دلم برای مریمِ نگاهِ تو پر می زد
دلم برای سادگیت بال و پر می زد
برای آنهمه شعروغزل که می گفتی
دلم برای صبرِ صدای تو پر می زد
سکوتِ خونه یعنی زندگی رفته
یعنی یکی که دلم بوده،بی خبر رفته
حالا منم که چشام رو به در مونده
به پنجره و لحظه ی گذر مونده
حوالی من که، بهار پژمرده است
نگاه دلم روزگاریست مرده است
دلم به جای غزل،
... دیدن ادامه ››
زندگی میخواد
یه تکیه گاه صبورِ همیشگی میخواد
من از ستاره به صبح سقوط غلتیدم
من از دوباره یِ بی مهری تو رنجیدم
جهان مرا بودنِ تو معنا کرد
من از نبودن بی انتهای تو ترسیدم
میترا نوشت : دیدن دوباره ، دل تپیدن دوباره...
از: میترا