همیشه ، همیشه کلمات مثل یک صف منظم جلوم قد میکشن
اما تا میان نظم پیدا کنن
همشون
همشون از هم می پاشن
مثل لشکر ناپلئون
.
اوه نه جسیکا
نه تو نباید .................
تو...............
.
.
کاش انجیل صفحات بیشتری داشت برای عشق
من کافر میشدم
انجیل بازوانت مرا استغفار
... دیدن ادامه ››
می داد
و از بین بازوانت بر گرمی سین سسی سسی... نه
نه من نمیتونم شعر بگم جسیکا
- نه من نه خانم مارکز نمیتونیم طبع شعر تو رو تحریک کنیم میدونی چرا؟
خانم مارکز چاقه و من من زشتم
تووووووو زشت نیستی
تو خیییییییییییییییلی قشنننننگی خیلی قشنگ
با سلام و احترام
این نظر کاملاً شخصی است و دلیلی ندارد که مواجهه شما هم با اثر همین حس از تجربه را داشته باشد
برای این اجرا خیلی نوشته بودم چندین بار اصلاح کردم و دست آخر به این رسیدم که هیچ نوشته ای برای اثبات لذت من ، گویا تر از پاره ای از متن نیست تجربه ای از لذت بردن تماشای بازیگرانی کاربلد و اثری از کارگردانی که میزانسن هایش را نمیشود دوست نداشت
⭐⭐⭐⭐✨