در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آرام نیک بین
S4 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 02:39:51
 

وی دانش آموخته کارشناسی ارشد بازیگری از دانشکده « سینماتئاتر» دانشگاه هنر است.
از سال ۷۹ تا ۸۶ ، و از سال ۹۸ تا اکنون، مشغول فعالیت در همه عرصه های بازیگری ( تئاتر، فیلم کوتاه، تله تئاتر، تله فیلم، مجموعه تلویزیونی، فیلم سینمایی و.... ) می باشد.

 ۳۰ مهر ۱۳۵۹
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام و خسته نباشید به گروه خوب کلاژ بیضایی
.

یکم:

چندپاره منسجم

وقتی با واژه کلاژ مواجه می شویم، چندپارگی در عین انطباق به مثابه متمم یا مکمل در ذهن متبادر می شود. که اگر این تطابق نیل به نمایش واحد ... دیدن ادامه ›› یک مفهموم را داشته باشد، حظ بصری کلاژ پیش رو، دوچندان می شود. حالا با پاره ای از نمایشنامه های بیضایی سروکار داریم، نویسنده ای که به خودی خود، قلمش و واژه آراییش، گونه ای منحصر به فرد و گوشنواز و دلپذیر است، و بقول عده ای، همین اختصاص کلام به دایره واژگان شخصیش، اینطور می نمایاند که فقط خود او از پس، تصویر کردن کلامش بر می آید.
و هرگاه کسی مبادرت به اجرای آثارش می کند، نگاه تیزبین به سوی چگونگی ارائه صور خیال انگیز کلام بیضایی معطوف می شود.از این حیث و بی اغراق می توان گفت، سجاد قربانی، کارگردان جوان اثر، آگاهانه از فهم آنچه بیضایی می گوید و آنچه خودش می خواهد به تصویر کشد، موفق عمل می کند. پاره های نمایشهای گوناگون با فهمی درست انقطاع و انطباق یافته و زینتی که با دوپاره شکسپیر، ( هملت و مکبث) درآن گنجانده، فصل العطف جذاب و بی بدیلی میان رقص کلمات بیضایی ایجاد کرده است. همین فهم درست و البته نقبی که به گونه های نمایش ایرانی می زند، چیدمان کلاژ را به کم عیب ترین حالت ممکن در حیث متن می رساند، که آن را اثری متمایز و در عین حال وفادار به قلم بیضایی می نمایاند.
.

دیم:

معرکه در معرکه

حالا که متن توانسته قطعات منسجمی را در کنار هم چفت کند و درون مایه اصیلی را ایجاد نماید، چگونگی ارائه آن اهمیت می یابد. و باز با تیزهوشی فراوان، کارگردان جوان، دست به ابداع شیوه نمایش در نمایش با بهره از گونه های نمایش ایرانی می زند، تا هم فهم کلام اصیل بیضایی در قالب اصلیش تسهیل شود، و هم نگاهی دغدغه مند به نمایش ایرانی بیافکند. گونه ای که سالهاست با سبک نگری و گاها لوده گری و متن های تکراری و از سر بی تعصبی نگاشته شده، به دست فراموشی سپرده شده، و اقبال مخاطب از آن روی برگردانده است.
قربانی با تجربه ای که در نمایش های آئینی و سنتی از دیرباز داشته، درک درستی از چیدمان گونه های نمایشی داشته ومهره های کلام متن را باذکاوتی مثال زدنی بر رشته نمایش ایرانی سوار کرده، که جلوه بصریش مانند ذکر تسبیح هر لحظه روح نواز و دل انگیز است و گویی در این معرکه در معرکه به راه افتاده، تو نیز مهره ی تسبیحی که در هر چرخش جلوه دیگری می یابی.

سیم:

مثل خورشید مثل ماه

در کنار انسجام متن درست و کارگردانی مناسب، مهمتر اینست که این رخت دوخته شده بر قامت چه کسانی بنشیند و خوش بنشیند.
کلاژ بیضایی از این منظر هم درخشان است. و حتی درخشانتر از دو پاره قبل، چراکه
انتخاب بازیگران درست است. توانایی های آنها محک خورده و در عین حال در جای درستش استفاده شده است.
بیان خیره کننده بازیگران، همزمانی و هم اطواری در جای جای صحنه، ارائه لحظات نفس گیر بدنی و بیانی، رعایت میزانسن های خط چین شده به درستترین شکل ممکن، درگیری حسی درست با نقش، که انتقال آن در هر لحظه قابل ستایش است.
از اشکی که برای آرش و سهراب علی اصغر ریختیم، تا خنده ای که در چند جای اثر به درستی و بدون خلط مبحث داشتیم، همه نشان از حضور بازیگرانی است که آن هنگام که در مرکزیت اجرا هستند چون خورشیدی درخشانند و آن هنگام که بازی سازند، همچون ماهی مهتابی، درخشنده.
بازیگرانی که بی شک، از آنها در آیند ه ای نزدیک بسیار خواهیم شنید.

چهارم:

بساط جور

هر اجرا، علاوه بر متن و کارگردانی و بازی، زینت های دیگری نظیر گریم و لباس و موسیقی و جلوه های بصری و... نیز دارد.که صد البته به همان اندازه سه پاره نخست اساسی و مهم است. نوای قانون و ساز کوبه ای و مدلاسیون های شیرین بین صحنه ای، و تلفیقی از ابزار شرق و غرب و بدعت موسیقایی موجود در اثر، شیرینی آن رو دوچندان کرده است، بویژه که دو نوازنده بانو، دست به کار این هنرند. طراحی نور ، ساده و گیراست و لباس های ساده در ظاهر و پر طمطراق به لحاظ معنا، در تمامی پاره های کلاژ نامبرده، کارکرد دارند.
.
سرانجام:

نهایت آنکه، کلاژ بیضایی، در عین جوانی همه عوامل سازنده اش، طراوت و شادابی عمیقی را در بطن خود جای داده،که چشم نواز و دل انگیز آن را در مقابل چشمان مخاطب تصویر می کند.
و توصیه می شود، برای حظ از خلاقیت اثری ایرانی و اصیل، تماشای آن را از دست ندهید.
.
با احترام و سپاس.❤️🙏🏻🌼
با سلام و عرض ادب و خسته نباشید به گروه «هم این و هم آن »

*متن
متن سهند خیرآبادی این بار در غایت یک روایت رئالیستی و کم هیاهو، ما را به پشت صحنه تئاتر می برد، شاید علاقه مندی خیرآبادی به این سوژه و نشان دادن انسوی تئاتر کمی در« دراماتورژ » هم به تصویر کشیده می شود، اما لایه های روانشناختی تر آن ،شکل برخورد با نمایش و تئاتر را متفاوت می کند.
اما « هم این هم آن»یک اثر بی پروا با زیرمتن خود تئاتر است، این بار نه قرار است جنبه های روانشناسانه فلسفی « پیانیستولوژی» و پیکار با جهل فرافکن را ببینیم و نه نمایش استحاله شخصیتی در قرنطینه کرونایی« مستخدم» را . این بار مساله خود خود تئاتر ست و آدم هایش.
مهمترین ویژگی متن این اثر ، سر راست بودن آن است، بدون حاشیه و طمطراق های رایج این روزها در متن های ایرانی نوشت، به اصل مطلب می پردازد( که البته این شکل پرداخت به تم داستان ، به نظر می رسد از «این دنیا یک کنسرت به من بدهکاره» آغاز شده و در این اثر سرو شکل مناسبتری یافته است).نقاط عطف و اوج و فرودها ، هذلولی و سینوسی نیست و در یک مختصات آرام، اتفاقات همذات پندارانه مخاطب را در بطن خویش مستغرق می نماید.دغدغه متن، دعدغه کاملا بروز و می ... دیدن ادامه ›› توان کفت ابدی ازلی هنرپیشه هاست، که اخیرا در تقابلی بی دلیل میان دو مدیوم تصویر و تئاتر بیشتر رخ می نماید، کما اینکه موضوع ظهور یک هنرپیشه جوان در غایت یک رقیب و هم پا، برای پیشکسوت، موضوعی نهادینه در عرصه هنرپیشگی از ابتدا تا به اکنون است، که دستمایه آثار فراوانی در تاریخ سینما از درباره ایو تا آرتیست گرفته تا و... بوده است.اما این مهم است که یک موضوع جهان شمول، رؤیت بصری مناسبی برای مخاطب هدفش در جغرافیای اجرا بیابد، که متن کاملا در اینجا کار کرده است. شاید پاره ای از کلیشه ها مثل تعداد گل های تقدیمی برای دو هنرپیشه یا دیسیپلین یک بازیگر پیشکسوت و یک جوان کم تجربه ، آشنا باشند، اما پرداخت درست شخصیت ها ( والبته بازی های درست) جلوه دیگرگونه به آن می بخشد، تا کسالت را از مخاطب دور سازد.
این که بدون هجو و استفاده از شوخی های دم دستی و روزمره، فقط با آکسان گذاری، شیوه بیان و اکت و متدهای بازیگری مخاطب را لحظاتی غرق در خنده کنید، مهمترین ویژگی اثر است.
از دیگر ویژگی های مهم این متن، عدم سوگیری آن است، ما نه بد داریم نه خوب، بلکه با دو جلوه خاکستری انسانی طرف هستیم که هرکدام به یک اندازه محق و به یک اندازه مقصر است.
و اتفاقا عدم وجود روابط پیچیده و دیالوگ های پر زرق و برق، این ویژگی شخصیت ها را دوچندان کرده وبر جذابیت آن می افزاید.
نهایتا می توان گفت، با یک اثر ساده و سبک و بدون قضاوت و جانبداری سرو کار داریم که هم ،لحظاتی بغض، در گوشه چشم، اشک می نشاند و هم لحظاتی، لبخند، بر گشایش لبها می انجامد، و چه چیز ازین که یک تئاتر را اینگونه بر صحنه ببینیم خوشایندتر است.
.
*کارگردانی
خیرآبادی در کارگردانی هایش، از دادن میزانسن های پرتکرار و خطی ابایی ندارد و حتی سکون، نقش مهمی در شیوه کارگردانی او دارد. اینکه صحنه فقط جایی برای پریدن و خزیدن و ... نیست و برای ایجاد یک قاب دراماتیک لزومی به بشکن و بالا انداختن نیست، قطعا نشستن، ایستادن ، راه رفتن ساده اما درست، می تواندیک قاب بصری جذاب برای مخاطب بسازد، به شرطی که مکان و زمان اجرای آن در صحنه فکر شده باشد. میزان تحرک دو بازیگر و فضایی که در طول اجرا اشغال می کنند، کاملا در راستای شخصیت پردازی آنهاست. گلاب آدینه بیشتر مستقر است و رفت و آمدهایش با طمأنینه و پرنسیب نمایشی است و در سوی دیگر هاشمی اکثرا صحنه را در می نوردد که همان جلوه شخصیتی جوان و جستجوگر او را می نمایاند.
طراحی اثر در عین سادگی کاربردی است، و انقدر اندازه که به چیز دیگری در طول نمایش نیازی حس نمی شود.
کارگردانی خیرآبادی هم قابل دیدن است و هم پنهان، قابل دیدن برای کسانی که تجربه تماشای آثار گذشته او را داشته اند و ردی پنهان برای ندیدگان.

*بازی ها

**گلاب آدینه ( همچون قویی بر صحنه)
نامی چون گلاب آدینه، نه نیاز به تعریف و تمجید دارد و نه به به و چه چه های مزورانه،
اما باز هم باید گفت و من اینگونه می گویم.
با داشتن ارشد بازیگری از مهمترین دانشکاه این کشور، با معدل الف، و چندسال تلاش به عنوان بازیگر بر صحنه، تماشای مسترکلاس ها و حضور در ورکشاپ های رنگارنگ و مطالعات گسترده از استانیسلاوسکی و چخوف و میرهولد و گرتوفسکی گرفته تا مایزنر و سوزوکی و لکوک و باربا و اویدا و..... بدون اغراق می توانم بگویم، همه آنچه آموخته بودم را در یک ساعت و اندی اجرا به طور مجسم در کالبدی بنام گلاب آدینه دیدم. همه اتودهای آنچنانی و تمرینات بدن و بیان و.... که این وزها بیشتر شبیه اداهای منور الفکری درآمده، چنان در بازی گلاب آدینه زنده و مسحور کننده است ، که می پنداری این روانی در بازی و این اعتماد بنفس در حضور در صحنه و این شمایل اقتدار، همه شیوه های بازیگری را به سخره می گیرد.
در جایی از نمایش آدینه به سنش اشاره می کند که برای من مخاطب تئاتری، یک پارادوکس حسی غریب را برمی انگیزاند ، از سویی تجلیل قلبی از این حضور مقتدر و درخشان و از سویی، خود تحقیری در مقابل این شکوه و جلوه بازیگری، که چرا من چون این نیستم، یا آیا چنین خواهم شد؟!!!
.
گلاب آدینه در اجرای « هم این و هم آن» مانند قویی فریبا چونان بر صحنه می رقصد و می درخشد، که این شکوه گونه هایم را سراسر از اشک خیس می کرد.
ماندگار باشید و درخشان تا همیشه بانو جان.

**نورا هاشمی
نورا هاشمی، در بازیگری معنای شور و سرزندگیست، تمپو بالای درونی او همواره به نقش هایش رنگ و بویی شاداب می بخشد، که در این اثر در قالب شخصیت جوان اثر، بسیار دلپذیر است. مهارت او در بیان سریع و خوش ریتم دیالوگها، یکی از ویژگی های مورد علاقه ام در بازی اوست. ایجاد اوج و فرود حسی او در صحنه پایانی اجرا، که او را از بغضی درمانده تا شعفی بالنده و تواضعی غریبانه می کشاند، بشدت درست بازی شده است. وحضور قدرتمند آدینه، بازی او را در سایه نمی کشاند.
.
*طراحی ها
همه طراحی ها بجا، ساده و کاربردی است. اینکه ما فضایی را با دکور و نور و اکسسوار و شلوغکاری های رایج مد شده بسازیم تا مخاطب را شیرفهم کنیم که اینجا فلان جاست و .....، دیگر از مد افتاده و به حق کار نمی کند.
اما طراحی مینیمال و البته درست اثر، یک جنبه مهمی از دلچسب بودن اجراست.
مخصوصا طراحی لباس ها و رنگ های خاکستری انتخاب شده ، بسیار شخصیت پردازی دارد و ضمن داشتن جلوه بصری جذاب، شخصیت ها را به درستی همراهی می کند.
گریم هم ساده، درست و قابل دیده شدن است، وجهه شخصیتی کاراکترها و نقشهایی که بازی می کنند، بدرستی در چهره هاشان نمایان است و در عین حال جذابیت بصریش نیز وجود دارد.
در اینجا باید یادی کنم از «بتثابه نعیمایی» عزیزم. رفیق نازنین طراح گریمم، که جان لطیفش این جهان خاکی را تاب نیاورد و در جستجوی آرامش بسوی ابدیت شتافت.

*تهیه کننده:
معمولا این رسم وجود ندارد که از تهیه کننده و گروه تولید حرفی به میان آید، حال آنکه صاحب اثر به نوعی تهیه کننده آن است. اینکه در کنار تئاتر که این روزها از رمق افتاده و حال خوشی ندارد بایستی، از یک کارگردان جوان حمایت کنی و اثری در عین سادگی، پر از حرف و گفتگو بسازی ، شاید از کمتر کسی در این روزها برآید، اما شبیر پرستار که نه تنها در غایت تهیه کننده، مجری طرح ، مدیر تولید و... قبلا هم حضور داشته ، بلکه به عنوان یک بازیگر که دغدغه اصلی اوست، کاملا آگاهانه بسوی متن قدم برداشته و احتمالا از درخشش این اثر در این روزگار سخت تئاتر، غریزی آگاه بوده است، که خود نشان از هوش و البته حضور او به عنوان یک بازیگر است.
.
در پایان، « هم این و هم آن» نه فقط برای تئاتری ها و سینمایی ها و هنرمندان بلکه برای همگان، بوته آزمایشی است برای سنجش عملکردمان در دنیایی که زیست می کنیم. اثری دلنشین، همذات پندارانه، ساده و در عین حال زیبنده.

بدرخشید و مانا و پر صلابت بمانید.
به امید آثار فاخر دیگر ازین گروه.
❤️🌺
آرام نیک بین



از نگاه موشکافانه و قلم زیبای شما کمال تشکر رادارم .
۲۲ شهریور
چه کیفی کردم از خوندنش. دم شما گرم❤️
۲۳ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرام نیک بین (aramnikbin)
درباره نمایش ایفل i
درود و خسته نباشید.
.
یکم(برای ایفل):
ایفل مثل اسمش جذاب و دلنواز است اما غریب. غریب نه به معنای دور، که به مثابه غربتی که ما در میان جمع گرفتار آنیم. در روزگاری که نزدیک ترین کسانمان درکی از حرفها، نیازها، خواسته ها، درونیات و خوشایندهای ما ندارند.ایفل عاشقانه ای است دلتنگ عشق، دلتنگ تمام چیزهایی که باید اما نشد، نباید اما شد.
ایفل از جنس رفتن است و ماندن. رفتن های دلتنگی، ماندن های پر ... دیدن ادامه ›› درد.
.
دوم
قلم علی صفری برای من که آن را قبلا در قالب نقشی زندگی کرده ام ، آشناست، پس می توانم فارغ از هر گونه اغراق بگویم، صریح ترین و بی تکلف ترین متن اوست که تا بحال اجرا رفته، متنی که دغدغه ای دارد که شامل گذر زمان، تغییر مکان یا محصور به جنسیت خاصی نمی شود.
سوم:
رها حاجی زینل، کارگردانی است که روایت را می شناسد، دغدغه متن را با پوست و خون زیسته، و به دلیل داشتن تجربه بازیگری ، شمایل حضوربازیگر در صحنه را به خوبی درک می کند.برای همین با بهره گیری از پتانسیل بازیگر و طراحی درست جاری در زیرمتن، به کارگردانی یکدست و پر کشش تبدیل شده است.و می توان به وضوح رد کارگردانیش را در این اثر دید.
چهارم:
بازیگری در تئاتر مغوله ای پیچیده است، که اتفاقا اغلب مخاطبین، جذابیت ان را در حضور بازیگر بر صحنه می پندارد. از ویژگی های چشمگیر این اثر نیز بازی های آن است.
آوا گنجی، مسلط بر بیان و اجرای درست فاصله گذاری، بشدت همراهی برانگیزاست.بازی در کاراکتر دختر عاشق پیشه ای که سردی روزگار را با جربزه زنانه اش عطری گرم می پاشد در غایتی درست و به اندازه رخ می نماید. و حاجی زینل، تلرانس غم و شادی را چنان در هم می آمیزد که سردرگمی کاراکتر ها در لحظه بر مخاطب مستولی می شود.
.
پنجم( باز هم برای ایفل):
من ایفل را دیدم، با خنده هایش خندیدم و با اشکهایش گریستم و با تمام وجود از دیدن رفقایم بر صحنه بر خودم بالیدم.بالیدم چون تئاتر همانگونه که چندین هزار سال است بی آنکه قامت خم کند ایستاده، اینبار هم بالغانه در جایش ایستاده و من نیز با عشق برایش ایستاده کف می زنم.
.
مانا باشید❤️



امیر مسعود و انوشه زاهدی این را خواندند
اعظم مختاری و محمد لهاک این را دوست دارند
خریدار
علی صفری (alisafari)
سپاس فراوان آرام جان، دم شما گرم که همیشه حامی بودی و هستی، خوشحالم که تجربه همکاری با هم را داشتیم و امیدوارم سریع این تجربه تکرار بشه
۱۶ شهریور
آرام عزیزم، ممنونم که اومدی و سپاس از مهر و نوشته دلگرم‌کننده ای که برامون به یادگار گذاشتی، خوشحالم که این روزها ایفل تونسته با مخاطب ارتباط برقرار کنه
۱۶ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خسته نباشید به گروه عزیز « راههایی برای فراموشی»
.
وقتی باید یک متن اجتماعی طرف هستیم، مهمترین چیز، شیوه روایت آن است. «راههایی برای فراموشی» با اتخاذ یک شیوه روایی غالبا منولوگ، حدیث نفس موجود در متن را بدون زیاده گویی و با تبلور صحیح احساسات برون ریزی می کند، که این خود سبب همذات پنداری مخاطب با کاراکتر زن داستان می شود. دقیقا همان نکته ای که در یک اثر اجتماعی به آن می اندیشیم. صحنه ساده و به دور از زیادت های رایج آثار رئالیستی، فضایی می سازد که وهم موجود در نمایشنامه و تراژیک بودن فضا را بدون اغراق نشان میدهد.
بازی ها به اندازه و حساب شده است، نه بزن بهادری نه اشک و آه های کلیشه ای، نه میزانسن های پرتکرار بی فایده، همه چیز در عین سادگی، موجز و کارآمد است.
و این جز از توانایی کارگردان در جهت هدایت بازیگران، اجرای میزانسن و.... نیست.
موسیقی زنده فاصله بین مخاطب و بازیگرا را نزدیکتر ... دیدن ادامه ›› می کند.
و حس جاری در صحنه را به وی انتقال می دهد.
.
در نهایت ما با یک اثر مینیمال و در عین حال پر کشش، با داستانی آشنا اما روایتی بدیع و پایان غافلگیر کننده مواجهیم.
و تماشای آن را بشدت توصیه می کنم.
.
پیروز و مانا و درخشان باشید.
🙏🌼❤️
سلام به همه ی عوامل شما و خداقوت 🌟🌟🌟
ارزو میکنم روزی برسه نمایش های دغدغه مند و موضاعاتی از قبیل مسائل روز جامعه و نمایش هایی با موضوعات اجتماعی در شان و جایگاه خود مورد استقبال قرار بگیرند. خداقوت به بانو سمیه مهری عزیزم و جناب کامران شهلایی. نمایشتون رو هم دوست داشتم هم پیشنهاد میکنم
۲۵ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خبر
درباره نمایش وی اِی آر i
زندگی بدون ابزار و آلات هوشمند و مدرن چگونه است؟ / روایتی از زندگی در اتاق یک در یک | عکس یک بازیگر تئاتر؛زندگی بدون ابزار و آلات هوشمند و مدرن چگونه است؟ / روایتی از زندگی در اتاق یک در یک
آرام نیک بین بازیگر نمایش «وی‌ای‌آر» گفت: به نظرتان زندگی بدون هر ابزار و آلات هوشمند مثل لپ تاپ، تبلت، رایانه و ساعت هوشمند چگونه است؟ آیا ما ابزار هستیم یا آنها؟به گزارش خبرنگار آنا، نمایش «وی‌ای آر» به کارگردانی حامد رحیمی نصر این روز‌ها ساعت ۱۸:۱۵ در عمارت نوفل‌لوشاتو روی صحنه است.آرام نیک‌ بین یکی از بازیگران این اثر نمایشی درباره نقش خود در گفت‌ و گو با آنا گفت: طبق نمایشنامه من ایفاگر نقش «زن» هستم، تنها زن حاضر در نمایش، که لیدر سایر شخصیت‌های نمایش است.او ادامه داد: شخصیتی که در لایه پیدای نمایش، محرم ...
دیدن ادامه ››

آرام نیک بین بازیگر نمایش «وی‌ای‌آر» گفت: به نظرتان زندگی بدون هر ابزار و آلات هوشمند مثل لپ تاپ، تبلت، رایانه و ساعت هوشمند چگونه است؟ آیا ما ابزار هستیم یا آنها؟
به گزارش خبرنگار آنا، نمایش «وی‌ای آر» به کارگردانی حامد رحیمی نصر این روز‌ها ساعت ۱۸:۱۵ در عمارت نوفل‌لوشاتو روی صحنه است.
آرام نیک‌ بین یکی از بازیگران این اثر نمایشی درباره نقش خود در گفت‌ و گو با آنا گفت: طبق نمایشنامه من ایفاگر نقش «زن» هستم، تنها زن حاضر در نمایش، که لیدر سایر شخصیت‌های نمایش است.
او ادامه داد: شخصیتی که در لایه پیدای نمایش، محرم و مراقب است، لیکن رفته رفته با نقبی به لایه‌های پنهان‌تر، از قالب یک شخصیت- کاراکتر تبدیل به یک مرشد، یا بهتر است بگویم مادر خوانده (کنایه از پدرخوانده مافیایی از جنس مونث) می‌شود.
این هنرمند با بیان چالش‌هایی که در ایفای این نقش با آن روبرو بوده است، افزود: من بازیگر صحنه هستم، در حدود سی اجرایی که در آن به ایفای نقش پرداخته‌ام، همواره سعی کردم، نقشی متفاوت را برگزینم، لیکن این بار هم به همان منوال و البته با چالشی عجیب‌تر، حضوری سایه‌ وار و مبتنی بر حرکات محدود و صدابازی پس پرده را به نمایش می‌گذارم. چالشی که برایم جذاب بود، چون دست و پایم به عنوان یک فرد بیش فعال بسته شد و گویی ریاضتی است که هرشب آن را زیست می‌کنم.
بازیگر نمایش وی‌ای آر بیان کرد: یک پارادوکس عمیق میان من و نقش وجود دارد. منی که در یک مربع یک در یک محصورم و البته نقشی که رها و فارغ از مکان و زمان است. این خود بر جذابیت و ریزه‌کاری‌های نقش افزوده و مرا به خلاقیت وا‌می‌دارد، حالا اینکه این خلاقیت، چقدر موثر و کارگر افتاده، چیزی است که باید کارگردان و البته مخاطب نظر بدهند.
آرام نیک‌ بین در معرفی شاخصه‌ای از نمایش «وی‌ای آر» برای مخاطبان گفت: یک روز را بدون هر ابزار و آلات هوشمند (موبایل، لپ تاپ، تبلت، کامپیوتر، ساعت هوشمند و...)  دنیای مدرن بگذرانید. حالاشما بگویید، زندگی چگونه است؟! ما ابزاریم یا آنها؟!

امیر مسعود و مجید یارندی پور این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرام نیک بین (aramnikbin)
درباره نمایش دجال i
با سلام و عرض خسته نباشید.

در تماشای هر اثر دراماتیک اعم از تئاتر،فیلم، یا پرفورمنس، نکته اساسی صحنه افتتاحیه اثر است. که در اصطلاح عامیانه از آن به عنوان چک اول یاد می شود.
اتفاقی که در نمایش « دجال» بطرز هوشمندانه ای رقم می خورد، اجرا با یک قاب کارت پستالی و البته دهشتناک که یادآور نقاشی های رولاند توپور است شروع می شود. که در همان آغاز جذابیت بصریش مخاطب را با خود همراه می سازد.
بازیها خوب و بجاست، بازیگران ارائه بدمندی از نقشهای خود دارند که کاملا با ساختار اکسپرسیونیستی کار همسو ست. و بدون هر گونه اغراق، کاملا در چارچوب خواسته شده عمل می کنند.
اثر بشدت کارگردانی شده است. میزانسن ها در عین پر بازیگر بودن بسیار دقیق و حساب شده است. اشغال فضا و توازن صحنه رعایت می شود و رعایت همه قواعد فرمال یک ساختار اکسپرسیون در ... دیدن ادامه ›› آن دیدنی است.
متن جذاب است و بر خلاف آن که تعلیق موجود در آن آشکارا از ابتدای کار همراه می شود، اما غافلگیری پایانیش ، لطف دیگری دارد و کاملا مخاطب را در بهت فرو می برد.
بهره گیری هوشمندانه از فاصله گذاری در بخش پایانی اثر، مخاطب را به ناگاه در دنیای نمایش غوطه ور می سازد.
نورپردازی قابل ستایش است
و موسیقی بشدت همراه اثر است.
تنها نقد کار متول بودن پاره ای از صحنه ها است، که شاید اگر کمتر می بود، ریتم اثر بهتر میشد ( که البته این سلیقه ای است).

در پایان ، شما با اثری مواجهید که کارگردانی و بازیهای خوبی دارد و از همه مهمتر حرفی برای گفتن. آن هم فارغ از قمپزهای کلیشه ای مد روز یا مانیفست های عریض و طویل روشنفکرانه. بلکه حرفی صریح و بی پروا، از ساحتی که درآن گرفتار آمده ایم.
درود به همه عزیزان این نمایش، که چراغ تئاتر را آبرومند و ارزنده روشن نگه داشته اند.


خانوم نیک بین عزیزم ایران زمین باید به خودش ببالد که شما در این کشور هنرنمایی میکنید،
بنده نوازی کردید تشریف آوردید و خوشحالم که کارو دوست داشتید و وقت گران قدرتونو نگرفتیم.
ممنونم که مارو انتخاب کردید برای چشمای پراز هنرتون❤️
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید به گروه نمایش کمدی گمنام.
اول: نقدها را خواندم. و گاها با توجه به اینکه این اجرا را دوبار دیدم، متعجب شدم.
دوم: هرگار اجرایی بر صحنه می رود، اولین رویکردی که برای تماشای آن وجود دارد این است که سبک اجرا را جویا شویم، و اگر با خواسته و مشغولیت های ما همسان است به تماشای آن بنشینیم.
سوم: من این نمایش را در دو اجرا دیدم، بر اساس شناخت از کارگردان و با توجه به کلاهای تبلیغاتی آن نظیر پوستر و تیزر و...، مسلما با علم اینکه قرار است به تماشای یک نمایش ایرانی وام گرفته از سبکهای نمایش آئینی سنتی بروم، خودم را آماده کردم. با این توضیح باید بگویم با یک اثر بدیع و نو مواجه شدم، اثری که فراتر از نمایش، یک تئاتر بود، حرفهای مهمی را در قالب های آشنا بیان می کرد و جالب تر در عین حال از کلیشه ها آشنایی زدایی می کرد.استفاده درست از مدیا در میان پرده ها، که کاملا مطابق با قواعد نمایش ایرانی بود و اینکه مخاطب را برای پرده بعدی مهیا می ساخت.
سادگی صحنه و بهره گیری از دو چمدان ، پرده ای برای نمایش میان پرده ها، و.... همه ازین دست ظرافت های نهادینه در این اثر بود.
اما فراتر از بحث کارگردانی و‌متن دلچسبی که اثر داشت، آنچه بیشتر از هرچیزی دلبری می نمود، بازیهای آن است.
جلوه کاملا متفاوتی از فرزاد حسنی، ... دیدن ادامه ›› که به ظن من، گویی بنا داشت توانمندی هایش را یکجا به رخ تماشاگر بکشد. بیان مسلطی که همیشه جزو جدانشدنی اوست، اینبار با بدنی آماده، جلوگری دوچندانی داشت‌. بدنی که ریتمش از آغاز تا انتها دستخوش خستگی نمی شد و تقسیم انرژی در جهت ایفای یکدست کار بصورت کاملا حرفه ای مشهود بود.
واین بشدت نقطه جذابی در این نمایش است‌
حسین پورکریمی ، شاید در آثار تصویری اخیرش بیشتر بیاد مخاطب بیاید لیکن سبقه تئاتریش بر مخاطبان حرفه ای پوشیده نیست. بازی بدون تکلف، بیان درست و بدنی آماده و سرشار از ظرافت ، اورا به منزله یک ستاره در صحنه می درخشاند.
بداهه هایی درخور و بجا و بدور از هجو در کسری از ثانیه با بده بستان های اصطلاحا پینگ پونگی در طول اجرا، خبر از تسلط بازیگران بر ساختار اثر، و شناخت همبازیشان دارد.
اجرای زنده موسیقی و افکت های جذاب صوتی، ارتباط بازیگر با نوازندگان و گرمی این ارتباط حظ، تماشای اثر را دوچندان می کرد.
طراحی لباس و اکسسوار کارآمد جلوه بصری جذابی به اثر می بخشید.
در مجموع بایک اثر بی تکلف، شاد، و با چند اغماض ،درست روبرو شدم و از انتخاب این اثر برای تماشا خوشحال.
مانا و پایدار باشید.
سلام دوست عزیز
اول از همه تشکر می کنم از اینکه وقت عزیزتون رو برای ما گذاشتید و انقدر زیبا کمدی گمنام رو نقد و بررسی کردید تا سایر دوستان هم بتونند که از مطلب شما استفاده کنند
دوم اینکه باعث افتخار ماست که دوبار میزبان شما همراه عزیز بودیم
و در اخر بسیار ممنونیم از لطفی که به تیم کمدی گمنام دارید
کلام پرمهر شما انرژی مضاعف برای تیم ما، خواهدبود
۳۰ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک کلام، کیف کردم.
.
به قول بزرگی ، همه قصه ها گفته شده اند، زین پس چگونه گفتن است که اهمیت دارد. داستان آزادی و دموکراسی شاید در ایران به قدمت یونان و غرب نباشد و بیشتر تجلی بروز یک اندیشه عاریتی در این مملکت است، لیکن در همین اندک زمان استقرارش، که نه البته ،مطالبه اش، به اندازه همان اختلاف تاریخی ، وقایع از سر گذرانده و شهید و مجروح و اسیر و مفقود برجا نهاده‌ است. امیر حسین طاهری، مقل همیشه جادوی نمایش را در کلام یافته و به تأسی از نویسندگان نامدار نمایش وطنی، از دلبری واژه ها در استعاره و ایهام و کنایه و ایجاز و تلمیح و تشبیه دریغ نداشته و کلامش، ساده اما نغز است. کلماتش
گوش را نوازش می کند اما جگر می سوزاند.
نادرخان فلاح که البته در تئاتر
همیشه مورد اقبال من بوده در هر قامتی، لیکن اینبار همه آنچه به عنوان یک کارگردان باید دید، را در طبق اخلاص پیش روی مخاطب تشنه به تماشای اجرایی نو می گذارد. میزانسن های هوشمندانه که گاه فراخ و سرد و گاه درهم تنیده و گرم است، بازیهای حساب شده، درست و بجا و بازیگران جوانی که به غایت خوش درخشیدند ... دیدن ادامه ›› و در هدایتشان مسلما تاثیر فعل و اندیشه کارگردان قابل اغماض نیست.
نورپردازی بجا و بدور از طمطراق های امروزی کاملا در خدمت کار است.
موسیقی و نوای دلچسب و جانسوز ، طراحی صحنه کارآمد که به حق آشفتگی کابوس وار دهخدا را بیش از هر کلامی عینیت بخشیده است.
و در نهایت آنچه دیدم حظ بود از تواضع و تعالی حرفه ای هنرمندانی که جز کوشش در راستای هدف اصلی هنر تئاتر ، بدون تفاخر و شعار زدگی، تمنای آزادی را فریاد می زنند.
دستمریزاد و خسته نباشید.
.آزادگی افسرد بیایید بیایید......

خاطر خوبی که از تماشای هملت پشت کوهی، برایم به یادگار ماند، مرا مترصد تماشای اثر جدیدی از کارگردان کرد.
واما مکبث زار
۱_ متن را بشدت دوست داشتم، ... دیدن ادامه ›› دیالوگهای اندک، واما موجز این امکان را به مخاطب میداد بجای شنیدن- در روزگاری که همه چیز در حد حرف می ماند و محو می شود- حالا ببیند. و به حق تماشاگر تئاتر باشد نه شنونده آن. نکته پررنگ تر متن، دراماتورژی یا بهترست بگوییم نگارش جذاب برداشتی آزاد از متن اسطوره ادبیات نمایشی، جناب شکسپیر است.چنان تلفیق عمیقی با بوم زیستش برقرار کرده بود که گاه فراموش می کردی به تماشای خوانش جدیدی از مکبث نشسته ای و گویی قصه ، وطنی است.
۲_ کار بشدت کارگردانی شده است، از معدود کارهایی که این روزها در تئاتر میبینیم که رد پای کارگردان به طور واضح در آن مشخص است. ایجاز در فرم ، دیزالو جذاب صحنه ها، انطباق بجای سبک های اجرایی با متن، توالی های منطقی ، بازیگردانی و میزانسن های خطی و کارآمد، از ویژگیهای مهم و نشان دهنده درک درست کارگردان از آنچه می خواهد بگوید، بود.
۳_ تیم بازیگری بسیار خوب و دلپذیر بر صحنه حضور داشتند. از شهروز دل افکار و محمدهادی عطایی به عنوان چهره های مطرح که شخصا بسیار سبک و سیاقشان را در بازیگری دوست دارم تا سایر بازیگران همگی اجرایی درست، اندازه، و موثر داشتند. بویژه بازی های لیدی مکبث و ندیمه اش( هوا) و دلکنک بسیار چشم نواز بود.
۴_ طراحی لباس خلاقانه، و تلفیقی جذاب و در عین حال رازآلود داشت که به فضای کار بسیار چفت شده بود.
۵_ طراحی نور بدور از پیچیدگی، در خدمت فرم اجرا بود.
۶_ موسیقی محلی جنوبی که خودبخود از جذابیت های جاودانه خطه جنوب است همچون آذینی پر تلالو بر تارک اثر می درخشید.
.هرچند هر اثر نمایشی بدور از کاستی و نقص نیست. لیکن جذابیت هایی که این اثر برایم داشت تا ساعتی همدلانه همراهش شوم، انها را در چشمم محو نمود.
تماشای این اثر را برای همه تماشاگران تئاتر و همکاران عزیز بویژه بازیگران توصیه می کنم.
.
خسته نباشید به همه عوامل و دست اندرکاران.
دم شما گرم.

سپهر، fateme soleimani و امیر مسعود این را خواندند
شبیر، فهیمه موسوی نیارکی، محمد لهاک و arad milani این را دوست دارند
خانم ممنونم از مهر قلم و لطف قدمتون
همه ما در گروه نمایش تیتووک به داشتن تماشاگر مهربان ، فهیم ، نکته بین و وفاداری چون شما افتخار میکنیم
سایه وجود پر مهرتان مستدام ، سر پر اندیشه تان سلامت و مهربانی شما به جانمان
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیشه وقتی پای تماشای یک اثر نمایشی رئال ، آن هم از نوع ایرانی می نشینم. یا در آن بازی می کنم. این حس دوگانه در من قلیان می کند که مخاطب راضی و منتقد احتمالا ناراضی خواهد بود. بشخصه آنقدر که برای انتخاب نقش در یک نمایش رئال ایرانی دچار وسواس هستم ، در پذیرش متون آن ور آبی دچار تردید نیستم.(بماند که چرا و چطور...) این توضیح از آن جهت بود، تا عنوان کنم انتخاب چنین اثری برای اجرا، یک جسارت ذاتی می خواهد و خود این یک نقطه قوت است و بارک ا... دارد.
مسلما تئاتر در شرایط اندوهباری به سر می برد و نبض آن رو به افول است. (هرچند معتقدم تئاتر هرگز نمی میرد). پس انتخاب آثاری که ذائقه مخاطب را نوازش کند و او را به سمت سالن های نیمه تعطیل بکشاند، کار بسیار مهم ایست. هلال زاده با تیزهوشی و انتخابی با ویژگیهای دغده های روز و طراحی جذاب سعی بر این مهم داشته است. که در این احوال تئاتر، موفق هم بوده.
سوای نقص هایی که همه متون ایرانی دارند(و البته نقاط قوتشان). اجرای آن با ریتم و تمپوی بالا، و مدلاسیون صحنه ها، این نقصان را پوشش می دهد. کارگردانی سنجیده است. زیاده گویی و شعارزدگی ندارد. و بازیهای نسبتا ملموسی را ابقا کرده است. بازیگران که همه از جوانان موفق تئاتری هستند در نقش هایشان بسیار درست انتخاب شده اند و بازی های قابل قبولی دارند.
در پایان به همه دوستان و عزیزانم در این اثر نمایشی تبریک و خسته نباشید می گویم. که در این احوال ناخوش تئاتر چراغ این هنر را با آبرومندی؛ روشن نگهداشته اند.
علی پویا قاسمی (alipooyaghasemi)
سلام ممنون که برای ما نوشتین و نمایش مارو انتخاب کردین
۱۴ مرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سبک و سیاق خاص آرش سنجابی در تئاتر ایران، اورا به یک کارگردان مولف تبدیل کرده است. شیوه اجرایی منولوگ های زنجیروار که به ندرت به دیالوگ های کوتاه ختم می شود. یکی از جذابیت های آثار اوست.که یادآور تنهایی همیشگی انسان در عین اجتماعی بودن است. کار اخیر(بوگی ووگی ....) به لحاظ ساختار و انسجام و همبستگی در طراحی به اثر موفق دیگری از او (به وقت پازولینی) شبیه تر است. و بر خلاف دو اثر قبلیش یعنی جیرجیرک و مرغ دریایی که آثاری شتابزده و شلخته بودند. این اثر ، در استفاده از بدن و تئاتر فیزیکال در ارائه مفهوم بسیار درخشان است. طراحی حرکات سنجیده و عمیق است. ومتن پخته و دارای پیچیدگی های فلسفی و در عین حال ملموس است. یکی از جذابیت های اجرایی این اثر قاب های معنا داری ست که در آغاز نمایش متناسب با دیالوگ بر پایه نقاشی های سبک های امپرسیونیستی , و رومانتیسم به تصویر کشیده می شود. سنجابی باز هم با بهره گیری از المانهای آشنای رئالیسم جادویی ،صور خیالی را با مضامین روز در مقابل چشمان مخاطب اجرا می کند.تلمیح جذاب از اثر معروف رامبرانت هلندی_طوفان در دریای جلیل_ سرشار از کنایه و استعاره های پر ایهام است. و براستی تفسیر دلچسبی از این اثر رامبرانت را بصورت ایمایی به تصویر می کشد. مسیحی که در این اثر نه هاله نوری دارد و نه حتی بر مکانی بلندتر در حال خودنماییست، بلکه در گوشه تاریک نقاشی، بسان دیگران اما توامان آرامش و اطمینان نشسته است.... به راستی که ایمان ندارید؟؟؟
در پایان برای همه رفقای عزیزم در این اثر، آرزوی سلامتی دارم. و به همه برای خلق یک اثر جذاب و آبرومند، در روزهای بحرانی و دلخسته تئاتر، تبریک می گویم. درخشان و مانا باشید.
صبا ایزدپناه (izadpanahsaba)
آرام عزیز، نگاه تو به این اثر در ادامه ی تکامل تابلوهاست.
ممنونم که با ما در میان گذاشتی.??
۱۳ مرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میان خنده و گریه راهی نیست
اجرای دوباره «۲۰ متری جوادیه» ، اجرای دلچسب و دل انگیزی بود بعد از کریملوژی و درخشش مجید رحمتی با منولوگی تأثیرگذار و مسلط ؛ اینبار با تعییراتی نسبت به اجرای قبل؛ بهرامی جوادیه را با متنی هوشمند و موثر از کهبد تاراج به اجرا گذاشت، بازهم منولوگ و اینبار با چند اجرا توسط چند بازیگر؛ سوای متن و حال و هوای نمایشنامه و اینکه چقدر به واقعیت نمایی یا شعارزدگی دچار شده ... آنچه نمی توان در این نمایش نادیده گرفت؛ درخشش بازیگران آن است.
آرش فلاحت پیشه که این روزها با کار قابل تحسین «پنهان خانه پنج در» به عنوان کارگردان در تالار مولوی؛ نظرها را به سمت خود کشانده؛ با درخشش در نقش شهرام تاکسی، بار دیگر توانایی هایش به عنوان بازیگر را به رخ می کشد، بیان مسلط، بدن آماده؛ انتخاب لحن درست و تنیدن لحظات غم و شادی در یک دیگر، بازی او را در خاطره ماندگار می سازد. آیه کیانپور که بعد از اجرای عامدانه عاشقانه قاتلانه ، جزو بازیگران محبوب من در تئاتر شد، مرجانی باورپذیر و عینی برای من دهه شصتی در معرض دید گذاشت، و بعد از بازی احساسیش در تالاب هشیلان در سال گذشته، اینبار شکل متفاوتی از زن آسیب دیده اجتماع مردسالار دوران معاصر را بر صحنه زندگی کرد.امیر عدل پرور در همکاری دیگری با بهرامی ، چنان سیامک را باورپذیر اجرا می کنم که وقتی در میان فریاد های واپسین منولوگش از صحنه خارج می شود اشک میریزی، از یاد برده ای که همین چند لحظه پیش تو را به خنده قاه قاه واداشته بود.و هومن بنایی که اولین بار او را بر صحنه به نظاره نشسته بودم؛ بسیار مسلط و همسنگ بازیگران دیگر درخشید تا صحنه به طور یکنواخت بالندگی بازیگرانش را نشانمان دهد.
رضا بهرامی در دوران پرتلاطم این روزها درامی نوستالژیک هدف مند و مورد وثوق عام بر صحنه می برد و همین جسارت در روشن نگه داشتن چراغ تئاتر ، بر هر نقد و نظر دیگری، ارجح و مشمول قدردانی است.
تاریخ مجموعه وقایعی است که اتفاق می افتدتا ما عبرت بگیریم لیکن هر بار در این دور تسلسل و ورطه تکرار ما همان می کنیم که نباید...
شمشیر ها را با برگ های کتاب از خون می زداییم
اندیشه را می سوزانیم و برای سلسله ظلم شجره نامه از بحر می کنیم و می شویم طلایه دار اغیار
.
حسین کیانی که از زمره درام نویسان وفادار به فرهنگ و لغت پارسی است در پاره ای آثارش، به نقش و حضور زن در تاریخ ایران زمین می پردازد و فارغ از نگاههای کلیشه ای و نخ نمای فمینیستی و مد روز، با رویکردی منصفانه، سعی در بسط نگر جدیدی به زنان دارد. ویژگی مهم آثار او در این حیطه، زنان ضد زن، یا زنانگی به عزلت خزیده زنان در طول تاریخ است.
پنهان خانه پنج در با متنی سربلند و جذاب و کشش دراماتیک، سرنوشت فرهنگ و اندیشه مملکت را در بازی زنانه ای ، چنان ظریف به چالش می کشد و موازی با آن نقش زن را در تضعیف یا تقویت اندیشه و هویت مام میهن را آشکار می سازد ، که در وهله اول می پنداری که خود متن یارای همراهی مخاطب ... دیدن ادامه ›› را دارد.
اما تصویر بی بدیل و غیر تکراری از یک متن ایرانی که در رگ و پی تاریخ پاره پاره این ملک ، به دنبال تبرها و قصه درختهاست ، با ظرافتی تمام و بی تکلف توسط آرش فلاحت پیشه بر صحنه جان یافته و نگاه مخاطب را دو چندان در پی خویش، می کشاند.
مینیمال بودن فضا و طراحی دکور چنان جان در پیکره بازیگران دمیده بود که گویی حتی نیاز به آن اکسسوار اندک نیز نبود، بازی های سخاوتمند و درست و نشسته بر فرم کار نشان از هدایت منطقی و عالمانه آنان دارد، آنچه در این اجرا میبینیم فراتر از وفاداری صرف به متن است و گویی همگی به تماشای عقاید و افکار کارگردان نشسته ایم و در بحر تخیلات او، یک نقاشی امپرسیون متحرک را به نظاره نشسته ایم.
.
سوای هر نقد و نظر دیگر، امشب بعد از تماشای این اثر، دوباره آتشفشان احساس در من جوشیدن گرفت تا بنویسم و بیاد این روز های سخت که چشمم به در سالن های تئاتر خشک شده بود ، حلاوت تماشای اثری در خور تحسین را به خودم بچشانم.
ریتم!تمپو!ریتم!
من به شخصه علاقه مند به کارهایی با تمپوی بالا هستم.چه برای انتخاب در اجرا و چه برای تماشا، لیکن تجربه حسی ASMRنگرشی بسیار متفاوت را در زمینه ریتم و تمپو در مقابل ما می گشاید، که به نوبه خود، اگر در چارچوبی درست و در خدمت متن باشد می تواند چشم نواز به نظر برسد.
"صدای آهسته برف" یک سری تابلوی نقاشی را در مقابل چشمان ما به نمایش می گذارد ، که اسلایدوار از پی هم می گذرند.و در نهایت هم انگار به پایان نرسیده است.
بازی ها بسیار خوب بود و حرکات همه هماهنگی بسیار خوبی داشت.
در شبی که من به اجرای نمایش نشستم بهناز جعفری در نقش سایریش بسیار درخشید و باز هم برای من بازیگر کلاسی آموزشی از درخشش وی بر صحنه بود.سایر بازیگران نیز بسیار درخشان بر صحنه حضور داشتند بویژه مریم نورمحمدی که در مقابل بازیگران حرفه ای تر بسیار با اعتماد بنفس و بجا ظاهر شد.
دکور کار اوج هنرنمایی آن بود که به تنهایی وسوسه تماشای کار را ... دیدن ادامه ›› بر می انگیزد.
لیکن استفاده از هاشف خیلی جذاب نبود
کاش با تمحیدی دکور کار جلوتر بسته میشد تا صدای بازیگران واضحتر بدون استفده از هاشف به گوشمی رسید..
و در پایان
خسته نباشید به همه عوامل کار.
امیدوارم دوباره در هنگام بازی مسیح جان کاظمی هم به تماشای کار بنشینم و لذت ببرم.
من
زنی را می شناسم
که از از لانچر 5، زنده بیرون آمد
و تنش گورستان تباهی هایی ست که اورا چروک می کند
آه
که چه سخت است، اورا با زنان دیگر ،قیاس کردن!!!!!!
زنی که نمی زاید.... اما هرروز حماقت دیگران را قی می کند.
...
لانچر5 یک حگایت مردانه نیست؟ حکایت مغزهای کوچک زنگ زده همه ماست، که در آلت هامان فریاد می کشد.
حکایت تن هایی که به یغما رفتند و ... دیدن ادامه ›› چشم هایی که همیشه، فقط، می نگرند.
.....
به عنوان یک بازیگر ، سر تعطیم فرور می آورم به همه بازیگران بی نهایت درجه یک کار.
هرسخنی بیش از این گزافه است که: یک شاهکار بی بدیل در سبک رئال، که با نهایت شرافت، برصحنه دلبری می کند.
خسته نباشید بچه های لانچر 5
همیشه بدترین اتفاقا،تو بی دفاع ترین لحظه ها پیش میاد!
احمد بیگی، علیرضا اسفندیاری و امیر مسعود این را خواندند
وحید هوبخت این را دوست دارد
این که دیالوگ آبی مایل به صورتی بود ...
۰۹ آبان ۱۳۹۸
آرام نیک بین (aramnikbin)
جملات خوب، تکرار پذیرند
۱۰ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول خسته نباشید.به همه عوامل گروه.
و تحسین بازی جناب یحیوی که بسیار به نقش نزدیک و قابل باور بود. و حضور موثر سعید داخ عزیز.
تئاتتر را پسندیدم و توصیه می کنم.
پیروز و موفق باشید.
پوریا این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باتقدیر از همه عوامل این تئاتر آبرومند و شریف
و تحسین بازی نسا یوسفی، محمد نادری، مرتضی حسینی، هادی شیخ الاسلامی و سایر بازیگران عزیز.
دیدم پسندیدم و آرزوی موفیت دارم.
پوریا، شاهین، پویا فلاح، محمد ناجی و وحید این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیامک صفری یک بازیگر صاحب سبک تئاتر است.ازآنها که تنها آمدن نامش در پوستر یک کار،به شما این نوید را می دهد که حتما یک اجرای خوب خواهید دید.حتی اگر متن یا کارگردانی چندان چنگی به دل نزند.! نسیم ادبی هم این روزها به یک برند تبدیل شده، یک برند بازیگری مرغوب و مطلوب که می تواند شما را با هر ارایه جدیدی غافلگیر کند.او که سالها ست در تئاتر رد درخشانی از خود بجای گذاشته، هم اکنون در تلویزیون و سینما هم حضوری موثر پیدا کرده و به نظرم، می رود که عنقریب حداقل سیمرغی بر شانه هایش بنشیند.حال گردهمایی این دو و حضور صفری در غایت کارگردان، مسلما یک اثر تماشایی و پرمخاطب را نوید می دهد.کر با منولوگی ضبط شده آغاز می شود از ترانه های موزیسین نوگرای دوران قبل از انقلاب فرهاد مهراد که به نوعی در طول کار با ارایه آثار دیگر او به نوعی ادای دینی به وی و سبک موسیقاییش می شود.بازی ها خوب است. لیکن خطی و ییکنواخت.بیان هردو بازیگر حس اعتماد به نفس آنها را در صحنه متبلور می کند.کار به لحاظ بازیگری تقریبا بی نقص است.اما یک شوک کم دارد.شوکی که مخاطب را از نیمه راه از کسالت درآورد و لختی ناشی از دیالوگ ها را بکاهد.شاید این ضعف متن باشد یا میزانسنی که صفری چیده جوابگوی خوانش آن نبوده. در هر رو کار استاندارد است. اما آنطور که انتظار می رود، درخشان نیست.دکور به گونه ای ساده اما کارا و دلپذیر ؛در طول کار رخ می نماید. و اندک افکتهای ساده نوری، کاملا در اختیار کار هستند.اما باید دید ایا این سادگی براساس یک ضرورت ایجاد شده یا منطق روایی کارگردان اینچنین بوده؟! چون ناخودآگاه این تفکر برای من مخاطب بوجود می آید که بیان یک سلسله معضلات اجتماعی در بازه یک ساعته، حداقل نیازمند بهره گیری از اکسسوار و میزانسنی پیچیده تر است.تا حس همدات پنداری یا اندکی ژرف اندیشی را بوجود آورد.
به هر صورت تماشای این تئاتر با حضور دو بازیگر توانمند و البته سوژه جدید و نوستالژی عاشانه اش، حتما توصیه می شود.
به همه عوامل این کار صمیمانه تبریک و خسته نباشید می گویم.
H_A این را پاسخ داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید به گروه جوان و با استعداد اکوان دیو.
اینکه در تئاتر ما، چالش های فانتزی در پردازش متون داخلی بسیار کم اتفاق می افتد، بحثی علی حده است که در این مقال نمی گنجد، لیکن تلاش برای بیان روایتی عاشقانه با رگه های کمیک، آن هم بنا نهاده شده بر داستان های اسطوره ای کشورمان- که متاسفانه مهجور و مورد بی مهری است- به خودی خود و سوا از غنای کار قابل تحسین و ستایش است. روایتی شاهنامه ای با بیان محاوره ای و البته با ایجاد پاری فضاهای نقالی، و گنجاندن طنز -چه پیش بینی شده ، چه بداهه- بسیار خوشتر از هر نوع دیگر روایی، بر جان می نشیند. تقریبا تمام کار فرمال است و در عین بی نظمی، به طرز چشمگیری منظم و خط کشی شده است. بازیها گاه آنقدر مخاطب را درگیر می کند که از حال خود بی خود می شود و گاها صدای خنده های بی اختیار در سالن شنیده می شود.با تمام رک گویی و طنز اجتماعی نهفته در لایه های پی رنگ آن ،به ورطه کلیشه و شعار نمی افتد و بی ادعا کار خودش را می کند. با وجود فضای کمدی و پر شر و شور کار- که با حرکات فرم درست و حساب شده زیبایی بصری دو چندانی به نمایش داده- در نهایت، ماجرای عشق بیژن و منیژه ما را به سوگ عاشقانه های ازدست رفته تمام دوران ها می نشاند و برای شکوفه ای که سالهاست گویی زمین را فراموش کرده، بر گونه هامان نم می زند. باشد که شاهد اینگونه متن های ساده اما درخشان و فاخر در عرصه تئاتر بی ادعای کشورمان باشیم.
شادکام باشید و پیروز
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
شعر و ادبیات
سینما

تماس‌ها

aramnikbin