در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 23:23:10
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آرش آقازاده (arashcd)
درباره نمایش سلول i
با این که آدم شوخی هستم ولی خیلی سخت میخندم. این سبک تئاتر هم اصلا سلیقه ام نیست ولی امشب بارها خندیدم. دم همگی عوامل گرم، خسته نباشید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظر من از نظر کارگردانی و داستان نویسی و بازیگری و صحنه عالی بود تمام تجربه خنده و گریه رو در طول نمایش میتونی حس کنی به همه توصیه میکنم در زمان اکران عمومی وقت بگزارید و این تاتتر زیبارو تماشا کنید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
۲۵۷ یک اجرا نیست، یک مواجهه است.
تجربه‌ی من با C-011 صادقانه، انسانی و ماندگار بود.
از آن کارهایی‌ست که آدم را با خودش تنها می‌گذارد و به فکر می‌برد.
دیدنش را جدی پیشنهاد می‌کنم.
بدرخش، C-011 عزیز
مهدی توشه جو این را دوست دارد
درود به شما فرزانه عزیز،

از اینکه ۲۵۷ برای شما تجربه مثبتی بود بسیار خوشحالم ✨️
همبازی شدن با شما برای من بینهایت جالب و لذت بخش بود 🤍

متشکرم که برای رویارویی با خودتون وقت گذاشتید 🧷
حرف های قشنگتون هیچوقت یادم نمیره.

همسفر شما،
C-011
۱۴ دقیقه پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینکه یه نمایش با یک بازیگر در صحنه می‌تونه این همه مخاطب جذب کنه خیلی ارزشمنده‌.
من میخکوب شده بودم، خندیدم،بغض کردم ،به فکر فرو رفتم و از همه جذاب تر این بود با خودم تنها شدم .برای اولین بار چنین حسی رو تجربه کردم. ازتون ممنونم به خاطر این حس خوب.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بسیار نمایش تماشایی بود😍😍
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی ها خوب بود با اینکه به نظرم خانم خدادادی تقریبا بازی تاری تکرار کردن‌ .فقط عطری که تو فضا پخش شد بی نظیر بود .نمایش شبیه شهر گناه بود و من به شخصه شهر گناه بیشتر دوست داشتم .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نمایش کاوالو که در سالن اصلی تئاتر مولوی بر روی صحنه است اثری است که در میانه شکاف‌های موجود میان روایت سنتی و فرم‌های نوین اجرایی متولدشده است بافت اجرایی این ،نمایش که اغلب در فضاهای غیرمتعارف یا با کمینه‌گرایی حداکثری طراحی می‌شود از همان ابتدا تعهد اثر به فراتر رفتن از مرزهای نمایش رئالیستی را اعلام می‌دارد داستان در صورت وجود اگرچه به هسته‌هایی از مناسبات خانوادگی یا قدرت اشاره دارد، اما کارکرد اصلی‌اش نه قصه‌گویی بلکه فراهم آوردن بستری برای مشاهده مکانیزم‌های ایجاد تعلیق است.
ساختار «کاوالو به‌وضوح در قلمرو تئاتر پسادراماتیک جای می‌گیرد؛ جایی که ارجاع به ساختار سه‌پرده‌ای سنتی صرفاً به‌مثابه یک شبح باقی می‌ماند در اینجا اصل سلسله‌مراتب اطلاعات» فروپاشیده است دیگر شاهد انباشت منطقی رویدادها برای رسیدن به یک اوج نمایشی نیستیم. در عوض با مجموعه‌ای از صحنه‌های متوالی یا مجموعه‌های استاتیک» مواجهیم که هر یک به‌مثابه یک تصویر مستقل عمل می‌کنند
اگر بخواهیم از منظر ساختار تحلیلی پیش برویم کاهش خطی روایت به‌وضوح مشهود است. تأکید از چه اتفاقی میافتد؟ به چگونه این وضعیت رخ می‌دهد؟» منتقل‌شده است.
این امر مستلزم پذیرش این نکته است که در تئاتر ،پسادراماتیک صحنه بیشتر شبیه به یک صفحه خالی White Cube می‌شود که کارگردان مواد اجرایی ،صدا ... دیدن ادامه ›› ،بدن نور فضا را بر روی آن پاشیده است، بدون آنکه الزاماً انتظار انسجام سببی را از بیننده داشته باشد.
مفهوم «نشانه‌گذاری چندگانه در اینجا کلیدی است. هر عنصر صحنه یک قطره آب، یک‌صدای سوت ،ناگهانی مکث‌های طولانی به‌مثابه یک نشانه عمل می‌کند که می‌تواند چندین تفسیر متضاد را برانگیزد در نبود یک ابر روایت منسجم مخاطب مجبور است با اضطراب ناشی از فقدان قطعیت درگیر شود ساختار اجرایی به‌نوعی شبیه به یک پازل نامرتب است که تکه‌هایش به‌جای تکمیل یک تصویر تصویری متفاوت از بی‌نظمی را ترسیم می‌کنند این دگردیسی ساختاری مخاطب را از موضع مصرف‌کننده منفعل به مشارکت‌کننده فعال در بازتولید معنا ارتقا می‌دهد یا حداقل او را در این فرایند به چالش می‌کشد
یکی از نقاط کانونی تحلیل در «کاوالو» مواجهه مکرر میان دو پرسوناژ محوری است که می‌توانیم آن‌ها را «عمو» و «دختر» بنامیم فارغ از اینکه ارتباط خونی مشخصی داشته باشند. این دوگانگی نمادین‌ترین تجلی رابطه قدرت در این اثر است.
بدن در این نمایش نه ابزار بازنمایی ،احساسات بلکه میدان نبرد یا حداقل مکان تجلی نیروهای سرکوبگر است. بدن «دختر» اغلب در وضعیتی از آسیب‌پذیری طراحی‌شده قرار می‌گیرد؛ نه از طریق ژست‌های صریح نمایش رنج بلکه از طریق نحوه قرارگیری در فضا او به‌ندرت در مرکز میدان دید قرار دارد یا اگر قرار گیرد نور به‌گونه‌ای بر او می‌تابد که بیش از نمایش زیبایی یا جوانی بر نمایش تحت نظر بودن تأکید کند.
در مقابل بدن عمو با نوعی سکون متراکم و سنگین تعریف می.شود. حرکت‌های او کم و حساب‌شده است هر قدم یا هر نگاهش بار معنایی سنگینی دارد که از پیش‌فرض‌های اجتماعی ما درباره اقتدار مردانه نشأت می‌گیرد درصحنه‌هایی که این دو در تعامل مستقیم قرار می‌گیرند، دیالوگ‌ها اغلب ،کوتاه منفعل و مبتنی بر دستور یا انتظار هستند. قدرت در اینجا نه از طریق زور بازو بلکه از طریق کنترل فضا و زمان اعمال می‌شود. به‌عنوان‌مثال، صحنه‌ای که عمو صرفاً به تماشای فعالیت‌های دختر می‌نشیند بدون هیچ کلامی، میزان بیشتری از تنش را ایجاد می‌کند تا یک نزاع کلامی بلند این «نظارت بدون نیاز به کنش». مکانیسم اصلی اعمال قدرت در فرهنگ معاصر است که تئاتر توانسته آن را به شکلی عریان اما نه آشکار بر صحنه .بیاورد بدن ،دختر در این چارچوب تبدیل به یک اثر نمایشی می‌شود که توسط نیروی نامرئی ،نظارت شکل‌دهی شده است.
زبان در «کاوالو به‌گونه‌ای مورداستفاده قرار می‌گیرد که کارکرد اصلی خود یعنی انتقال اطلاعات را از دست می‌دهد و به یک عنصر ایزوله و مکانیکی تبدیل می‌شود. دیالوگ‌ها اغلب از معنای خود تهی شده‌اند؛ جملاتی پیش‌ساخته کلیشه‌های روزمره یا سؤالاتی که پاسخ آن‌ها اهمیتی ندارد. تکرار ابزار اصلی کارگردان برای فرسایش معناست یک جمله یا یک حرکت تکرار می‌شود تا در وهله اول پوچی و بی‌اهمیت بودن آن تصریح شود اما در تکرارهای ،بعدی این پوچی خود به‌یک‌بار معنایی تبدیل می‌شود؛ بار معنایی ناشی از بن‌بست این تکرار مکانیکی، تداعی‌کننده روتین‌های خردکننده زندگی مدرن است که در آن فرد خود را در دام عملکردی بی‌پایان می‌یابد.
خشونت در این اثر تقریباً به‌طور کامل پنهان است. خبری از خشونت فیزیکی آشکار نیست؛ خشونت اصلی خشونت زبانی و روانی است که از طریق ساختار ارتباطی اعمال می‌شود. کلماتی که بر زبان جاری می‌شوند اغلب حامل بار انتظارات ،جامعه قضاوت یا مرزبندی‌های جنسیتی هستند. این خشونت ،نامرئی به دلیل پنهان بودنش بسیار خطرناک‌تر است زیرا فرد قربانی نمی‌تواند نقطه دقیقی را برای دفاع مشخص .کند تماشاگر نیز در این میان، با تماشا کردن این تعاملات، به شکلی ناخواسته در چرخه تأیید و بازتولید این نوع از خشونت نهفته شریک می‌شود
تعریف کارگردان در اجرای کاوالو از خالق یک داستان (Storyteller) به «کیوریتور وضعیت» (Curator of Situation) تغییر شکل می‌دهد کیوریتور در معنای مدرن کسی است که آثار هنری را در یک فضا چیدمان می‌کند تا ارتباطات جدیدی میان آن‌ها شکل بگیرد. کارگردان «کاوالو» نیز دقیقاً همین کار را می‌کند او عناصر اجرایی ، صدا، نور، بازیگر، فضا را نه برای ساختن یک ارجاع مستقیم بلکه برای خلق یک محیط‌زیست اضطراب‌آور» بر صحنه می‌چیند.
کیوریتور وضعیت به‌جای هدایت تماشاگر به یک مقصد مشخص او را در یک فضای چندلایه رها می‌کند. وظیفه او تنظیم پارامترهایی است که تجربه تماشاگر را تعیین می‌کنند میزان نویز صوتی دمای ،نور فاصله فیزیکی میان بازیگران و سکوت‌های اجباری در این رویکرد، متن نمایشی اگر وجود داشته باشد تنها یکی از صدها شیء است که باید به نمایش گذاشته شود نه متنی که باید «تفسیر» شود.
کیوراسیون در اینجا مترادف با انتخاب استراتژیک «کمبودها» و «اضافه‌ها» است. کمبود روایت منطقی و اضافه بودن نشانه‌های اضطراب‌آور مثل یک لرزش مداوم در نور یا یک بوی فرضی) سبب می‌شود که صحنه به یک آزمایشگاه روان‌شناختی تبدیل شود که در آن وضعیت ناامنی به‌مثابه شیء اصلی هنری به نمایش گذاشته می‌شود.
«کاوالو»، اگرچه ممکن است در ظاهر از فرم‌های کلاسیک فاصله بگیرد اما در باطن عمیقاً با دغدغه‌های تئاتر معاصر ایران در ارتباط است. تئاتر ایران در دهه‌های اخیر، به‌تدریج از سلطه درام‌نویسی تاریخی و اجتماعی سنگین رهایی یافته و به سمت اکتشاف فرم‌های بدنی و فضاسازی‌های انتزاعی‌تر حرکت کرده است. یکی از مهم‌ترین پیوندهای این اثر با بستر ایرانی مسئله سرکوب نانوشته است. فرهنگی که در آن بسیاری از ساختارهای قدرت به شکل غیرصریح و از طریق نرم‌های اجتماعی اعمال می‌شوند، زمینه مناسبی برای پذیرش فرم‌های پسادراماتیک فراهم می‌آورد که کارشان برملا ساختن همین لایه‌های زیرین است. نمایش‌هایی که بدن را به ابزاری برای اعتراض خاموش تبدیل می‌کنند همواره در بطن فضای فرهنگی ما حضورداشته‌اند و کاوالو با نگاهی مدرن‌تر و جهانی،تر این میراث را ادامه می‌دهد بااین‌حال چالش این دست آثار در ایران فاصله گرفتن از رویکردهای صرفاً فرمالیستی است. «کاوالو» تلاش می‌کند تا کیوراسیون وضعیت ناامن صرفاً بازی بافرم نباشد و بتواند با حداقل ،ابزار حداکثر دلالت‌های زیستی و اجتماعی را به مخاطب ایرانی منتقل سازد؛ مخاطبی که به‌شدت باتجربه زیستن در مرزهای امنیت و ناامنی آشناست.
«کاوالو» اثری است که از شجاعت لازم برای نپذیرفتن قراردادهای رایج تئاتری برخوردار است. این نمایش با تکیه‌بر اصول پسادراماتیک بدن را به میدان تجربه قدرت تبدیل کرده و زبان را تا مرز انحلال پیش می‌برد موفقیت اصلی کارگردان در این است که توانسته است با کیوریتوری دقیق عناصر ،صحنه یک «جو» یا «وضعیت را به‌جای یک «داستان» ارائه دهد.
امیرحسین توکلی این را دوست دارد
فریال آذری (ferialazari61)
نقد اصلی به این‌گونه اجراها اغلب بر محوریت دسترسی استوار است. آیا این نمایش، با تمرکز افراطی بر زیرمتن‌ها و فرم‌های انتزاعی ریسک تبدیل‌شدن به یک اثر صرفاً نخبه گرایانه را نمی‌پذیرد؟ جایی که تجربه حسی آن‌قدر پیچیده می‌شود که مخاطب عام به‌جای درگیر شدن با وضعیت ناامن صرفاً از فقدان روایت سردرگم می‌ماند درنهایت کاوالو یک گام مهم در راستای نشان دادن قابلیت تئاتر برای تأمل در باب اضطراب‌های پنهان فرهنگی و روانی است. این اثر ثابت می‌کند که گاهی سکوت، تکرار یک کلمه بی‌معنی یا نگاه خیره قدرتمندتر از هر دیالوگ پرطمطراق و رویداد دراماتیک آشکار است. این ،نمایش یک دعوت است به تماشای خود فرآیند ناامن بودن.
دخترِ بی‌نامِ «کاوالو» با گردنبند نیم قلب، سوژه‌ای است که هویت فردی‌اش تعلیق شده و تنها در نسبت با دیگری معنا می‌یابد. نیمه قلب، نشانه‌ی عشقی رمانتیک نیست، بلکه استعاره‌ای از کمبود نهادینه‌شده است؛ زخمی که به‌جای درمان، به زیور تبدیل‌شده و به بدن آویخته شده است. در خوانش باتلری، این دختر سوژه‌ای است که هنوز به‌طور کامل در نظم نمادین به رسمیت شناخته‌نشده، اما بدنش پیشاپیش در منطق میل و تعلق ثبت‌شده است. گردنبند ... دیدن ادامه ›› نیم قلب، نشانه‌ی هویتی رابطه محور و تحمیلی است؛ هویتی که نقص را طبیعی جلوه می‌دهد و رضایت را از پیش مخدوش می‌کند. این دختر، نه «خود»، بلکه اجرایی موقت از انتظارات جنسیتی است. اما از منظر ایریگاره‌ای، دخترِ بی‌نامِ «کاوالو» سوژه‌ای است که در زبان فالوس‌محور جایی ندارد و تنها به‌مثابه «نیمه» به رسمیت شناخته می‌شود. گردنبند نیم قلب نه نشانه‌ی عشق، بلکه تصویری از زنِ تقلیل یافته به پاره‌ای از کلیت مردانه است؛ بدنی که تعلق دارد، اما سخن نمی‌گوید. اگر بخواهیم دخترِ بی‌نامِ «کاوالو» را کریستووایی بررسی کنیم باید بگویم او در آستانه‌ی ورود به نظم نمادین ایستاده است؛ سوژه‌ای نیمه کودک، نیمه بدن، که بی‌نامی‌اش او را به امر نیمه نمادین پیوند می‌زند. گردنبند نیم قلب، ابژه‌ای آستانه‌ای است: هم جذاب، هم تهدیدکننده؛ یادآور پاره شدن بدن و ناتوانی زبان در مهار تجربه.
مرد در نمایش نه یک شخصیت فردی، بلکه دستگاهی از قدرت است؛ مجموعه‌ای از ژست‌ها، پرسش‌ها و تصمیم‌سازی‌ها که وضعیت ناامن را فعال و پایدار می‌کند. او نه با خشونت مستقیم، بلکه با تعلیق، پرسش و اخلاق سازی عمل می‌کند. مرد دیده نمی‌شود، اما فضا را اشغال می‌کند؛ نام ندارد، اما نام‌گذار است. در کاوالو ، قدرت نه در بدن مرد، بلکه در معماری وضعیت‌ها جریان دارد. مرد، پدر و عمو تنها اپراتورهای قابل تعویض این شبکه‌اند که با دستور، پرسش و بازی، وضعیت ناامن را فعال و پایدار می‌کنند. بدن دختر محل ثبت پیامد قدرت است و تماشاگر، ناخواسته، در آستانه‌ی این دیاگرام به شاهدی تبدیل می‌شود که با دیدن، چرخه را کامل می‌کند
۴۸ دقیقه پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
_دارم شکنجه می شم
_من که هنوز شکنجه رو شروع نکردم
با لحظه به لحظه ، کلمه به کلمه این اجرا به فکر فرورفتم .
قطعا که تاثیر بازی بی نقص جناب هوشمندبود
از اون اجراها بود که چندین ساعت بعدش هنوز درگیرش بودم ، همینقدر عمیق
نمایشی که تا روزهاااااا بعد از دیدنش تحت تاثیرش میمونین و عمیقا در موردش فکر میکنید. جزء اون نمایشهایی که وقتی تموم شد، فقط به هم نگاه کردیم، چون هیچ حرفی واسه گفتن نداشتیم...
درود و خسته نباشید به همگی اعضای گروه
کار خوبی بود. تماشای هنر کم نظیر بازیگر نقش ویلیام، جناب حیدری، بسیار پیشنهاد می شه
بهترین اجرایی بود که دیدم یه تئاتر کامل به معنای واقعی
داستان که چیز عجیبی نبود اما امان از بازی کارگردانی نورپردازی و دیالوگ ها! زیبا بود
میشه گفت از اون اجراهایی هستش که از هر لحظه اون میتونید لذت ببرید و تا اخر حس مسخ شدگی رو براتون القا میکنه و با هر بار دیدن دوباره اون درک بهتری از کار پیدا میکنین
از مواجهه با صحنه در اولین ثانیه تا پایان ، نور و صدا و کارگردانی و از همه مهم تر بازیگری فوق العاده کاری با تماشاگر میکنه که انگار واقعا در همون صحنه حضور داری ‌و داری تجربه میکنی هر لحظه را با بازیگر
من این کار رو برای بار دوم دیدم و میتونم بگم که همون فضا و اتمسفر و انرژی خاصی که من در اولین بار با اون روبرو شدم رو در تماشای دوباره حس کردم دمتون گرم خسته نباشید
ساغر سالمی این را دوست دارد
درود
سپاس از زمانی که برای بازتاب تجربه‌تون گذاشتید.
خوشحالیم که اجرا تونسته با هر جزئیاتش شما رو درگیر و همراه خودش نگه داره و حتی با دیدن دوباره همان انرژی وبه شما منتقل کند.
بازخورد شما برای تیم الهام‌بخش و دلگرم‌کننده هستش
سپاس از حضور شما
۱ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایش بیش از حد سلیقه‌ام بود ، جوری که دلم میخواد هرشب به دیدنش برم واقعا سورپرایز شدم …
حس میکنم ازش سیر نشدم ، هیچ ایرادی نمیتونم بهش بگیرم
بازی اقای هوشمند واقعا فراتر از حد انتظار بود.
همه چیز درخشان بود ، فقط امیدوارم همه دوستان به دیدن این نمایش بنشینند و کسی ازش محروم نشه…
ساغر سالمی این را دوست دارد
درود
ممنون از این بازخورد پرشور و دلگرم‌کننده.
خوشحالیم که نمایش تونسته شما رو شگفت‌زده کنه و تجربه‌ای جذاب و ماندگار براتون بسازه
سپاس از حضور و‌انرژی خوب‌شما
۱ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و تبریک به همه عوامل کماژ
با هنرتان ناگفته ها را به نمایش گذاشتید. دست مریزاد
خرگوش/ نمایشی که قبل از رسیدن من شروع شده بودبا موضوع خیانت وتاثیرات آن بر رفتار وعواطف پنهان آدمها

متن/انتخاب موضوع خوببود اما بدلیل پویایی وعمق آن می‌توانست بهتر ازاین تماشاچی را به تأمل وادارد

کارگردانی / بطور حتم در آینده کارهای درخشانتری از شما خواهیم دید

اجرا/ سرکار خانم غفاری خوب از پس نقش رابطه با چهار نفر وبروز احساسات ناشی از آن برامد(صفحه شوبرت را بابتهوون اشتباه گرفتید

جناب آقای رمضانی نیز با وجود نقش کوتاه خوب بودند

جناب آقای اهنگران/بازی ایشان چشمگیر بودندومیشد اندوه وخشم وپشیمانی وسرخوردگی را در نقش ایشان درک کرو

دکور.با یک قالیچه می‌توانست بهتر باشد

نور وصدا..قابل قبول بود

فی المجموع مشتاقم کار بعدی این گروه را بروم.
این نمایش بیشتر از اینکه قصه بگه فضا و موقعیت میسازه. تماشاگر رو وارد جهانی میکنه که تو اون همه چیز هست، اما مرکز مشخصی وجود نداره. قدرت حس میشه ولی معلوم نیست دست چه کسیه.بازی کنترل شده و حساب شده ان و اجرا تلاش نمیکنه احساسات رو به مخاطب تحمیل کنه. همین باعث میشه تماشاگر مجبور بشه فعالانه فکر کنه و با نمایش همراه بشه. این اجرا ممکنه برای بعضی ها کند یا سخت فهم به نظر برسه، اما اگه با حوصله دیده بشه آروم خودش رو نشون میده. این اثر بیشتر به درد کسایی میخوره که دوست دارن بعد از اجرا هنوز درگیر فکر کردن باشن.
ساغر سالمی این را دوست دارد
درود
ممنون از نگاه دقیق و تحلیلی‌تون.
خوشحالیم که اجرا تونسته با ساختن فضا و موقعیت‌های خاص، شما رو به فکر و تأمل بعد از تماشا دعوت کنه و تجربه‌ای فعال و متفاوت براتون بسازه
سپاس از حضور و انرژی خوب شما
۱ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرا فوق العاده بود
من عاشق صدای سرمه شدم
البته که در درجه اول عاشق صدای آقای افشاریان
مخصوصا هنگام همخوانی با شخصیت سرمه
بی نظیر
اجرا بی نظیر
دیالوگ ها بی نظیر
صدای نیکو جانم و مهدی جانم بی نظیر
سالن بی نظیر
تاریکی سالن رو هر چقدر تعریف کنم کم گفتم
هربار که نور گرفته می‌شد و سالن تاریک میشد انگار که به شکم مادر برمیگشتم
همه چی فوق العاده بود
کاش همینطوری ادامه دار باشه
ممنونم از استاد افشاریان عزیزم بابت خونگرمی و مهربونیشون
برای هفته دوم دی ماه ۲ تا بلیط میخوام، اگر کسی داشت و نتونست بره با من تماس بگیره ممنون ۰۹۲۱۲۴۱۷۱۹۸