هاینر گُبِلز، کارگردان و تئاترشناس آلمانی در کتاب خود تحت عنوانِ «زیباییشناسیِ امور پنهان» به طبقهبندی عناصر و تمهیدات صحنهای که در یک اجرای تئاتری از منظر بصری غایب هستند، میپردازد. امور غایبی که اگرچه از دیدِ تماشاگر پنهان هستند، اما در صحنه حضور دارند. این امور میتوانند شامل موضوع، داستان، کنش و تمهیدات صحنهای همچون نور یا دکور باشند. یا فضایی بیرونی که توسط بازیگر دیده شده و از طریق توصیف برای تماشاگر بازسازی میشود. و یا میتوانند فضایی میانی باشند که در بین فضاهای مختلف اجرا (مثلاً پشتِ در یا پنجره) موجب تولید احساسات، تخیلات و عکسالعمل در تماشاگر شوند. از دیگر امور پنهانِ موجود در طبقهبندی گُبِلز، اعمال یا اتفاقاتی است که تماشاگر انتظار وقوع آنها را دارد، اما در صحنه اتفاق نمیافتند و یا موقعیتهای صحنهای که بازیگر با قرار گرفتن در آن از لحاظ فیزیکی و بصری از دید تماشاگر پنهان است، اما همچنان حضور حسی و تأثیرِ روانی او در صحنه باقی میماند.
با این مقدمه و تعریفِ گُبِلز از «امور پنهان در اجرا» از یک سو، و تمرکز بر تقسیمبندی «سیستمهای نشانهایِ» اریکا فیشر لیشته، تئاترشناسِ برجستهِ آلمانی در حوزه مطالعات اجرا از سوی دیگر، در ادامه به بررسی و تحلیلِ نمایش ِ«مدرسه تربیت» نوشته عباس جمالی و به کارگردانی ریحانه رنجبر خواهم پرداخت. نمونهای که در آن به بازسازی امورِ پنهان چه در متن و چه در اجرا اهمیت ویژهای داده شده است.
طراحی صحنه را شاید بتوان در این نمایش به عنوان محسوسترین عنصر در خلق امور پنهان در نظر گرفت. استفاده از کرکرههای پنجره و شیوه چیدمان آنها در صحنه، تماشاگر را در موقعیتی قرار میدهد که گویی از فضای بیرونی (پشت پنجره) نظارهگرِ فضای داخلی است. کرکرهها به عنوان بخشی از دکور به خلق یک فضای میانیِ پویا (بین تماشاگر و صحنه) کمک کرده و بر اساس تقسیمبندی «سیستمهای نشانهای» لیشته از نشانههای بصری محسوب میشوند که آگاهانه جهت خلق امور پنهان در این اجرا به کار گرفته شدهاند. برای مثال شیدا (با بازیِ صدف آبباز)، دختر نوجوانی که از کیف او ماریجوانا پیدا شده و برای پارهای توضیحات به دفتر مدیر مدرسه خوانده شده است، هنگام ورود به اتاق بر روی صندلیای مینشیند که در پشت کرکره پنهان است. این میزانسن و قرار دادن شخصیت داستان در موقعیتی پنهان از دیدِ تماشاگر، منجر به خلق فضایی روانی شده که به واسطه آن تماشاگر میتواند در تجربه حسیِ شیدا به تخیل روی آورد. از دیگر عناصر صحنهای که در فضاسازی کلیِ متن، یعنی فضاسازی محیط مدرسه، به خوبی از آن استفاده شده، تمهیدات صوتی است. به این معنا که کارگردان برای القای فضا و محیط مدرسه بیشتر از نشانههای صوتی، همچون صدای زنگ مدرسه و صدای دانشآموزان در راهرو و حیاط، بهره برده است تا نشانههای بصری در قالب دکور. علاوه بر به کارگیری این اصوات، با بالا بردن صدای محیط، کارگردان در غالب نشانههایی که لیشته در تقسیمبندی خود آنها را «نشانههای فرازبانی» مینامد، در بخشهایی شنیدهشدنِ دیالوگها برای تماشاگر را ناممکن کرده تا بدینسان از طریق اجرا موفق به بازتولید امور پنهان در روایت شود. به منظور اختلال آگاهانه در دیالوگ، علاوه بر نشانههای صوتی و فرازبانی، کارگردان از کنشهایی مشخص، که شاید بتوان آنها را در سیستمهای نشانهای جزء «نشانههای ژستیک» طبقهبندی کرد، نیز بهره برده است. برای نمونه میتوان به کنش «خوردن» و همزمان صحبت کردنِ شیدا با دهان پر اشاره نمود، به گونهای که دیالوگهای او غالباً برای تماشاگر قابل فهم نیستند. «مدرسه تربیت» نمایشی است متنمحور که علاوه بر تلاش کارگردان و ایدههای اجرایی او در خلق امور پنهان، متن نیز در پرداخت شخصیتها و روابط میان آنها از همین ایده پیروی میکند. برای نمونه میتوان به رابطه پدر-دختری میان شیدا و رئیس هیئت مدیره مدرسه با بازیِ عباس جمالی یا رابطه میان او (پدر) با معلم مدرسه که خود حکم اخراجش را در هیئت مدیره امضا کرده، اشاره نمود. متن به گونهای نوشته و پرداخته شده است که تماشاگر یا قدم به قدم متوجه این ارتباطات میشود و یا بسیاری از جزئیاتِ روابط برای او پنهان باقی می مانند. اما بازیگری و هدایت درست بازیگران را باید از نقاط کلیدیِ موفقیت این نمایش دانست. بازیهای درخشان و به اندازه در این نمایش، بویژه بازیِ عباس جمالی، ناشی از هدایتی است که تمرکز خود را بر مینیمال بودن هرچه بیشترِ کنشها و واکنشها گذاشته است. روندی کنترلشده که به هیچ وجه اختلالی در طبیعی و روان بودن بازیها ایجاد نمیکند. به این معنا که بازیگران در غالب اوقات بر بدن، احساسات و انرژی خود در صحنه کنترل کامل داشته و آن را به درستترین شکل ممکن ارائه میدهند. البته بازیگران در مواردی، بویژه در بازی با آکسسورها کمی دچار نقصان میشوند و در روند طبیعی بازی آنها هر از گاهی اختلالی جزئی حاصل شده، اما این نقصها و اختلالهای گذرا کیفیت کلی اجرا را تحت الشعاع خود قرار نمیدهند. نمایش «مدرسه تربیت» که از اردیبهشت ماه در سالن انتظامی بر روی صحنه است در عین سادگی و مینیمال بودن در متن، کارگردانی، طراحی صحنه و بازیگری، اجرایی نسبتاً درخورِ توجه و باکیفیت است که تماشای آن را میتوان به علاقهمندان تئاتر توصیه کرد.
روایتی از ایستادگی سردار هخامنشی در برابر لشکر اسکندر مقدونی
محمدرضا مقدم
مقدمه
تاریخ کشور ایران گرچه با جنگ عجین شده است ولی جانفشانی بسیاری از دلباختگان به این سرزمین کهن سبب شده تاریخ کشور ما مملو از سلحشوریها و رشادتهای سرداران و جنگآورانی باشد که نام بسیاری از آنها در ازنای پرپیچوخم تاریخ پنهان ماند. آریوبرزن نمونه اعلای یکی از همین نامآوران است. سردار و نجیبزاده هخامنشی گرچه تا آخرین قطره خونش در مقابل سپاه اسکندر مقدونی ایستادگی کرد ولی هنوز نام او را جز در منابع تاریخی جای دیگری نمیتوان جست.
حامد مکملی نویسنده و کارگردان تئاتر باردیگر نمایش فاخری را به روی صحنه برده و این بار نیز مانند همیشه توجه به فرهنگ و هویت ایران را بن مایه کار خود قرار داده است. از او دعوت کردم تا از نمایش «آریوبرزن» برای شما مخاطبان بگوید؛ با این که مشغول تمرین بودند ولی مثل همیشه به گرمی پذیرفت و اینک ماحصل آن از خاطر شما فرهیختگان میگذرد.
«آریوبرزن» چند روزی است که مهمان تماشاخانه علامه رفیعی شده و این مهمانی تا پنجم خرداد ماه ادامه دارد.
در ابتدا برایمان بگویید آیا علاقه شما به تاریخ، سبب شد به سراغ نوشتن و کارگردانی نمایش «آریوبرزن» بروید؟
البته علاقه به خود ایران است که باعث میشود داستانهای مختلف در ذهن من شکل بگیرد. هیچ سرزمینی جدا از تاریخ، تمدن و فرهنگ خودش نیست. مهمترین قسمتهایی که فرهنگ یک سرزمین و حتی خود سرزمین را میسازد تاریخ و تمدن همان سرزمین است. پس یکی از دلایلی که باعث شد سراغ آریوبرزن بروم، خود سرزمین ایران است که دوستش دارم و همچنین شخصیت آریوبرزن.
به نظر میرسد توجه به هویت ایران یکی از دغدغههای شما در آثارتان است؛ این طور نیست؟
قبل از این که پای تاریخ در میان باشد، موضوع خود ایران برای من مهم است. ایران به عنوان یک مادر سرزمین، از چیزهایی تشکیل شده که یکی از مهمترین بخشهای آن تاریخ، فرهنگ و تمدن است. بله تقریبا در تمام نمایشنامههایی که نوشتم یا کار کردم به طور مستقیم یا غیر مستقیم به ایران، هویت، فرهنگ و تمدن ایران پرداخته شده است که البته این دغدغه در نمایش «آریوبرزن» خیلی برجستهتر است و به عنوان یک رویداد تمدنی و تاریخی خودش را نشان داده است.
شخصیتها و سوژههای زیادی در دل تاریخ ایران نهفته است؛ چرا آریوبرزن را انتخاب کردید؟
آریوبرزن علاوه بر این که یک سردار بزرگ نظامی است و این موضوع را همین مقدار اندکی که از تاریخ باقی مانده است، گواهی میدهد. یک سردار بزرگ در حوزه کاری خودش بود که یک اتفاق بزرگ را رقم زد و متاسفانه به باد فراموشی سپرده شده و یا حداقل در دل تاریخ باقی مانده و آن طور که باید به آن توجه نشده است.
البته دلیل دیگرش این است که آریوبرزن شخصیت متفاوتی دارد که از چند وجه میتوان آن را مورد بررسی قرار داد. او یک سردار قدرتمند و بزرگ است؛ یک اتفاق تاریخی درخشان را رقم زده؛ یک لشکر پر از آرزو، هوس و نیاز را به عقب رانده که آمده بود تا بزرگترین سرزمین آن زمان را تصرف کند. در واقع برای اولین بار سپاه بزرگ اسکندر مقدونی ناچار به عقبنشینی میشود و آریوبرزن برای نخستین بار طعم تلخ شکست را به اسکندر میچشاند. علاوه بر همه اینها، همانطور که گفتم آریوبرزن یک شخصیت متفاوت است؛ چون تا آخرین لحظه و تا آخرین قطره خونش ایستادگی میکند. او میتوانست انتخاب دیگری داشته باشد ولی ایستادگی کرد؛ حتی میتوانست پادشاه ایران شود ولی پیشنهاد اسکندر را نمیپذیرد و ایستادن و کشته شدن برای آزادی ایران را انتخاب میکند.
خیلی از سردارها قبل از او تسلیم شدند و به سمت اسکندر رفتند و حتی خود پادشاه دیگر درمیان نیست و گریخته است؛ اما آریوبرزن میایستد؛ پای تمام چیزهایی که به آنها باور دارد میایستد؛ پای سرزمینش و پای پارس. با تمام یارانش تا آخرین نفس به پیکار علیه دشمن ادامه میدهد. روایت سلحشوری آریوبرزن نه تنها یک روایت تاریخی درخشان است و باید روی آن تاکید و تکرار شود، یک رویداد بزرگ انسانی هم به شمار میآید. به دلیل تمام مواردی که شرح دادم به نظرم این ارزش را داشت که حتما به آریوبرزن پرداخته شود و تاسف بار است که یک چنین شخصیتی با این عظمت و برجستگی آنقدر در تاریخ ما کمرنگ است و مغفول مانده.
«آریوبرزن» بیشتر برای چه مخاطبی ساخته شده است؟
مخاطب آریوبرزن، همه مردم ایران هستند. از کودکانی که وارد سن ۹ یا ۱۰ سالگی شدهاند و میتوانند به قهرمانهای کشورشان افتخار کنند تا پیرمرد و پیرزنهایی که در مورد تاریح کشورمان و به ویژه این واقعه چیزهایی شنیدهاند و یا اصلا نشنیدهاند و حالا با دیدنش میتوانند لذت ببرند و به آن افتخار کنند. به هموطنی که در قرون پیش و درست در اواخر دوران هخامنشیان در برابر یک لشکر متجاوز میایستد و مقاومت میکند ولی نامش در پس غبار تاریخ به بوته فراموشی سپرده میشود.
«آریوبرزن» آمده تا حرف جدیدی را بیان کند؟
قهرمان این داستان آریوبرزن است و همانطور که اشاره کردم آریوبرزن علاوه بر این که قرار است یک روایت تاریخی ـ نظامی را رقم بزند، قرار است به عنوان یک سردار، بیانگر یک روایت اخلاقی باشد. در واقع نمایش «آریوبرزن» یک رویداد تاریخی است که درسهای خودش را دارد ولی اصولا هر اثر هنری باید حرفی برای گفتن داشته باشد و اگر سوالی برای پرسیدن و همچنین پاسخی برای پرسشهای مخاطب نداشته باشد، اصلا ساخته شدنش چه لزومی دارد!
موسیقی در تمام آثار شما نقش مهمی دارد؛ در این مورد برای مخاطب توضیح دهید.
همیشه سعی میکنم موسیقی در کارهایی که میسازم جایگاه خاص خودش را داشته باشد. تقریبا در تمام نمایشهایم سعی میکنم موسیقی مختص به همان نمایش ساخته شود؛ موسیقی که با زبان همان نمایش و نزدیک به همان چیزی که در ذهن من است روی صحنه شنیده شود. همیشه به دنبال این هستم که موسیقی متناسب با فضای متن و نمایش باشد.
در نمایش «آریوبرزن» با توجه به این که یک کار فرم است و طراحی حرکت دارد، قاعدتا به موسیقی متفاوتی نیاز داشتیم چون مخاطب قرار است یک نمایش حماسی ـ تاریخی را تماشا کند. نیاز به موسیقی بود که برای ما و مخاطب، موضوع و یا حالت خاصی را تداعی نکند و بستری برای ما نچیند تا از فضای نمایش خارج شویم بلکه باید برای ما پنجرهای به سوی دنیای آریوبرزن باز کند.
در این نمایش خوشبختانه دوست خوبم و آهنگساز درجه یک شهرمان آقای فرامرز نصیری مثل کارهای قبلی در کنار من بود و توانستیم با یک موسیقی درخشان و با یک سازبندی متفاوت و کاملا خلاقانه به موسیقی برسیم که موسیقی آریوبرزن است و میتواند کار را به همراه فرم برای مخاطب روایت کند.
با توجه به این که در نمایش از زبان تاریخی استفاده کردید آیا این موضوع ارتباط مخاطب با نمایش را سخت نمیکند؟
زبان نمایش آرکائیک (کهن) است و من بر انجام این موضوع اصرار داشتم. آریوبرزن باید به زبانی صحبت کند که باورپذیرتر باشد. شاید به دلیل نوع واژهها، جملهها و نوع ترکیبی که دارد باعث شود در ابتدای کار ارتباط مخاطب با نمایش کمی سخت شود ولی این نوع از جملهبندی با شخصیتهای نمایش سنخیت و تناسب بیشتری دارد.
البته ارتباط مخاطب در سایر بخشهای نمایش به خوبی شکل میگیرد. یعنی در نوع روایت، فرمهایی که برای نمایش تعریف شده، طراحی حرکت، موسیقی و نور باعث میشود که مخاطب خیلی راحت بتواند قصه را دریافت کند و با نمایش همراه شود.
وفاداری به زبان تاریخی، کار شما و بازیگران را سخت نکرد؟
اصولا اینگونه نمایشها اجرای سختتری دارند و کمتر کارگردانی سراغ اجرای آنها میرود. چون نمایشنامه را خودم نوشته بودم و به دلایلی که گفتم علاقه زیادی برای اجرای آن داشتم. این نوع از نمایشها به دلیل زبان سخت، فرم مشکلی برای اجرا دارند به همین دلیل تمرینات خیلی سختی داشتیم. نوع خاص روایت و فرمها، حرکتهایی که باید طراحی میشد برای شکل گرفتن کلیت نمایش، باعث شد تمرینهای سختی را از لحاظ بدن و بیان پشت سر بگذاریم. موسیقی که اضافه شد باز هم تمرینات جدا و زیادی داشتیم.
سختترین بخش کار، کدام قسمت بود؟
در کل شرایط سختی را سپری کردیم تا کار برای اجرا آماده شود و متاسفانه همه این سختیها همیشه برای تولید یک نمایش وجود دارد. نبود هیچ گونه حامی و پشتیبانی از اثر هنری، نبود فضای مناسب برای تمرین که متاسفانه با توجه به تعداد بالای اعضای گروه همواره برای تمرین دچار مشکل بودیم؛ همه و همه جزو سختیهایی بودند که با آن مواجه بودیم.
این سختیها تا آخرین لحظه تمرینها ادامه داشت و همچنان آن اتفاقی که باید برای یک نمایشی که قرار است بخشی از تاریخ درخشان یک سرزمین را بیان کند تا مخاطبان بیشتری با آن مواجه شود، نمیافتد. این چالشها از روزی که شما شروع به نوشتن متن میکنی و تا روزی که برای اجرا روی صحنه میروی ادامه دارد. خیلی از کارهایی که میخواهی انجام بدهی ولی متاسفانه به دلیل همه محدودیتها، کمبودها و کاستیها و همه مسائلی که در کل کشور هست و در قزوین با حجم بیشتری وجود دارد در نهایت سبب میشود تا نتوانی آنها را انجام دهی، بخش بسیار سختی از کار ماست.
مثل همیشه نبودن فضای تمرین با توجه به این که «آریوبرزن» جزو کارهای پر بازیگر است، نداشتن حامی مالی برای تولید اثر، نوشتن متن، رسیدن به یک طراحی کارگردانی برای مخاطب امروز یعنی اجرای یک نمایش کهن برای مخاطب امروز که بتواند با آن ارتباط برقرار کند بخش دیگری از چالشهایی بود که با آن مواجه بودیم. اما سختترین موضوع برای خود من، ساختن آریوبرزن برای تماشگر امروزی بود. امیدوارم که توانسته باشم از پس آن برآمده باشم. تماشاگرها ببینند و با شنیدن نظرات آنها بتوانیم به این موضوع پی ببریم که تا چه میزان در رسیدن به اهدافمان موفق شدهایم.
نمایش «آریوبرزن» با ترکیبی از بازیگران جوان اجرا میشود؛ از کار کردن با جوانها بگویید.
تقریبا همه بازیگران «آریوبرزن» اولین بار است که روی صحنه میروند. این دوستان همه از هنرجوهای من هستند و با هم کار کردیم، قدم به قدم جلو آمدیم. انرژی زیادی گذاشتند و همت کردند. خیلی جاها از نظر فیزیکی دچار تنش و خستگی شدند ولی در کنار همدیگر حرکت کردیم.
ضمن تشکر از همراهی شما، در خاتمه از تجربه اجرای «آریوبرزن» در جشنواره فجر بگویید.
خوشبختانه در دو اجرایی که داشتیم بازخورد خیلی خوبی از تماشاگران گرفتیم. موفقیتی که در جشنواره فجر حاصل شد و قطعا میتوانست بیشتر از این نیز باشد، نشانگر این است که شاید ما مسیرمان را درست طی کردیم. ولی همچنان مشتاقانه منتظرم تا تماشاگران بیایند و آریوبرزن را تماشا کنند و برای روایت زندگی یک سردار بزرگ ایرانی در کنار من باشند.
امیدوارم در آینده بتوانیم بیشتر از امروز به اتفاقات بزرگ ادبی و تاریخی کشورمان که تا امروز مغفول ماندهاند بپردازیم و آنها را بیشتر از قبل مورد توجه قرار دهیم.
منبع: روزنامه ولایت
«صداهایی ورای تاریکی» مستند تئاتری با موضوع حقوق بشر در جهان
نمایش «صداهایی ورای تاریکی»، از ۱۸خرداد در سالن اصلی مرکز تئاتر مولوی به روی صحنه میرود.
به گزارش روابطعمومی گروه، نمایش مستند «صداهایی ورای تاریکی»، نوشته ولادیمیر آریل دورفمان با ترجمه و دراماتورژی علی مهرانی و کارگردانی امیرحسین حریریکاشانی، از روز جمعه، ۱۸خردادماه، در سالن اصلی مرکز تئاتر مولوی به روی صحنه میرود.
تهیهکنندگی این اثر که بر موضوع حقوق بشر در جهان متمرکز است، بر عهده دیاکو خاکی میباشد.
همچنین از بازیگران (به ترتیب ورود به صحنه) این نمایش ۶۵دقیقهای، میتوان به؛ رضا صمد پور، مهدی اسکندری، بیتا جمالی، مژگان رادفر، سیدجواد حسینی (خیام)، سارا فتحی، صدف اسدالهی، حسین فیروزی، سارا ذوقی، ملیکا زارع، طناز فضائلی، سمانه صادقی، مبینا کاظمی، بهروز پرنیان، یزدان افشانی، جلال شهسواری، هانیه زمردی، شیما بختیاری و اردوان ابراهیمی اشاره کرد.
خلاصه این تئاتر مستند دانشگاهی که با مشارکت دانشجویان و اساتید هنرهای نمایشی طراحی شده است، بیان ناگفته های حقوق بشر و مسائل انسانی در دنیای معاصر و کشورهای مختلف بوده که بر اساس مصاحبه ها و اسناد صوتی به رشته تحریر درآمده است.
عوامل اجرایی این اثر: (مدیر تولید: سحر نادعلی)، (طراح صحنه: سینا ییلاق بیگی)، (طراح ویدئو مپینگ: محسن خیر آبادی)، (طراح صدا و آهنگساز: تم تریو، عباس سرافراز و سروش نعمت اللهی)، (طراح لباس: فاطمه مهدیان، نگار ایدی)، (حرکت نگاری: یاسر خاسب)، (طراح پوستر و بروشور: استدیو پویا گرافیگ)، (طراح نور: نازنین یاویسی)، (طراح و ساخت تیزر: بهزاد نیکورز)، (دستیار تولید: جلال شهسواری)، (مشاور کارگردان: حبیب دانش)، (دستیار کارگردان: اشکان حیدری)، (منشی صحنه: فاطمه مهدیان)، (مدیر صحنه: نگار ایدی)، (تیم پژوهش: اشکان حیدری، ریحانه خاقانی، شقایق صفوی، نگین دانش، الناز حیدری)، (عکاس: سحر نادعلی)، (مدیر گروه روابط عمومی و رسانه: امیر پارسائیانمهر)،(تبلیغات مجازی: پارسا اسماعیلی) هستند.
شایان ذکر است پیشفروش اینترنتی بلیتهای این نمایش با تخفیف ویژه ایام پیشفروش از ساعت ۱۲:۰۰ شنبه، ۱۲خرداد، در سایت تیوال آغاز شد.
قطبالدین صادقی شب گذشته به تماشای اجرای نمایش «بیرون پشت در» در تئاترشهر نشست و گفت خوشحالم که اعضای این نسل جدید تئاتر، راهشان را پیدا کردهاند و با اجرایی یکدست، پا به صحنه گذاشتهاند.
به گزارش مشاور رسانهای پروژه، نمایش «بیرونپشتِدر» به نویسندگی محمد رحمانیانثابت و کارگردانی پرهام خاکزاد با تهیهکنندگی سجاد افشاریان، از ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۸ و ۲۰ در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته است. این اثر نمایشی شب گذشته با حضور قطبالدین صادقی اجرا شد.
صادقی در پایان نمایش روی صحنه آمد و گفت: «از شما جوانان ممنونم که شب خوبی را برای ما فراهم آوردید. تئاتر مدرن دیگر به متن وفادار نیست و صرفاً پیشنهادی برای بیرون ریختن انرژی درونی و احساسات بازیگر است.»
او ادامه داد: «این نمایش درباره سرخوردگی از جنگ است که با اندیشهای جدید به صحنه آمده است. در این اثر یک انرژی بیپایان را در بازیگران دیدم که با دل و جان و روحشان روی صحنه آمدهاند.»
این هنرمند و مدرس تئاتر در پایان صحبتهای خود گفت: «خوشحالم که اعضای این نسل جدید تئاتر، راهشان را پیدا کردهاند و با اجرایی یکدست، پا به صحنه گذاشتهاند.»
سجاد میر، ناهید عساکره، سعید گیلاسی، فربد صدیقی، علیرضا دماوندی و مهدی حبیبی بازیگران این اثر نمایشی هستند.
علی مشکینمقدم و عرفان بیگی (گروه کارگردانی)، فرشاد نصیری (طراح نور)، آروین فلاح (آهنگساز)، کارگاه هیولاسازی (صحنه و لباس)، نسترن حسنی (دستیار صحنه و لباس)، رضا حسینی (مربی حرکات شعبده)، نرگس زارعی (گریم)، علی کاظمی (مدیر صحنه)، سهیل فلاح و علیرضا قاسمی (تیزر و موشنگرافی)، سهیل فلاح (طراح گرافیک و پوستر)، سجاد تیموری (لوگوتایپ)، امیر قالیچی-تئاتربازها (روابط عمومی)، امیرحسین میرزایی (مدیر تبلیغات و عکاس)، علیرضا قاسمی (تصویربردار) و علی کیهانی (مشاور رسانهای) دیگر عواملی هستند که خاکزاد را در نمایش «بیرونپشتِدر» همراهی میکنند.
علاقهمندان برای تهیه بلیت این اثر نمایشی هماکنون میتوانند از سایت تیوال اقدام کنند.
نمایش «مدرسه تربیت» به نویسندگی عباس جمالی و کارگردانی ریحانه رنجبر، اجرایی جمعوجور و کمابیش بااهمیت است. درامی اجتماعی که از یک منظر تازه به نهاد خانواده میپردازد و رابطه پرفراز و نشیب یک دختر دبیرستانی و پدرش را میکاود. اما نکته اینجا است که این دو نفر، نه در خانهشان که از قضا در مکانی چون یک دبیرستان غیرانتفاعی در باب مسائل پیشآمده گفتوگو میکنند. به عبارت دیگر، نسبت این دو نفر تنها به «پدری و دختری» خلاصه نشده و به دلیل «رییس هیات مدیره» بودن پدر و دانشآموز بودن دختر، واجد مناسبات متفاوتی است. در ابتدای نمایش شاهد هستیم که چگونه پدر هنگام پرسش از دختر، بیش از آنکه بر نسبت خانوادگی تاکید کند مدام جایگاه اداری خویش را یادآور شده و خواستار پاسخگویی صریح و شفاف دختر به عنوان یک دانشآموز دبیرستانی است. مطالبهای مبتنی بر عقل سلیم تا بحرانهایی که به سبب پنهانکاری دانشآموزان دختر پیشآمده به دست توانای مدیران رفع و رجوع شده و بحران تمام شود. واکنش دختر به این درخواست تحکمآمیز، چیزی است مابین پاسخگویی و سرپیچی. دختر که «شیدا» نام دارد به «رییس هیات مدیره» که پدرش باشد، گوشزد میکند که مدیران دبیرستان غیرانتفاعی این حق را ندارند بدون اجازه گرفتن از دانشآموزان به حریم شخصی آنان تجاوز کرده و در غیاب آنان به طور مثال کولهپشتیها را وارسی کنند. رییس هیات مدیره یا همان پدر، در مقام پاسخ میگوید که برای بازگردان نظم هر کاری که صلاح بداند انجام خواهد داد، چراکه با نسلی تازه روبهرو است که به جهت اهمالکاری نسل قدیم، مهارنشدنی به نظر میآیند و میبایست آنان را از نو تربیت کرد و در صورت نیاز به دست تنبیه سپرد. شیدا که به جهت پیدا شدن سیگار آغشته به مواد مخدر در کولهپشتیاش متهم شده و مجبور است مقابل پدر ایستاده و بازجویی شود مشمول همین تربیت و تنبیه مجدد است، چراکه آبروی مدیران و معلمان و به خصوص رییس هیات مدیره به خطر افتاده و میبایست کاری کرد. بنابراین دیالوگی شبهبازجویانه مابین پدر و شیدا رد و بدل شده و مقدمهای میشود از برای آشکار شدن تضادهای ایدئولوژیک و افشای رازهای پنهان خانوادگی در باب طلاق و مهاجرت. عباس جمالی تلاش دارد از طریق شدت بخشیدن به تضادهای مابین پدر و دختر، روح مبتذل زمانه را عیان کند. گویی سرمایه اجتماعی در حال زوال است و شبکههای مجازی در حال تسخیر تمامی فضاهای عمومی.
در نمایش «مدرسه تربیت» عنصر «مکان» نقش مهمی ایفا کرده و این امکان را مهیا میکند که در یک فضای آموزشی که بیرون از ساختار خانه و خانواده در جریان است، پدر خانواده از پدر بودن خود فاصله گرفته و از جایگاه یک مدیر، دخترش را به عنوان یک دانشآموز خطاب کند. پدر یکی از حافظان نظم موجود است و دختر در جایگاه یک دانشآموز پرسشگر، همچون آنتیگونه معاصر علیه این نظم نمادین طغیان میکند. اگر دفتر کار رییس هیات مدیره را به مثابه یک «سرزمین» فرض کنیم که فیلسوفانی چون دلوز و گاتاری به آن اشاره کردهاند، آنگاه در این سرزمین میتوان از طریق قلمروزدایی و از نو قلمروگذاری، مفهوم فلسفی آفرید و عاملیت اجتماعی و سیاسی داشت. بنابراین شاهد هستیم که با حضور توامان پدر و دختر و با فرض اینکه هیچکدام به تمامی در جایگاه پدری و دختری خود نباشند، چگونه میتوان از این مکان کوچک اداری، قلمروزدایی کرده و از طریق عاملیت انسانی آن را از نو قلمروگذاری کرد. اما باید این نکته را افزود که این مکان به تمامی نمیتواند قلمروزدایی شود، چراکه مناسبات اداری و آموزشی بر آن حاکم است و گریزی از این واقعیت وجود ندارد که هنگام حضور در این ساختار اداری، افراد مجبور هستند استلزامات عرف و قانون را رعایت کنند. البته این واقعیت عیان است که پدر و دختر نمیخواهند یا نمیتوانند جایگاه نمادین خویش را در این نظام آموزشی به تمامی حفظ کنند. آنان بنابر ضرورت یا عاطفه، از رییس هیات مدیره یا دانشآموز دبیرستانی بودن فاصله گرفته و بار دیگر به زندگی خانوادگیشان در این فضای اداری بازگشته و مناسبات داخل خانه را بازتولید میکنند. پدر و دختر به تناوب و به وقت اضطرار یا آسودگی از نقشهای اجتماعی خویش فاصله گرفته و اعضای یک خانواده میشوند. این جابهجایی نقشها به تدریج و به نفع پدری و دختری ادامه مییابد. در این فرآیند دیالکتیکی آنان واجد خودآگاهی شده و میتوانند برای آینده خویش تصمیم بگیرند که فیالمثل مهاجرت کنند یا در کشور بمانند و در آبادانیاش بکوشند. شیدا از آن دخترانی نیست که با چند بهانه کوچک و بزرگ پدر خویش را برای همیشه ترک کند. او برای حفظ کیان خانواده و مراقبت از پدری که گویی این روزها مستاصل شده در دفتر کار پدر باقی میماند و انتظارش را میکشد. شیدا به تجربه آموخته میتوان هم مستقل بود و هم به نهاد خانواده اهمیت داد و تداومش را امکان حیات خود دانست. به هر حال نهاد خانواده از مهمترین ساختارهای اجتماعی است که وظیفه بازتولید نیروی کار را برعهده دارد و شیدا با نوعی شهود به این ادراک رسیده که فروپاشی خانواده در این زمانه عسرت و حسرت، به نوعی از دست رفتن آخرین امکان تابآوری در مقابل هجوم نیروهای مخرب سلطه و سرمایه است حتی اگر بعضی مناسبات خانوادگی بر مدار فرادستی والدین و فرودستی فرزندان سامان یافته باشد.
به نظر میآید اجرا این واقعیت مهم را تذکر میدهد که ایران امروز دچار گسست نسلی شده و دختری چون شیدا به این نسل تازه تعلق دارد و سبک زندگی متفاوتی انتخاب کرده و به لحاظ شخصیتی پیش از آنکه «تکلیفمدار» باشد، مطالبهگر است و در پی احقاق حقوق شهروندی خویش. این نسل ستیهنده که به انقیاد جایگاه نمادین پدر درنمیآید و در مقابل گفتارهای سوپرایگویی والدین و معلمان میایستد و تا حد امکان آنان را به چالش میکشد. بنابراین با نوعی «ذهنیت نسلی» روبهرو هستیم که کریستوفر بالِس آن را صورتبندی کرده است. اینجا شخصیت پدر متعلق به نسلی است که جوانیاش از پس تحولات پرشتاب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، آنهم پس از جنگ ایران و عراق، با امیدهای پرشور اما بیثمر آغاز شده و به میانسالی و بحرانهایش رسیده است، بیآنکه جایگاه خویش را به عنوان یک ایرانی طبقه متوسطی در این جهان پرآشوب بیابد. این سوژه نئولیبرال ایرانی گرفتار ذهنیتی است که در این سالها حیات اجتماعیاش را سامان داده و زندگی را به مثابه فرصتهای محدود و ناکامیهای بیشمار تعریف کرده است. اما از بختیاری ما دخترانی چون شیدا از این ذهنیت مادیگرا فاصله گرفته و در پی ابداع جهانی مطلوب هستند. البته که این جوانان پر شور هم گاهی گرفتار آسیبهای اجتماعی شده و راه دشواری را پیشروی خود دارند. اما جسارت و مسوولیتپذیریشان، بارقههایی از امید را دلها تابانده است.
طراحی صحنه را ریحانه رنجبر در مشاوره با سعید حسنلو انجام داده که از طراحان باتجربه و صاحب سبک تئاتر و سینمای کشور است. صحنه چنان با کرکرههای فلزی محصور شده که حسی از «زیر نگاه دیگری بودن» همیشگی را انتقال دهد. بازیگران نمایش یعنی عباس جمالی و صدف آبباز در این فضای بروکراتیک مدام مابین امر خصوصی و امر عمومی در حال نوسان و سرگردانی هستند. اجرا به لحاظ طراحی صدا و موسیقی، با هنرنمایی شکیب شریفزاده، تلاش دارد یک فضای مبتنی بر سکوت خلق کند که مدام با صداهای مزاحم بیرونی دچار اختلال میشود. صداهایی که از معاشرت دانشآموزان، حفاری کوچه و خیابان، پرواز هلیکوپتر، آژیر ممتد آمبولانس و ماشین پلیس به خلوت این مکان اداری هجوم آورده تا برای تماشاگران حاضر در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان، گفتوگوی پدر و دختر بیش از پیش نامفهوم و ناشنیدنی شود. این همان دقایقی از اجرا است که ارتباط انسانی به جهت عامل بیرونی مختل شده و نگاه خیره ما به خلوت شخصیتها، دچار وقفه و سکته میگردد. از این منظر نمایش «مدرسه تربیت» را میتوان اجرایی کلاممحور در باب تضادهای نسلی پدران و فرزندانی دانست که به تناوب خلوتشان دچار اختلالات شده و از مدار طبیعی خویش خارج میشود.
همکاری عباس جمالی و ریحانه رنجبر در تولید نمایش «مدرسه تربیت» به تجربه زیباشناسی قابل اعتنایی ختم شده که میتواند نویدبخش روزهای بهتری برای تئاتر ما باشد. تئاتری که شیوه تولیدش مقتصدانه و سیاستهای اجراییاش کمینهگرایانه است. اجرا از یاد نمیبرد که برای از بین بردن ملال زندگی روزمره نباید اجرایی ملالزده بر صحنه آورد. بهتر است گاهی ازجادرفتگی را تجربه کرد و با فاصله گرفتن از عقل سلیم به غریزه نزدیک شد. لحظهای را به یاد آوریم که پدر از مسخره بودن موقعیت اجتماعی این روزهایش میگوید و از کلاه بوقی مثال میآورد که دوست دارد بر سر گذاشته و به میان مردم رفته و همه چیز را به سخره گیرد. اجرا با گشودگی به غریزه تماشاییتر میشود. به طور مثال لحظهای که پدر، عصاقورتدادگی ابتدایی خویش را کنار گذاشته و با نشستن روی صندلی ارباب رجوع، سیب سرخی را با ولع به دندان میکشد و انسانیتر مینماید یا آن هنگام که شیدا روی صندلی مدیریت نشسته و ساندویچ خانگی را گاز میزند و به موقعیت گروتسک پدری کلاهبوقی بر سر میخندد و کلماتی نامفهوم را ادا میکند.
پروفسور سید مصطفی مختاباد، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، منتقد و کارگردان تئاتر، با نگارش یادداشتی درباره نمایش «شاید»، دیدن این اثر را به علاقهمندان تئاتر، بهخصوص دانشجویان و هنرجویان این رشته توصیه کرد.
متن یادداشت پروفسور مختاباد را در ادامه میخوانید.
حضور در افتتاحیه نمایش «شاید» به نویسندگی و کارگردانی دکتر اسماعیل نجار، استاد دانشگاه تربیت مدرس، در سالن چهارسو تئاتر شهر، فرصتی مغتنم بود تا خوانش و قرائتی متفاوت از این اجرای صمیمی و هنرمندانه داشته باشم.
نمایش «شاید» را باید اتفاق صحنهای مبارکی دانست که نسل تئاتر آگاه دانشگاهی بارقههای خلاقه و استعلایی خود را در کشف آنومیهای انسان ایرانی از متن تا اجرا به جدیت در صحنه امروز تئاتر ایران بر میتاباند.
«شاید» نگاه و خوانش هستمندانه و یا دازاینی به نسل دیاسپورای ایرانی است، اجرایی در سبک رئالیسم نو، بازتابی از انسان ایرانی سرگردان در جهان و مشتاق زیست در ایران، با زبانی دراماتیزه قابل فهم صحنهای که بهخوبی تئاتریکالی میگردد.
کاوه قهرمان نمایش در اثر از دست دادن پدر و مادرش در تصادف رانندگی به ایران باز میگردد تا بار اندوه قومی را بکاهد ولی دیگر شهامت مهاجرت ندارد، قصد اقامت ناموزنی در وطن میکند ولی تردید یاس آمیز فلسفی عبث گرایانه به زندگی عاقبتی تراژدیک و ناکام برای او رقم میزند.
انتخاب جانمایه هجران و غربت و تجلی آن در صحنه تئاتر مضمونی جهانشمول است که خوشایند مخاطب امروزین میباشد. کارگردان همزمان نویسنده اثر هم است. او برای جانبخشی صحنهای این جهان دیاسپوریک با تکیه بر سبک رئالیسم نو، و با بهره جستن از سنت صحنه آرایی پیسکاتوریک و اپیکی سعی مینماید حقایق چند لایه زندگی قهرمان را پدیدار نماید.
زبان نمایش با دیالوگی قابل لمس، فضای صحنهای مجلسی آندره آنتوانی، بازی قابل قبول بازیگران و طراحی صحنه سنجیده شاکله یک تجربه بسیار تئاتری دلچسب را شکل میدهد تا نمایشنامه «شاید» را بهعنوان یک تجربه متفاوت زیباشناسانه تئاتری از سوی دکتر اسماعیل نجار نقادی نمود. تجربهای که بایسته است نسل نوجوی تئاتر از دیدن آن دور نماند، بهخصوص دانشجویان تئاتر و مخاطبان تجربیات صحنهای آلترناتیو.
تئاتر امروز ایران بیش از هر زمانی نیاز به مضامین جهانشمول ایرانی دارد، مضامینی که انسان ایرانی را در یک موقعیت دراماتیک صحنهای پرابلماتیک قرار دهد تا در این دایره و پرگار و فضای دیالکتیکی هستی او بازشکافت گردد. تجربه و نگاهی که قادر است زبان نمایش ایرانی در جهان دهکده گونه و متمایل به قبیلهای شدن را شمایلی نو، جاندار و جهانی شدن ببخشد، چشم انداز و تجربهای که نباید آن را نادیده گرفت و در جستجو و خلق چنین مضامینی باید سعی بلیغ بخرج داد تا ادبیات و خلاقیت تئاتری ایرانی همانند سینمای هنری و شعر ایرانی و سایر هنرهای فاخر راهی به اذهان مخاطب جهانی بیابند. مطمئنا تجربیات متنی و صحنهای همانند «شاید» در صورت تداوم نوید بخش چنین دورنمایی خواهند بود.
«مصطفی مختاباد
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، منتقد و کارگردان تئاتر»
در آیین افتتاحیه نمایش «شاید» که دوشنبه ۷ خرداد در سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر برگزار شد، اساتیدی چون دکتر مصطفی مختاباد، دکتر کاظم نظری، دکتر احمد جولایی، دکتر بهروز محمودی بختیاری، دکتر رامتین شهبازی، دکتر علی حاج ملاعلی، دکتر مسلم آئینی و هنرمندانی چون استاد صدرالدین زاهد، حسین کیانی و شهره سلطانی حضور داشتند.
در نمایش «شاید» که هر شب ساعت ۲۰ در سالن چهارسو تئاتر شهر روی صحنه میرود، بهروز پناهنده، الهه شهپرست، پیمان محسنی، مینا شفیعی، شیما حکیمپور، علی اکرمی و امیرموسی کاظمی ایفای نقش میکنند.
دکتر اسماعیل نجار؛ فارغالتحصیل دکتری ادبیات نمایشی از دانشگاه ایالتی اوهایو آمریکا و استادیار گروه ادبیات نمایشی دانشگاه تربیت مدرس در تازهترین تجربه کارگردانی خود، به موضوع مهاجرت نخبگان پرداخته است.
علاقمندان میتوانند از طریق سایت تیوال اقدام به تهیهی بلیت نمایند.
نمایش "گروفالو" به کارگردانی آرش شریف زاده که یکی از پرمخاطبترین نمایشهای کودک و نوجوان ایران در سالهای اخیر میباشد، پس از اجراهای موفق و پرمخاطب از ابتدای سال، این بار مهمان پردیس تئاتر شهرزاد میشود.
"گروفالو" براساس داستانی از جولیا دونالدسون توسط بهرام جلالی پور به نگارش درآمده و طراح و کارگردان آن آرش شریف زاده است.
این نمایش موزیکال که تلفیقی از اجرای بازیگران و عروسک میباشد تاکنون برندهی ١٨ جایزه از جشنوارههای بینالمللی تئاتر کودک داخلی و خارجی شده است از ۹ خرداد ساعت ۱۷ در پردیس تئاترشهرزاد به روی صحنه میرود.
بازیگران این اثر عبارتند از: حنانه فتح الهی، یگانه راستی، علیرضا الماسی، احمد استیری، عباس محمدی، نیما مهدی اوغلی. آهنگسازی آن را فرید نوایی برعهده داشته و اشعار را مهدی فرشیدی سپهر سروده است. طراح صحنه و پوستر نمایش منتخب جشنواره بینالمللی تونس آرش شریف زاده و طراح لباس ریحانه مطهری است. طراحی و ساخت عروسک برعهدهی فاطمه عباسی و روابط عمومی گروه تئاتر کودک ببین ریحانه مطهری، روژین ستاری و روشنک کریمی است.
درخلاصهی نمایش آمده است: پدر و مادر بچهموش که از دست تنبلی او خسته شدهاند، برای پیداکردن گردو او را به جنگل میفرستند. در راه پدربزرگ به کمک بچهموش می آید و او با کمک تخیل خود بر حیوانات جنگل پیروز میشود اما در ادامه راه اتفاق بسیار عجیبی میافتد...
علاقمندان میتوانند از طریق سایت تیوال اقدام به تهیهی بلیت نمایند.
نمایش «این دنیا یه کنسرت... به من بدهکاره» به نویسنده و کارگردانی سهند خیرآبادی با بازی امیرمهدی ژوله و الیکا عبدالرزاقی از ۲۱ خرداد در دور دوم اجرا روی صحنه خواهد رفت.
نمایش «این دنیا یه کنسرت... به من بدهکاره» به نویسنده و کارگردانی سهند خیرآبادی و تهیهکنندگی محمد قدس پس از پشت سر گذاشتن دور نخست اجراهای خود در سالن چهارسو تئاتر شهر و شهرهای دبی، آمل و گرگان، در دور دوم اجرا به پردیس تئاتر شهرزاد میآید.
امیرمهدی ژوله و الیکا عبدالرزاقی بازیگران این اثر نمایشی هستند که از ۲۱ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۲۱ در پردیس تئاتر شهرزاد/سالن شماره ۱ روی صحنه میرود.
در خلاصه داستان این اثر آمده است: «مهران، مردی میانسال است که تصمیم گرفته بحرانهای زندگی خود را با مخاطبان در میان بگذارد و…»
یاسال یسلیانی (ساخت و اجرای موسیقی)، نگین لاجوردی (دستیار کارگردان و برنامهریز)، شاهین امیرپور (مدیر تولید)، علی اکباتانی (دستیار تهیهکننده)، مهدی قاضی (طراح انیمیشن)، پدرام رضوانی (طراح نور)، شکیبا آدینه (دستیار نور)، علی زندیه، مهدی قاضی (طراح پوستر)، گلناز گلشن (مشاور طراح لباس)، حسین حاجیبابایی (عکاس)، علی زندیه (ساخت تیزر و تبلیغات)، مصطفی فراهانی و پیمان رضوی (طراحان موشن گرافیک)، سپیده عاشوری (دستیار تولید)، سعید رنجبر (تدارکات و پشتیبانی) و علی کیهانی (مشاور رسانهای) دیگر عواملی هستند که سهند خیرآبادی را در این پروژه همراهی میکنند.
علاقهمندان برای تهیه بلیت این نمایش میتوانند فردا (سهشنبه ۸ خرداد) ساعت ۱۴ ظهر به سایت تیوال مراجعه کنند.
اجراهای گالیله از امروز هفتم خرداد در سالن اصلی تئاتر شهر در حالی از سر گرفته میشود که المیرا دهقانی در نقش ویرجینیا، همکاری خود را با گروه نمایش آغاز کرده است. نمایش «گالیله» به کارگردانی شهابالدین حسینپور نوشته برتولت برشت و ترجمه حمید سمندریان است و دراماتورژی متن نیز توسط محمد امیریاراحمدی انجام شده است.
تهیه کننده نمایش «گالیله» آزیتا موگویی است که از جمله نمایشهای پربازیگر و پرستاره امسال است که در سالن اصلی تئاترشهر از ۲۹ فروردینماه با نقشآفرینی فرهاد آئیش، صدف اسپهبدی، محمد نادری، شهروز دلافکار، آرش فلاحتپیشه، حمید رحیمی، محمد معتضدی و... به روی صحنه رفته است.
فروش بلیت این نمایش در سایت تیوال در دسترس علاقهمندان است.
خاطرات هنرپیشهی نقش دوم، نوشتهی استاد بهرام بیضایی به کارگردانی علی جهانجونیا در سالن اصلی برج آزادی اجرا خواهد رفت.
علی جهانجونیا در این زمینه میگوید: ۳ سال است که در حال تمرین این اثر پیچیده از آقای بیضایی هستیم. وقتی که شروع کردیم، زندهیاد امین تارخ به عنوان مشاور کارگردان کنارمان بود. ما متحد شدیم که این تئاتر را به یاد ایشان در بهترین شکل ممکن به اجرا دربیاوریم و اکنون و اینجا وقت آن است.
لازم به ذکر است پیش فروش ۳ روز نخست، با ۱۵ درصد تخفیف آغاز شده و علاقمندان برای تهیهی بلیت میتوانند از طریق سایت تیوال اقدام نمایند.
سیاوش خیرابی، نیلوفر رجائیفر و علیرضا مهران در نمایش «از خواب برگشتم به تنهایی» به کارگردانی عباس عبداللهزاده همبازی شدند.
به گزارش روابط عمومی گروه، بازیگران نمایش «از خواب برگشتم به تنهایی» به نویسندگی و کارگردانی عباس عبداللهزاده و تهیهکنندگی مشترک ساسان سالور و حمیدرضا علینژاد، معرفی شدند. بنابراین خبر، در این نمایش ۷۵دقیقهای که از ۱۰خرداد ماه، در سالن شماره۲ پردیس تئاتر شهرزاد به روی صحنه میرود؛ سیاوش خیرابی، نیلوفر رجائیفر و علیرضا مهران در کنار یکدیگر ایفای نقش میکنند.
در خلاصه نمایش از زبان کارگردان آمده است؛ به دنبال مرگ تهیه کنندهای بازیگری اجبارا تن به مهاجرت میدهد و به دوست قدیمیاش در کالیفرنیای آمریکا میپیوندد. همراهی این دو رفیق در یک شرایط غیرقابل باور، باعث اتفاقات جورواجوری میشود...
از سوابق هنری این مدرس و پژوهشگر تئاتر میتوان به عباس عبداللهزاده کارگردان این اثر، نویسندگی و کارگردانی نمایشهای «گرگ دختر»، «چلچلا»، «هام»، «اکوان دیو» را در کارنامه خود دارد. وی همچنین در سوابق بینالمللی کارگردانی خود، اجرای نمایشهای «دختران آپاچی» و «من و بابی خرسه» را دارد.
از عوامل نمایش «از خواب برگشتم به تنهایی»، میتوان به هنرمندانی همچون؛ حمید بابا، سیاوش رحیمی، مسیحا یوسفی (گروه کارگردانی)، درسا علیآبادی (منشیصحنه)، نسرین آجرلو (طراح گریم)، رها علینژاد (طراح صحنه)، تارا مولاییپور، مهدی داورپناه (دستیار طراح صحنه)، تینا ساوجبلاغی (طراح لباس)، مقدی شامیریان (ناظر طراحی لباس)، محمد مقدم (آهنگساز)، رضا خضرایی (طراح نور)، ندا پارسا (طراح حرکت)، امیر پارسائیانمهر (مدیر روابطعمومی)، شایان شفابخش (طراح پوستر)، کورش جوان (عکاس تیزر)، پیمان گرزم (عکاس)، علیرضا رحمانی (موشن گرافیست) اشاره کرد.
این خبر در پایان یادآور میشود، پیش فروش اینترنتی بلیتهای این نمایش به زودی در سایت تیوال آغاز میشود.
نمایش «شاید» به نویسندگی و کارگردانی دکتر اسماعیل نجار و تهیهکنندگی امیر موسی کاظمی در سالن چهارسو تئاتر شهر روی صحنه میرود.
دکتر اسماعیل نجار؛ فارغالتحصیل دکتری ادبیات نمایشی از دانشگاه ایالتی اوهایو آمریکا و استادیار گروه ادبیات نمایشی دانشگاه تربیت مدرس در اولین تجربه کارگردانی خود در ایران، به موضوع مهاجرت نخبگان پرداخته است.
در این نمایش که از ششم خرداد ماه ساعت ۲۰ در سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر روی صحنه میرود، بهروز پناهنده، الهه شه پرست، پیمان محسنی، مینا شفیعی، شیما حکیم پور، علی اکرمی و امیر موسی کاظمی ایفای نقش میکنند.
همچنین بابک کیوانی به عنوان آهنگساز، آرش محمدی به عنوان طراح صحنه، دینا یوسف پور به عنوان طراح لباس، رضا خضرایی به عنوان طراح نور و حامد کاظمی به عنوان طراح پوستر، گروه طراحان نمایش «شاید» را تشکیل میدهند.
دیگر عوامل این نمایش عبارتند از: مدیر تولید: حسن معینی، مدیر صحنه: محمد ضخیمی، منشی صحنه: صفورا حلیمی، گروه کارگردانی: سید محمد جواد سیدی زاده ، شهاب صفاری نیا، امیر بهادر قراقانی، عکاس: محمد ضخیمی، مهدی مصیبی، مدیر تبلیغات: شقایق عزیزی و مجری طرح: خانه هنر میرا.
اسماعیل نجار در کنار کار پژوهشی دارای سابقه تولید و کارگردانی چندین کار تئاتر و مستند در اروپا و آمریکاست. از نمونه دستاوردهای وی میتوان به جایزه بینالمللی هنرهای تصویری و نمایشی (آمریکا) و فلوشیپ موسسه پژوهشهای تئاتر (آمریکا) اشاره کرد. تالیف و ترجمه کتاب «تئاتر مدرن ایرلند» و ترجمه کتاب «مرگ یک رشته» و نمایشنامههای در انتهای گلو»، «تراژدی مریم»، «دار»، «انزجار»، «خون و یخ»، «ندر»، و «کابوسهای کارلوس فوئنتس» بخشی از آثار اسماعیل نجار است.
نمایش "انگشتر اسرارآمیز" نوشته آتسا شاملو با کارگردانی میثم یوسفی روز دوشنبه ۳۱ اردیبهشت میزبان هنرمندان میشود.
نمایش انگشتر اسرارآمیز که در ساعت ۱۹ تالار هنر روی صحنه است روز دوشنبه اجرای ویژه هنرمندان خواهد داشت.
این نمایش با کارگردانی میثم یوسفی و تهیه کنندگی امیرحسین شفیعی که با استقبال تماشاگران و مخاطبان تئاتر کودک و نوجوان همراه شده، از هنرمندان و فعالان حوزه کودک و نوجوان دعوت می کند تا در این روز مهمان اجرای نمایش باشند.
ناصر احمدی فر، عاطفه بحرالعلوم طباطبایی، مریم خاکسار تهرانی، محسن قصری ، مینا مقامی زاده و شراره یوسفی بازیگران این نمایش هستند.
نمایش «پس از» نوشته و کارگردانی مرتضی کوهی از روز پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ اجرای خود را در تئاتر هامون آغاز می کند.
این نمایش که تا روز سه شنبه در سالن قشقایی مجموعه تئاترشهر در حال اجراست، بدون توقف اجرا، در سالن تئاتر هامون روی صحنه میرود.
پس از که با استقبال چشمگیر مخاطبان و درخواست های مکرر برای تمدید اجرا همراه بود در ساعت ۲۱ تئاتر هامون میزبان مخاطبان میشود.
مرتضی کوهی کارگردان این نمایش ضمن قدردانی از تماشاگرانی که مشتاقانه این اجرا را همراهی کرده اند و با بیان نظراتشان به بهتر شدن آن یاری رسانده اند گفت: تنها سه اجرای دیگر در سالن قشقایی داریم و از روز پنجشنبه در هامون اجرایمان را ادامه خواهیم داد. تنها یک روز برای جابهجایی و ستاپ صحنه و نور در اجرایمان وقفه می افتد که ناگزیر است.
پیش فروش سه اجرای اول این نمایش در سایت تیوال فعال شده و علاقه مندان می توانند نسبت به تهیه بلیت از هم اکنون اقدام کنند.
نمایش "غاز طلایی" به طراحی و کارگردانی مریم کاظمی که در سومین دوره اجراهای آموزشی تئاتر- پنجمک حضور دارد روزهای اول و دوم خرداد روی صحنه میرود.
اجرای نمایش "غاز طلایی" که با مشارکت فرهنگسرای ارسباران برگزار می شود، پنجمین نمایش آموزشگاه گروه تئاتر مستقل است که در این دوره از اجراهای آموزشی – پنجمک به اجرا در می آید.
این نمایشنامه نوشته پائول سیلز و ترجمه حسین فدایی حسین است که مریم کاظمی آن را طراحی و کارگردانی کرده است.
هنرجو بازیگران این نمایش بهار جدیدی، مدیسا حسامی، آریو حقوقی، نفس سیبی، نازلی شیرعلی زاده، النا مبینی، سلوا مقدم، رایان ملکزاده و درسا نقی زاده هستند.
این گروه را مهراد زمانی به عنوان مربی همراه و بازیگر بزرگسال همراهی می کند.
موسیقی این نمایش را فرید نوایی، طراحی لباس را مژگان عیوضی، طراحی پوستر و بروشور را پریسا فلاح زاده، طراحی گریم و ماسک را افسانه قلی زاده، مدیر روابط عمومی
زهرا شایان فر، ساخت تیزر و تصویربرداری را بهرام شادانفر بر عهده دارند.
مجری گریم شهره کاظمی ، دوخت لباس فرحناز معیری، دستیاران و مربیان مهراد زمانی، فربد تجویدی، عرفان میدانلو و نازنین صفا، کارآموز مربی آذین معتمدی، مدیران
صحنه آذین معتمدی، سارینا سالاریان، میلاد رضایی و مریم ذکاوتی در این نمایش همکاری دارند.
مرتضی کوهی نویسنده و کارگردان تئاتر، شب گذشته ضمن تقدیم اجرای نمایش «پس از» به بهرام بیضایی، از بزرگانی که خشت خشت تئاتر ایران را بنا کرده اند یاد کرد.
این نویسنده و کارگردان تئاتر در پایان اجرای روز گذشته نمایش "پس از" و در جمع تماشاگران سالن قشقایی گفت: خشت خشت تئاترشهر شاهد و ناظر تلاش های بزرگانی همچون استاد سمندریان، اکبر زنجانپور، علی رفیعی، استاد بیضایی، داوود رشیدی، جمشید مشایخی و همه آنهایی است که برای تئاتر و ساختمان پر از عشق تئاترشهر زحمت کشیده اند هست. این تئاتر با زحمت بزرگان دست به دست چرخیده تا به ما رسیده است و باید قدرش را بدانیم.
کوهی ادامه داد: شخص من به عنوان یک جوان ناقابل در این هنر، قدر این لحظه و این موقعیت رامی دانم و امیدورام همکاران دیگرمان هم قدر این موقعیت را بدانند. مخصوصا جوان هایی که در حال ورود به فضای کار هستند. بدانیم و آگاه باشیم که این میراثی است که به ما رسیده و باید پاسش بداریم.
کارگردان نمایش "پس از" در ادامه از تهیه کننده کار امیرموسی کاظمی و همچنین جواد طاهری مدیر تئاتر شهر که فرصتی را با جشنواره هم آغاز در اختیار جوانان گذاشتند که بتوانند اجرا بروند قدردانی کرد.
مرتضی کوهی پیش از تقدیم اجرا به استاد بهرام بیضایی گفت: از روز اول می خواسته ام اجرا را تقدیم استاد بزرگی بکنم که وجود نازنینش افتخار تئاتر ایران، سرمایه و اعتبار تئاتر ایران است.
وی تصریح کرد: با این که هر شب کار به یک دوست عزیزی تقدیم شده اما این تقدیم با عشق را نمی توانستیم انجام بدهیم چون مدام فکر می کردیم که نکند مخاطب و منتقدان فکر کنند داریم برای خودمان متریال تبلیغی درست می کنیم. ولی این روزها که رسما "پس از" به اجراهای خودش در تئاترشهر پایان می دهد، فرصت خوبی است که بری از قضاوت ها و به دور از هر گونه فکر مزاحم از طرف برخی ها، کار تقدیم شود به استاد بزرگ بهرام بیضایی که ما با آثارش زندگی کردیم، بزرگ شدیم، تئاتر را یاد گرفتیم. بهرام بیضایی سرمایه معنوی مملکت ما هستند. کاش دور از وطن نبودند، کار می کردند. انشاالله عمرشان پر عزت و طولانی باشد. شاید یک سری هم قضاوت بکنند ولی ایراد ندارد. من ناقابل تر و کمتر از آنم که ایپسیلونی از اعتبار استاد بیضایی سهم من شود و بخواهد مرا معتبر کند.
وی گفت: دلم برای آثار اساتیدی تنگ شده که جایشان در تئاتر به شدت خالی است. این اجرا را به وجود نازنین، افتخار تئاتر ایران، سرمایه و اعتبار تئاتر ایران استاد بهرام بیضایی تقدیم می کنم.
مراسم اختتامیه هشتمین جشنواره ملی تئاتر ایثار شامگاه ۲۸ اردیبهشت در تالار فخرالدین اسعد گرگانی در شهر گرگان برگزار و برگزیدگان این دوره از جشنواره معرفی شدند.
هشتمین جشنواره ملی تئاتر ایثار با دبیری محمد کرمالهی و در ۲ بخش رقابتی صحنهای و خیابانی، از ۲۵ اردیبهشت به مدت ۴ روز در استان گلستان برگزار شد.
روز جمعه ۲۸ اردیبهشت، تالار فخرالدین اسعد گرگانی شهر گرگان میزبان مراسم اختتامیه این دوره از جشنواره بود که با حضور چهرههای فرهنگی و همچنین مقامات فرهنگی و سیاسی استان گلستان برگزار شد.
طی این مراسم برگزیدگان بخشهای صحنهای و خیابانی هشتمین جشنواره ملی تئاتر ایثار معرفی شدند.
بر اساس ارزیابی داوران بخش صحنهای جشنواره متشکل از نصراله قادری، حسین مسافرآستانه، سید سیامک موسویاسدزاده، برگزیدگان این بخش به شرح زیر معرفی شدند:
بخش بروشور:
قدردانی:
رضا پورتراب برای نمایش «کیلومتر ۹۴۴» از گرگان، یاسمن دلیری برای نمایش «هوران» از گرگان
برگزیده: مهدی اسدیتبار برای نمایش «پیکار کنار پل» از شهریار
بخش طراحی لباس:
قدردانی: سینا خادملو برای نمایش «هوران» از گرگان
بخش موسیقی:
قدردانی: سالار پردل برای نمایش «نصرت» از کرمانشاه، مصطفی جمال برای نمایش «هوران» از گرگان، علی خاتمی برای نمایش «پیکار کنار پل» از شهریار
برگزیده: فرزاد رمضانی و میلاد بهداروند برای نمایش «بدریه» از اهواز
بخش طراحی صحنه:
قدردانی: کیانوش احمدی برای نمایش «پیکار کنار پل» از شهریار، پویان سهرابی برای نمایش «هوران» از گرگان
برگزیده: لیلا مهدیآبادی برای نمایش «نصرت» از کرمانشاه
بخش بازیگری زن:
جایزه سوم: محدثه مهرپویان برای نمایش «بالاتر از سیاهی» از زاهدان، زینب عندلیب برای نمایش «بدریه» از اهواز
جایزه دوم: فاطیما پاشایی و زهرا محمدنیا برای نمایش «هوران» از گرگان
جایزه اول: لیلا مهدیآبادی برای نمایش «نصرت» از کرمانشاه
بخش بازیگری مرد:
قدردانی: علی سلجوقیان برای نمایش «بالاتر از سیاهی» از زاهدان، سعید خیبری برای نمایش «شط و شوت» از
جایزه سوم: پوریا رضایی برای نمایش «من دیگه از تاریکی نمیترسم» از اراک
جایزه دوم: مجید اقبالی برای نمایش «بدریه» از اهواز، اصغر شیرزاد برای نمایش «پیکار کنار پل» از شهریار
جایزه اول: سیامک زینالدینی برای نمایش «پیکار کنار پل» از شهریار
بخش نمایشنامهنویسی:
قدردانی: ارسلان محبی و مرضیه نارویی برای نمایش «بالاتر از سیاهی» از زاهدان، علی میرزاعمادی برای نمایش «پیکار کنار پل» از شهریار، علی زیستی برای نمایش «نصرت» از کرمانشاه
بخش کارگردانی:
جایزه سوم: مجید اقبالی برای نمایش «بدریه» از اهواز
جایزه دوم: علی زیستی برای نمایش «نصرت» از کرمانشاه
جایزه اول: کیانوش احمدی برای نمایش «پیکار کنار پل» از شهریار
بر اساس ارزیابی داوران بخش خیابانی جشنواره متشکل از مرتضی اسدیمرام، سعید نجفیان، محمود فرهنگ، برگزیدگان این بخش نیز به شرح زیر معرفی شدند:
بخش بروشور:
قدردانی: مهدی اسدیتبار برای نمایش «مستر دیفال» از کرمانشاه
برگزیده: امید پورمند برای نمایش «ماهیار» از شاهینشهر
بخش طراحی لباس:
قدردانی: شهناز آیینی برای نمایش «سفر» از دهلران، رکسانا ذوقی و دینا ارشادی برای نمایش «مستر دیفال» از کرمانشاه
برگزیده: لیلا منوچهری برای نمایش «ماهیار» از شاهینشهر.
بخش موسیقی:
قدردانی: محمد نادری برای نمایش «ماهیار» از شاهینشهر
برگزیده: علی خاتمی برای نمایشهای «دعوت نشده»، «سفر»، «رفاقت در حد تانک»
بخش طراحی فضا:
قدردانی: مالک آبسالان برای نمایش «سفر» از دهلران، مصطفی کولیوندی و سیده سعیده عبدالهی برای نمایش «دعوت نشده» از ایلام
برگزیده: امین پورمند برای نمایش «ماهیار» از شاهینشهر
طراحی حرکت و بازیگری گروهی:
برگزیده: سید سروش پیمبری و اریک عظیمی برای طراحی حرکت و گروه بازیگران نمایش «مستر دیفال» از کرمانشاه
بخش بازیگری زن:
جایزه سوم: معصومه عموری برای نمایش «واپسین» از اهواز، ملینا سادات پیمبری برای نمایش «مستر دیفال» از کرمانشاه.
جایزه دوم: فرشته شاهبندری برای نمایش «ناصر جانبازه» از اصفهان
جایزه اول: پریسا کهکشیور برای نمایش «ماهیار» از شاهینشهر
بخش بازیگری مرد:
جایزه سوم: بیژن رضایی برای نمایش «مستر دیفال» از کرمانشاه، محسن شفیعی برای نمایش «رفاقت در حد تانک» از تهران
جایزه دوم: مصطفی کولیوندی برای نمایش «دعوت نشده» از دهلران، مالک آبسالان برای نمایش «سفر» از دهلران
جایزه اول: بهنام کاوه برای نمایش «شهر خوبان» از آبادان
طرح و ایده:
جایزه ویژه: مصطفی کولیوندی برای نمایش «دعوت نشده» از ایلام
برگزیده: سید سروش پیمبری برای نمایش «مستر دیفال» از کرمانشاه
بخش کارگردانی:
جایزه سوم: مصطفی کولیوندی برای نمایش «دعوت نشده» از ایلام، امین پورمند برای نمایش «ماهیار» از شاهینشهر
جایزه دوم: مالک آبسالان برای نمایش «سفر» از دهلران
جایزه اول: سید سروش پیمبری برای نمایش «مستر دیفال» از کرمانشاه
همچنین هیات داوران بخش خیابانی هشتمین جشنواره ملی تئاتر ایثار، نمایش «مستر دیفال» از کرمانشاه را به جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، نمایش «شهر خوبان» از
آبادان را به دومین جشنواره بینالمللی صاحبدلان و نمایش «ماهیار» را به پانزدهمین جشنواره ملی سودای عشق، معرفی کرد.
هومن کیایی که پیشتر با این کارگردان در نمایش موفق و پرتماشاگر «خبری از او نیست» همکاری داشته، نقش اصلی نمایش را از آن خود کرده است.
نورا هاشمی که در کارنامه کاری اش همکاری با کارگردانانی چون گلاب آدینه داریوش فرهنگ، محسن حسینی، فقیه سلطانی، سیما تیرانداز، رخشان بنی اعتماد، ابوالقاسم
طالبی، پریسا بختآور، شهاب الدین حسین پور و … اشاره کرد.
در خلاصه داستان این اثر چنین آمده:«سی و یک رویا، قصهی همهی ماست. ما که رویایی داریم برای رفتن، برای ماندن، برای گفتن و برای سکوت کردن. اما چه کسی
شجاعت دست کشیدن دارد؟ و چه کسی شجاعت ماندن؟»
مولانیا که پیش از این نمایشهای موفق «سوتفاهم»، «آمادئوس»، «هوراشیو» و «دنکیشوت» و «خبری از او نیست» را به روی صحنه برده است.
از دیگر عوامل میتوان به سجاد قربانی، پریا یاراحمدی (دستیاران اول کارگردان)، زهره آقامیر (دستیار دوم کارگردان)، سعید قیسی پور (دستیار تهیهکننده)، علی حمصیان
(عکاس، ساخت تیزر)، امیر محمدرفیع خواه (طراح پوستر و لوگوتایپ) و سارا حدادی ( مدیر روابط عمومی و مشاور رسانهای و تبلیغات) اشاره کرد.
پیش فروش این نمایش در سایت تیوال برای علاقه مندان و تماشاگران آغاز شد. «سی و یک رویا» به نویسندگی و کارگردانی جواد مولانیاو تهیه کنندگی سپهر صاحبی خرداد
ماه ساعت ۱۸ در تماشاخانه ملک به روی صحنه خواهد رفت.
فرهاد ناظرزاده کرمانی، نمایشنامهنویس و استاد پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در مراسم افتتاحیه نمایش «آرت» با کارگردانی علیرضا کوشک جلالی، در سخنان کوتاهی با بیان اینکه؛ او یک کارگردان شناخته شده بینالمللی است، گفت: کوشک جلالی در کارگردانی هم ردیف عباس کیارستمی در سینماست.
ناظرزاده کرمانی ادامه داد: زمانی که پاریس بودم از دوستان و هنرمندان بسیاری که از فعالان هنری بودند نام کوشک جلالی را زیاد میشنیدم اما او به دلیل تواضعی که دارد خیلی اهل منم منم کردن نیست.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه؛ من برای نخستین بار است که کوشک جلالی را از نزدیک میبینم، افزود: او در زمینه نگارش نمایشنامه، کارگردانی و تحقیق و پژوهش آثاری متعددی دارد و من سالهاست که با کارهایش آشنا هستم. در زمانی هم که خارج از ایران بودم وقتی درباره کارهای او بسیار گفته میشد من به عنوان هموطن افتخار میکردم و با افتخار میگفتم که من هموطن کوشک جلالی هستم.
در ادامه زنگ افتتاح اجرای عمومی نمایش «آرت» نوشته یاسمینا رضا با کارگردانی علیرضا کوشک جلالی توسط فرهاد ناظرزاده کرمانی نواخته شد.
نمایش «آرت» که در ایران با عنوان «هنر» نیز شناخته میشود این روزها در سالن ناظرزاده تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است. این نمایش تِم اصلی خودفریبی و دروغ، از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۲ در سالنهای مهم تئاتر لندن و دیگر شهرهای انگلیس روی صحنه رفته و جزو پرفروشترین تئاترهای روی صحنه در انگلستان به شمار میرود. این استقبال در دیگر شهرهای مطرح اروپا و آمریکا نیز به همین منوال بوده است.