و چه زیبا همچون شبنم مینشینی برروی گلبرگ های ذهنم و می آیی از میان طوفان اتفاقات ناگوار زندگی...

از دور که میبینمت، چقدر زیبا و فانتزی هستی.بوی همه ی صفات خوب را میدهی
صداقت، مهربانی، وفاداری که اصلا موج میزند در نگاهت
اما گذر زمان همچون استادی کارکشته به من نشان میدهد که تو چیزی جزء خلاء نیستی!!!

پاییز

پاییز داره از راه میرسه! هوا با سردشدنش، داره شکوه پاییز را به نمایش میگذاره.زمستان هم لباس عروس سفید خود را به خیاط زیباییها سفارش داده که آماده کند.من هم محبتهایت را همچون هیزم شومینه در پشت کلبه صداقتت ذخیره کردم .

زندگی همچون یک کافی شاپ هست :
میروی و یک جای دنج مینشینی و منتظر می مانی تا پیش خدمت بیاید و سفارشات بی نظیر خود را میگویی

لطفا برای من:
یک قهوه با طعم صداقت بیاورید!
یک کیک پای سیب با طعم فداکاری!

پرواز با بالهای تو چقدر رویایی ست! میروم به اوج آسمانها و میرسم به آسمان هفتم.چه آرامشی را در حضورت برایم به تصویر میکشی.خالق من، خالق خوبیهایم، خالق همیشه توانایم، خالق همیشه حضور، آری حضور داری حتی بدون یک لحظه غیبت در قلعه قلبم.نگاه کن مرا! این مخلوق توست که دارد با تو سخن می گوید!
سپاسگزارم به پهنای اقیانو س هایت!
سپاسگزارم به پهنای کوه هایت!
سپاسگزارم که انقدر توانایی در بدن دارم که سپاسگزار حضورت در دنیای پرجنب و جوش خودم باشم!
حکمت هایت برایم سنگین نیست اما من سواد فهمیدنشون را در حال حاضر ندارم.برای من فقط معجزه کن !
معجزه آرامش داشتن!
معجزه بیشتر با تو بودن!
معجزه بیشتر تپیدن قلبم برای همه آنهایی که دوستشان دارم!
پروردگارا دوستت دارم!

میخندد اما گریه میکند!
روح شادی، برقرار میکند اما غمگین هست!
وهرچه شادتر می شود، غمگین تر از قبل می شود!
دوست دارم این حس فداکاریش را!
تا قبل از این فداکاری در فرهنگ لغات من جایی نداشت!
بی اختیار به یاد این متن زیبا افتادم :
حال "دلقک " چقدر "دردناک " بود وقتی که برای تهیه ی پول "دفن مادرش " باید شادترین برنامه را اجرا می کرد!

دلتنگی = دل + تنگ + ی
قبلا که به این لغت میندیشیدم ، تصور میکرم مگر دل هم تنگ می شود.اما با گذر زمان متوجه شدم که وقتی یک نفر میشود یک کاخ وسیع در قلبت و تو مجبوری که تیکه تیکه این کاخ با شکوه را حراج نبودنهایش کنی، آری میشود و تمام آن وسعت میرسد به یک نقطه کوچک در قلبت.اما این نقطه کوچک همان کاری را در قلبت میکند که یک ستاره کوچک نورانی در آسمان شب کویر تنهایی ات به تماشایش می نشینی.....

پرواز به تصویر نگاه تو در قاب شیشه ای عینکم محدود نمیشود.محدوده پرواز را وسعت بودن هایت معنا میکند
و من دلخوشم به حضور رویاییت در دفترچه خاطرات قدیمی و خاک گرفته داخل صنوقچه گذشته مان .ورق میزنم برگ به برگ هر صفحه را با شوق حضورت در تماشای خاطرات زیبایمان و حس می کنم تورا که مینگری این داد وستد بین من و آلبوم گذشته مان و میخندی ،لبخندی از جنس زندگی و دوست داشتن لحظات خوب کودکی مان....

شناسنامه ، آری .همان شناسنامه که هممون میشناسیمش.تا قبل از آشنایی با دوستان کوهنوردی تیوال، همیشه فکر می کردم که خواهر و برادری فقط در شناسنامه هامون معنا پیدا می کند اما در بین دوستان کوهنوردی تیوال، فهمیدم اینگونه نیست. محبتشان به زلالی رودخانه ایست که سنگفرشهایش همان خلوص نیت زیبایشان است. و من چه بی پروا بال می گشایم در آسمان نگاه زیبای این خانواده ی دوست داشتنی. و تو ای صادق، صداقت را به معنای واقعی به تصویر کشیدی. تصویری به زیبایی بوم نقاشی که در روی دیوار اتاق خاطرات دوستان کوهنوردی تیوال آویزان کردم. لبخند زیبا، در بین شما دوستان خوب، تولدی دیگر برایم داشت. خوشحالم که هواپیمای شانس، در فرودگاه بهترین دوستانم به زمین نشست و با حضور هر هفته در کنار همدیگر، سوختگیری میکند. دوستتان دارم اما نه از جنس دوست داشتن های قراردادی.بدون قرار داد، دوستتان دارم چون دوباره به زندگی نگاه زیبایی کردم و واقعا به تصویر کشیدید این شعر زیبای امپراطور کاشان را که : چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید . برای خاتمه حرفهام میگویم :
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود ، گر نشود
حرفی نیست
اما
نفسم می گیرد
در هوایی که نفس های تو نیست !

بهترین فیلم در حال اکران از نگاه شما:

صبح همگی بخیر، دوستان کسی میتونه یک کار خوب شبیه کار "هیپوفیز" معرفی کنه؟؟

چرا لینک خرید این نمایش وجود ندارد؟!!
هر کسی بلیط این نمایش را برای فروش داره، تماس بگیره.با تشکر
:(
09368904961

کسی اگر بلیط هیپوفیز برای سه شنبه را داره، بهم خبر بده
مرسی
09368904961