در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آیخان | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 02:44:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آیخان (ayxan)
درباره نمایش شنیدن i
ترکیب بدن‌های واقعی و سایه‌ی بدن‌ها. تصویر بدن واقعی بر پس‌زمینه‌ی انعکاس بدن. ترکیب تصویر لحضه‌ی اکنون با تصویر ضبط شده. انعکاس تهمت ناروا/جسارت عشق بر پهنه‌ی سرنوشت امروز و فردای سوژه‌ی قربانی شده.
احضار متهم و شاهد دیروز، روح قربانی و وجدان شاهد امروز در میانه‌ی تماشاگران و صحنه. پیچش خط زمان در میان رفت و آمد لحظه‌ها
حضور قدرت درونی شده بر روابط انسان‌ها. اعمال قدرت گفتمان غالب. اعمال خشونت با سلسله مراتب بدن‌ها. و دیدن صحنه از چشم قربانی در پای قربانگاه. بر لبه‌ی صحنه.
دیوار مابین صحنه و صندلی فروریخته و پرده‌ی سینما و تئاتر هم.
و جهنم واقعی.
.
جان فورد می‌گوید:« جهنم واقعی جاییست که هر کس برای خود دلیلی داشته باشد!»
.
تئاتر در خور تحسین شنیدن با جلوه‌های ویژه‌ی عالی. روزهای آخر اجراست. از دست ندهید.
فرض کن تکه‌های هملت و اوفلیا در خیابان‌های تهران رها شده باشد، فرض کن آن عشق که در میان خون و خونابه کشته شد همین تهران خودمان باشد. آن سرگیجه‌ی قرون وسطایی جایی بین |سوهانـ|ـک و |بریانـ|ـک موج زده باشد. هملت را و اوفلیا را تکه تکه در پس کوچه‌ها پیدا کرده باشی.
عشق با هیجانی اسیدی بر صورت معشوق پاشیده باشد، فرض کن هملت پرسشش را در دانمارک پرسیده باشد:
« بودن، یا نبودن، سؤال اینجاست
آیا شایسته تر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم،
و یا تیغ برکشیده و با دریایی از مصائب بجنگیم و به آنان پایان دهیم؟
بمیریم، به خواب رویم- و دیگر هیچ.
و در این خواب دریابیم که رنج‌ها و هزاران زجری که این تن خاکی می‌کشد، به ... دیدن ادامه ›› پایان آمده.»
مرده‌باشد و به خواب رفته باشد و دیگر هیچ. و در این خواب تهران را دیده‌باشد، دریافته باشد که رنج‌ها و هزاران زجری که آن تن خاکی می‌کشید را ده‌ها بار سنگین‌تر در شهری پاشیده‌اند
فرض کن برج‌های تهران کوچک باشند، آنقدر کوچک که رویشان بنشینی و اعتراف کنی، و هر کس می‌آید خرابش کند و دوباره بسازد.
فرض کن اوفلیا در سد کرج پریده باشد، در راه انگلستان بوی علف پیچیده باشد.

فرض کن هملت بعد مرگ تهران را خواب دیده باشد...
به سر عشق چی اومد بدبخت!
انسان ازآن چیزی که بسیار دوست می دارد، خود را جدا می سازد. در اوج تمنا نمی خواهد. دوست می دارد اما در عین حال می خواهد که متنفر باشد. امیدوار است، اما امیدوار است امیدوار نباشد. همواره به یاد می آورد اما می خواهد که فراموش کند.
- حالا چرا گریه می کنی ؟ بلند شو خودتو ناراحت نکن تو از اول اینطوری نبودی که !
- حقیقت داره ؟؟؟مهشید من!
-اره حقیقت داره ، می خوای پرستار صدا کنم از خودش بپرسی ؟
- نه
- من فکر می کنم همه چی رو جفت و جور کردن برای اینکه تو مهشید رو طلاق بدی و زن اون بشه !
- حقیقت داره؟
- اره حقیقت داره ، بلند شو برو تو دفتر من یه چایی بخور ، پاشو خودتو ناراحت نکن


(قطعه آوازی:)
ای شاخ گـل، که در پی گلچین ‌دوانیم
این بود دست‌رنج مـن و باغـبانیم
پروردمت به نـاز که بنشینمت به پـای
آخر چرا به خـاک سـیـه می‌نشانیم؟
آزمودم ...عقلِ ...دور اندیش ... را
بعد از این ... دیوانه سازم ..خویش را ..آی دکتر
مسئله من با این نمایش این بود که سراغ کلیشه¬ای¬ترین تصویر و روایت از تاریخ رفته¬ بود و در آن تصویر جدیدی از شخصیت¬های تاریخی¬ای که در نمایش وارد می¬شدند شکل نگرفته بود. در نمایش هیچ روایت و حتا تعبیر جدیدی از تاریخ وجود نداشت و دقیقا بازسازی آن تصویر کلیشه¬ای عمومی ای بود که معمولا از این بخش تاریخ به صورت رسمی روایت شده.
لطفعلی خان شخصیت سفید، آغامحمد خان شخصیت سیاه، پادشاهان قاجار همگی احمق و شخصیت منفی، امیرکبیر شخصیت مثبت
وقتی در یک اثر هنری بناست با تاریخ مواجه شویم انتظار داریم دید جدیدی نسبت به تاریخ به مخاطب عرضه کند، یا روایت مسلط تاریخ را به چالش بکشد و یا دست کم از روایت مسلط و کلیشه¬ای تاریخ آشنایی زدایی کند و افقی پیش چشم مخاطب بگسترد تا عمق وقایع گذشته قابل درک¬تر شوند. در صورتی که در این نمایش از هیچکدام از این¬ها خبری نبود. شخصیت¬ها تکرار نعل به نعل تصویری است که برای مردم پیش از این هم روایت شده. علیرغم بازی خوب، صحنه پردازی خوب، موسیقی مناسب و دیگر تمهیدات تئاتری قابل قبول برای من نمایش دلچسبی نبود.
ayxan (ayxan)
درباره اپرای عروسکی لیلی و مجنون i
این اپرا با اجراهای بسیاری از طرف خوانندگان مطرح آذربایجان نظیر عالیم قاسیم اف، سارا قدیم اوا، نزاکت تیمور اوا، عارف بابایف، زینب خانلاراوا و... روی صحنه رفته. اجرایی که استاد غریب پور به کار بردند با صدای زینب خانلاراوا و عاریف بابایف هست. از لینک زیر میتونید ویدئوی این اجرا از اپرا رو ببینید که به نظرم دیدنش خالی از لطف نیست.

http://www.youtube.com/watch?v=qWgpBPnFhPw

اما اجرای عروسکی برای من که اجراهای مختلفی از این اپرا رو (البته روی دی وی دی) دیدم تجربه متفاوتی بود و بسیار لذت بردم.
manimoon این را خواند
هانی حسینی و پیمان کریمی این را دوست دارند
دوست گرامی، ممنون از اطلاعاتتون. ممنون می‌شم اگر لینک‌های دیگری نیز راجع به اجراهای دیگر یا اطلاعات مفصل‌تر دارید در اختیارم قرار بدید.

ممنون
۳۱ شهریور ۱۳۹۳
جناب کریمی عزیز
ضمن تشکر از آقای آیخان گرامی، به آدرس زیر سری بزنید. این آدرس رو یکی از دوستان عزیز در اختیار بنده گذاشته بود که من هم برای شما می گذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. به قول آن دوست بزرگوارم دایره المعارف لیلی و مجنون است!

http://e-library.musigi-dunya.az/leyli/lib_leyli_az.html
۳۱ شهریور ۱۳۹۳
جناب آیخان و جناب حسینی عزیز،
بسیار ممنون از پاسخ‌هاتون.
۱۲ مهر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شخصیت «کوراولموش» شاهکار بود. و انتخاب این اسم چقدر هوشمندانه است. اینکه برای مخاطب ترک زبان معنی اصلی کلمه قابل درکه (کوراولموش:کورشده) و از طرفی این کلمه قرابتی هم با کوراوغلو (قهرمان داستان پهلوانی ترکی) داره و برای کسی هم که زبان ترکی نمیدونه باز اسم قابل فهمیه کورول موش!
عاشق این کاراکتره شدم و چقدر آشناست.
چه جالب :)
۲۰ شهریور ۱۳۹۳
منم موافقم این اسم گذاری ها عااالی بودن.
۲۱ شهریور ۱۳۹۳
مرسی از توضیحاتتون
۲۲ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ayxan (ayxan)
درباره نمایش آسید کاظم i
بی ادعا، از خیلی از تئاترهایی که این روزها روی صحنه های بزرگ شهر میره بهتر بود. واقعا لذت بردم.
الهام حصاری و مهدی علی‌نژاد این را خواندند
سیامک قلی زاده این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید