در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:19:35
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
انسان در تقاطع زمین و زمان
حسین چیانی
نمایش «بر زمین می‌زندش» نوشته و کارگردانی علی شمس، اثری شاخص در سپهر تئاتر پست‌مدرن ایرانی است. این اجرا اجرایی است که از مرزهای رایج روایت، فرم و نشانه فراتر می‌رود و با بهره‌گیری از بدن‌مندی کامل، فرم اجرامحور و زبان چندلایه، تجربه‌ای زیست‌مند از انسان، زمان، زمین و طغیان را پیش می‌نهد. این نقد با تمرکز بر نشانه‌شناسی بدن، تحلیل اسطوره‌ای و خوانش‌های فرگشتی، روایی و زیبایی‌شناختی، سویه‌های گوناگون متن و اجرا را واکاوی می‌کند.
در آثار پست‌مدرن متأخر، بازخوانی تاریخ دیگر صرفاً تکرار روایت‌های مسلط نیست، بلکه شکلی از بازیگری و افشاگری با ساختارهای تاریخ، زبان، بدن و باور را در خود دارد. در این بستر، علی شمس در نمایش «بر زمین می‌زندش» نه در پی بازنمایی یا دراماتیزه‌ کردن گذشته، بلکه در پی آفرینش جهانی اجرامحور است که در آن، نشانه و بدن و شیء به‌ جای داستان، کنشگر اصلی‌اند.
نمایش انگار که تماشاگر را نه برای تماشا، بلکه برای بلعیده‌ شدن می‌طلبد. بر زمین می‌زندش، بر زمین می‌زندت و سپس رهایت نمی‌کند، زیرا زمینِ این اجرا، دیگر آن زمینی نیست که از قبل می‌شناختی‌اش. این اثر تجربه‌ای‌ست آغشته به زمین، به زمان ... دیدن ادامه ›› و به انسان.
نمایش با تصویر تکان‌دهنده‌ای آغاز می‌شود: گاوی سلاخی‌شده با پاهایی به‌ سوی آسمان. این تصویر، گسستی بنیادین با نظم طبیعی و درعین‌ حال رجعتی به اسطوره‌های زهدان‌محور و مادرسالار است. دست‌ کردن شخصیت اصلی در شکم گاو جهت رفع نیازها، تلاش برای بازتعریف منشأ حیات در قالبی جدید است. البته حیات زیستی و بقامحور و نه آن جنبه قدسی و آرمانی. لوپ آغازین نمایش، از دل طبیعت سر برمی‌آورد و در دل طبیعت نیز دفن می‌شود.
یکی از درخشان‌ترین لایه‌های زیرین نمایش، تحلیل داروینیستی آن است. تکرار مداوم تم‌هایی چون گرسنگی، خوردن، تولید غذا، تمنای بارداری از طریق لاشه گاو و مواجهه با زهدان، مؤلفه‌هایی بنیادین برای فهم نسبت میل و معنا در این اثرند (علاوه بر بار نمادین این عناصر). اینجا خواست بقا، مقدم بر معنای زیستن قرار می‌گیرد. اینجا، آرمان‌گرایی و معناباوری به چالش کشیده می‌شوند و جای خود را به ژستی جسورانه از بدن، میل و سیری‌ناپذیری می‌دهند.
صحنه‌ چرخان نمایش، فراتر از ترفندی بصری یا تکنیکی است و چیزی بیش از تصور سهل‌انگارانه ارعاب مخاطب. این چرخش، استعاره‌ای چندوجهی‌ست که چرخش دایره‌وار زمان، چرخ روزگار، بی‌ثباتی موقعیت انسان در تاریخ و چرخش زمین به دور خود را نشان می‌دهد. در لحظه اوج چرخش، صحنه نه‌ فقط چشم‌انداز را تغییر می‌دهد، بلکه مخاطب را وارد تجربه‌ای هستی‌شناختی می‌کند؛ تجربه‌ای که در آن، جایگاه ناظر و نگریسته‌ شونده فرومی‌ریزد.
این چرخش، ما را به یاد انقلاب کوپرنیکی، فروپاشی مرکزیت انسان مدرن و برهم‌خوردن اقتدار روایت‌های مسلط می‌اندازد. صحنه چرخان، بدل به ابزار نقد تاریخ، علم، فلسفه و... می‌شود.
با ورود شخصیت‌هایی چون گالیله، خواننده، ارجاع به داستان سیب و گندم آدم و حوا و اخراج از بهشت (و ورود به زمان‌مندی در این نمایش) و اشاره به تمدن سومر، نمایش عملاً ساختاری التقاطی از گفتمان‌ها خلق می‌کند اما آنچه مانع از اپیزودیک‌شدن اجرا می‌شود، انسجام استعاری میان تمام عناصر است.
حضور مردی با کلاه دایناسور که چندبار در طول نمایش ظاهر می‌شود، سایه‌ای از گذشته فرگشتی انسان است. دایناسور، مالک پیشین زمین، حالا تماشاگر خاموش و بی‌قدرت صحنه‌ای‌ست که از دستش دررفته است. این تصویر، انسان را در موقعیت ناپایدارش بر زمین نشان می‌دهد و یادآور می‌شود که تو نیز چون من خواهی افتاد.در سکانس نهایی، بازی نرد با مرگ و بازگشت شخصیت اصلی به درون شکم گاو، نمایش را به ساحت الهیات پست‌مدرن می‌برد. برخلاف اسطوره‌های دینی که مرگ پایان یا آغاز آفرینش است، اینجا مرگ نوعی بازگشت به زهدان است. در اینجا برنده بودن خدا از پیش مشخص است.
نقش اسکرین در نمایش دوگانه است. هم‌زمان، ترجمان زبان، واسط تصویری و بازتابی از زهدان است. هنگام تمیز کردن زهدان گاو توسط یک کاراکتر با دستمال، با نویز و برفک در اسکرین همراه است که نشانه‌ای بر همبستگی‌شان است و تلاقی طبیعت و تکنولوژی را نمایان می‌سازد. اینجا، بدن و تصویر، به‌مثابه منابع هم‌ارز معنا، در کنار یکدیگر عمل می‌کنند. چنان‌که بدن منبع حیات زیستی‌ست، اسکرین منبع حیات نشانه‌ای می‌شود.
زبان در نمایش، نه صرفاً ابزار گفت‌وگو، بلکه بدل به دستگاه ادراکی بدن شده است. کاراکتر اصلی با معده، غذا و زهدان وارد دیالوگ می‌شود. زبان از ذهن خارج می‌شود و در جوارح تجسم می‌یابد. این زبان، زبانِ بدن است، زبانی پساگفتمانی است که از دل تجربه زیستی بیرون می‌آید.
در ساختار کلاسیک درام، ضمیر یا وجدان مرکز کشمکش است. اما در این اثر، این جایگاه به معده واگذار شده است. معده، مرکز تصمیم‌گیری، کنش و حتی دیالوگ است. این امر بازتابی از فلسفه شوپنهاور است که میل را نیروی بنیادین جهان می‌داند. در این نمایش میل جای معنا را گرفته و بدن جای روح را.
نام نمایش، «بر زمین می‌زندش» هم خود حکایتی‌ست. زمین در اینجا فقط لوکیشن نیست. زمین به مثابه طبیعت و «بر زمین می‌زندش» استعاره‌ای‌ است به بازگشت انسان به طبیعت پس از کنکاش مفصلش با دین و هنر و علم و فلسفه در طول سفر دور و درازش. زمین یک وضعیت وجودی است. زمین جایی‌ست که انسان پس از سرکشی، پس از پرواز، پس از عقلانیت، پس از اسطوره، دوباره به همان پرتاب می‌شود. گرانش یا جاذبه که بارها در نمایش بدان تأکید شده، یادآور سقوط است. فرگشت، یادآور اجبار بقا. و این سه عامل (زمین، جاذبه و فرگشت)، در هم می‌آمیزند تا جهانی بسازند که در آن، اجرا به‌مثابه ذات هستی‌ست و نه بازنمایی آن.
صحنه در این نمایش، نه صرفاً محمل روایت، بلکه تجسم کالبدی مفاهیم است. میز، گاو، اسکرین، میکروویو و حتی صندلی‌ها، همگی در نسبت‌های کالبدشناسانه‌ای قرار می‌گیرند که صحنه را بدل به مدل بزرگ‌شده‌ای از درون بدن می‌کنند. در این نظام، هر کنش، عملکردی فیزیولوژیک است: لقاح، هضم، زایش و دفع.
جای‌گیری بدن‌ها در نسبت با فضاهای غیرمتحرک و بویژه در صحنه‌های وارونه، نقطه اوج اجراست. بدن‌هایی که انگار جاذبه بر آنها بی‌تأثیر است، بدون مشاهده درگیری و فشار عضلانی در بازیگرها، تنها حاصل تمرین و درک عمیق از رابطه بدن با فضا هستند. در چنین اجرایی، بدن‌ها حامل معنا می‌شوند و بیش از مجری صرف دیالوگ عمل می‌کنند. اینجا بدن‌ها سوژه‌اند و نه ابزار.
متن نمایش، خود به‌مثابه بیانیه‌ای فلسفی-زیستی است. انسانی که از اخلاق و ایدئولوژی و این دست چیزها عبور کرده، حالا با معده‌اش سخن می‌گوید. در اینجا، تاریخ به اندام گوارش عقب‌نشینی کرده و بدن، زبان را بازپس گرفته است.
برخلاف بسیاری از آثار پست‌مدرن این روزها که به اسم اثر پست‌مدرن، صرفاً در دام ترفندهای فرمال (شکستن دیوار چهارم، پرش‌های روایی، گریز از واقع‌نمایی) گرفتارند، علی شمس در این اجرا به‌ جای تکرار آن کلیشه‌ها، به جوهره پست‌مدرنیسم باز می‌گردد، یعنی مقاومت در برابر نظم‌های معنابخش، فرسایش قراردادها و بازاندیشی در مرزهای بدن، زبان و تاریخ. به همین اعتبار، این نمایش را باید نمونه‌ای از پست‌مدرنیسم اجرامحور دانست. «بر زمین می‌زندش»، تئاتری است که اجرا در آن، خودِ معناست.
سخن آخر اینکه «بر زمین می‌زندش» تئاتری‌ست که بیش از دیدن، برای زیستن خلق شده است. تجربه‌ای تمام‌عیار از بدن، تاریخ، علم، مرگ و میل. در جهانی که روایت‌ها فرسوده شده‌اند، این نمایش، خود روایت است؛ روایتی از انسان در تقاطع زمین، زمان و بدن.
سجاد آل داود و رویا کاظمی این را خواندند
سینا دهقان و مهرناز خلیلی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش زمان این اجرا و مبانی تاریکی تداخل نداشت هر دو کار رو توی یک روز می دیدیم .....
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خرید بلیت روزهای نخست این نمایش، به نویسندگی هاله مشتاقی نیا، مرتضی اسماعیل کاشی و به طراحی و کارگردانی مرتضی اسماعیل کاشی و با بازی مرتضی اسماعیل کاشی، پوریا رفیع بیگی، رایحه وصالی، علیرضا فرزانیان، محمد یادگاری، محمد مهدی جهان آرا و ... از دوشنبه ۲۷ مرداد ساعت ۱۲ آغاز خواهد شد.
سلام . درود بر خانم صامتی عزیز و دختر گرامیشان , خدا قوت عرض میکنم و نمایش بسیار قشنگ و زیبا و جالبی بود . ممنون از شما و همه عزیزانی که در اجرا گذاشتن این نمایش بودند.
پریسا فتحی و Reyhane Homayounfal این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه کار عالی از تئاتر کرمانشاه
سلام و درود
من به عنوان مهمان برای روز تولدم دعوت شدم از طرف یکی از دوستان بیام تاتر ببینم .

نمایش زن نانوا رو دیشب دیدم
کارگردانی فوق العاده خوب با متنی جدید که منو تا پایان قصه همراه و بعد قافلگیر کرد
از خنده شروع شد تا گریه
با فکرو اندیشه از سالن خارج شدم.
واقعا قضاوت و حرف مردم میتونه یک نفرو نابود کنه باید سرمون تو زندگی خودمون باشه .
بازیگر نقش اصلی شما بینظیر بودی
کشیش و سلست عالی ... دیدن ادامه ›› بودین
فقط یک ایراد بعضی لباس ها بود که با کارگردان دم در صحبت کردم گفتم .
البته موسیقی جای کار داره .
بازیگر خانم از نقششون خارج میشدن نگاه مخاطب میکردن و صداشون پایین بود گاهی
و پرده زیاد تکون خورد .

اما اینقدر کار عالی بود که من میدونم بازم میام
سلام. ممنون بابت اینکه به تماشای ما نشستین.
ممنونیم از نگاه موشکافانه و نقد به جا و درست شما. قطعا لحاظ خواهد شد و کم و کاستی‌ها بر طرف.
خوشحالیم که برایتان رضایت بخش بود نمایش و در پایان
تولدتان پر تکرار.
۲۶ مرداد
ممنونم از نگاهتون🌹
۲۶ مرداد
ممنونم از لطفت 🙏😍
۲۷ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محسن بیده (mohsenbideh)
درباره نمایش باخ i
اجراهای پایانی در تهران
مقصد بعدی باخ شهر شیراز
Behzad Abdi و نهال حمید این را دوست دارند
بی‌نظیر بود. خسته نباشید❤️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ع صاد (e.saad)
درباره نمایش روزهای بی باران i
نمایشی تاثیرگذار بود اشک و لبخند و‌ باهم تجربه کردم. درسته یکم متن میتونست قوی تر باشه اما با بازی های خیلی خوب اقایون آقاپور و صدیقی مهر به یه نمایش برازنده تبدیل شده بود .خدا قوت ✨
هانیه خدابخش و نگار امیری این را خواندند
داوود مهرداد این را دوست دارد
ممنون از لطف شما
۰۴ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشی خدمت گروه
بازیگران خردسال کار به معنای واقعی کلمه فوق العاده بودند
حرکات اکروباتیک خانم سمن قناد و تیپی که از شخصیت زوپو گرفته بودند بسیار جذاب بود و دکور هم جز نقاط قوت کار بود
در کل شاهد یه نمایش تر و تمیز بودم
شب اول را به دعوت عزیزان به نمایش نشستم و بار دیگر از حضور در سالن چهارسو با زاویه ها و عمق و طراحی غربی اش به شدت لذت بردم . تم نمایش هم با این فضا بسیار همخوانی داشت. نکته دیگر بازیگران آقا به خوبی حضور صحنه داشتند و طراحی صحنه نیز جزو نقاط قوت کار بود.
در مورد متن و داستان از نیمه های داستان و حضور دکتر یاد فیلم مرد ماراتن از استاد داستین هافمن بودم . هرچند این جمع بندی عناصر نمایش جای خالی یک متن قوی و لرزاننده رو میطلبید که البته در اکثر نمایش های اخیر این لزوم حس میشود.
درنهایت اگر یک اجرای تمیز و فضای تاریک شخصیت پردازی و صحنه و سالن جذاب را میطلبید این نمایش حرف هایی برای زمزمه دارد .
با تشکر از عوامل و جناب کارگردان و مجموعه خوب تاتر شهر
علی کیهانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
+ زندگی هم مثل تئاتر
می تونی هر نقشی دلت میخواد بازی کنی
فقط باید با استعداد باشی
و یکم خوش شانس
گاهی
یکم مستعد و خیلی خوش شانس

- اگه نشد؟
+ نمی دونم
+ شاید هیچ استعدادی نداری
+ یا اصلا خوش شانس نیستی

- چی کار میشه کرد؟
+ چه کار میشه کرد!
+ بعضی ها استعداد زندگی ندارن
+ سگ هم شاشیده تو شانسشون

- همین؟
+ همین!

🎭




🎭
رضا مسحوری این را دوست دارد
داداشه گلم عالی بود مسحور طبع شعرت شدم❤️
مهربانی را اگر قسمت کنیم
من یقین دارم به ما هم می‌رسد
آدمی گر ایستد بر بام عشق
دستهایش تا خدا هم میرسد
۲۶ مرداد
رضا مسحوری
داداشه گلم عالی بود مسحور طبع شعرت شدم❤️ مهربانی را اگر قسمت کنیم من یقین دارم به ما هم می‌رسد آدمی گر ایستد بر بام عشق دستهایش تا خدا هم میرسد
⚘⚘ ارادت
۲۶ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دو عدد بلیط برای روز دوشنبه ٢٧ مرداد ردیف B-7-4 و B-7-3 جهت فروش به قیمتی که خریداری کردم دارم که متاسفانه خودم امکان رفتن ندارم.
در صورت درخواست به آیدی تلگرام پیام بدید
@Ghazal_Alborzian
بهار ملك این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"شعری برای تولد ۴۳ سالگی‌ام"

تنها شدن
در اتاقی چون قبر
بدون سیگار و شراب،
با فقط یک لامپ
و یک اجاق گاز هیزمی،
موهایی جوگندمی
و شادی‌ای از وجود اتاق...
صبحگاه
مردم بیرون می‌روند تا پول در بیاورند:
قاضی‌ها، نجارها
لوله‌کش‌ها، دکترها
روزنامه‌فروش‌ها، ... دیدن ادامه ›› پلیس‌ها
آرایشگرها، ماشین‌شورها
دندان‌پزشک‌ها، گل‌فروش‌ها
پیش‌خدمت‌ها، آشپزها
رانندگان...
و تو به سمت چپت میغلتی
که نور خورشید به پشتت بتابد
نه به صورتت.

#چارلز_بوکفسکی
برگردان #مهیار_مظلومی
از کتاب #اینجا_همه‌چیز_عادی‌ست

امروز صد و پنجمین زادروز چارلز بوکفسکی است!
تولدت مبارک🎉
۲۶ مرداد
الهام
پس از نوشته‌ات اشتباه برداشت کردم😅
اون جمله اول رو هم بوکوفسکی نوشته
۲۷ مرداد
سپهر
اون جمله اول رو هم بوکوفسکی نوشته
بعد اینکه گفتی تولدم نیست فهمیدم 😉
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینقدر این نمایش دیدنی بود یک لحظه نشد جدا شم از ریتم بازی ها.
از همون اول نمایش با حضور اقای یگانه مخصوصا چنان شروع گیرایی و تجربه میکنین که میخکوب میشینین.
هماهنگی های حرکتی و اوایی اینقدر زیبا بود که هیجان زدم کرد.
چند جای نمایش از شدت قشنگی بازی بازیگر انگار متوقف میشدم تو همون لحظه و بعد دوباره به خودم می اومدم.
اول از همه اکتی از اقای ثروتی بود که بی نهایت واقعی بود و شوک شدم
دوم اقای سعادتی بود که خیلی با ایشون نسبت به نقششون ارتباط گرفتم
سوم اقای یگانه که ریتم صحنه و بازیشون خیلی گیرا بود
و اخر خانوم طایی که بسیار لذت بردم از بازیشون
و در اخر همگی خسته نباشید من این نمایش و دوست داشتم
چرا انقدر نظرات متناقضه؟؟؟؟؟؟؟
خیلی قشنگ بود ولی قراره با کاور های عجیب غریب آهنگ های خفن سورپرایز شی و بگی که کاش اینکارو نکرده بودن اما به صورت کلی بهتون پیشنهاد میکنم که برید ببینید و لذت ببرید.
بیک بیک
تعریف شما از قشنگی چیه دوست عزیز ؟ پرفورمنس ضعیف ؟ نور پردازی افتضاح ؟ بدن خشک بازیگر ها ؟ صدای از قبل ضبط شده ؟ اهنگ های کاور شده ؟ و .... کسی که تئاتر رو به صورت حرفه ای دنبال کنه هیچ ...
نظر مخالف با خودتون ، همیشه انقدر باعث میشه اذیت بشید؟
۲۷ مرداد
bita delshad
نظر مخالف با خودتون ، همیشه انقدر باعث میشه اذیت بشید؟
نه عزیزم صرفا چون اقای کریمی نژاد خوب بودن نباید بقیه رو دعوت کرد برای دیدن یک نمایش افتضاح! وگرنه من هم فقط بازی ایشون رو پسندیدم اون هم نه سراسر نمایش .
حرف من از بین رفتن کیفیت خوب تئاتره و تبلیغ نکردن کار بد .. چون اینجا جایی هست که باید نظرات واقعی بیان بشه اگر قرار هست یک سری تعریف و تمجید الکی باشه فقط دیگه نقد چه معنی میده ؟ گرچه نظرات و انتقادات به خواست خود تیم پاک میشه :)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ویدیو
درباره نمایش کافه مَک اَدَم i
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایش با روایت منسجم و بازی‌های حرفه‌ای، به ویژه اجرای برجسته جادوگر ، ملکه ، فندوقی و گروه حیوانات توانست فضای قصه‌ای آشنا را به شکلی فاخر و دلنشین برای مخاطبان بازسازی نماید.
خوشحالم که نمایش ما رو دوست داشتید
ارادتمند فندقی🌰♥️
خوشحالم که دوست داشتید . مرسی از حضورتون
۲۷ مرداد
سپاسگزاریم از حضورتان🙏🏽🙏🏽🌹🌹
۲۷ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقدی بر تئاتر بر زمین می زندش به کارگردانی علی شمس :
تکنیکال اما گنگ / ضرورت راه اندازی پالایشگاه ذهن

امید حلالی :

۱) تئاتر بر زمین می زندش به کارگردانی علی شمس به مفاهیم بنیادین و روابطی چون زمان، سیر تکوینی زندگی، مرگ و گاهواره اینان یعنی زمین می پردازد با ارجاع به باور گردیدن زمین بر شاخ گاو در اساطیر.گاو مرده ای که در وسط صحنه قرار دارد و تداعی مرگ را می کند و سفری در زمان و لایه ... دیدن ادامه ›› های هستی

۲) تئاتر نقاط خلاقه ای دارد چون گرداندن صحنه به شکل فیزیکی چون گوی ( نمادی از چرخ گردون) و وارونه شدن فیزیکی صحنه و وارونه شدن بازیگران خلاف جاذبه که نیاز به تمرکز و آمادگی بدنی بالا دارد که صرفا از عهده ژیمناست کاران برمی آید و به لحاظ مفهومی آش رشته ای از اساطیر تا فیزیک و نسبیت.

۳) تئاتر مجالی ست برای به طنز و چالش کشیدن گالیله و انشتین، زروان (خدای زمان)، نقب زدن به باور سومری و میترایی، جوامع نخستین و نظریه پیدایش داروینی، پناه بردن به شعر و موسیقی و آواز همچون نوشدارو همگی با پیش زمینه ای خلاقانه از گرداندن و وارونگی فیزیکی صحنه نمایش و قدرت بازیگران

۴) تئاتر دیالوگ محور یا نتیجه گرا نیست و بیننده را مفتون تکنیک گرداندن صحنه و تعادل بازیگر/ آکروبات می کند اما مجال برای مونتاژ آن همه مفهوم اندک است و مهارت کارگردان ناکافی تا لحن «شعر رضا براهنی» را بر «نقاشی رنه مگریت» بنشاند و تماشاگر را به سرمنزلی برساند
حرفه ای ست و تکنیکال اما گنگ.

۵) چیدمان صحنه (میزانسن) را می توان وام گرفته یا بازسازی «تهدید قاتل» اثر رنه مگریت نقاش سورئالیست بلژیکی دانست که بر تخت وسط و کانون مرکزی دید، جای زن و گاو نمادهای زایندگی عوض شده و اثر دیگرش «پسر انسان» که در آخر مرگ با هیات مردی کت شلواری با کلاه لبه دار و سیبی بر صورت برای ستاندن جان وارد می شود.

۶) داشتن دستگاه و منظومه فکری نوعی صافی و پالایشگاه است که برای هنرمند ضروری ست تا نظریه های گوناگون را شناخته در نسبت با هم سامان دهد هر چند غایت و ماموریت هنر خاصه «هنر مدرن» را صرفا می توان "تلذذ مخاطب" تعریف کرد مثل همین تئاتر اما هنر متعالی فراتر از تلذذ کارکردش "افزودن بر دانایی و انسانیت و معرفت" است.

۷) می توان تئاتر بر زمین می زندش را در زمره تالیفی مطفاوت یا مطفاوط پنداشت. متفلسفانه از نوع خیام وارش و نه مولویانه
کارگردان در سکانس هایی پا در کفش «مایکل جکسون» می کند! و سعی دارد رقص حیرت انگیز و فرا انسانی اش در جدال با جاذبه زمین و خم شدن ۴۵ درجه در Smooth Criminal را بازنمایی کند.

۸) طبع و تم این تئاتر خیامانه است چون اخترشناس ما حیران است و معترض و گمگشته در گردون دوار اما مولانا مسایل هستی را لایه به لایه می شناسد، حلاجی کرده و برای بشر امروز و آینده رهیافت ارایه می کند برای گذر از شک به یقین و حقیقت و پاسخ گفتن به سوال بنیادین «از کجا آمدن و به کجا رفتن»

۹) بر زمین می زندش کولاژی ست از نظریات فیزیکی، اختر شناسی، اساطیر، گروتسک، جلوه های مکانیکی خلاقانه، ادبیات، رقص، بدویت و حیات برزخی اما منقطع، بلاتکلیف و ناتوان از نتیجه گیری
بلیه ای که خاص اکثر کتاب خوانان و اهالی هنر است: سرگشتگی در عین پراکنده دانستن وقتی که «مولوی چک» جامعه سرگشته ما روشن است.

تهران/ تئاتر شهر / ۱۳ امرداد
بسیار فوق‌العاده.
اثری‌که همون‌قدر که به نوشته‌ی داستایفسکی متعهد و وفاداره، دقیقا همون‌قدر هم شخصی و متفاوته، تناقضی که از جنسِ خودِ داستایفسکی‌ه.
هم سرزنده و شوخ و بی‌خیال، هم خسته و کش‌دار و پر تامل.

من کار رو خیلی دوست داشتم، فراتر از توقعم خوب بود و خیلی لذت بُردم.
زمان در این اجرا یک کاراکتره که به شکلی روحِ اصلی اثر هم هست.

پیشنهاد می‌دم حتی اگر کتاب رو نخوندید تئاترو ببینید.
جادوگر در این نمایش، فراتر از یک نقش منفی ساده، به یک شخصیت پیچیده و تاثیرگذار تبدیل شده است.
وجود جادوگر در نمایش باعث ایجاد تعلیق و حس انتظار می‌شد و هر بار که وارد صحنه می‌شد، فضا پر از تنش و هیجان می‌گشت البته از گروه خوبش هم نباید غافل شد.😍
در مقابل جادوگر، آینه جادویی با حضوری آرام و وقاری خاص نقش راهنمای خوب و دانا را بازی می‌کرد.
سفید برفی از همه نظر کامل و فوق العاده بود و کاش لباس اورجینال هم داشت تا ۱۰۰ او ۹۹ نمیشد...
همچنین بی‌اغراق ستاره‌ی گروه هفت جنگلی ، فندوقی بود. بازیگر این نقش با دقت شخصیت ساده‌دل و بانمک رو بسیار طبیعی و دوست‌داشتنی اجرا کرد. حرکت‌ها، تکیه‌کلام‌ها و نوع نگاهش به اتفاقات اطراف، دقیقاً همون چیزی بود که این نقش لازم داشت تا در ذهن مخاطب ماندگار بشه. لحظات حضورش روی صحنه جزو شیرین‌ترین و بامزه‌ترین بخش‌های نمایش بود.خدمتکار ملکه هم به خوبی توانست حس دوگانگی بین ترس، وفاداری را به نمایش بگذارد.
نقد نمایش هم این بود که احساس میشد میان جنگلی ها و گروه درختان و گروه حیوانات انسجام در بازه های کوتاهی از بین می رفت و ریتم بهم میخورد!
امیدواریم این نمایش تمدید شود تا با بازگشایی مدارس، دانش‌آموزان نیز فرصت تماشای این اجرای ارزشمند را پیدا کنند.
ارادتمند تولایی🙏🏼
خوشحالم که نمایش ما رو دوست داشتید
ممنون از نگاه زیباتون
ارادتمند فندقی🌰♥️
بسیار سپاس گذارم که به تماشای ما نشستید🙏💫
۲۷ مرداد
سپاس از حضور و حمایت شما عزیزان دل🙏🏽🙏🏽🙏🏽
۲۷ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«قتل آقای هاورشام» در تماشاخانه ایران‌شهر به صحنه می‌رود | عکس «قتل آقای هاورشام» در تماشاخانه ایران‌شهر به صحنه می‌رود
نمایش «قتل آقای هاورشام» به کارگردانی فراز‌ غلامی، از ۵ شهریور در تماشاخانه‌ ایران‌شهر به صحنه خواهد رفت.  به گزارش روابط عمومی تماشاخانه ایران‌شهر؛ «قتل آقای هاورشام» نوشته‌ی جاناتان‌ سیر و کارگردانی فراز غلامی از چهارشنبه ۵ شهریورماه ساعت ۲۱:۱۵ در سالن استاد سمندریان اجراهای خود را آغاز می‌کند.   احمد صمیمی، عرفان رنجبر، امین زارع، علی چایچی، ایمان نظیفی، غزاله فخارمنش، علی عرشیا آسیاچی، فاطمه زارع، یاسین شهرامیان، برانوش راسخی، نیلوفر عباسی و آذین نظری، بازی‌گران‌ این اثر نمایشی هستند. علاقه‌مندان ...
دیدن ادامه ››

نمایش «قتل آقای هاورشام» به کارگردانی فراز‌ غلامی، از ۵ شهریور در تماشاخانه‌ ایران‌شهر به صحنه خواهد رفت. 

به گزارش روابط عمومی تماشاخانه ایران‌شهر؛ «قتل آقای هاورشام» نوشته‌ی جاناتان‌ سیر و کارگردانی فراز غلامی از چهارشنبه ۵ شهریورماه ساعت ۲۱:۱۵ در سالن استاد سمندریان اجراهای خود را آغاز می‌کند.  

احمد صمیمی، عرفان رنجبر، امین زارع، علی چایچی، ایمان نظیفی، غزاله فخارمنش، علی عرشیا آسیاچی، فاطمه زارع، یاسین شهرامیان، برانوش راسخی، نیلوفر عباسی و آذین نظری، بازی‌گران‌ این اثر نمایشی هستند.

علاقه‌مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر و خرید اینترنتی بلیت‌های این نمایش می‌توانند به سایت تماشاخانه‌ ایران‌شهر یا سامانه‌ تیوال مراجعه کنند.

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
👎🏻👎🏻