در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:24:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خیلی تئاتر خوب و با کیفیتی بود ، بازیگران خوب بودند گروه موسیقی عالی بودش ، خیلی خوشحال شدم که این تئاتر رو دیدم و امیدوارم همواره کار این کارگردان و گروه ادامه دار باشه.
امیر مسعود این را خواند
مهیار هواسی و اهورا مرادی این را دوست دارند
اهورا مرادی (ahooramoradi1)
ممنون برای حضورتون❤️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام دوستان لطفا اگر کسی هست که واسه این هفته آخر 2 تا بلیط داره (نه روزش مهمه نه جاش) به من خبر بده.ممنون
09015778929
دایره‌ای از خنده، گریه و اندیشه؛ تجربه‌ای ماندگار با دایره‌ی گچی قفقازی

تماشای نمایش دایره‌ی گچی قفقازی نوشته‌ی برتولت برشت و به کارگردانی رضا بهرامی، برای من تجربه‌ای فراتر از یک شب معمولی تئاتر بود. این نمایش مرا هم به جهان پر از پرسش و جسارت برشت برد، و هم به خاطرات دوران طلایی من از تئاتر ایران در دهه ی هشتاد و اویل ۹٠؛ دورانی که سالن‌ها سرشار از شوق، گفتگو و امید بودند.

برشت و بازتاب جنگ در قصه

برشت در این نمایش با نگاهی بی‌پرده به جنگ، لایه‌های پنهان آن را برملا می‌کند. جنگ در نگاه او نه افتخار دارد، نه شرافت و نه آرمان‌های دروغین. ... دیدن ادامه ›› جنگ به‌مثابه آینه‌ای سیاه، چهره‌ی انسان را می‌سوزاند و بیش از همه، نسل آینده را قربانی می‌کند. دایره‌ی گچی قفقازی روایت تلاش مردم عادی است برای زنده ماندن، برای حفظ ذره‌ای انسانیت و برای پاسداری از کودکانی که امید آینده‌اند. این پرسش محوری که «حق واقعی فرزند از آنِ کیست؟» در دل خود پرسش‌های بزرگ‌تری درباره‌ی مالکیت، عدالت و مسئولیت اجتماعی نهفته دارد؛ پرسش‌هایی که با شرایط امروز جهان نیز پیوند می‌خورد.

شیوه‌ی اجرایی رضا بهرامی

رضا بهرامی با کارگردانی حساب‌شده‌ی خود توانسته است متن برشت را به تجربه‌ای زنده، امروزی و پرکشش بدل کند. نمایش حدود نود دقیقه طول می‌کشد، اما چنان پرریتم و پرحادثه است که تماشاگر گذر زمان را احساس نمی‌کند. حتی اگر اجرا طولانی‌تر هم می‌شد، همچنان جذابیت خود را از دست نمی‌داد. این تنوع صحنه‌ها و ضرباهنگ‌هاست که لحظاتی تماشاگر را به خنده می‌اندازد و لحظاتی دیگر بغض را در گلوی او می‌نشاند.

بارها در سالن از ته دل می‌خندی، اما همزمان طنز گروتسک و تلخی پنهان در پسِ آن لبخند، تو را وادار به اندیشیدن می‌کند. می‌خندی و در همان لحظه درگیر غم و تأمل می‌شوی. این کیفیت، همان چیزی است که برشت در نظریه‌ی تئاتر حماسی به دنبال آن بود: لذتی توأمان از سرگرمی و اندیشیدن.

هماهنگی مثال‌زدنی گروه

یکی از دشوارترین بخش‌های چنین نمایشی، مدیریت تعداد زیاد بازیگران روی صحنه است. در این اجرا، همه‌چیز به‌طرزی شگفت‌انگیز هماهنگ و دقیق بود. هر بازیگر جایگاه خود را می‌دانست و هیچ‌کس از ریتم کلی خارج نمی‌شد. این سطح از نظم و هماهنگی، حاصل تمرین‌های طولانی و پرانرژی است. شنیده‌ام که گروه بیش از شش ماه بی‌وقفه تمرین کرده و این پشتکار در تمام لحظات اجرا محسوس بود.

جدا از دقت و هماهنگی، چیزی که بیش از همه در بازی‌ها به چشم می‌آمد، شور و شیدایی خاص بازیگران بود. انگار همه‌ی آنها درگیر عشقی مشترک به متن و کارگردانی بودند؛ این شیدایی در چشمانشان برق می‌زد و لحظه‌هایی را خلق می‌کرد که فراموش‌نشدنی بودند.

دیوانگیِ دلنشین روی صحنه

می‌گویند آدم‌ها عاشق دیوانگی‌های یکدیگر می‌شوند؛ دایره‌ی گچی قفقازی هم از همین جنس دیوانگی داشت. چه در میزانسن‌های غیرمنتظره و خلاقانه، چه در جنس بازی‌های پرانرژی و چه در نگاه کارگردانی رضا بهرامی، رگه‌ای از دیوانگیِ خاص جاری بود که نمایش را زنده و متفاوت می‌کرد. این دیوانگی کنترل‌شده همان چیزی بود که صحنه را پرشور و مخاطب را شگفت‌زده می‌ساخت.

یادآوری دوران طلایی تئاتر ایران

تماشای چنین نمایشی مرا به یاد روزهایی انداخت که تئاتر ایران با قدرت و صلابت در حال رشد بود. در آن دوران، مخاطب به سالن می‌آمد تا سفری واقعی را تجربه کند؛ سفری که او را می‌خنداند، می‌گریاند و وادار به اندیشیدن می‌کرد. اجرای دایره‌ی گچی قفقازی ثابت کرد که هنوز هم می‌توان با عشق، پشتکار و دقت هنری، نمایشی آفرید که هم اصالت داشته باشد و هم با مخاطب امروز ارتباط برقرار کند.

تصاویر، میزانسن و تعامل با تماشاگر

این نمایش تنها متکی به دیالوگ‌ها نبود؛ میزانسن‌های دقیق، تصاویر چشم‌نواز، نورپردازی‌های هوشمندانه و موسیقی به‌جا، جهان برشت را برای ما عینی و ملموس می‌کردند. تماشاگر صرفاً ناظر منفعل نبود؛ بلکه به شکل هوشمندانه‌ای وارد بازی می‌شد. گاهی حس می‌کردی تو هم بخشی از قصه‌ای و سرنوشت کودک و سرزمین به انتخاب‌ها و نگاه تو گره خورده است. این تعامل، تجربه‌ای منحصربه‌فرد می‌ساخت.

رضایت و خرسندی پس از اجرا

آنچه در پایان باقی می‌ماند، همان رضایتی است که در چهره‌ی تماشاگران هنگام خروج از سالن می‌دیدم. هماهنگی عوامل، حضور درست و به‌موقع بازیگران، سورپرایزهایی که در طول نمایش ما را شگفت‌زده می‌کرد، همه و همه باعث شد حس کنم انتخاب این نمایش یکی از بهترین تصمیم‌های من بود. وقتی از سالن بیرون آمدم، خرسندی عمیقی داشتم؛ خرسندی از اینکه شبی پر از لذت هنری، اندیشه و شور انسانی را تجربه کرده‌ام.

سخن پایانی

نمایش دایره‌ی گچی قفقازی به کارگردانی رضا بهرامی، نمونه‌ی درخشانی است از اینکه تئاتر هنوز می‌تواند روح ما را بلرزاند، به ما بیاموزد و امیدی دوباره در دل‌مان بکارد. این اجرا یادآور قدرتی است که در هنر زنده‌ی تئاتر نهفته است؛ قدرتی که ما را به خنده، به گریه و به اندیشیدن وامی‌دارد. به همه‌ی عوامل این اثر تبریک می‌گویم که با عشق و تعهد، نمایشی چنین کامل و ماندگار آفریدند.
من دیشب دیدم کارو و فقط میتونم بگم که توانایی و قدرت محمد مساوات در ادای کلمات، متن و ....شگفت زده میکنه آدمو. خلاقیت در متن، بازی، طراحی صحنه، نور و... خیلی خیلی خوب بود فقط در آخر کمی تمرکز رو از دست میدادی چون مقدار خیلی زیادی مونولوگ شنیده بودی و مغزت همه رو یکجا نمیتونست متمرکز کنه ولی خوشحالم که دیدم کارو و خوشحالم که آدم حسابیایی مثل محمد مساوات وجود دارن هنوز که برای شعور مخاطب ارزش قائلن.
سفید» نمایشی هوشمندانه و خوش‌ساخت که با روایتی ساده اما چندلایه، مرز میان حقیقت و خواست دل را به چالش می‌کشد. قصه‌ی مادری که حافظه‌اش پاک شده و فرزندانش می‌توانند واقعیت تازه‌ای برای او بسازند، فضایی پر از تعلیق و پرسش ایجاد می‌کند؛ اینکه ما با حقیقت چه می‌کنیم اگر قدرت بازنویسی‌اش را داشته باشیم. بازیگران با انرژی و دقت، ترکیبی از نقش‌پردازی باورپذیر و اجرای تیپیک را ارائه کردند که تنوع شخصیت‌ها را زنده و ملموس می‌کرد. ریتم حساب‌شده و طراحی صحنه‌ی مینیمال اما چشمگیر، کیفیتی یکدست به اجرا داده بود.
امید فردوسی زاده این را خواند
کیارش مسیبی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من قبل دیدن نمایش عکس هاش را دیدم. از روی عکس ها قشنگ معلوم بود، نمایش در دو طبقه اجرا می شود، پس به نظر می آمد صندلی های ردیف های ابتدایی دید خیلی خوبی به به طبقه بالا ندارند. بلیط ردیف چهار را خریدم و به نظرم باز هم یکم سرم بیش از حد به سمت بالا بود. چون واقعا یک قسمت های مهمی از نمایش در طبقه دوم که از سطح فاصله دارد انجام می ‌شود. صدای نمایش واضح بود، پس به نظرم ردیف ششم و هفتم که ارزان تر هم هستند برای دیدن این نمایش مناسب تر هستند.
نمایش از لحاظ خلق زیبایی اثری به روی صحنه، قابل تحسین بود. مفاهیم خیلی درست و عمیقی در مورد تاثیر انقلاب و سیاست و چگونگی مواجهه مردم و حکومت ها با انقلاب قبل و بعد از وقوع آن با به روی صحنه آوردن به قدرت رسیدن حزب نازی داشت. که چقدر وعده هایی که می دهند در عمل، عملی می شود و چقدر مردم عادی حتی اگر طرفدار این انقلاب باشند، در عمل از این انقلاب سود خواهند برد. این مفاهیم، مفاهیمی هستند که در حال حاضر هم برای مخاطب بسیار فهمشان مهم و تاثیرگذار است. اما به نظر من کمی اغراق آمیز در مورد این نمایش نظر داده شده. مفاهیم گفته شده طی نمایش برای من جدید نبود و با اطلاعات قبلی من هماهنگی داشت. فکر نمی کنم زمانی که برای این اجرا گذاشتم را هدر داده ام اما خلاقیت زیادی در اجرا و داستان ندیدم، طوری که مرا به شگفتی برانگیزد. طوری که فکر کنم که اگر این اجرا را نمی دیدم چه چیز خاصی را از دست داده بودم! اما بر خلاف نظر دوستان، خیلی اجراها در دو سال اخیر دیده ام که کاملا برای من هم از لحاظ موضوع هم از لحاظ فرم جدید و نوآورانه بوده اند و خلاقیت خیلی بیشتری توشون حس کردم. به نظرم یک چیزی کم داشت تا برای من پنج ستاره بشه، در نتیجه به‌ش چهار می دهم.
بابک (babak93)
درباره نمایش بار هستی i
بر خلاف انتظار نمایش خوبی بود .
سوژه جالبی داشت با متن منسجم . تا انتها جذابیت داستان رو حفظ کرد و به نظرم تماشاگر رو درگیر داستان میکرد .
طراحی صحنه و نور خوب بود .
بازیها بسیار خوب بود . مخصوصا نازنین کیوانی بعضی جاها درخشان بود .
من از تماشای اجرا لذت بردم و فکر میکنم کمتر کسی ناراضی بیرون بیاد و حتما ارزش دیدن خواهد داشت
خداقوت
انتظار چنین چیزی رو اصلا نداشتم و حتی در ذهنم هم نبود که چنین تجربه ی جدید،عالی و فوق العاده ای رو قراره تجربه کنم
واقعا نمایشی بسیار قوی،دلنشین و قطعا قطعا قطعا فراموش نشدنی
بسیار متشکرم از D-505 که با بازی و همراهی بینظیرشون، این اجرا رو به یاد ماندنی کردن
واقعا عالی بود،خسته نباشید
سلام ، ممنون از دست اندر کاران تاتر ۲۵۷
بسیار جالب و غیر منتظره بود، مثل اینکه افکارت را به خودت مرور میکنی ولی یک شخص بی طرف که نمیشناسیش داره به تو گوش میکنه و خیلی لذت بخش بود
از پارتنر ۱۰۳ بسیار تشکر میکنم، بسیار حرفه ای و با احساس بود و ممنونم شقایق
محسن ملوکی
سلام ، ممنون از دست اندر کاران تاتر ۲۵۷ بسیار جالب و غیر منتظره بود، مثل اینکه افکارت را به خودت مرور میکنی ولی یک شخص بی طرف که نمیشناسیش داره به تو گوش میکنه و خیلی لذت بخش بود از پارتنر ...
آقا محسن عزیز🤍
من خیلی خوشحالم که با شما هم کلام شدم
ممنونم از نگاه پر از مهرتون🌻
محسن ملوکی
سلام ، ممنون از دست اندر کاران تاتر ۲۵۷ بسیار جالب و غیر منتظره بود، مثل اینکه افکارت را به خودت مرور میکنی ولی یک شخص بی طرف که نمیشناسیش داره به تو گوش میکنه و خیلی لذت بخش بود از پارتنر ...
خواهش میکنم خیلی خوشحالم که لذت بردین و دوست داشتین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاری از رضا بهرامی دیدم برایم جالب بود
پیشنهاد می‌کنم شما عزیزان و علاقه مندان تئاتر
به دیدن این نمایش بنشینید
خسته نباشید میگم به بازیگران این نمایش و عوامل پشت صحنه ♥️🌻
امیر مسعود، ساچلین مهدیلو و انوشه زاهدی این را خواندند
امین آباریان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاهکار شاهکار شاهکار
همه چیز‌ درجه یک بود
از کوچیک ترین جز کار تا بزرگترینش،همه چی درست و به جا و درجه یک و سرجای خودش بود
هنوزم ایستاده دست میزنم برای تک تکتون
فوق العاده بود همه چی❤️
مهرداد پورانیان شاعری با اصالت بروجردی اما ساکن کرج میباشد
بیشتر فعالیت وی در زمینهء اشعار کلاسیک میباشد
بنا به دلایل شخصی فعالیت چندانی درجهت نشر آثارش نداشته است به تازگی معدودی از'اشعارش را به اشتراک گزاشته

نمونه هایی از اشعار کوتاهش:
1️⃣
اگر نوری ز عشقت را هویدا میکنم هرشب
تو را ای ماه عالمتاب حاشا میکنم هر شب

من آن ماهی در تُنگم که دارد حسرت دریا
ولی گوید که از دریا تَبَرّا میکنم هر شب

           ... دیدن ادامه ›› به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
                          #مهردادپورانیان

2️⃣
منم آنی که دلم بود تهی از کینه
به من آن سادگی و راحتِ دل گنجینه

هوس بوالهوسان و دغلِ زهد فروش
شد چنان سنگِ رها گشتهء بر آیینه

         به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
         #مهردادپورانیان

3️⃣
وقتی که ز یار میشود حالت زار
بر دل نرسان ز بازی عشق آزار

اینرا تو بدان که عاشقی است اکنون
سوزنده چو آتشی میانِ نِی‌زار

         به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
                          #مهردادپورانیان

4️⃣
ای که از داغ فراقت دل برآرَد آه سرد
هیچ دانی با من بیدل غم هجرت چه کرد؟

در میان لحظه‌های ناب و شاد دیگران
ناگهان بینم وجودم میشود اندوه و درد

         به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
         #مهردادپورانیان



دو نمونه از اشعار بلند وی👇
1️⃣
ای قلبِ پر ز مهرت    پرده نشین اسرار
با  من  بگو  دمی از   آوار سخت تکرار

وقتی خلافِ *عارض  گوید *جریدهء *دور
گویی که نقضِ عقل است اندیشه یا که پندار 

زین چرخِ دورِ دَوّار   احوالمان اَسَفبار
راحت ز ما گرفتند  این ظالمانِ جَبّار

وقتی  فغانِ  آتش   دیدم ز سوز هر دل
بر عدل و داد این شد : بدرود ایها الیار

مرگ شعورِ  شعرم   خواهد بسی به اصرار
آنی که حرف حق را   هرگز نشد خریدار

وقتی که تیغ *غَدّار   گردد کلام هر یار
نجوای آهوان هم   باشد چو جیغ کفتار

گردد سرودِ هستی  موسیقی از غم و درد
وقتی *زَغَن بگیرد   بلبل به چنگ و منقار

وقتی که عاشقی شد   کردارِ هر *وِلِنگار
دنیای  عاشقان  هم   گردید چون لجنزار

دانم  زلالِ قلبت    گردیده بس مُکَدَّر
پس همچو  من گذر کن   از  این  دیار  آزار

چون *طائران تَلبیس  آیند باغ و بُستان
باید که مرغِ حق گو   هجرت کند از اجبار


       به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
                       مهردادپورانیان

☑️توضیحات لازم و معانی کلماتِ نامأنوس:
*عارِض: جریان،ماجرا
*جریده: روزنامه،دفتر
*دور: دوره،روزگار،دنیا
*ولنگار:بی بندوبار،لاابالی
*غَدّار:خائن و ستمکار( معنی مدنظر در این شعر وگرنه معانی متعدد دارد)
*زغن:  زاغ گوشت دزد که شکار چی موش و پرندگان کوچک هست و یا نوعی پرنده شکاری که از باز کوچکتر هست(قوش)
*طائر تَلبیس:پرندهء نیرنگ


2️⃣
خواهم اکنون من بگویم از فراق
دردِ هجرانی که طاقت کرد *طاق
یارِ من رفت و دل از این اتفاق
هر دَمی داغی خورَد بر روی داغ

هر رهی پویم که یابم یارِ خود
آنکه از رویم گرفت آثارِ خود
رفت و بعد از رفتنش ویرانه ام
گشته ام مدفون به این آوار خود

دل که با او بود چون شهرِ فرنگ
شد چونان جامی که بر آن خورده سنگ
روزگاران یکسره با من به جنگ
عرصه در این زندگی‌ام گشت تنگ

شور بختی، بی قراری ، انتظار
بعد از او در دشتِ عمرم در گذار
سینه ام شد محفلِ هر حالِ زار
دل ز دنیا یکسره در *اِعتذار

شادی و شورم به غم شد قلع وقمع
ای جماعت سوختم دیگر چو شمع
نالهء دل هر طپش گوید به *سمع
من نیابم از چه یارم را به جمع ؟؟

چون میان خلق آوردم قدم
هرکسی از هر کجا زخمی زدم
از جهان آنسان بجان من آمدم
گشتم اکنون بندیِ بند عدم

فکر ایام گذشته در سرم
بغض و نفرت را بیارَد دربرم
من از آزارِ چنین حالی خراب
کنج عزلت را گزیدم لاجَرَم

پس به تنهایی نهادم سر گران!
تا بیابم چهرهء یارم در آن
بسته لب اما سخن بس بیکران
رازها از صد خزان در من نهان

گشت بیماریِ دل صعب العلاج
شاهِ دیروز است و او گم کرده تاج
گر مثالِ خوبی‌ام گویم ز خود
همچو ماشینم ولیکن بی کِلاج

مانده ام درجا ولی پُر گاز و توز
پرصدا ظاهر ولی در خود بسوز
صورتم برنا و قامت استوار
*گُردهء روحم: کمان و *گوژ و *قوز

سوزم از درد و ندانم راه و چاه
زندگی طوفان غم من تکّه کاه
زیر بوران و تگرگِ حادثه
بر من سرگشته گم شد جان پناه

آن چنان بگرفته بغض از من نفس
بلبلی خواهی کَنی سر در قفس
حالتم: آنکس که بر دار است به حبس
یا که آن ماهی بیرون از *اَرَس

شب چو آید، مردمان راحت به خواب
میدهند آن روز سختش را جواب
از چه شب بر روز من گیرد رکاب
تیر غم بر من ببارد صد خشاب؟

من در این حالم بگویم ای خدا
ساحلِ لطفت ز دلها غم‌زُدا
ای که از عدلت به تن داری رَدا
نیَّتِ خَلقم چه بود از ابتدا؟

از چه آوردی مرا در هستی‌ام؟
چون که آوردی چرا دربستی‌ام؟
میدهی من را عذاب و سختی‌ام
می‌سِتانی شادی و سرمستی‌ام

قاصد دوران کنون هر دم دَوان
میدهد پیغام غمها بی امان
فکرم آید که مرا در این زمان
آفریدی و بیاوردی جهان

چون که جا از بهرِ غم کم داشتی
ریشه ام در خاکِ حسرت کاشتی
مرحبا زین کار کم نگذاشتی
سینه ام را از غمان انباشتی

همدم شبهای تارم شد شراب
حسرتم شد :خنده و راحت به خواب
ای خدا طاقت ز من بُرد این عذاب
پس بفرما مرحمت کن یک جواب

که این عذابم کی به پایان میرسد؟
زندگی ام کی به سامان میرسد
همچو باران که بیابان میرسد
یاگرسنه ای که برنان میرسد

یار محبوبم به آغوشم گذار
تا بگویم شکرِ آن هر دم هزار
روز و شب بینی مرا خدمتگزار
بهر هر خَلقت که دارد حالِ زار

یار محبوبی که من گویم از آن
نه زَر است ونه زنان؛در این زمان
شادی‌ام با بودنش بس جاودان
گر که باشد لطفِ او در هر کران

بهر "آرامش" بوَد در خواهشم
چون کنون من عاشق "آرامشم"
بودنش؛: افزایش آسایشم
از غم و دردم کُند پالایشم

من از او گویم به شعر و گفتگو
او چرا با من نگردد روبرو ؟
گشتم و باز از پی‌اش در جستجو
گر کسی داند بگوید جای او

در کدامین سرزمین دارد قرار
بل غم و دردم دهم، ز آنش فرار
بر دلم اکنون قرار است اضطرار
وارهانیدم دگر از اغترار*

گر بیابم وَ سر آید انتظار
من ثَنا گویم شما را بیشمار
رامشِ روحم بگردد پایدار
باغ خوشبختی بگیرد برگ و بار

روز خوش بر دیده‌ام پیدا شود
این‌ دل‌ سر‌گشته‌ام‌ شیدا‌ شود


به قلمِ: پورِ مهر👇
مهردادپورانیان

تماشای این نمایش بسیار لذت بخش بود و به دلیل وجود ریتم مناسب و جذاب، احساس خستگی به مخاطب نمیداد.
آفرین به این همه هماهنگی و تسلط!
بازیگرها فوق العاده قوی و حرفه ای بودند و مشخص بود که تمام روح، جسم و وجودشون داخل اجرا حضور داره.
چندتایی بازیگر ضعیف داخلشون دیده میشد که نقش پررنگی هم نداشتند ولی بازیگران اصلی همگی عالی بودند.
چقدر از بازی پیرزن و گروشه لذت بردم، هردو در درگیر کردن احساس بیننده، بی نظیر عمل کردند و مفهوم مادر رو به بهترین شکل ممکن به نمایش گذاشتند.
موسیقی میتونست بهتر از این باشه، نورپردازی خوب بود، لباس ها و گریم هم کاملا زیبا، به جا و مناسب بودند.
با تشکر از کارگردان و تمام عوامل که در این روزهایی که به هنر ارزش زیادی داده نمیشه، کار خوب روی صحنه میبرند و برای نگاه مخاطب ارزش قائلند.
خیلی جالب بود ، هر لحظه سوپرایز میشدی و تا آخر منتظر بودی ببینی چی میشه. دمتون گرم بزرگترین استیجا ببینیمتون🤍✨
از خانم نیک بین و فرنیا احمدوند قبلا اجرا دیده بودم،
ولی این خیلی متفاوت بود .بازیگران همه عالی .و کار بسیار خوب
پیشنهاد میدم ببینید💫🌹
وقت بخیر
برای فردا سشنبه اول مهر یه بلیط قسمت اول
نمایش امشب بصرف یورش و خون دارم
جایگاه vip کسی خواست تماس بگیرن
09125165457
لذت بردم. کارگردانی و میزانسن ها جذاب و دلنشین بود. بازی یسری دوستان با وجود کار اولی بوتشان بسیار چشمگیر بود. بازی هنرپیشه نقش اول یعنی کارکتر بایرام بسیار به اندازه و درست بود. فقط هنرنمایی کارکتر عموی بایرام بنظرم ضعف کار بود.
شما این دفعه رو به بزرگی خودت ببخش
درود و عرض ادب
دوست بزرگوار اتفاقا تنها نقشی ک چشمگیر بود نقش شاه بود ک اون هیبت و ابهت رو در اجرا میشد دید البته ک کار همه دوستان خفن بود .
سپاس فراوان از حضور گرمتون .🌹❤
حسن هدایتی فرد
درود و عرض ادب دوست بزرگوار اتفاقا تنها نقشی ک چشمگیر بود نقش شاه بود ک اون هیبت و ابهت رو در اجرا میشد دید البته ک کار همه دوستان خفن بود . سپاس فراوان از حضور گرمتون .🌹❤
بزرگوارید. من نظر شخصیم رو به دور از هر موضوعی بعنوان یه تماشاچی گفتم. همیشه هم در کامنت هام بدون تعارف این مسائل رو مطرح میکنم تا وظیفه ام رو در قبال پیشرفت اون اجرا انجام داده باشم. امیدوارم نظر شما هم کاملا شخصی و بر مبنای پیشرفت کارشون باشه. موفق باشید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مهدی جانم مرسی که‌ همسفر من توی‌ این سفر بودی
بازیگر درجه‌ یک عالی بودی اونقدر‌ به من احساس‌ خوبی منتقل‌ کردی و حالمو‌ اوکی کردی که من مطمئنم‌ تا مدتها‌ خیلی آروم و سبکم‌..
فکر‌ کنم اونقدر خوش شانس بودم‌ که یکی از بهترینا‌ روبروی‌ من بود
مهدی گل افزون این را خواند
ممنونم از تو مه شاد جانم . خوشحالم که نمایش مارو انتخاب کردی و دوست داشتی.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چیزی که بشدت نظر من رو راجب این نمایش جلب کرد بازیگری فوق‌العاده‌ی اون بود . دیالوگ ها بشدت زیبا و عمیق بودن، اما اگر اجرای بینظیر بازیگران نبود، اونطور که باید تاثیرگذار نبود. حرکت ها و فریادها به قدری زیبا بود که مو به تن سیخ میکرد . زحمتی که برای این اجرا کشیده شده بود به وضوح دیده میشد
به عوامل و کسانی که زحمت این اجرارو کشیدن باید خسته نباشید گفت♥️
پرواز‌ 257 پرواز‌ توی اعماق‌ مغز‌ من بود و اما‌ c_233 عزیزم‌ آقا‌ مهدی‌ عزیز‌ ممنونم‌ که تو این سفر منو همراهی‌ کردی برای اولین‌ بار توی زندگیم‌ حس کردم‌ ینفر توی‌ مغزمه‌ و اونم‌ میفهمه که من چی میگم
سپاسگزارم‌ اول‌ از همه از آقای فردوسی عزیز بابت‌ کار جذابشون‌ دوم تشکر میکنم‌ از دوستان‌ بازیگر‌ی‌ که توی این کار زحمت‌ کشیدن واقعا‌ لذت بردم هرکسی‌ که اومده‌ این تئاتر‌ تحت تاثیر قرار گرفته‌ بی شک بهترین‌ تئاتری‌ که ینفر‌ که حتی تئاتریم‌ نیست میتونه‌ ببینه‌ نمایش 257عه
بسیار تجربه شیرین وبه یادماندنی بود باتشکراز D321
سلام به ملیکای نازنین
من بدون هیچ پیش زمینه ای با دعوت دوستم به این تئاتر اومدم واصلا فکرش رو نمی‌کردم که اینطور باشه
من فردی هستم که سخت حرف میزنم ولی باوجود همسفرم ملیکا جان همه چی کاملا برعکس شد
من وقتی حرف میزدم انگار آینه خودم بود روبه روم انقدر که خوب و عالی بود،وخوب به حرفام گوش میداد
خیلیییی آروم شدمبعد اجرا،از صدتا تراپی بهتر بود.
فقط میتونم بگم برات آرزوی موفقیت روزافزون میکنم ملیکانعمت زاده ی مهربون بهترینها برات رقم بخوره
عالی ترینی💕
یک تجربه شیرین وبه یاد ماندنی با آقای منصور مراد لو بسیار سپاس گذارم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی اجرای قشنگ و پرباری بود. اجرای هر سه عزیز عالی بود. جناب بهنام تشکر مثل همیشه بی نظیر بودن. از اینکه اجرا هم طنز و هم پربار بود لذت بردم. کلی با حس خوب بیرون اومدم از تئاتر. و هیچ وقت این اجرا رو فراموش نمیکنم. خداقوت بهتون💛
تئاتر ملک همیشه وایب خوب و حس خوب داده علتش نمیدونم. امیدوارم اجراهای خفن تو این تئاتر برگزار بشه.