسیر هنری دیگری، همواره با فراز و نشیب همراه است. بنابراین اگر کسی با همان توقع و پیشفرضهای «انسان–اسب» به تماشای «بررسی آناتومی...» بیاید، شاید دقیقاً همان تجربه را به دست نیاورد. این به معنای ضعف اثر نیست، بلکه نشانهی طبیعی بودن حرکت هنری در بستری متغیر و پرچالش است.
نمایشنامهی «بررسی آناتومی...» اقتباسی آزاد از رمان مشهور «مفیستو» اثر کلاوس مان است، رمانی که خود، یکی از شاخصترین نمونههای ادبیات افشاگرانهی قرن بیستم محسوب میشود. «کلاوس مان» در این رمان با الهام از زندگی واقعی گونتر گروندگنس، بازیگر و کارگردان جنجالی آلمانی، برشی تکاندهنده از تقاطع میان هنر، قدرت و اخلاق ترسیم میکند. گروندگنس در دورهی صعود و تثبیت نازیها، به جای آنکه صدای اعتراض یا مقاومت باشد، انتخاب کرد در مدار قدرت حرکت کند و بهعنوان هنرمندی رسمی و محبوب حکومت، مسیر ترقی حرفهای خود را هموار سازد. این انتخاب البته به بهایی بسیار سنگین برای وجدان فردی و شأن انسانی او تمام شد. در «مفیستو»، مان تصویری تراژیک از هنرمندی ارائه میدهد که در بزنگاه تاریخی، ترجیح میدهد هنرش را در خدمت قدرت قرار دهد و چشم بر نابودی انسانها و ارزشها ببندد. در واقع، «مفیستو» داستانی دربارهی خیانت است، خیانت به حقیقت، به اخلاق و به مسوولیت اجتماعی هنرمند.پرسشی که اثر طرح میکند البته صرفاً مربوط به یک شخصیت خاص در یک دورهی خاص نیست، بلکه بهطور کلی دربارهی جایگاه و وظیفهی هنرمند در برابر قدرت است.
آیا هنرمند میتواند بیطرف بماند؟ آیا میتواند برای کسب شهرت و امنیت، سکوت کند و در برابر بیعدالتی چشم ببندد؟ یا حتی فراتر از آن، آیا میتواند با قدرت سازش کند و همچنان مدعی بماند که «هنرش مستقل» است؟ این پرسشها امروز نیز به همان اندازهی دوران «مان»، زنده و آزارندهاند. در هر جامعهای که هنر با ساختارهای قدرت درگیر میشود، هنرمندان در موقعیتی مشابه قرار میگیرند: یا راه دشوار مقاومت را انتخاب کنند و هزینه بدهند، یا راه سازش را و آرامش ظاهری به دست آورند. اجرای اسماعیلکاشی با برجسته کردن این تضاد، تماشاگر را در موقعیتی میگذارد که تنها به قضاوت دربارهی یک شخصیت تاریخی یا داستانی بسنده نکند، بلکه ناخواسته به بازاندیشی دربارهی وضعیت معاصر نیز واداشته شود.به همین دلیل است که «بررسی آناتومی...» نه صرفاً یک روایت اقتباسی، بلکه آیینهای تمامقد برای امروز ماست. آیینهای که به یادمان میآورد شهرت، قدرت و اعتبار هنری، اگر بر ویرانههای اخلاق و مسوولیت بنا شوند، چیزی جز پوستهای توخالی باقی نمیگذارند.
اگر بپذیریم که تئاتر پیش از هرچیز «هنر تماشا»ست، مرتضی اسماعیلکاشی در اجرای «بررسی آناتومی...» تمام توان خود را به کار گرفته تا وفاداریاش به این اصل را ثابت کند. آنچه بر صحنه میبینیم، صرفاً یک روایت نمایشی خطی نیست، بلکه چشماندازی دیدنی و پرجزئیات است که مخاطب را از همان لحظهی نخست با خود درگیر میسازد. طراحی صحنه با دقتی مهندسیشده، چیدهمانی مینیاتوری از فضاهای مختلف را ارائه میدهد که در پیوندی تنگاتنگ با نورپردازی حسابشده و ویدئوپروجکشنهای خلاقانه، چشماندازی چندلایه پدید میآورد.در این میان، استفادهی کاشی از ابزارهای بیان سینمایی اهمیت ویژهای دارد. قابها و میزانسنهای او بیش از آنکه به سنتهای متعارف تئاتری نزدیک باشند، به پلانهای تصویری سینما شباهت دارند؛ گویی تماشاگر در حال دیدن فیلمی زنده بر روی صحنه است. این همنشینی تئاتر و سینما، تجربهای مدرن و پیچیده را رقم میزند که در آن هر لحظهی نمایشی واجد کیفیتی بصری، تماشایی و بهیادماندنی است.
نتیجه آن است که «بررسی آناتومی...» بیش از هرچیز یک تئاتر دیدنی است، تئاتری که بر چشم تماشاگر کار میکند و او را در معرض جادویی قرار میدهد که تنها از ترکیب هوشمندانهی طراحی صحنه، نور، تصویر و حرکت میتوان انتظار داشت. این «تماشایی بودن» البته صرفاً به معنای نمایش جلوههای بیرونی نیست، بلکه کارگردان با هوشیاری توانسته است زبان بصری اثر را به ابزار روایت بدل کند؛ بهگونهای که فرم و محتوا درهم تنیده و مکمل یکدیگر شوند.
یکی دیگر از ابزارهای اثرگذاری «بررسی آناتومی...» حضور پرشمار بازیگران بر صحنه است؛ حضوری که در نگاه نخست، خود بهتنهایی نوعی قدرت نمایشی و جلوهی بصری دارد. صحنهای طراحیشده و پرجزئیات وقتی با حرکت جمعی این تعداد بازیگر همراه میشود، به تصویری عظیم و تماشایی بدل میگردد؛ تصویری که توانایی آن را دارد تا مخاطب را مغلوب کند و به نوعی هیبت و شکوه تئاتر معاصر اشاره کند. مگر نه اینکه یکی از وظایف بنیادی تئاتر همین است که با بهرهگیری از هماهنگی جمعی و نمایش شکوه صحنه، تماشاگر را برای لحظاتی جادو و به دنیایی فراتر از زندگی روزمره ببرد؟ با اینحال، باید توجه داشت که حضور این تعداد بازیگر در صحنه نه تنها یک مزیت، که مسوولیتی سنگین برای گروه اجرایی نیز به همراه دارد. یکدستی و انسجام چنین جمعیتی، تنها با تمرینهای مستمر و طراحی دقیق قابل دستیابی است. در اجرای «بررسی آناتومی...» گاهی هماهنگ نبودن برخی حرکات یا تأخیرهای جزئی در ریتم جمعی به چشم میآید که میتواند از شدت تأثیرگذاری کلی صحنه بکاهد. این ناهمزمانیها اگرچه کوچکاند، اما در نمای کلی که بر اصل همسازی و نظم استوار است، بهسرعت خود را نشان میدهند و تماشاگر دقیق را متوجه میسازد. با وجود این، باید اذعان کرد که حتی در همین نقاط لغزش نیز، نمایش قدرت و ظرفیت بالای خود را آشکار میکند. چراکه نشان میدهد اگر گروه در مسیر تمرینهای منسجمتر پیش رود، میتواند با همین ابزار، یعنی حضور پرشمار بازیگران و بهرهگیری از انرژی جمعی، به نقطهای برسد که اجرا نه تنها چشمگیر بلکه به لحاظ اجرایی نیز بینقص جلوه کند. در واقع، این بخش از نمایش، هم نشاندهندهی یکی از بزرگترین تواناییهای آن است و هم یادآور چالشی که هنوز بهطور کامل بر آن غلبه نشده است.
در سطح روایت، «بررسی آناتومی...» بیش از آنکه به پیچیدگیهای روایی یا ساختارهای چندلایه تکیه داشته باشد، به سادگی و خطی بودن داستان متکی است. جز در صحنهی آغازین ــ که بهنوعی پیشروایتی فشرده از کل ماجرا ارایه میدهد و مخاطب را با شمایی کلی از آنچه قرار است رخ دهد آشنا میسازد ــ باقی اجرا در مسیری روشن، مستقیم و بیپیچوخم حرکت میکند. این انتخاب شاید در نگاه نخست کمی سادهانگارانه یا دور از خلاقیت به نظر برسد، بهویژه برای مخاطبی که انتظار دارد اقتباس از رمانی چون مفیستو، واجد پیچیدگیهای روایی بیشتری باشد.
اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، این سادگی در واقع انتخابی استراتژیک از سوی کارگردان و در نهایت به نفع تماشاگر تمام میشود. در نمایشی که با صحنهآرایی عظیم، حضور پرشمار بازیگران، موسیقی زنده و طراحی بصری پرتکاپو همراه است، یک روایت پیچیده و چندلایه میتوانست بهسرعت مخاطب را سردرگم کند و از لذت تماشا بکاهد. خطی بودن روایت باعث میشود که ذهن تماشاگر درگیر باز کردن گرههای پیچیده داستانی نشود و تمرکز اصلیاش بر تماشای کیفیت بصری و دریافت پیامهای اثر باقی بماند.
از این منظر، روایت ساده نه یک نقطهضعف، بلکه مکملی برای ساختار اجرایی نمایش است؛ چراکه اجازه میدهد عناصر صحنه ــ نور، تصویر، حرکت جمعی و موسیقی ــ نقش اصلی خود را در جلب توجه و القای معنا ایفا کنند. به بیان دیگر، انتخاب روایت خطی در «بررسی آناتومی...» نوعی توازن میان محتوا و فرم ایجاد کرده است: محتوا سادهتر روایت میشود تا فرم بصری مجال بیشتری برای تأثیرگذاری داشته باشد.
در پسِ همهی این تلاشها، یادآوری سرنوشت غمگنانهی گونتر گروندگنس در دل روایت، وجه تراژیک اثر را تقویت میکند. اشتیاق به قدرت و همنشینی با دیکتاتوری نه تنها سرنوشت یک هنرمند را به تباهی میکشاند، بلکه نشان میدهد چگونه جامعهای میتواند قربانی جاهطلبی فردی و سازشهای اخلاقی شود. «بررسی آناتومی...» در این سطح نه تنها داستانی دربارهی یک بازیگر، بلکه تمثیلی دربارهی انتخابهای ما در برابر قدرت است.
«بررسی آناتومی...» نمایشی است پرزحمت، پرجزئیات و پرشکوه. تمرین طولانیمدت گروه، طراحی بصری خیرهکننده، استفاده از عناصر سینمایی و حضور جمعی بازیگران، همه در خدمت خلق تجربهای دیدنی قرار گرفتهاند. البته نمایش در برخی لحظات به دلیل ناهماهنگیهای جزئی یا روایت بیش از حد خطی، از اوج فاصله میگیرد. اما در مجموع، این اجرا نشان میدهد که اسماعیلکاشی همچنان به تئاتر بهعنوان هنر تماشا وفادار است و مشتاقینیا بار دیگر توانسته است متنی بنویسد که پرسشهای اخلاقی و اجتماعی عمیقی را به روی صحنه بیاورد.
«بررسی آناتومی...» شاید نتواند تجربهی تکرار «انسان–اسب پنجاه پنجاه» را برای همه مخاطبان زنده کند، اما قطعاً بهعنوان اثری مستقل، ارزش دیدن و تأمل دارد؛ اثری که تماشاگر را وادار میکند دربارهی رابطهی هنر، قدرت و اخلاق دوباره بیندیشد.
منبع: ایران تئاتر
فریاد «یا عیسی مسیح بیچاره شدیم» در تالار قشقایی بلند میشودمسعود موسوی پس از پنج سال با نمایش «یا عیسی مسیح بیچاره شدیم» به صحنه تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر باز میگرددبه گزارش مشاور رسانهای پروژه، نمایش «یا عیسی مسیح بیچاره شدیم» به نویسندگی و کارگردانی مسعود موسوی، از ۲۸ شهریور ماه در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر روی صحنه میرود.
مسعود موسوی پس از اجرای نمایش «دستهای آلوده» با نمایش «یا عیسی مسیح بیچاره شدیم» با گروهی از بازیگران جوان، پس از ۵ سال به تالار قشقایی باز میگردد و روایتی متفاوت از اعترافات افراد در آخرین ساعتهای زندگی و پایان دنیا را در قالب یک کمدی گروتسک برای مخاطب خود به تصویر میکشد.
در خلاصه داستان این نمایش آمده است: «خدایا نذار بعد مرگم همسرم سر قبرم گریه کنه؛ چون اصلا نقش بازی کردن بلد نیست...»
نگین ابدالی، پویا اسکندرزادگان، امین بشارتی، سید پویا بیکی، وحید ذات عجم، فرزانه رضایی، فریما رئوفی، نگین زینی وند، سهیل ساعی، محمدامین عرب سالاری، یلدا فاطمی و کیمیا هوشمند گروه بازیگران این اثر را تشکیل میدهند.
عوامل این نمایش عبارتند از مشاور کارگردان: پویا موسوی، دستیارکارگردان: رسول حسنپور، منشی صحنه: مهرانا شاپوری، مدیر صحنه: محمدحسین باقرلو، طراح صحنه: علی ساسانی نژاد، ساخت موسیقی: محمد فرشتهنژاد، طراح لباس: ثمین تحویلداری، طراح پوستر و بروشور، عکاس: مهلا شعبانزاده، مشاور رسانهای: فاطمه شوقی، ساخت موشن گرافیک: سروش شجری، ساخت تیزر: سهیل ساعی، طراح نور: کیوان ضیاپور، گروه صحنه و ساخت دکور: ساغر سلاطین، سرمه سعیدیفر، علی جعفری، نسیم مجتهدی، حامد حبیبی، سارا جویا، محمدعلی حاجیعباسی، رنگ و بافت دکور: ابراهیم یحیی زاده.
«یا عیسی مسیح بیچاره شدیم» از جمعه ۲۸ شهریور ماه ساعت ۲۰ اجرای خود را در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر آغاز میکند و پیشفروش بلیتهای سه روز نخست آن در سایت تیوال در دسترس است.
یادداشت رضا آشفته درباره «کابوس های بیدار» کار بهروز پور رجبینمایش «کابوس های بیدار» را که یک کار ذهنی و روانی بود، در تالار بوتیک شهرزاد دیدم.
نمایشی که از تنهایی آدمهای این روزگار میگفت و مکافاتی که در این تنهایی باید چشید... از سیگاری که در کنارش کبریت و فندک مناسب یافت نمیشود مثلن فندک گاز ندارد و کبریت نم گرفته است، تا زنی که آمد و شدش دردسرهای خود را دارد و همه اینها به همین سادگی کابوس میشود، «کابوس های بیدار»...
پور رجبی از تلفیق سبکی بهره میبرد که اجرای بهتری را در سالن بوتیک به تماشا درآورد. از یک سو، صحنه، کوچک و مینیمال گرفته شده و بازیگران رئالیسم را به شیوه مینیمال با کمترین احساس ممکن در پیش گرفته اند اما در مقابل همچنان خطوط تند و تیزی در حرکات آدمها و میزانسن لحاظ شده و این یعنی دقت عمل در کاربرد آنچه که باید یک اثر کوچک را تبدیل به یک اتفاق ماندگار نماید. اجرایی که به همین سادگی در مواجهه با مخاطب در ارائه یک تیاتر موفق مینماید و هر دو بازیگر نیز در این زمینه تلاش خود را کرده اند که طبق همین اصول و خطوط خودی را نشان دهند که بیانگر دنیای سیال برهم ریخته ای است و آدمهای این روزگار همگی از آن در عذاب و آزارند.
«کابوس های بیدار» ساعت هفت در بوتیک شهرزاد اجرا میشود.
نمایش «دایره گچی قفقازی» نوشته برتولت برشت با دراماتورژی، طراحی و کارگردانی رضا بهرامی از ۲۳ شهریور در سالن شماره ۴ مجموعه تئاتر لبخند به صحنه میرود.نمایش «دایره گچی قفقازی» اثر برتولت برشت با دراماتورژی، طراحی و کارگردانی رضا بهرامی از ۲۳ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۲۱ در سالن شماره ۴ مجموعه تئاتر لبخند اجرای خود را آغاز میکند.
این نمایش که با حضور ۲۶ بازیگر روی صحنه خواهد رفت، جمعی بزرگ از هنرمندان جوان و با تجربه را گرد هم آورده است. بازیگران این اثر عبارتند از: فرزانه سهیلی، نیما مظاهری، محمد حیدری، روژینا ابراهیمی، آزاده کرمی، فائزه نصرالهپور، علیرضا صحبتی، امیرعلی نوری، مانی یونسی، نرگس شهرجردی، حنا میرانشاهی، مهدخت امینیان، ابوالفضل اخوان، نیما افشار، آرمین میر، حمید لیا، محمد حسین جعفری، محمد حبیبی، ماهان حبیبی، سمیه حسینطلب، شادی یگانه والا، امیر پارساجو، متین نجفیان، سهراب گلدره، دنیا صانعی، امین آباریان، کیآرمین بذرافشان و رضا جهانگیری.
عوامل اجرایی «دایره گچی قفقازی» شامل ایمان یزدی (مجری طرح)، دنیا صانعی و ابوالفضل بیات (دستیاران کارگردان)، میلاد بهرامی (مدیر صحنه)، رضا خضرایی (طراح نور)، عطیه حسنخانی (طراح لباس)، رضا بهرامی (طراح صحنه)، محمدصادق زرجویان / کت استودیو (طراح گرافیک)، ارشیا ثقفی (عکاس)، امیر حسین ستودهنسب (موشن گرافیک)، آیدا سرمست (مدیر تبلیغات) و علی محمودی (مجری تبلیغات) هستند.
نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» از مشهورترین آثار برتولت برشت، روایتی است درباره عدالت، قدرت، انسانیت و مالکیت که به شکلی تمثیلی در دل قفقاز به تصویر کشیده میشود.
رضا بهرامی پیشتر آثاری چون «همه چیز میگذرد تو نمیگذری»، «تو راهی»، «پایین گذر سقاخانه»، «سگک» و «کریم لوژی» را به صحنه برده است.
علاقهمندان میتوانند برای تهیه بلیت این اثر نمایشی به سایت تیوال مراجعه کنند
«اسپیدوی قرمز» روایت دوپینگ یک شناگرنمایش «اسپیدوی قرمز» روایت دوپینگ یک شناگر به کارگردانی مجتبی واشیان از ۲ مهرماه در بوتیک هنر ایران روی صحنه میرود.
به گزارش روابط عمومی پروژه، «اسپیدوی قرمز» با نمایشنامهای از لوکاس نیث نمایشنامهنویس آمریکایی قرن ۲۰، به ترجمه بهار توفیقی و تهیهکنندگی فرشاد نصیری از ۲ مهرماه ۱۴۰۴ به مدت ۲ هفته، هر روز ساعت ۱۸:۴۵ در سالن شماره ۷ بوتیک هنر ایران روی صحنه خواهد رفت.
سپهر محمودی، وحید عبدالمجیدی، هانیه تقی نیا و مجتبی واشیان بازیگران این نمایش هستند.
نمایش اسپیدوی قرمز دربارهی یک شناگر جوان است که در اوج موفقیت، مجبور میشود بین اخلاق و پیروزی یکی را انتخاب کند.
دیگر عوامل این نمایش که اثر گروه تئاتر سرو است عبارتند از:
بازنویسی: ابوالفضل قاضی / دستیار کارگردان، منشی صحنه: ساغر صالح / طراح نور: فرشاد نصیری / طراح لباس: فاطمه صنعتی / طراح بروشور، طراح پوستر: سجاد نجفی / عکاس: رعنا صنعتی / ساخت تیزر: مبین سپاس زاده / طراح دکور: مجتبی واشیان / مشاور کارگردان: نیما جهان بین / روابط عمومی: رومینا سندگل زاده
علاقهمندان برای تهیه بلیت نمایش میتوانند از یکشنبه ۲۳ شهریور ساعت ۱۲ ظهر به سایت تیوال مراجعه کنند.
«رقص سرخپوستی» برای دومین بار روی صحنه میرود.نمایش «رقص سرخپوستی» به کارگردانی حسام جواهری و تهیهکنندگی رامبد جوان، دور دوم اجراهای خود را از هجدهم شهریور در سالن دو مجموعه تئاتر لبخند آغاز میکند.
به گزارش میزهنری، نمایش رقص سرخپوستی به نویسندگی جان پاتریک شنلی و کارگردانی حسام جواهری برای دومین دور اجراهای خود آماده می شود.
این نمایش از هجدهم شهریور ماه در سالن دو مجموعه تئاتر لبخند روی صحنه خواهد رفت. مدت زمان این نمایش پنجاه دقیقه و زمان شروع آن سی دقیقه پس از نیمه شب اعلام شده است.
حسام جواهری علاوه بر کارگردانی، مترجم این اثر و یکی از بازیگران آن نیز هست. شریان زارع دیگر بازیگر این نمایش است و تهیه کننده این اثر رامبد جوان است.
در خلاصه داستان این نمایش آمده است «من اگه بهت بگم چیکار کردم، تو دیگه جرات نمیکنی منو هل بدی»
مشاور کارگردان این نمایش یوسف باپیری و این نمایش با همراهی داوود ونداده به عنوان مجری طرح در حال اجرا میباشد.
این نمایش با همراهی نوید محمدزاده، نگار جواهریان، پانته آ پناهی ها، حبیب رضایی، باران کوثری، فرشته حسینی و محمد یمینی روی صحنه می رود.
علاقه مندان می توانند برای تهیه بلیط به سایت تیوال مراجعه کنند.
ماجرای ۳ مرحلهای نمایش «رقص سرخپوستی»؛گذشتهای که فراموش نمیشود...به گزارش خبرنگار مهر، حسام جواهری کارگردان نمایش «رقص سرخپوستی» درباره روند تولید و اجرای این اثر گفت: «رقص سرخپوستی» پیشتر در رپرتوار داخلی نوید محمدزاده اجرا شده بود که سه جایزه در بخش بازیگری و کارگردانی کسب کرد. این نمایش روایتگر سیاهی و تاریکی انسانها است که در روند زندگی خود متوجه میشوند که در دل این نا امیدی باز هم شانسی برای ایجاد ارتباط و رهایی از آن وجود دارد.
وی با اشاره به اینکه نمایشنامه «رقص سرخپوستی» دارای سه مرحله است، توضیح داد: مرحله اول این اثر آشنایی روبرتا و دنی با هم در یک کافه است، مرحله دوم روبرتا به دنی کمک میکند تا احساسات خود را بیان کند و در مرحله سوم روبرتا در مشکلات خود که در قدیم ریشه دارد غرق شده و باور ندارد که پیوندی ایجاد شود تا بتواند گذشته خود را فراموش کند. دنی میخواهد ادامه دهد اما مشکلاتش اجازه این را نمیدهد.
جواهری که ایفاگر شخصیت دنی نیز است، یادآور شد: دنی یک کاراکتر زخم خورده و گوشهگیر است که نمیتواند احساسات خود را بیان کند و رفتار خود را با خشونت پیش میبرد اما از طرفی احساس نیاز به یک ارتباط دارد تا بتواند از این انزوا خارج شود.
وی درباره شیوه اجرای این نمایش، گفت: دکور در این نمایش وجود ندارد چون میخواستیم تماشاگر با ما همراه شود و خود تخیل کند و در ذهنیت ۲ شخصیت، خود را ببیند.
به گفته شریان زارع بازیگر نقش «روبرتا» نیز این کاراکتر یک دختر غمگین با گذشتهای ترسناک است که در کافهای با دنی آشنا میشود و این سرآغاز یک رابطه است، او این پسر را بر خلاف ظاهر خشنش، مهربان و منعطف میبیند و میخواهد با وی وارد ارتباطی عمیقتری شود اما داستان زندگیش مدام جلوی چشمانش است و او را رها نمیکند.
نمایش ۵۰ دقیقهای «رقص سرخپوستی» به نویسندگی جان پاتریک شنلی و ترجمه و کارگردانی حسام جواهری، تهیه کنندگی رامبد جوان و با بازی شریان زارع و حسام جواهری در سالن شماره ۲ مجموعه تئاتر لبخند، ساعت ۱۸ روی صحنه میرود.
عکس از رضا جاویدی است. علاقهمندان میتوانند جهت تهیه بلیت به سایت تیوال مراجعه کنند
نمایش تحسینشده «میرزا مخنث» به تماشاخانه هامون رسید.نمایش «میرزا مخنث» در اثر وقفهی بعد از شروع جنگ و پس از استقبال ۱۴۰۰ مخاطب در ۲۰ اجرا و یک هفته در بین پر امتیازان تیوال این بار در دور دوم خود به تئاتر هامون رسید.
این اثر نمایشی که روایتگر یک پارودی تاریخی از حملهی آقامحمدخان قاجار به کرمان میباشد، پس از استقبال تماشاگران و منتقدان در دور اول خود به صورت محدود در تماشاخانهی هامون دور دوم اجراهای خود را آغاز میکند.
آقامحمدخان قاجار، مشتاق علیشاه، نجفقلیخان خراسانی و یک شخصیت خیالی به نام پدرجد اشخاص این نمایش را تشکیل میدهند که با نگاهی پارودیوار به تاریخ روایت بخش مهمی از سرگذشت سلسله قاجار را ارائه میکند.
همچنین ترکیب عناصر مدرن و واقعی در کنار عناصر خیالی و کمیک سبب استقبال تماشاگران از این اثر نمایشی شده است.
این نمایش به نویسندگی و کارگردانی صالح رجایی در بیستمین دورهی جشنواره تهران مبارک شرکت کرده و موفق به کسب جوایز در بخشهای: برگزیده بهترین متن نمایشی، برگزیده بهترین طراحی و ساخت عروسک، تقدیر بهترین کارگردانی، تقدیر بهترین نور و تقدیر بهترین بازیدهندگی و صداپیشگی شده است و یکی از آثار پر جایزه این دوره از جشنواره به شمار میرود.
گروه بازیگران این اجرا را پرنیا ابریشمی، محمدرضا آریان، حمیدرضا شاهپسند، پانیذ نصیری و علی خورشیدی تشکیل میدهند.
همچنین دیگر عوامل این اجرا عبارتند از:
تهیه کننده: امیرموسی کاظمی، مجری طرح: خانه تمرین شمس، طراح صحنه: امیر پناهیفر، طراح لباس: دینا یوسفپور، طراح صدا و آهنگساز: متین صادقی، طراح عروسک: کیمیا باقری، دستیارکارگردان: عارفه عابد، ساخت دکور: محمد شیخ، ساخت عروسک: کیمیا باقری، گلنوش فربهی، سبا تیموری ، مدیرصحنه: محمدحسین معتمد، مدیر اجرا: محمد سپهری، نقاشی دکور و آکسسوار: الناز جعفریپور
تماشاگران میتوانند بلیت سهروز نخست این اجرا را با ۲۰٪ تخفیف از سایت تیوال تهیه کنند.
هیأت داوران بیست و چهارمین مسابقه مطبوعاتی سالیانه انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران تئاتر معرفی شدند.با پایان یافتن مهلت تمدید شده فراخوان بیست و چهارمین مسابقه مطبوعاتی سالیانه انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران تئاتر و انجام امور دبیرخانهای آثار رسیده با روش اعمال کدگذار ی رسانه ها و متقاضیان شرکت در مسابقه، اسامی هیأت داوران این دوره اعلام شد .
بر همین اساس، دکتر محمد نجاری (مدرس، منتقد و پژوهشگر تئاتر)، مجید کیانیان (مدرس، منتقد و پژوهشگر تئاتر)، افشین خورشید باختری (مدرس و منتقد تئاتر) و امیر عابدی (عکاس تئاتر) داوری آثار این دوره را از ۱۵ شهریور ۱۴۰۴ آغاز کردند.
پس از پایان فرایند داوری، انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران تئاتر با معرفی نامزدهای بخش های هفتگانه (گزارش، گفت وگو، نقد، مقاله، ترجمه، یادداشت و عکس) در مورد نحوه برگزار ی آیین پایانی این مسابقه اطلاع رسانی می کند.
میزبانی تماشاخانه انتظامی از «سه خواهر»نمایش «سه خواهر» به طراحی و کارگردانی فاطمه وفایی در تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان ایران روی صحنه میرود.به گزارش روابط عمومی پروژه، نمایش «سه خواهر» بازی محمدحسین خادمی، سحر رجبی، هدیه خانیان و فاطمه وفایی با نگاهی تازه به اثر ماندگار آنتوان چخوف و الهام از نوشتههای کاترین منسفیلد، روایت سه خواهر را به تصویر میکشد که در شهری دور افتاده میان روزمرگیها، شکستها و آرزوهای محقق نشده گرفتارند و همواره رؤیای سفر به مسکو را در سر میپرورانند. این نمایش نخستین تجربهی کارگردانی فاطمه وفایی است.
ضمنا فرهاد فزونی طراح پوستر، کیهان پرچمی، یوسف باپیری و امیربهاور دهکردی مشاوران پروژه، محمدباقر کشاورز و نگار صورتی ویدئو و موشنگرافیک، مهرداد رضایی طراحی نور، ایلیا شمس مدیر روابط عمومی و تبلیغات در این اثر حضور دارند.
نمایش «سه خواهر» از ۳۰شهریورماه ساعت ۱۹ در تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان ایران روی صحنه میرود.
علاقه مندان میتوانند جهت تهیه بلیت به سایت تیوال مراجعه نمایند
اثری دغدغه مند نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی و تئاتر معاصر ایرانییادداشت محمد هاشمی استاد دانشگاه، منتقد و پژوهشگر تئاتر و سینما بر تئاتر«مفیستوفلس»"بررسی آناتومی پیشرفت آقای بازیگر در شب کریسمس یا مفیستو فلس" کارجدید آقای مرتضی اسماعیل کاشی در مقام کارگردان و در همکاری شان با خانم مشتاقی نیا در مقام نمایشنامه نویس، شباهت ها و تفاوت های قابل تاملی با کار قبلی شان "انسان اسب/ پنجاه پنجاه" دارد. تفاوت این دو کار در این است که نویسندگان و کارگردان، در کار جدید ترجیح داده اند نسبت به کار قبلی، بیشتر به سمت داستان گویی و ارائه محتوای مورد نظرشان از طریق پیرنگ داستانی روی بیاورند. اما وجه شباهت در این است که همچنان از کارکردهای فرمالیستی/اکسپرسیونیستی برای این مقصود استفاده کرده اند. استفاده ای متعادل به طوری که دو شق اجرایی کار و درام نمایشنامه ای آن، مخل شق دیگر نشود. به خصوص که در اینجا کیفیات کار با نور و عناصر مربوط به آن، بسیار چشم گیرتر و حتی خیره کننده تر از کار درآمده اند و در خدمت رویکرد بیان گرای اثر قرار گرفته اند. همچنین، در این کار جدید، تاثیر نمایشنامه نویسی به شیوه اپیزودیک و فاصله گذار برشتی بیشتر مشهود است در حالی که در کار قبلی، جنبه های اکسپرسیونیستی برتری ویژه ای داشت.
اما مهم ترین شباهت مفیستوفلس با کار قبلی، معاصربودن اثر و دغدغه هایش (در عین داستان ظاهری مربوط به زمان تاریخی و مکان جغرافیایی دیگر) نسبت به مسائلی است که این روزها مسائل بسیار عمده ای در رویکردهای سیاسی و اجتماعی و تئاتر معاصر ایرانی است که هردوکار را دارای ارزش تاملی فراوانی کرده بود. دغدغه مندیی که در قالب و فرم درستی ارائه می شود، درشت نما و شعاری نمی شود، در عین رویکرد احساس گرایش، سانتی مانتال نمی شود و به طرز دل انگیزی عمیق، انسانی و اخلاقی است، آنچنانکه، همچون تئاتر برشتی موفق می شود به شیوه خاص خود، اندیشمند باشد. در مفیستوفلس، شخصیت اصلی، البته گوستاو گارتنر بازیگر است که پیشرفت شغلی اش را مرهون بوقلمون صفتی و رنگ به رنگ شدن اش با توجه به تغییر و تحولات سیاسی اجتماعی است، تا حدی که روح خود را به طور کامل به شیطان بفروشد و با فاشیسم همکاری و حتی نسبت به آن بندگی کند. اما این داستان و شخصیت اصلی، همراه با داستان ها و شخصیت های فرعی ای می شود که به همان اندازه در داستان مهم می شوند و دغدغه هایی دیگر را در نسبت تئاتر و سیاست مطرح می کنند: اینکه در چنین شرایطی تئاتر باید به شیوه ای کاملا ایدئولوژیک، انقلابی باشد؟ باید فقط حضوری داشته باشد تا چراغش خاموش نشود و عامه مردم را اشنا با تئاتر نگاه دارد؟ یا اینکه در این شرایط، چیزهای سیاسی بسیار مهم تری از تئاتر وجود دارد که باید به آنها پرداخت؟ یا اینکه اساسا در چنین وضعیت های استثنایی اجتماعی، تئاتر باید به طور کلی تعطیل شود و به جایش (به بیان رانسیری) اجتماع به مثابه جایی برای دیده و شنیده شدن امر سیاسی و تبدیل به صحنه تئاتر شود؟
نمایش، البته پاسخ واقع بینانه و البته بسیار غمناکی هم به تمام این پرسش ها می دهد: وقتی فاشیسم حاکم می شود و امثال آقای بازیگر ما وجه غالب اجتماعی-تئاتری را شکل می دهند، تئاتر با هر مسیری هم که در پیش بگیرد، کار چندانی از پیش نمی برد. به عبارت من، وقتی جهل و نادانی سکه رایج جامعه ای می شود، فاشیسمی از میانه های آن سربرمی آورد که تئاتر را هم خنثی می کند و به شکل نادانی غالب درمی آورد و از هرانچه رنگ و رویی از دانایی دارد، تهی می سازد.
به این ترتیب، این تئاتر پاسخی واسازانه به پرسش تنهاگویی یا سولی لوکی معروف نمایشنامه هملت شکسپیر می دهد تا جمله معروف دیگر پایان آن نمایشنامه "و دیگر خاموشی است" را نیز معنایی دیگر دهد: معناگریزی در عین تلاش برای هرنوع معنابخشیدن به جهان از طریق تئاتر، در شرایط و موقعیت اجتماعی سیاسی فاشیستی. خاموشی ای که در برابر هر نوع تلاش برای روشن سازی مقاومت می کند تا اینکه همه چیز در خاموشی محض فرو رود.
صحنه هایی به شیوه ی تمهیدات سینمایی که لحظه ای مخاطب را به حال خود وانمی گذارد.یادداشتِ سحر عصرآزاد منتقد سینما و فیلمنامه نویس بر تئاتر "مِفیستوفِلِس"سحر عصرآزاد : صحنه هایی به شیوه ی تمهیدات سینمایی که لحظه ای مخاطب را به حال خود وانمی گذارد.
"بررسیِ آناتومی و زوایایِ پیشرفتِ شغلیِ آقای بازیگر در شبِ کریسمس یا مِفیستوفِلِس" با جهشی بلندتر از همکاری موفق مرتضی اسماعیل کاشی و هاله مشتاقی نیا در نگارش نمایش "انسان اسب پنجاه پنجاه"، به تجربه قبلی آنها قوام بخشیده است.
همچنانکه "پنجاه پنجاه" اقتباس از نمایشنامه "خودی و غیر خودی" برتولت برشت بود، این نمایش هم برداشتی آزاد از رمان "مفیستو؛ داستان یک پیشرفت شغلی" کلاوس مان است که سال ۱۹۳۶ نوشته شده است.
رمانی ملهم از تجربه های واقعی و مشاهدات نویسنده؛ همزمان با روی کار آمدن هیتلر که زندگی یک بازیگر را از تئاتر ملی هامبورگ تا برلین بر بستر سازش با نازیسم برای ترقی و پیشرفت شغلی دنبال می کند.
سال ۱۹۸۱ ایستوان سابو؛ فیلمساز مجارستانی هم فیلمی بر اساس این رمان نوشته و کارگردانی کرد که جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را به دست آورد.
ذکر این منابع و زمانبندی ها از آنجا اهمیت می یابد که انتخاب چنین قصه ارجاع پذیری در هر زمان و جغرافیا را هوشمندانه جلوه می دهد.
موقعیتی مبتلا که در روزگار ما نیز به واسطه اهمیت موضع گیری هنرمند در قبال جامعه، مردم و قدرت حاکمه، محل بحث و مناقشه است:
آیا هنرمند باید وظیفه ای انسانی/ ملی برای خود قائل باشد یا همراهی با هر تفکر و ایدئولوژی برای رشد و ترقی، مجاز و چه بسا تصمیمی شخصی است؟
سرنوشت کاراکتر گوستاو گارتنر در این نمایش پاسخی است به این پرسش حیاتی و بخصوص خط سیر سقوط این بازیگر از ایفای نقش هملت تا نقش مفیستو "فاوست".
مردی که برای پیشرفت از روح حقیقتجو و مردد هملت فاصله گرفته و همچون مفیستوفلس روح و وجدان را معامله می کند، اما در پایان از هر معنایی تهی می شود؛ حتی انسانیت.
اسماعیل کاشی در این تجربه چندین گام رو به جلو برداشته و با بازی و کارگردانی توامان هم بر خود سخت گرفته، هم شیوه کارگردانی اش را متناسب با درام محوری بسط و غنا داده است. بخصوص می توان این قوام را در تسلط بر صحنه هایی که با چند رویداد توامان پیش می روند، دنبال کرد.
صحنه هایی که به شیوه تمهیدات سینمایی؛ برش به گذشته و حال، مکان های دور و نزدیک، تلاقی عین و ذهن و حتی گفتگوی درونی و بیرونی را در خود جای داده و با تکیه بر نور و صدا لحظه ای مخاطب را به حال خود وانمی گذارد.
درام محوری در قیاس با تجربه قبلی نویسنده و کارگردان؛ عینی تر شده تا تجربه های زندگی اجتماعی مخاطب را از گذشته تا حال، از آلمان تا ایران، ... بهم گره بزند و در انتها او را با این پرسش ضمنی به حال خود واگذارد:
هنر مفهومی است مجرد یا در تعامل مستقیم با زندگی اجتماعی و مفاهیم اصیل حیات بشری؛ از اخلاق تا وجدان؟
با تهیهکنندگی محمود مداحی؛ محمدهادی عطایی «نسل سکوت» را در تالار مولوی روی صحنه میبردنمایش «نسل سکوت» به کارگردانی محمدهادی عطایی و تهیهکنندگی محمود مداحی از ۳۱ شهریور ماه ۱۴۰۴، در سالن اصلی تالار مولوی روی صحنه میآید.
به گزارش مشاور رسانهای پروژه، نمایش «نسل سکوت» به نویسندگی محمدرضا عطاییفر و طراحی و کارگردانی محمدهادی عطایی از ۳۱ شهریور ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۸ در سالن اصلی تالار مولوی به اجرا درمیآید.
تهیهکنندگی این اثر بر عهده محمود مداحی است. محسن (کاسان) سالاری، پیمان محسنی، مهرآسا مداحی و محمدهادی عطایی در این نمایش به ایفای نقش میپردازند.
نمایش «نسل سکوت» روایتگر سرنوشت سه نفر در مواجهه با جنگ و همچین اثرات فردی و اجتماعی آن بر زندگی این سه فرد است. در این نمایش این سه شخصیت در سه موقعیت جداگانه قراردارند، داستان نفر اول قبل از جنگ، نفر دوم حین جنگ و نفر سوم بعد از جنگ روایت میشود.
محمدهادی عطایی در مقام کارگردان نمایشهای «خبرنگار بیخبر»، «حقایقی درباره سگها و گربهها»، «فریاد خاموش»، «رنگ عناب» و… روی صحنه برده است.
وی همچنین بازیگری را از سال ۱۳۷۹ آغاز کرده و تا به حال در نمایشهای «شاه لیر روایتی آهنگین»، «فین جین»، «دور»، «حقایقی درباره سگها و گربهها»، «مکبث زار»، «ماه رخ»، «طوفان»، «رویای یک شب نیمه تابستان»، «آبی مایل به صورتی»، «ماهی سیاه کوچولو»، «پچپچههای پشت خط نبرد»، «برلین»، «بالاخره این زندگی مال کیه؟»، «رویای شب نیمه بهار تابستان پاییز زمستان و بهار» و … به ایفای نقش پرداخته است.
همچنین محمود مداحی تهیهکننده نام آشنای تئاتر، نمایشهای پرمخاطب «فین جین»، «مکبثزار»، «ماهرخ»، «خبرنگار بی خبر»، «دور»، «تله و زیون» و… را تهیهکنندگی کرده است.
دیگر اطلاعات از این اثر نمایشی متعاقبا اعلام خواهد شد.
«ایفل» برای مخاطب نسخه نمیپیچد، دروغ است اگر بگویم به مهاجرت فکر نکردهامآوا گنجی بازیگر سینما و تئاتر در گفتوگو با پلاتو هنر پیرامون فعالیتهای اخیر خود در عرصه بازیگری گفت: این روزها مشغول اجرای نمایش «ایفل» در مجموعه تئاتر لبخند هستم که هر شب ساعت ۱۹:۱۵ روی صحنه میرود.
وی درباره شرایط تولید نمایش «ایفل» اذعان کرد: نزدیک به شش ماه برای تولید نمایش ایفل تمرینات مداوم و سختی داشتیم، در پروسه تمرین تا روی صحنه بردن اثر سختیهای فراوانی داشتیم اما در نهایت خوشبختانه اجرا و بازخوردهایی که از منتقدان و مخاطبان داشتیم خستگی را از تن ما بیرون آورده است.
گنجی درباره چالشهای ایفای یک نقش مونولوگ در نمایش ایفل افزود: بخش کاراکتر آوا از روی کاراکتر من برداشته شده است، بخشهایی مانند جنب و جوش کاراکتر، تعاملش با مخاطبان و انرژی که دارد، اما زندگی آوای ایفل زندگی من نیست اما رسیدن به این نقش برای قابل درک بوده است، زیرا دردهایش، استیصالش و تنهاییش را درک کردهام. شاید من تجربه مهاجرت را نداشتهام اما به عنوان یک دهه شصتی سالها با مقوله مهاجرت آشنا بودهایم و در سالهای اخیر این تجربه برای بسیاری از مردم جامعه رخ داده است.
بازیگر نمایش «ایفل» در همین رابطه ادامه داد: شاید من تجربه مهاجرت نداشته باشم، اما آدمهای خیلی زیادی را دیدهام که مهاجرت کردهاند، من از زیست همین افراد برای ایفای بهتر نقش آوا استفاده کردهام، سختیهای فراوانی که برخی تجربه کردهاند را دیدهام زیرا این طور نیست که در بسیاری از آدمها همه چیز عالی پیش برود و طبعا مهاجرت چالشهای فراوانی را حتی اگر وضعیت مالی خوبی داشته باشید برایتان به همراه میآورد.
این بازیگر سینما و تئاتر مقوله مهاجرت را اتفاقی سخت و انتخابی بزرگ اعلام کرد و افزود: کسی که مهاجرت میکند از وطنش دور میشود، از فرهنگ و ارتباط خوبی که با مردمش دارد، از همزبانی با اطرافیان و خانوادهاش دور میشود و تا زمانی که بخواهد جا بیفتد زمان زیادی را باید پشت سر بگذارد.
گنجی درباره ایفای نقش مونولوگ ادامه داد: من پیشتر هم بخشهایی از مونولوگ را کوتاه در آثار قبلی تجربه کرده بودم اما اینکه یک نقش کاملا مونولوگ را روی صحنه ببرم برایم تجربه تازهای است. وقتی مونولوگ بازی میکنید خودتان و خودتان روی صحنه هستید، دچار یک برون ریزی اساسی میشوید که شما را درگیر حس و حال عجیبی میکند، هر چند که در ایفل بخش تعاملی با مخاطبان هم در میان دو مونولوگ وجود دارد، اما همان هم جذاب است زیرا هر شب متفاوت از شب قبلش رقم میخورد.
بازیگر نمایش «سینورا» افزود: در چنین آثاری از قبیل ایفل هر شب اثر مخاطب را دچار کاتارسیس یا همان تزکیه نفس میکند، حال نکته جالب اینجاست که خود من به عنوان بازیگر نقش آوا هم هر شبی که میگذرد این پالایش را در خودم میبینم که در نوع خودش تازه و بسیار جذاب است.
وی درباره تمرینات ایفل در دوران جنگ دوازده روزه تاکید کرد: بحث جنگ فارغ از تمام غم و غصهها و آسیب هایی که به مردم زد، از لحاظ حرفهای و کاری برای من و گروه، متاسفانه اولین اتفاقی که افتاد تعطیلی سینما و تئاتر بود، طبعا وقتی این اتفاق می افتد هنرمند ناچارا خانه نشین میشود، جدا از افسردگی و جیب خالی به اینجا میرسد که من باید چه کار کنم؟. حال در این شرایط ما همچنان به تمرینات خودمان ادامه میدادیم، اما استرس فراوانی را تجربه کردم زیرا حتی اتاق بالای محل تمرین اگر کمی با حرکات سنگین تری تمرین میکردند ما فکر میکردیم که انفجاری رخ داده است.
بازیگر نمایش «زیر خاکستر» درباره استقبال مردم از تئاتر در روزهای جاری افزود: متاسفانه مردم اینقدر تحت فشار مالی و عصبی هستند، اینقدر غمگین هستند و درد دارند که نمیتوان انتظار داشت که مردم تئاتر را در سبد خرید خانوار خود قرار دهند، از سویی به دلیل مشکلات فراوان مردم به هر دلیلی دنبال خندیدن هستند که یک سیستم دفاعی در برابر مشکلات هست، مردم ما تشنه خندیدن هستند زیرا خیلی غمگین هستند. پس به بخش اجتماعی و انسانی اثر کاری ندارند و فقط می خواهند لحظه ای شاد باشند چرا که خودشان در دل همان اجتماع هستند که با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکند.
وی در همین رابطه اضافه کرد: متاسفانه همین باعث شده که سلیقه عموم به راه اشتباه بیفتد، ایرادی هم بر مردم نیست زیرا اینقدر تحت فشار هستند که انتخابی جز این ندارند، از سویی تولید کننده میتواند اگر هم میخواهد کمدی بسازد اثری تولید کند که علاوه بر خنداندن به ارتقا فرهنگی جامعه هم کمک کند که متاسفانه اینطور نیست. اگر آثار با کیفیت ساخته شده و در اختیار مردم قرار گیرد شما شک نکنید که کار بهتر و با کیفیتر را انتخاب میکنند زیرا با وجود تمام این مشکلات آگاه هستند.
گنجی درباره نگاه شخصی خود به مهاجرت افزود: با توجه به سختتر شدن هر روزه شرایط برای یک زندگی عادی و معمولی، بخش بزرگی از جامعه چه با حساب و کتاب چه احساسی به مهاجرت فکر میکنند. دروغ است اگر بگویم که به مهاجرت فکر نکردهام، شاید آن را تجربه نکرده باشم اما بدون شک در این شرایط من هم به آن فکر کرده ام.
این بازیگر سینما و تئاتر درباره سویه نمایش ایفل به مهاجرت خاطرنشان کرد: به نظر من ایفل به هیچ وجه مهاجرت را قضاوت نمیکند، اتفاقا دو نوع نگاه و شرایط مختلف را به نمایش میگذارد تا مخاطب خودش قضاوت کند. خوشبختانه این تفکر، دیدگاه و به نوعی قضاوت درباره اثر درون تماشاگران اتفاق افتاده و ما در این شبها شاهد هم ذات پنداری فراوانی با هر دو کاراکتر هستیم. به طور کلی ایفل به هیچ وجه برای مخاطب نسخه نمیپیچد زیرا در نهایت نتیجه گیری با تماشاگر ماست.
با پیوستن مرتضی کوهی به گروه؛بازیگران نمایش «لمس» معرفی شدندگروه بازیگران نمایش «لمس» نوشته و کارگردانی علیرضا تاجیک که قرار است مهر ماه ۱۴۰۴ در تماشاخانه هیلاج روی صحنه برود معرفی شدند.
مرتضی کوهی، ملیحه مقیمی اسفند آبادی، رومینا نیک اندیش، مهدی هاشم آبادی، طاهره غفاری در این نمایش به ایفای نقش می پردازند. ضحا رجاییفر، نریمان شامانی، پرهام کیانی نیز بازیگران کودک و نوجوان این نمایش هستند که در کنار بازیگران حرفهای تئاتر میدرخشند. در خلاصه داستان این نمایش آمده است «اون نمیخواد بفهمه که چرا لمس دست های من مهمه»
در این نمایش ملیحه مقیمی اسفندآبادی به عنوان مشاوره کارگردان ، مهدی مقیمی اسفندآبادی به عنوان مدیر پروژه و محسن صفری به عنوان مدیر تولید، زهرا شایانفر به عنوان مدیر روابط عمومی و تبلیغات همکاری می کنند.