در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال صبـــــآ | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 12:03:40
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
از آخرین باری که اینجا نوشتم ۵سال میگذره حتی یادم نبود اینجا مینوشتم.
حس غریبی بهم دست داد
۵سال پیش
چه احساساتی داشتم
چه چیز هاییو پشت سر گذاشتم
غزل، امیر هوشنگ صدری و احسان علایمی این را دوست دارند
نوشته های اول تیوال ، که اون موقع اسمش دیوار تیاتر شهر بود برام پر از خاطره است ، جوون بودم و دور از حالا ، بیشتر میخوندم ، بیشتر میدیدم و بیشتر میخندیدم ، خودمون نمیدونیم کِی ، تصمیمی براش نداریم ولی از یک لحظه دیگه دیر شده ، برای هر چیز دیره و تو هیچوقت اون آدم سابق نیستی
۰۲ بهمن ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لاشه ی تانک ها
نفربرها
گل کرده
دشت را لاله پر کرده
بچه ها
در منطقه ای جنگی
به اردو آمده اند
توپ عمل نکرده ای
لای بوته ها پیدا می کنند
یکی شوت می زند
همه گل می خورند
از علی عبدالرضایی
آزادی چشمان زنی است
که حتی پس از سنگسار هم باز می‌ماند...
صبا بانو!
چه آزادیِ تلخی ؟ مگرآزادی از .. باشد ! به ایماژِشاعرانه یِ شما احترام میگذارم وبرایتان بهکامی آرزودارم . پایدارباشید .
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
چقدر زیباست. از کی؟
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
از بانو غزال مرادی

به نظر من هر سخنی یه سمبلی داره و هر سمبل از هر نگاهی یه معنای خاص و در این اثر از محدودیت آزادی سخن بمیانِ
البته نظر شما استاد فرخ پیکر عزیز برای من ارزشمنده
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باورم را پاشویه کن
پس از آخرین سیاه‌سرفه‌ی عاشقی
به من بگو تا کی باید روی عقربه‌های ساعت
زندگی را سرگردان کنم
و دنبال کنم رفتن‌هات را؟

پروانه وحیدمنش | باورم را پاشویه کن
زیبا بود..
درود
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
زیبا بود
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
ممنون
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعدها فهمیدم وقتی مرگ در دو قدمی است آدم درست‌تر لبخند می‌زند.
انگار می‌فهمد باید لبخند بزند این روزهای معدود باقی‌مانده را.

امید بلاغتی / حرمان
کسی که حقیقت را بگوید، کسی باورش نمی‌کند، اما دو شاهد دروغین برای اثبات یک ادعای کذب کفایت می‌کند!
پیش‌ از ظهر حق با من است، اما از ساعت دوازده ظهر به بعد، من تنها می‌مانم و حق با آن‌ها می‌شود و من محکوم می‌شوم!

پلیکان / آگوست استریندبرگ
خیلی خوب بود. ممنون
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
مرسی بانو
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
منو تو
زیر بارون
دود سیگار
عینک خیسم
یاد باد
حال تو و او
منو عکس تو
و یه روز بارونی...

از: من دیوانه
نمیدانم چه حکمتیست
مشت های خیس باران عاشقترم میکند...
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
افرین بانو جان
زیباست...
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
بسیار زیباست عزیزم..
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
مرسی بانوی عزیزم
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه هوای خوبی است امروز
چنان خوب است که نمیدانم
چای بنوشم یا خودم را دار بزنم...

آنتوان چخوف
عالی بود
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
بسیار زیبا..
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
ممنون ^_^ حس خوبی به آدم میده
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سکوت تمام سلول های بدنم را مهروموم کرده است
نه ناله ای میبینی نه حرکتی را میشنوی
تنها سکوت محض
خفگی عضلات دهان،داغی غضبناک بروی چشمانم میگذارد،
اشک از سلول هایش آزاد میشود،راهرو گونه های سیراب
و فریادی شور برق ها را قطع میکند...
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
بسیارزیباست بانو...
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
ممنونم ^_^
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی از تمام بودن ها خسته میشی
و گاه تمام نبودن ها را میخواهی
گاه پرواز تا بی نهایت
گاه همین لاشه ی خاکی کافیست
دلت گاهن میگرد و طالب مرگ
گاه میخندی و طالب وقت
کاش صبر میداد یا نگاه بی نهایت
برای پیدا کردن او باید برهنه لمس کرد زمین را...
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صحنه‌های قتل را مثل صحنه‌های عاشقانه فیلم برداری کنید و صحنه‌های عاشقانه را مثل صحنه‌های قتل.

آلفرد هیچکاک

9اردیبهشت سالگرد این هنرمند عزیز...
صدای پچ پچ می آید
پری های اتاقم غیبتم را میکنند...
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
اگربجای" غیبت کردن" پری ها کاردیگری میکردند سرآغازی برای یک ایماژمیشد . شاید همان غیبت کردن وخاله زَنَک بازی پری نگذاشته تا نُطفه ی یک ایماژبسته شود ... شاید !!
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
چقدر با احساس...
درود برشما..
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
ممنونم بانو :X
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اون هم زهرِ هم پادزهر...
وقتی میاد زهرش وارد خونت میشه و مثل رقصنده های بتکده های هندی پیچ و تابت میده
و فقط یک بوسه کافیه که تورو نجات بده...
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
دخترم گویش شعری رو در حالت ادبی حفظ کن.حالت زیباتری پیدا میکنه دست نوشته هات.
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
حتمن ^_^
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شکوه دوره مادی
غم تاراج تیموری
هزار آتشکده توی برق نگاهت داری
شبیه دخترک های روی قلیون قاجاری...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید