"هم هوایی" تکه ای از زندگی هر روز زنان این سرزمین
تکه ای عریان و بی نقاب
سرگذشت سروهای ایستاده دلشکسته
سرگذشت من ،خواهرم ،مادرم
از نمایش که بر میگردی باید تا صبح را قدم بزنی
اگر زن باشی و تنها و نشود
باید به جان اطاقت بیافتی
گر گرفته ای
سالها پنهان کرده ای غمهای زنانه ات را و حال عیانت کرده اند
سالها بغضت را بلعیده ای و پنهان شده ای در آشپزخانه ،کنار میز
... دیدن ادامه ››
اتو،پشت جارو برقی
نمیدانم حالم خوش است از دیدن نمایشی با یک حرف خوب یا خرابم از دیدن تکه های زندگیم
اما خوب میدانم مخاطب این نمایش مردان سرزمینم هستند و بازیگران آن تمام زنان سرزمینم