در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 16:28:34
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خسته نباشید ، واقعا لذت بخش بود دیدن اجرا .
از این نمایش واقعا لذت بردم، دکور جذاب، بازی های واقعا فوق العاده، خلاقیت در اجرا کاملا حس میشد، روایت اصلی خیلی خوب با ماجرای هملت و ادیپ آمیخته شده بود، توصیه میکنم این دو داستان رو قبلش خونده باشید. تماشای این نمایش رو قطعا پیشنهاد میکنم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام دوستان برای جمعه ۵ دی ۲ بلیط ردیف ۲ موجوده من خودم ۲ بار اجرا رو دیدم عالی بود
بلیط برای دخترم گرفتم اون تایم کلاس داره اگر نیاز داشتین اطلاع بدین واتساپ لطفا
09121365823
٪۴۰ تخفیف تیوال+ لحاظ شده
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بادرود
بازیهای روان و موسیقی دلنشین و همراه با اجرای نمایش واقعا عالی بود. نمایشی شاد با موسیقی شنیدنی و بازیهای دیدنی.
دیدن و شنیدن بخشی از آثار ایرج میرزا که شاید کمتر شنیده باشیم. متن قوی و قابل درک حتی برای کودکان.
دستمریزاد به گروه اجرا.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام من 2 بلیط در ردیف B-۳-۸ / B-۳-۹
برای 30 آذر دارم
اگر کسی خواست در خدمتم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما دیشب این اجرا رو دیدیم و انصافا کمدی قشنگی بود با بازی های قوی و باورپذیر. آقای زرآبادی هم که بسیار درخشان بودن. تبریک و خسته نباشید به تیم‌ خوبتون. اگه تا نیمه دوم ماه تمدید بشه، دوباره میبینم!
شاهین زوار این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هشدار : امکان افشای جزئیات

ضمن خسته نباشید به عوامل سازنده به خصوص بازیگران گرامی که انرژی زیادی را برای اجرا این نمایش گذاشتند. چند خطی درباره‌ی ... دیدن ادامه ›› من، او آن:

۱. نقطه‌ی آغاز نمایش را دوست داشتم زیرا به فهم ادامه داستان کمک میکرد‌ و مانع از گنگی و گیجی مخاطب میشد.

۲. مشکل اصلی زمانی بود که می‌خواست زندگی شمیم و شیدا روایت شود به این دلیب که چون پرداخت ابتدایی از شخصیت آنها شکل نگرفته بود، بهتر بود شروعش درست بلافاصله بعد از ملاقات بابک با شمیم و ملاقات بابک با شیدا باشد به صورتی که بابک اسم آنها را می‌پرسید و ادامه ماجرا. زمانی که بلافاصله بعد از تصادف بابک و شمیم داستان زندگی شیدا روایت شد گمان من بر این رفت که بابک و شمیم مرده‌اند و شیدا فرزند آنهاست که دارد زندگی‌اش روایت میشود. درست تر بود داستان تا بعد از مرگ فرزندشان و زمان ملاقات بابک و شیدا ادامه پیدا میکرد و بعد خلاصه‌ی زندگی او روایت میشد.

۳. مسئله‌ی بعدی آشفتگی‌ در فرم بود زیرا در برخی لحظات ناگهان از یک روایت رئالیستی به فکاهی و فانتزی تغییر فاز میداد.

۴. داستانِ نمایش به خوبی به مخاطب منتقل شد اما به شخصه پیام خاصی را دریافت نکردم. گمان میکنم یا اصلا پیامی در کار نبوده یا تنها تمرکز کارگردان بر فرم بوده است‌.

۵‌. از نکات مثبت این نمایش تسلط خوب بازیگران بر متن، تغییر لحن، انتقال احساسات و نورپردازی مناسب بود.

۶. اما نقطه‌ی ضعف اصلی و پاشنه آشیل آن پایان‌بندی‌اش بود به دو دلیل: اول اینکه نباید حقیقت ماجرا و پشت پرده‌ی داستان مستقیما به مخاطب گفته شود بلکه باید با بازی روان‌درمانگر و بابک به مخاطب فهمانده میشد و دوم این که آنقدر پایانش غیر قابل قبول بود که بعد از آن تماشاچیان همچنان منتظر ادامه نمایش تا رسیدن به نقطه‌ی مطلوب بودند.

۷. تغییر گامی‌ست به سوی پیشرفت و تکامل؛ امید است با بهره‌گیری از نظرات منتقدان، شاهد یک اثر فاخر و بی‌نقص باشیم.

پایان
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خبر
درباره نمایش بعد از یک نمایش i
مریم یوسف، نمایش «بعد از یک نمایش» را در تئاتر شهر به صحنه می‌آورد | عکس نمایش «بعد از یک نمایش» به نویسندگی علی خودسیانی و کارگردانی مریم یوسف، در کارگاه نمایش مجموعه تئاترشهر روی صحنه خواهد رفت.مریم یوسف، نمایش «بعد از یک نمایش» را در تئاتر شهر به صحنه می‌آورد
به گزارش روابط عمومی پروژه، نمایش «بعد از یک نمایش» به نویسندگی علی خودسیانی و کارگردانی مریم یوسف، از ۴ دی‌ماه ۱۴۰۴ هر شب ساعت ۱۹:۱۵ در کارگاه نمایش مجموعه تئاترشهر روی صحنه خواهد رفت. در این اثر نمایشی، شیما خوش‌اقبال به‌عنوان بازیگر حضور دارد. این اثر نمایشی پیرامون آرزوها، حسرت‌ها و حدیث نفس یک عاشق بازیگری است. مشاور کارگردان: حامد عقیلی، مجری طرح: گروه معماری ره‌آورد، طراحی و ساخت ماسک: یاشا وکیلی، طراح صحنه: صادق صدیق، طراح نور: مجید سیادت، سرپرست گروه کارگردانی: فرناز عقیلی، دستیار اول کارگردان: آیلی ابراهیمی، دستیار دوم کارگردان: محمدرضا ...
دیدن ادامه ››

به گزارش روابط عمومی پروژه، نمایش «بعد از یک نمایش» به نویسندگی علی خودسیانی و کارگردانی مریم یوسف، از ۴ دی‌ماه ۱۴۰۴ هر شب ساعت ۱۹:۱۵ در کارگاه نمایش مجموعه تئاترشهر روی صحنه خواهد رفت.

در این اثر نمایشی، شیما خوش‌اقبال به‌عنوان بازیگر حضور دارد.

این اثر نمایشی پیرامون آرزوها، حسرت‌ها و حدیث نفس یک عاشق بازیگری است.

مشاور کارگردان: حامد عقیلی، مجری طرح: گروه معماری ره‌آورد، طراحی و ساخت ماسک: یاشا وکیلی، طراح صحنه: صادق صدیق، طراح نور: مجید سیادت، سرپرست گروه کارگردانی: فرناز عقیلی، دستیار اول کارگردان: آیلی ابراهیمی، دستیار دوم کارگردان: محمدرضا لطیفی، منشی صحنه: ملیکا راه‌رخشان، مدیر هماهنگی و صحنه: امیرحسین اعتماد، گرافیست: یاشا وکیلی، عکاس: یاشا وکیلی و پرویز گوهری‌راد، مشاور رسانه‌ای و روابط عمومی: علی کیهانی (راوی‌مدیا) دیگر عوامل این پروژه نمایشی هستند.

علاقه‌مندان برای تهیه بلیت این نمایش می‌توانند به سایت تیوال و گیشه تئاتر مراجعه کنند.

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
موضوع جالبی داشت این کار، وابستگی شخصیت به شرایطی که در اون قرار میگیره و تمام تصویری که انسان از خودش و بقیه ساخته میتونه در یک آن نسبت به منافع و بقا تغییر کنه... و در پایان اجرا نور روی هر کدوم از ما افتاد که میتونستیم یکی از اون 6 نفر منتخب باشیم!
امیرمسعود فدائی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار خوبی بود، برای بچه 4 ساله من جدید بود و دوستش داشت. خسته نباشید به همه گروه
اثر بسیار خلاقانه. با متن چند لایه و پر از استعاره و کنایه. دیدن این کار رو به اهالی ادبیات به طور ویژه توصیه میکنم.
ریحانه قزوینی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش تماشایی و دلچسبی بود. خیلی به نمایش های طنز و کمدی علاقه ای ندارم، ولی این کار و کار قبلی این کارگردان محترم با نام "کروکودیل" را خیلی پسندیدم.
یک کمدی واقعی بود؛ به دور از هرگونه لودگی یا سعی در خندان مخاطب با هر روش ممکن، از جمله گذر از مرز ادب و احترام. نمایشی بود که بخوبی خنده واقعی به لب تماشاگر می آورد، نه صرفاً یک واکنش هیجانی به یک رویداد دور از انتظار، که شاید ناپسند هم باشد! این مهم را بخوبی از جو سالن نمایش می شد دریافت که همه تماشاگران مجذوب نمایش بودند و با آن می خندیدند بدون اینکه با قهقهه های بلند و آزار دهنده ای که در بسیاری نمایش های به اصطلاح کمدی این روزها شاهد آن هستیم موجب رنجش سایر تماشاگران شوند.
یک کار چنین خوب و دقیق، یقینا باید با داستان پردازی خوب، کارگردانی حرفه ای و قابل تحسین و بازیگری های بسیار فوق العاده و تاثیر گذار همراه باشد که در این نمایش حقیقتا چنین بود.
به همه دوستداران تئاتر توصیه می کنم حتما این نمایش را ببینند و برای کارگردان محترم و همه دست اندرکاران این اثر آرزوی موفقیت های هرچه بیشتر دارم. به امید تماشای کارهای بعدی ایشان.
به نظرم نقش سیاه برجسته ترین نقش و المانی از نمایش که شاید گویای اصلی داستان نمایش بود، بازیگری عالی، تنوع حرکات و شخصیت، نقشی که هم باعث میشه بخندی و هم گریه کنی. به عنوان یک پیشنهاد شاید بشه گفت اگه خود مرشد هم عروسک بود و در انتها پشت اون دایره نورانی سایه یک پیرمرد ظاهر میشد، عصاش رو میکوبید و مرشد هم بیجان میشد، درست اون لحظه ای که به بینندگان احترام میزاشت نمایش تاثیرگزار تر میبود، پیرمردی که پشت همه این داستان ها بود و هیچوقت چهرش مشخص نمیشد
سلام دو بلیط برای روز چهارشنبه ۳ دی ساعت ۲۱:۰۰ در جایگاه Aردیف ۱ به فروش می‌رود جهت خرید اطلاع بدید
سلام، من مایلم بلیط رو ازتون بخرم. لطفا راهنمایی کنید. مرسی
۴۳ دقیقه پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بدن علیه سکوت؛ نگاهی به نمایش کاوالو
✍️یادداشت سمیه سعیدی پژوهشگر مطالعات و جنسیت درباره کاوالو:

نمایش «کاوالو» با تکیه بر بدن، سکوت و گسست روایی، خشونت جنسی علیه زنان را نه در قالب روایت خطی، بلکه در سطح تجربه‌ی زیسته و حافظه‌ی بدنی بازنمایی می‌کند. نمایش با تمرکز بر بدن بی‌نامِ زن، سازوکارهای خاموش‌سازی، انکار و بازتولید خشونت را در بستر خانواده و روابط به‌ظاهر امن افشا می‌سازد. «کاوالو» با عبور از بازیگری کلاسیک به اجراگری، و با استفاده از میزانسن‌های مینیمال اما معنادار، بدن را به متن بدل می‌کند؛ متنی که از خلال سکوت، تاریکی و زخم، به سیاست خشونت و مقاومت زنانه اشاره دارد.
نمایش کاوالو به نویسندگی امیرحسین توکلی و بازی فاطمه رادمرد و پویان حاج‌حسنی، که پیش‌تر برگزیدگی بهترین کارگردانی، بهترین نمایشنامه، بهترین بازیگری زن و تقدیر بازیگری مرد را در هفتمین جشنواره سراسری نمایشنامه‌خوانی مرکز تئاتر مولوی در کارنامه خود ثبت کرده، این روزها در سالن اجرای مولوی روی صحنه است. این نمایش را می‌توان نمونه‌ای معنادار از مواجهه‌ی هنر اجرا با مسأله‌ی خشونت جنسی علیه زنان دانست. مواجهه‌ای که نه در سطح بازنمایی روایی، بلکه در سطح بدن، حافظه و سکوت اجتماعی عمل می‌کند. سطحی که در آن، تئاتر از روایت‌گری صرف عبور کرده و به کنشی انتقادی علیه نظم مسلط معنا بدل می‌شود. نمایش ... دیدن ادامه ›› با تصویری معنادار آغاز می‌شود، بدن زنی که به شکم روی زمین دراز کشیده، صحنه تاریک است ، نوری متمرکز بر تن او تابانده شده است و میکروفونی آویخته از سقف که به‌آرامی به دهانش نزدیک می‌شود. این صحنه از همان ابتدا نشانه‌ای روشن دارد: قرار است صدایی شنیده شود که پیش‌تر فروخورده، سرکوب و به حاشیه رانده شده است. این بدن پیش از آن‌که سخن بگوید، دیده می‌شود، پیش از روایت، در معرض نظم دیداری قرار می‌گیرد. این وضعیت را می‌توان در امتداد فهم فوکویی از بدن منضبط خواند. بدنی که هم موضوع خشونت است و هم محل ثبت آن. دختر نمایشنامه نام ندارد، حذف نام، به‌جای فردزدایی ساده، بدن زن را به سوژه‌ای جمعی بدل می‌کند که روایتش فراتر از یک تجربه‌ی شخصی عمل می‌کند. این بی‌نامی، نه فقدان هویت، بلکه نشانه‌ای از جمعی‌بودن زخم است. زخمی که می‌تواند بدن‌های بسیاری را به هم پیوند بزند و تجربه‌ای مشترک از خشونت را احضار کند.
زخم تجاوز، از تجربه‌ی فردی تا سیاست اجتماعی
زخمِ تجاوز بر تن و روحِ دختر، در نمایش صرفاً یک واقعه‌ی شخصی نیست. این زخم، شکافی عمیق در زیستِ اوست که در ساختارهای اجتماعیِ سکوت و انکار بازتولید می‌شود. تجاوز از سوی پدر و مردی که «عمو» خوانده می‌شود، نه‌تنها خشونتی جنسی، بلکه خشونتی نهادی است، خشونتی که در دل روابط قدرت، خانواده و اعتماد رخ می‌دهد. از منظر فمینیستی، این زخم یادآور سیاست خاموش‌سازی بدن زن است، بدنی که باید رنج را در خود نگه دارد، حرف نزند و روایتش را فرو بخورد. میکروفونی که به دهان زن نزدیک می‌شود، نماد همین تعلیق میان گفتن و نگفتن است. تعلیقی که نه‌فقط در سطح دراماتیک، بلکه در سطح اجتماعی نیز زنان را در وضعیت تعلیق دائمی میان افشا و انکار نگه می‌دارد. نمایش کاوالو را می‌توان به‌روشنی در چارچوب مفهوم بدنمندی خوانش کرد، نمایشی که به‌وضوح بر منطق بدنمندی استوار است. خشونت جنسی در اینجا صرفاً در سطح گفتار بازنمایی نمی‌شود، بلکه در ژست‌ها، سکوت‌ها، افتادن‌ها و جمع‌شدن بدن تکرار می‌شود. زن‌بودن در این اجرا نه یک هویت انتزاعی، بلکه تجربه‌ای بدنی و تاریخی است که با ترس، شرم و انضباط اجتماعی گره خورده است. در این معنا، بدن زن همزمان میدان سلطه و امکان مقاومت است، جایی که روایت، هرچند بریده‌بریده و ناپایدار، از دل سکوت سر برمی‌آورد. حرکات حساب‌شده و دقیق بازیگران، مخاطب را مدام به این «حجم تجسد‌یافته» بازمی‌گرداند: بدنی که هم روایت می‌کند و هم خودِ روایت است. بدن، هم صحنه‌ی وقوع خشونت است و هم میدان مقاومت در برابر آن. مقاومتی که نه الزاماً در فریاد، بلکه در ایستادگی بدن، تداوم حضور و امتناع از حذف‌شدن معنا می‌یابد.
فروپاشی زمان خطی
ساختار اپیزودیک و غیرخطی نمایش، که میان سنین مختلف یک دختر در نوسان است، هفت‌سالگی، نوجوانی، بیست‌وچهارسالگی و… و امکان بازنمایی خطی آسیب را از بین می‌برد. نه روایت خطی است، نه زمان تثبیت‌شده، و نه حتی هویت‌ها کاملاً قطعی. خاطره و روایت، زمان و مکان را جابه‌جا می‌کنند، گذشته به حال هجوم می‌آورد و بدن، محل این تداخل زمانی می‌شود. این گسست زمانی، با تجربه‌ی زیسته‌ی خشونت جنسی هم‌خوان است، جایی که گذشته هرگز به‌طور کامل سپری نمی‌شود و بدن، همواره محل بازگشت خاطره است. مردِ روایت، در نسبت‌های مختلف پدر/عمو/دوست، مرد....... مرزهای خویشاوندی و امنیت را مخدوش می‌کند و به‌این‌ترتیب نشان می‌دهد که خشونت جنسی اغلب در نزدیک‌ترین و به‌ظاهر امن‌ترین روابط رخ می‌دهد.
یکی از نقاط قوت نمایش، حرکت آگاهانه از «بازیگری» به «اجراگری» است.
بازیگران صرفاً نقش‌ها را بازنمایی نمی‌کنند، بلکه بسیاری از صحنه‌ها و موقعیت‌ها را در لحظه می‌سازند. این اجراگری، مخاطب را از تماشای یک روایت کلیشه‌ای دور می‌کند و او را وارد تجربه‌ای زنده، سیال و بدنی می‌سازد. صحنه‌ی نقاشی با گچ، یکی از درخشان‌ترین میزانسن‌های نمایش است: جایی که زن و مرد بدن‌های خود و یکدیگر را بر کف صحنه نقاشی می‌کنند. این بدن‌های گچی، زنده‌اند، تغییر می‌کنند، کش می‌آیند، محو می‌شوند و در نهایت با حرکت دست و فوت دختر، به‌سان خاطره‌ای شکننده، در هوا  پودر می‌شوند.
این صحنه، تصویری قدرتمند از ناپایداری بدن، هویت و حافظه در تجربه‌ی خشونت است. کاوالو نمایشی است که بدن را به متن بدل می‌کند، متنی که از دل سکوت، تاریکی و زخم سخن می‌گوید. این اجرا با تکیه بر بدنمندی، روایتی غیرخطی و میزانسن‌های هوشمندانه، خشونت علیه زن را نه به‌مثابه حادثه‌ای فردی، بلکه به‌عنوان پدیده‌ای اجتماعی، تاریخی و بازتولیدشونده به نمایش می‌گذارد. شبدن زن در کاوالو خاموش نیست، حتی اگر صدا فروخورده باشد، بدن فریاد می‌زند. 
پریسا مرادیان (parisamoradian)
درباره نمایش سلول i
اسم محسن زرآبادی و محسن بیده مرا به تماشای این اجرای طناز کشاند؛ پس از «فین‌جین» به‌یادماندنی، تجربه‌ای زیبا دوباره رقم خورد. اجرایی خوش‌ریتم و دقیق با کاراکترهایی درست چیده‌شده و از بازی درخشان محسن بیده، دوست قدیمی، بسیار لذت بردم. بازی‌ها اندازه و تنیدگی بجای غم و شادی جوری بود که نمی‌شد چشم از صحنه برداشت. نمایشی که ارزش دیدن دوباره را دارد. خسته نباشید به تمام گروه.
شاهین زوار این را خواند
ارشیا شریعتی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام برای روز 10 دی ماه 2 عدد بلیط گرفتم که متاسفانه نمیتونم برم . اگر کسی خواست بهم پیغام بده
ماهان حیدری رامشه این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش واقعا عالی و جذاب بود
موقعیتهایی داشت که بصورت طبیعی خنده میاورد روی لب تماشاگر و همینطور متن و دیالوگ ها واقعا بامزه نوشته شده بود و معلوم بود که نویسنده با وسواس روی متن زمان گذاشته بود.
دکور حرف نداشت و بهتر از این نمیشد
بازیها هم واقعا خوب بود خصوصا آقای آذرنگ و خانم زاهدی واقعا عالی بودن.
اما یه موضوع دیگه ای که برای من واقعا لذتبخش بود و کیف کردم این بود که موقع بازکردن درب های سالن برای ورود کارگردان برای استقبال از تماشاگران جلوی درب ایستاد تا به تماشاگران خوش آمد بگه و موقع خروج و پایان هم باز هم برای بدرقه تماشاگران دم درب ایستاد تا هم نظر مردم رو بشنوه و هم خدافظی کنه ... واقعا کارگردانی که انقدر خاکی و درجه یک باشه خیلی کمه ... واقعا به دلم نشست ...
آقای دشتی اگه این کامنت رو میخونی ، یه دونه ای
شاهین محمدی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش موزیکال و جادویی "راپونزل و مینیون ها"
فرهنگسرای ابن سینا ساعت ۱۸:۳۰


https://www.aparat.com/v/jjr85cl
برای اینکه زنده بمانی مجبوری سکوت کنی. این خود پیام نمایش است. دیگر نیاز به تحلیل و تفسیر ندارد. من خودم شخصا از نمایش هایی که از بازیگران جوان و نوجوان استفاده می نماید لذت می برم و این اقدامی شایسته است. نمایش حال و روز جامعه خودمان است. فراموشی قهرمان ها. کوتوله پروری در سیاست و تکریم وی و مردمی که فقط به فکر منفعت خود هستند. صحنه پایانی بسیار دردناک است. عشق فدا شده و جامعه وفاداری کورکورانه به فرماندار کوتوله که خود کلی معنا دارد. جسارت به بازیگر محترم قطعا نیست. بحث نقش و فیزیک وی است. استقلال فکری و حقوق فردی خلاصه می شود در وفاداری به دیکتاتور. طاعون به نظر من عاملی است که می خواهد مردم را علیرغم اعمال قوانین سخت، از یک گذار دیکتاتوری عبور دهد یا می خواهد جامعه بیشتر به فرماندار وفادار شوند و بازکشت فرماندار همان ادامه حکومت طاعون است. القای ایدئولوژی ذلت در سایه طاعون و ادامه آن در سایه همان فرماندار. در حالیکه فرصت برای تغییر بوده. در هر حال سبک مفهومی خوبی داشته و امیدوارم استقبال بیشتری از آن شود.
شاهین محمدی این را خواند
رهام مخدومی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید