در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نازنین عارف کیا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:07:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ببینم؛ اینجا هنوز کسی دیوار یادگاریا رو می‌خونه؟ یا گذشت اون سالای خوب، روزای خوب؟
سپهر، امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
نفیسه نوری این را دوست دارد
دیوار یادگاریا کجاست؟ 🤔
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
تو بخش ادبیات یادگاری هست هنوز
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
نازنین عارف کیا
سلام بر یک قدیمی :)
به روی ماه شما :)
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی ساله که اینجا نه نمایش‌هایی که دیدم رو تیک زدم نه نظری ثبت کردم که بشه رزومه و مرجع واسه تصمیم‌گیری که من مخاطب تئاتر محسوب میشم یا نه؛ فقط خدا رو شکر از وقتی کلنگ تیوال خورده اینجا بودم و اکانتم تازه نیست که حرف و حدیثی پشتش باشه...
من شب اول، اجرایی رو دیدم که هم بازی‌های خیلی خوب و هم بازی‌های نه‌چندان خوب رو داشت، که با آگاهی کامل از «اجرای اول بودن»، ترجیح میدم انتقادی نکنم.
متنی اجرا رفت که از یه طرف انسجامش با وجود کاراکترهای زیاد و از طرف دیگه سیال بودنش با وجود دیالوگ‌های جدی و کمدی کنار هم، برام دلنشین و واقعاً قابل قبول بود و بعد که فهمیدم با محدودیت‌هایی مواجه شده بوده، باز بیشتر بهش فکر کردم.
کارگردانی خیلی بد و خیلی خوبی که دوستان میگن رو واقعاً متوجه نمیشم! از این خوب و بدی که ارائه میدین باید چی برداشت کنیم؟ اگر سواد کارگردانی داشتم حتماً با یه نقد دقیق و جزءبه‌جزء ازش حرف میزدم، اما برای منِ مخاطب، تیکه‌پاره نشدن نمایش با وجود بازیگرای زیاد و حرکت صحیح از فضای رئال نمایش به ورود مغز و پایان‌بندیش، نشون‌دهنده‌ی اینه که به قول یکی از مخاطبان همین‌جا، کارگردان دقیقاً می‌دونسته که در چه بستر و با چه متریالی داره کار میکنه و میخواد با ما چه صحبتی داشته باشه.
من نمایش رو دوباره می‌بینم برای دیدن تغییراتش و برای این که ببینم بازم مخاطبانش موقع خروج از سالن، به اندازه شب اول حالشون خوب هست یا نه.
سلام به نازنین عارف کیا
قطعا من یک بار دیگه به دیدن این نمایش میرم و دوباره نظرم رو مینویسم.
۰۳ شهریور ۱۴۰۱
محمد خلیفه
سلام به نازنین عارف کیا قطعا من یک بار دیگه به دیدن این نمایش میرم و دوباره نظرم رو مینویسم.
نظری که بعد از تماشای نمایش نوشته بودین هم کاملاً نشون میداد که اجرا رو واقعاً تماشا کردین - نه که فقط دیده باشین - و بعد هم بهش فکر کردین‌؛ فارغ از این که باهاش موافق باشم یا مخالف :)
۰۳ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش ببینیم... ببینیم تا بفهمیم و ایمان بیاریم به جایگاه و مقام تئاتر...
اجرا می‌تونست به راحتی کاملاً مشابه فیلم دوازده مرد خشمگین پیش بره و در نهایت هم تماشاچی‌ها بایستند و برای یک کپی‌کاری حرفه‌ای دست بزنند.اما تفاوت‌های بسیار ریز و حرفه‌ای اجرا با فیلم، به خصوص توی دقایق آخر اجرا، نشون از سواد و ریزبینی کارگردانی داره که یک تیم حرفه‌ای بهش ایمان دارند.
من امشب دوباره به دیدن اجرا میرم، شب اول که آسمون هم همراهی کرد و حال و هوای فیلم رو، البته در حد نیاز، زنده کرد...
به به خانم عارف کیای نازنین! بریم ببینیم پس :-)
۱۹ آبان ۱۳۹۵
من اون فیلم رو ندیدم ولی این نمایش خیلی خوب بود!
۱۹ آبان ۱۳۹۵
ممنون تشریف آوردید، اجرامونو به دوستانتون معرفی کنید
۱۹ آبان ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیشه دوست داشتم ببینم کسی که رو به پنجره ایستاده و من صورتش رو نمیبینم چه شکلیه...
خوشحالم که بالاخره تونستم ببینم که چه شکل هایی ممکنه باشه!

بماند طراحی عالی لباس ها و دکور و صدای هیجان انگیز بارون...
و نگاه پر از اندوه "یسنا" که بقچه ای از تنهایی رو به دوش کشیده...صدای خالی از اطمینان "شمس الدین"
که توی هر کلمش هزارتا سوال بی جواب داره...بماند رودخونه ی به ظاهر آروم وجود "میراث" که هرلحظه آماده ی
طغیانیه که خودش در اون بی تقصیرترینه...و جسارت وجودی "پاییز" برای پس گرفتن لحظه لحظه ی زندگیِ بدونِ تکیه گاهش؛شاید از پدرش (!) شاید از شمس الدین شاید از میراث و شاید از همه مردهای ... دیدن ادامه ›› روی زمین...


همه ی تیوالی های قدیمیم رو به دیدن درجه یک ترین "شب اول اجرا"یی که تا الان دیدم دعوت میکنم :)
(کاملا واضحه که وقتی شب اول عالی باشه...)
میخواستم بنویسم لعنت به اینستاگرام و همه ی این صفحات لعنتی مجازی که آدم رو تنبل میکنن و اون آدم دیگه نمیاد اینجا بنویسه؛اما دیدم بهتره بگم لعنت به اون آدم لعنتی تنبل بی جنبه که نو که اومد به بازار کهنه براش شد دل آزار!!
من از کهنه و تمام اعضای جون دل و درجه یک و دوستداشتنیش معذرت میخوام!!!

از: یه تنبل بی معرفت!
تیوال همیشه تیواله
۲۹ آبان ۱۳۹۴
:) چه اشاره جالبی <3
۲۹ آبان ۱۳۹۴
ولی من میگم لعنت بر اینستاگرام و تلگرام و واتساپ که زندگی ما رو بازیچه کردن باعث بی بند و باری و فساد جامعه شدن مجرد متاهل کوچیک بزرگ واقعا برای کسایی که این برنامه ها خصوصا اینستاگرام مبتذل رو آوردن و قدرت تفکر و سلامت زندگی کردن رو توجه به باطن به جای ظاهر بینی که دارن ترویج میدن رو لعنت کنه امیدوارم به زودی اینستاگرام و همه مجازی ها از صفحه زندگی بشریت محو بشن که باعث و بانی خیلی از درد های ما هستن
۲۳ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه روزایی داشتیم پای این دیوار...
قدیمیا هرکی هنوز هست و من رو یادشه دستش بالا!!! :)))

از: یه قدیمی
من خیلی قدینی نیستم اما تیوالیم D:
۱۷ شهریور ۱۳۹۴
سلام نازنین بانو
شما همونی که فرهنگ اسپانیش رو دوست داری و دوشنبه ها رو یادم نیست چی صدا میکردی ولی میگفتی شگون دارن یه همچین چیزایی که منم یه روز امتحان کردم دیدم راست میگی.

خوشحالم که دوباره به دوستان قدیمی سر زدید.

۱۷ شهریور ۱۳۹۴
یادش بخیر مرداد 89 بود که دیواری شدم!!!!!
۱۷ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کشف جدیدی کردم...
کشف کردم که دوشنبه ها و چهارشنبه ها روزای آسمونی هستن!کشف کردم که لبخند خدا به بنده هاش،
دوشنبه ها و چهارشنبه ها پررنگ تر از همیشه اس.
اسمشون رو گذاشتم "روز اولین بار ها" !
آره این کشف منه و بهش ایمان دارم.به این که تو این دو روز ممکنه اولین بار هایی براتون پیش بیاد که دنیاتونو رنگی رنگی کنه(:
انقدر ایمانم به این اکتشاف بزرگ قویه که با اطمینان برای همتون تو این دو روز آرزوی لحظه های رنگی رنگی
میکنم(:
فردا دوشنبس؛پیشاپیش دوشنبتون مبارک و رنگی رنگی(:

پ.ن:من برگشتمممممممممممممممممم!!!!!!!!!!!!!!(((((((:

از: خود
سلام خانم عارف کیای نازنین
ابتدا لازم میدونم بابت این پست جذاب و مفید از شما تشکر کنم.

هر لحظه ای برای خودش منحصر به فرد و تازه است و طعم خاص خودش رو داره اما آیا میشه روابطی بین لحظه ها پیدا کرد؟ مثلا بگیم ساعت دوم روز نهم هر سال فلان ویژگی رو داره؟ یا اینکه شما میفرمایید که دوشنبه ها و چهارشنبه ها لبخند خدا پررنگ تر از همیشه است؟ در واقع یک سری روابط ریاضی به دست بیاریم که لحظاتی با ویژگی های خاصی را مشخص میکنند. خب این یک علم هست که میشه دنبالش کرد و به اسرار زیادی پی برد و یا مثل شما کشفش ... دیدن ادامه ›› کرد.

اما در این مورد خاصی که فرمودید موافقم که این دو روز رو "روز اولین بارها" بدانیم اما نه فقط اولین بارهایی که دنیامونو رنگی رنگی میکنند بلکه همچنین اولین بارهایی که دنیامونو در تیرگی فرو میبرند.
۰۷ دی ۱۳۹۳
خوشحالم که اىنو مىگىن و روز خوبى داشتىن جناب "ذوق زده" که اسمتونم نمى دونم:)
۱۲ دی ۱۳۹۳
ارادتمند شما علی اسماعیلی هستم سرکار خانم عارف کیا
۱۲ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمیدونم چند وقت پیش بود...
مثل همیشه از دنیای تکراری خسته شده بودم.رفتم ایرانشهر،بلکه "دم نوش" آرومم کنه...
( توضیح: منظور از "دم نوش" همون " باغ هنر" میباشد.به نظر من مثل دم نوش به آدم طراوت میده! مثل "پارک لاله" که اسمشو گذاشتم "گل گاو زبون"!)
دم حوض آبی روبروی همون ساختمون دل انگیز نشسته بودم.دو سه نفر با لباس های فرم رسمی جلوی در ساختمون ایستاده بودن و از همه عذرخواهی میکردن که بخاطر یه برنامه ای که نمیدونم چی بود کسی نمیتونه وارد ساختمون بشه جز مهمان ها....خیلی واسم فرقی نمیکرد راستش.هوای اونجا هم واسه عوض کردن محتویات این مغز پر دود و کم فسفر کافیه...
چشمم به مردم بود.به جوونایی که روبروم تو چمن ها نشسته بودن و احتمالا مثل من دم نوش لازم بودن.به خانوم مسنی که سمت راستم نشسته بود.به عکاسی که جلوی ساختمون قدم میزد...
یه کم که گذشت همراه اون خانوم از راه رسید و باهم به سمت ساختمون رفتن.یکی از همون خانومای محترم رسمی پوش از پله ها پایین دوید و با یه لبخند ... دیدن ادامه ›› خیلی بزرگ خانوم مسن رو همراهی کرد.
- انگار آدم مهمی بود دختر!نه؟؟
نمیدونم چقدر بلند گفتم!تازه نمیدونم چند نفر چشمای گرد شده و لبهای آویزونمو دیدن!
.
.
.
کاش وقتی قلبم از شدت قشنگی کلماتش به در و دیوار میکوبید دنبال عکسش میگشتم.کاش زودتر چهره ی دلنشین بانو رو میدیدم...
اون خانوم همون کسی بود که الان همه گوشامون تیزه تا شاید خبری از بهبودیش بشنویم...
"کاش میدونستم تو کنارم نشستی بانو..."

از: یه شرمنده...
من نفهمیدم کی بود!!!!!!!میشه بگین؟
۱۸ مرداد ۱۳۹۳
دل نوشته ای زیبا بود...که بسیار بر دل نشست
سپاس نازنین بانو جان
۲۱ مرداد ۱۳۹۳
ممنون از شما جان دل*:
۲۱ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
داره یه اتفاقایی میفته...مراقب باشید...
وسایل مهار حریق و جعبه ی کمک های اولیه برداشتین؟؟
.
.
.
اینجا یه نفر داره عاشق میشه!
...

از: اینجانب!(:
وسایل مهار حریقو خوب اومدی :)
۰۶ تیر ۱۳۹۳
چه کم بود..همشو خوندم...فکر کنم بیماری مینا از این نهفته هاست..تازه اوت! کرده!!نیستش که نیستش
۰۷ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه پیشنهاد موزیک تو بخش موسیقی گذاشتم...واقعا خودم کلی ازش انرژی میگیرم.این همون گیتاریه که بهش ایمان دارم...امتحانش کنین(:

از: اینجانب!(:
صبا فرزانه، نینو و ساره این را دوست دارند
نازنین جان توهم کنکور؟؟؟؟؟؟؟؟:)))آماده ای؟؟من تاحالادوباررفتم تواین ماه دکتربرااسترسم
۰۲ تیر ۱۳۹۳
خوب بودنازنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟امیدوارم که همشوزده باشی...برامنم دعاکن...
۰۵ تیر ۱۳۹۳
وای صبا اصلا استرس نداشته باش سر جلسه فک کن داری مثل همیشه تو خونه تست میزنی.باور کن انقدرا هم وحشتناک نیس!:-)
۰۶ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چیزی نمیتونم بگم...فقط گوش بدید...

http://www.musicema.com/node/200887
sanaz m.barin و محمود این را دوست دارند
چ خوشگل شدے :‏*‏
۱۶ خرداد ۱۳۹۳
چقدر ناز شدید بانوی زیبا***
۱۶ خرداد ۱۳۹۳
مرسیییییییییییییی کیمیا جونم و بانو بهار(((((=
۱۷ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بچه که بودم،
فکر میکردم واسه گرفتن چوب سراغ درختایی میرن که از همه تنومندترن...چون چوب بیشتری دارن!
زخمی کردن درخت همیشه تلخ ترین حقیقت زندگیم بود...
اما بعدها فهمیدم برای بدست آوردن چوب باید درخت های کهنه رو قطع کنن
که درختای تنومند همیشه بمونن و جنگل رو حفظ کنن...
اما کسی این کارو نمیکنه...با یه اره ی برقی میفتن به جون درخت و قطعش میکنن...
بی اونکه بدونن کیه...
حالا این تلخ ترین حقیقت زندگیمه...
کاش تبر حسادت،می فهمید که داره کدوم درخت رو زخمی میکنه...

از: خود...
درختای کهنه هم همونقدر تنومندند که جان دارن...
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی اوقات از هر مسیری که بری باز تهش میخوری به همون خونه اول...
میخوای در بری،اما یه نیروی غیبی برت میگردونه تو همون معرکه...
داری یه گوشه کار خودتو میکنی؛کلاس افسانه ای خودش سراغت میاد...

از: پل چوبی...قصه ی من و خیلیای دیگه...
نینو، المیرا فرشچیان، کیمیا TAV، ساره و sanaz m.barin این را دوست دارند
نازنین بانو،پیشنهاد میکنم این پست را در بخش سینما و دیالوگ ماندگار فیلم بگذارید.
موفق باشید.
۲۹ فروردین ۱۳۹۳
نه بانوجان.
فقط یک پیشنهاد بود جان دل.
شبتان خوش.
۲۹ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیچ میوه ای تا ابد روی هیچ درختی نمی مونه...
بعضیا انقد تو روزمرگی روی درخت می مونن و میرسن و میرسن و میرسن تا آخر تو همون روزمرگی رو همون درخت میپوسن و میفتن و میفتن و ...تمام.
بعضیا تو رویای رسیدن،با درد نوک زدن های یه کلاغ از رویا بیرون میان و مظلومانه تموم شدن خودشونو نگاه میکنن و نگاه میکنن و...باز تمام.
بعضیا ناراحت از اومدن،ناامید از رسیدن،به تگرگ نگاه میکنن و یخ میزنن یخ میزنن و...تمام.
اما بعضیا...خوشحال از بودن،خوشحال از روز به روز بزرگ شدن،عاشقانه به درخت،به آسمون،به کلاغه،به زندگیشون نگاه میکنن و دلشون میخواد تا آخر دنیا رو همون درخت باقی بمونن...اما باد میاد و...ناتمام.
معلوم نیس با اون باد کجا میرن؛مهم اینه که اونجا دیگه نه درختی هست،نه بقیه میوه هاش،و نه کلاغی...
فقط،آسمون هنوز همون رنگه...


هیچ میوه ای تا ابد رو هیچ درختی نمی مونه...





پ.ن:دلم واسه درخت تنگ شده...

از: خودم؛یه میوه ی باد برده...
آفرین، خیلی خوب بود :-*
۲۸ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برهنه ات میکنند تا بشکنی...
نترس گردوی کوچک!
آنچه سیاه می شود دستهای آنان است
نه روی تو...

از: بهترین دوست یه گردوی کوچولو...
چه دوست خوبی :)
۲۵ فروردین ۱۳۹۳
آره ساره جان...اما دیگه نیست...
(:
۲۵ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب سیاه و چشم بیدار...
شب سیاه و سایه ی تار...
شب سیاه و باد و باران...
شب سیاه و ماه پنهان...
نرو بمان...




پ.ن:حال امشب من....

از: پالت
دوستان یه سوال دارم؛چه جوری میشه فیلم اختتامیه جشنواره موسیقی فجر امسال رو پیدا کرد؟؟
بهرنگ و احمد این را دوست دارند
تقریبا هیچ جوری!
۰۹ اسفند ۱۳۹۲
میرم سراغ همون اولی که گفتین ترجیحا!D:
ممنون.
۰۹ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
طاها این را خواند
امیر هوشنگ صدری، سعید و احمد این را دوست دارند
لذت بردم از حسِ جاری در آهنگ. مرسی
۱۰ بهمن ۱۳۹۲
مرسی نازنین خانم
۱۰ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید